کوچه های غربت و غم .....قحطی یک مرد بود......
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم
کوچه های غربت و غم .....قحطی یک مرد بود......
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم
با سلام
در این روزهای ابتدایی سال که همه به دید و بازدید نوروزی مشغولند ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم و شبها کل اعضاء فامیل که تعدادشان به اندازه یک لشکر است در منزل یکی ، جمعمان جمع است و خلاصه جای همه شما خالی است.
دیشب با تلاش یکی از فامیل فیلمی مربوط به 7 سال پیش همین جمع به نمایش درآمد و خیلی از اعضای جمع که تغییراتی کلی داشتند تلنگر مناسبی خوردند
مثلا:
یکی از ایشان چهره خیلی مذهبی داشت و اظهار نظرهایی میکرد که الان شاید مخالف با آن اعتقادات خودش حرف میزد.
یکی از ایشان آنقدر حالت بچه گانه داشت که بارها درخواست قطع فیلم را داشت.
برخی نیز از جمع ما بدلیل ازدواج رفته بودند و حضور نداشتند .
برخی نیز به رحمت خدا رفته بودند که مهمترین بخش فیلم این قسمت بود.
برخی نیز با ازدواج با فامیل وارد این جمع شده بودند که برای اولین بار فیلم را می دیدند.
با وجود این که از این فیلم 7 سال بیشتر نگذشته بود اما تغییرات کلی باعث شگفتی می شد و هر کسی از ظن خود به این موضوع نگاه می کرد و اظهار نظرها بر این اساس و دربعضی مواقع جالب بوود.
سؤالی که در این جمع پرشور مطرح کردم این بود: به نظر شما کدام یک بهتر است؟
این که دل هایمان به هم نزدیک باشد واگر دور هم جمع نشویم بهتر است؟
یا دل ها از هم دور باشد لیکن جمعمان جمع باشد؟
با کمک یکی از اعضای فامیل از تک تک اعضاء سؤال پرسیده و جواب آن ضبط گردید که شاید با شرط حیات در 7 سال آینده دیدن آن خالی از لطف نباشد.
اما پاسخ ها در نوع خود جالب بود که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
سؤال از اصل اشتباه است.
سؤال برای ایجاد سرگرمی است و هدف خاصی ندارد.
دو بخش مکمل یکدیگر هستند.
دل ها باید به هم نزدیک باشد چون اگر این اتفاق بیفتد خواه ناخواه جمع تشکیل خواهد شد.
جمع باید حفظ شود که در این صورت می توان در جمع با هم تعامل و گفتگو کرد که نتیجه آن نزدیک شدن دلهاست.
در این مورد اظهار نظرهای متفاوتی ارائه و در برخی موارد شورانگیز و در برخی مواقع سرد می شد.گاهی با یک پاسخ همزمان چند نفر جواب می دادند و گاهی در مقابل یک نظر همه سکوت می کردند.
برای گذراندن یک شب این سؤال کافی بود ،تا چه مقبول افتد.
با سلام
سال 1392 با پیام نوروزی مقام معظم رهبری آغاز شد.معظم له در بخشی از سخنانشان ضمن برشمردن نکاتی درباره سالی که گذشت ، نوید سال بهتری را دادند که البته آن را نه از سر کاهش دشمنی دشمنان که بخاطر تدبیر و درایت واستقامت ملت در برابر نقشه های دشمنان دانستند.
ایشان سال جدید را سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نامگذاری کردند.در این نامگذاری چند وجه وجود دارد:
تعبیر حماسه
حماسه سیاسی
حماسه اقتصادی
ایشان درسخنانشان تعبیر جهادگونه را نیز بکار بردند که حائز اهمیت است.
تعبیر مقام معظم رهبری در ابتدای ریاست جمهوری آقای احمد نژاد نیز بر همین نکته استوار بود که حرکت باید جهادگونه ، مستمر و حماسی باشد،اگرچه دولت نتوانست آن راه را به پایان برساند.
تاکید ایشان بر تلازم سیاست با اقتصاد نیز نباید از نگاه ما مخفی بماند.سیاست که ما دنبال رو آن هستیم با عرف معمول آن در دنیای کنونی متفاوت است و سرچشمه آن را باید در حکومت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت معصومین جستجو کرد.
درزمان پیامبر (ص) نیز عده ای همان معنای امروز آن را خواستند تفسیر کنند تا جایی که بعد از وفات حضرت رسول با دخت گرامی ایشان از همین باب وارد شدند.
عجیب آن است که در مورد شخصیت حضرت زهرا(س) در کتب خود که آن را بعد از قرآن تقدیس می کنند چه مطالبی را آورده اند که انسان متعجب است چرا ؟اگر این احادیث درست است (که قطعا از نگاهشان صحیح بوده که آن را در کتابهای خود ذکر کرده اید)پس رفتار با آن بزرگوار را باید چگونه توجیه کرد؟
عصمت حضرت زهرا(س) را مسلم در صحیح خودش در بابی به نام فضائل اهل بیت از عایشه نقل کرده است که در نزد ما به حدیث کسا معروف است و در پایان آن اشاره دارد به آیه معروف انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس.....همانا خدا می خواهد که فقط شما اهل بیت را از هر رجس و پلیدی پاک و منزه سازد و.....«صحیح مسلم،ج7،ص 130)
این تصریح را در کنار رفتار ابوبکر با آن بانو بگذاریم تناقض آن لا ینحل است.وقتی آن حضرت در پاسخ ابوبکر برای فدک که در خواست شاهد کرده ، مولا علی(ع) و ام ایمن را معرفی می کند آن دو شاهد را قبول نمی کند .اما در قضیه های متعدد حتی بدون شاهد حرف فرد را تصدیق و به آن عمل می کند.
فاطمه زهرا سرور زنان اهل بهشت است.فاطمه پاره تن رسول الله است.این عبارات تصریح کتب معروف اهل سنت است.اماچگونه است که همین فاطمه فدای خلفا باید بشود؟
یا در مورد اینکه فدک حق فاطمه زهرا(س) نیست ،دلایل متعددی ذکر کرده اند مثل اینکه پیامبر فرموده ما میراث نمی گذاریم .پس چگونه عایشه تمام خانه پیامبر را به ارث می برد تا جایی که قبر پدر خود را در آن قرار می دهد و یا عمر خیبر را در زمان خلافتش تقسیم همسران پیامبر می کند اما نوبت به حضرت زهرا (س) که می رسد اینگونه پاسخ میدهد.
تمام این حرفها را زدم تا این نتیجه را بگیرم که مگر غیر این است که این سیاست بود که همه چیز را برهم می زند و حقایق را وارونه می سازد؟
حماسه سیاسی باید از نوع حکومت صالحان باشد تا بتوان عدل و داد را برقرار کرد.فکر نکنیم صرف نظام جمهوری اسلامی ما را مصون از خطا و اشتباه خواهد کرد.حواسمان نباشد همان سیاست را به خوردمان خواهند داد.این ندای مقام معظم رهبری را باید لبیک گفت و حماسه سیاسی داشت تا این سیاست دستخوش انحراف نشود.
در مورد حماسه اقتصادی نیز حرفهای زیادی است که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت.انشااله
به نام حضرت دوست
در ساعت های پایانی سال 1391 سخت است فشردن روی کلمات کی برد رایانه.چه بخواهی بنویسی ؟ و تراوشات ذهنی خود را به روی صفحه مانیتور جاری کردن.
می شود در این لحظات احساسی نبود و عمیق حرف زد ؟ یا باید در این لحظات وارد احساس و شور شد و خیلی فلسفی حرف نزد؟
بهرحال روحیه مثل من گرچه احساسات را دوست دارد اما نمی تواند در این فضا وارد شود و دوست دارد در این لحظات هم حرفهایی بزند که به مذاق خیلی ها خوش بیاید.باید حدیث نفس کنم.برای خودم بنویسم و شما مجبور باشید اگر حوصله داشته باشید این نوشته ها را بخوانید.
