سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

 

پدر جان ! قبله و محراب پس از تو چه خواهد شد؟
بابا ! چه کسی به داد دختر عزیز مرده‌ات خواهد رسید؟
پدر جان ! توانم رفته است؛ شکیبایی‌ام تمام شده است.
دشمن شاد شده‌ام پدر ! دشمن به شماتتم ایستاده است.
و رنج و اندوهی کشنده، کمر به قتلم بسته است.
پدر جان! یکّه و تنها مانده‌ام و در کار خود حیران و سرگردان.
پدر جان صدایم ته افتاده است و پشتم شکسته است و زندگیم در هم ریخته است و روزگارم سیاه شده است.
پدر جان ! پس از تو در این وحشت فراگیر، مونسی نمی‌یابم. کسی نیست که گریه‌ام را آرام کند و یاور این ضعف و درماندگی‌ام شود.
پدر جان! پس از تو قرآن محکم و مهبط جبرییل و مکان میکاییل غریب شد.
پدر جان! آن علی، آن ابوالحسنی که محل اعتماد و اطمینان تو بود، پدر حسن و حسین تو بود؛ برادر تو بود. نزدیک‌ترین یار و یاور و بهترین دوست تو بود؛ همان که در کوچکی در دامنت پرورده بودی و در بزرگی، برادرش خوانده بودی.
همان که شیرین‌ترین همدل و همدم و همراه تو بود.
همان که اولین مؤمن، مهاجر و بهترین یاور تو بود.
او اکنون سخت تنها شده است و در مصیبت جانکاه عزیز از دست رفته‌اش بی‌تاب است.
آری پدر جان! مصیبت، مصیبت از دست دادن عزیز، ما را احاطه کرده است؛ اشک و آه، قاتل ما شده است و اندوه، گریبانمان را سخت چسبیده است.
چه کنم پدر!
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

 

مادر نمیر ! مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما زودتر.
ما هنوز کوچکیم، از آب و گل درنیامده‌ایم. هنوز سرهایمان طاقت گرد یتیمی ندارد.
نهال تا وقتی که نهال است، احتیاج به گلخانه و باغبان دارد؛ تاب سوز و سرما و باد و طوفان را نمی‌آرد و ما از نهال کوچک‌تریم و از غنچه ظریف‌تر. اما نه، نمان برای محافظت از ما، نمان برای این‌که از ما مراقبت کنی. تو خود اکنون نیاز به تیمار داری؛ بمان برای این که ما تو را بر روی چشم‌های خود مداوا کنیم. تو اکنون به کشتی نجات طوفان‌زده‌ای می‌مانی که به سنگ کینه‌ی جهال غریق، شکسته‌ای و پهلو گرفته‌ای.
بمان برای این که ما بی‌مادر نباشیم. بمان برای این که ما مادری چون تو داشته باشیم.
می‌دانم که خسته‌ای، می‌دانم که مصیبت بسیار دیده‌ای، زجر بسیار
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

 

قصه‌ی مصیبت من اگرچه در عاشورا به اوج می‌رسد، اما از این‌جا آغاز می‌شود.
آن خطی که در عاشورا مقابل من قرار می‌گیرد، آغاز انشعابش از این‌جاست.
پیامبر در گوشت چیزی گفت که چون ابر بهاری گریستی و چیز دیگری گفت که چون غنچه سحری شکفته شدی.
از خبر قطعی ارتحالش غم عالم بر دل تو نشست و خبر مصیبت‌های خودت، دلت را تسکین بخشید.
آری شهادتت، مصیبت‌های تو را تمام می‌کند؛ اما مصیبت‌های تازه‌ای می‌آفریند، آری تو آسوده می‌شوی، اما بال دیگر ما نیز کنده می‌شود.
پس از پیامبر و تو، اسلام دیگر قدرت بال گشادن نمی‌یابد.
پیامبر با شنیدن آن نافرمانی، دستور داد اتاق را خلوت کنند. همه جز اهل‌بیت بروند.
تو و پدر ماندید، من، حسن و زینب و ام‌کلثوم.
به ام‌سلمه هم فرمان داد که
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

 

این پای را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو که نلرزد، این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد.
این دل بی‌تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است.
ای جلوه‌ی خدا ! ای یادگار رسول ! زیستن، بی‌تو چه سخت است. ماندن، بی‌تو چه دشوار.
این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست. این مرگ، نقطه‌ی ختمی است بر کتاب جهان.
زمین با چه دلی تو را در خویش می‌گیرد و متلاشی نمی‌شود؟ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می‌نگرد که از هم نمی‌پاشد و فرو نمی‌ریزد؟
خدا اگر نبود من چه می‌کردم با این مصیبت عظمی؟
اِنّا لِِلّه وَ اِنّا اِلیْه راجِعون.
فاطمه جان ! عزیز خدا ! دُردانه‌ی رسول ! چه بزرگ است
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

 