سالی که گذشت سال خوبی برایم نبود و نمره قبولی به خودم نمی دهم.البته چند سالی است دیگر نتوانسته ام نمره قبولی به خودم بدهم.اما طبق گفته معروف وصف العیش نصف العیش هم که شده کارهای خوبم را که در قلبم دوست داشته ام اجرایی کنم به یاد آورده و به خودم می گویم که همین که نیت کار خوبی را در ذهنم گذرانده ام پس باید کمی کارم درست باشد.
سال 91 تمام شد و مثل محتضری که نفسهاش به شماره افتاده در حال جان کندن است(تشبیه را دارید!) .اما مهم این است که این محتضر اگر چه در حال رفتن است اما در پس رفتنش آمدنی نو است که این مهم است.انسان که می میرد هم در پس آن در جاودانه خودش شروعی نو دارد که آن هم خیلی مهم است اما این کجا و آن کجا؟
پایان سال و شروع سال جدید به من می گوید ای آدم زمین در پس میراندن زنده می شود.نفست را بمیران و زنده شو.اصلا تا نمیرانی زنده نخواهی شد.من را بمیران تا دوباره شوی.طراوت بهار را ببین به تو همان طراوت را می دهند اگر بمیرانی.
خدایا کمکم کن تا بتوانم بمیرانم تا نو شوم .طبیعت از من انسان جلو افتاده است.نگذار عقب بیفتم که برایم افت دارد.
با سلام
در نوروزترین روزها تقدیم به شما که در سفره هفت سینتان یاد شهیدان موج می زند:
مکالمه با شهید مهدی باکری به نقل از شهید احمد کاظمی:
...مهدی تماس گرفت گفت میآیی؟
گفتم: با سر
گفت: زودتر
آمدم خود را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشی شده و قایقها را آتش زدهاند، با مهدی تماس گرفتم، گفتم چه خبر شده، مهدی؟
نمیتوانست حرف بزند، وقتی هم زد با همان رمز خودمان حرف زد و گفت: اینجا اشغال زیاد است. نمیتوانم.
از آن طرف از قرارگاه مرتب تماس میگرفتند و میگفتند: هر طور شده به مهدی بگو بیاید عقب تو تنها کسی هستی که آقا مهدی از سر علاقه حرفت رو قبول میکند.
مهدی میگفت، نمیتواند. من اصرار کردم.به قرارگاه هم گفتم، گفتند پس برو خودت بردار و بیاورش.
نشد یعنی نتوانستم. وسیله نبود. آتش هم آنقدر زیاد بود که هیچ چارهای جز اصرار برایم نماند.
گفتم،"تو را خدا، تو را به جان هر کس دوست داری، هر جوری هست خودت را به ما برسان بیا ساحل، بیا این طرف."
گفت: «پاشو تو بیا، احمد! اگر بیایی، دیگر برای همیشه پیش هم هستیم»
گفتم: اینجا،با این آتش، نمیتوانم. تو لااقل...
گفت: «اگر بدانی این جا چه جای خوبی شده،احمد. پاشو بیا! بچهها این جا خیلی تنها هستند»
فاصله ما 700 متری میشد. راهی نبود. آن محاصره و آن آتش نمیگذاشت من بروم برسم به مهدی و مهدی مرتب میگفت: پاشو بیا، احمد!
صداش مثل همیشه نبود. احساس کردم زخمی شده. حتی صدای تیرهای کلاش از توی بیسیم میآمد. بارها التماس کردم. بارها تماس گرفتم تا اینکه دیگر جواب نداد. بیسیمچیاش گوشی را برداشت و گفت: آقا مهدی نمیخواهد، یعنی نمیتواند حرف بزند...
ارتباط قطع شد. تماس گرفتم، باز هم و باز هم، نشد که نشد..
حضرت زینب(س) خواهر کوچکتر امامحسین(ع) بودند که در محافل تاریخی و مذهبی، از علاقه شدید این خواهر و برادر بسیار گفته شده است و به نظر میرسد که یکی از عوامل همراهی این برادر توسط خواهرش در مسیر کربلا، همین وابستگی شدید باشد.
گفتنی است که حضرت زینب(س) پس از سالها عزاداری بعد از شهادت برادرش در کربلا، سرانجام در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.
بر اساس این گزارش، مزار ملکوتى آن حضرت واقع (دمشق/سوریه) است که اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.
اشعار ولادت :
نام پدر: حسن
طلوع: 1346/02/01 عروج: 1366/12/25
محل عروج: جزیره مجنون - عملیات بدر
زندگینامه شهید:
شهید غلامرضاآقاجانی فرزند مرحوم حاج حسن آقاجانی در تاریخ 1/2/46 در محله امام خمینی(سرگاول) برزک دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و در تاریخ 01/02/1362 جذب بسیج مردمی گردید تا برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی در برابر متجاوزان ایستادگی کند از کاشان به منطقه جنوب اعزام گردید و در لشگر 14 امام حسین(ع) مشغول به خدمت گردید و در برزک با داشتن شغل آزاد در امور کشاورزی به پدر نیز کمک می نمود.
بعد از اعزام به جبهه به مدت 3 ماه در جبهه ها در مسئولیت تک تیرانداز فعالیت می نمود تا اینکه در تاریخ 25/12/1363 در منطقه شرق دجله شربت شهادت نوشید در حالی که سن او 17 سال بود. بدن مطهر این شهید گرانقدر را به برزک آورده و در کنار امامزاده در گلزار شهداء بخاک سپردند. این شهید عزیز دومین شهید این خانواده می باشد.
مادر شهیدان آقاجانی که در سال 1388 با ایشان دیدار داشتیم این تصویر گرفته شده است
شادی روحش فاتحه و صلوات
با سلام
اگر چه عنوان سبک زندگی برای خانواده و اجتماع معنا پیدا می کند ، اما خانواده و اجتماع باید قطعات پازل خود را در این راستا تکمیل تا بتوان خروجی مناسب که همان زندگی اسلامی است را برداشت کرد.بدون اینکه زیرساخت های فرهنگی خانواده اصلاح شود نمی توان دل به جامعه ای مناسب سپرد و بدون اینکه زیرساخت های ساخت مناسب جامعه اصلاح شود هم نخواهیم توانست دارای مدل و الگو برای دیگران (حتی ادیان مختلف) داشت.
لازم است وارد جزئیات شد که از تربیت فرزند در خانواده شروع خواهد شد.این ها به شرطی است که پیدایش خانواده اصولی و بر مبنای دین پایه گذاری شده باشد و شروع ما از بدو شروع زندگی یک زوج خواهد بود.البته یک نکته مغفول نماند که آیا می توان در خانواده ای که آن را نمی توان الگوی مناسب دانست زندگی کرد و بعد خروجی آن فردی دیندار باشد که پاسخ مثبت است.نمونه های قرآنی آن در دو وجه آن فرزند حضرت نوح(ع) و همسر فرعون و برادران یوسف پیامبر(ع) و....پس لزوما از آنجا شروع می کنیم(با این پیش شرط که نگاه به پدر و مادر زوجین نخواهد بود و خودشان با تشکیل زندگی می خواهند الگو بوده و سبک زندگی اسلامی را پیاده کنند):
1- شروع زندگی: ادامه مطلب...
با سلام
از جمله مباحث روز سبک زندگی است.تغییر سبک زندگی فعلی به سبک زندگی اسلامی و ایرانی.
ایران قبل از انقلاب اسلامی به سمت غرب گرایی با سرعت در حال حرکت بود واگر بخواهیم شرایط آن روز را در مقیاسی بسیار کوچک نگاه کنیم ترکیه امروزی است.(البته هرگز نخواهد توانست این کشور ما را به ایران آن روز نزدیک کند)
با پیروزی انقلاب اسلامی و حرکت صادقانه مردم برای تغییر سبک زندگی ،بسیاری از روحانیون در بدنه اجتماع رسالت خود را تمام شده دانسته و این سیل خروشانی که باید به درستی هدایت می شد را به دست جریانات روزگار سپردند.دشمن نیز که خود را در این جریان غرق شده می دید از هیچ تلاشی برای نجات فروگذار نکرد. ادامه مطلب...
نام پدر: عزت الله
طلوع: 1345/01/01 عروج: 1362/12/11
محل عروج: طلائیه - عملیات خیبر