اگر تو نبودی با آن عظمت دست‌نیافتنی و من هم حسن نبودم با این قلب رقیق و دلِ شکستنی، باز هم سفارش تو مادر- گریه نکردن – عملی نبود.
اگر من تنها یک فرزند بودم – هر فرزندی – و تو تنها یک مادر بودی – هر مادری- در حال ارتحال، باز هم به دل نمی‌شد گفت که نسوز و به چشم نمی‌شد گفت که آرام بگیر و اشک مریز.
چه رسد به این که تو فقط یک مادر نیستی؛ تو فاطمه‌ای! تو زهرای اطهری! تو نزدیک‌ترین و بی‌واسطه‌ترین بازمانده‌ی منزل و مهبط وحی‌ای! تو محب و محبوب خدا و پیامبری!
چه کسی عشق خدا و پیامبر را نسبت به تو نمی‌داند؟
کم مانده بود، پیامبر به بلال بگوید:
« بر بالای ماذنه که رفتی، بعد از هر اذان به صدای بلند اعلام کن که
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

 

روزگار غریبی است دخترم ! دنیا از آن غریب‌تر !
این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی‌آورد؟
این چه روزگاری است که « راز آفرینش زن » را در خود تحمل نمی‌کند؟
این چه عالمی است که دُردانه‌ی خدا را از خویش می‌راند؟
روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب‌تر.
آن‌جا جای تو نیست. دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی ...
فاطمه جان ! خاطر تو را نه فقط بدین خاطر می‌خواهم که تو دختر منی، تو سیّده‌ی زنان عالمیانی؛ تو برترین زن عالمی. خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق می‌ورزد.
این را من از خودم نمی‌گویم، کدام حرف را من از جانب خودم گفته‌ام؟
آن شب که به معراج رفته بودم، دیدم که بر در بهشت به زیباترین خط نوشته است: « خدایی جز خدای بی‌همتا نیست. محمد (ص) پیامبر خداست. علی معشوق خداست. فاطمه، حسن و حسین برگزیدگان خدا هستند و لعنت خدا بر آنان که کینه‌ورز این عزیزانِ خدا باشند. »
این را اکنون که تو غسل رحلت می‌کنی، نمی‌گویم.
آن روز که من در خیمه‌ات نشسته بودم و بر کمانی عربی تکیه کرده بودم، یادت هست؟
تو و شوی گرامی‌ات علی و دو نور چشمم حسن و حسین نشسته بودید و من برای چند بار اعلام کردم که:
« ای مسلمانان بدانید: هر کسی که با اینان – یعنی با شما – در صلح و صفا باشد، من با او در صلح و صفایم و هر کس با اینان – یعنی با شما – به جنگ برخیزد، من با او در ستیزم. من کسی را دوست دارم که این عزیزان را دوست بدارد و دوست نمی‌دارند این عزیزان را مگر پاک‌طینتان و دشمن نمی‌دارند این عزیزان را مگر آلودگان و تردامنان . »
فاطمه جان بیا! بیا که سخت در اشتیاق دیدار تو می‌سوزم. بیا، بیا که دنیا جای تو نیست و بهشت بی‌تو بهشت نیست.
راستی ! به اسماء بگو: آن کافور که از بهشت برایم آمده بود و ثلث آن را خود به هنگام وفات خویش به کار گرفتم و دو ثلث دیگر آن را برای تو و علی گذاشتم، بیاورد.
به آن کافور بهشتی حنوط کن دخترم که ولادت تو بهشتی است و وفات تو نیز بهشتی است. سلام بر تو آن روز که زاده شدی، سلام بر تو آن دو روز که زیستی، سلام بر تو اکنون که می‌آیی و سلام بر تو آن روز که برانگیخته می‌شوی.
 

منبع:کتاب کشتی پهلو گرفته




برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

من هم مثل شما تعجب کردم؛ وقتی که دیدم عده‌ای زن، پشت در خانه جمع شده‌اند.
شما به من فرمودید:
- اسماء ! ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که:
- عده‌ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمده‌اند.
من می‌دانستم که دل مبارکتان از هر چه مهاجر و انصار، خون است؛ اما هم می‌دانستم که کرامت شما میهمان را از در خانه نمی‌راند، اگرچه میهمان، جفاکار و خیانت‌پیشه باشد.
این بود که گفتم داخل شوند. عده‌شان زیاد بود. وقتی دور
ادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      

فدک درچه منطقه‏ای واقع است؟
چگونه از آن رسول خدا(صلى الله وعلیه وآله) شد؟
از چه زمانی در اختیار حضرت زهرا(علیها السلام) قرار گرفت؟
از چه راهی به ملکیت وی در آمد؟
حضرت زهرا(علیها السلام) در آمد فدک را چگونه مصرف می‏کرد؟
چرا فاطمه زهرا(علیها السلام) نسبت‏به غصب فدک دادخواهی کرد؟
آیا فدک رمزی از یک انقلاب بود؟
چرا حکومت، فدک را غصب کرد؟
موضعگیری اهل‏بیت در قبال غصب فدک چه بود؟
و بالاخره; آیا خلفا فدک را به فرزندان فاطمه(علیها السلام) برگرداندند؟
فدک دهکده‏ای است که در فاصله حدود 140 کیلومتری مدینه قرار داشت. قسمتی ازادامه مطلب...


برچسب ها : حضرت زهرا  ,


      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم