نام پدر: حسن جان
طلوع: 1339/01/07 غروب: 1361/01/23
محل عروج: جبهه خرمشهر - فتح المبین
با سلام
رنجور بود.بدنش از فرط بیماری نحیف شده بود، چشمانش نای باز شدن نداشت و با اینکه بارها زیر تیغ جراحی رفته بود اما دست بردار نبود.زنگ می زد، پیگیری می کرد و با وجود سلامت بدنی همیشه عقب تر از او بودیم.دغدغه داشت.می خواست کار به سرانجام برسد انگار می دانست....
خدایش رحمت کند
پیگیر تاسیس نهادی از طلاب جهادگر و انقلابی بود تا در منطقه خودش به تبلیغ بروند.می دانست اگر چه این منطقه در مرکز است اما هجوم هجمه دشمن را دیده بود و دلش برای جوانان شور می زد.اجل مهلتش نداد و کار نیمه تمام روی زمین ماند.
با سلام
حدیثی از معصوم نقل شده که فرمودند: هرکس حب علی (ع) را در دل داشته باشد،حضرت فاطمه (س) مادر اوست.پس انشااله با حب علی در دل او را مادر خطاب می کنم.
اما چرا مظلومه است؟
1- شان آنحضرت چه بود:
v سیده نساء عالمین:در حدیثى که از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله نقل شده است، حضرتش مى فرماید:
«فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّه»
فاطمه سرور بانوان بهشتیان است
این حدیث با الفاظ مختلف، در کتاب هاى:صحیح (تألیف: بُخارى)،کتاب بدء الخلق،المسند (تألیف: احمد بن حنبل)،الخصائص (تألیف: نَسایى)،المسند (تألیف: ابى داوود طیالسى)،صحیح (تألیف: مُسلم)، بخش فضائل الزهرا علیها السلام،المستدرک (تألیف: حاکم نیشابورى)،صحیح (تألیف: تِرمذى)،صحیح (تألیف: ابن ماجه)آمده است.
v فاطمه علیها السلام، پاره تن پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله:
در حدیث دیگرى که در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده است،پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله مى فرماید:
«فاطمة بضعة منّی من أغضبها أغضبنی»
«فاطمه، پاره تن من است; هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است»
این حدیث، با همین متن، در کتاب صحیح (تألیف: بُخارى) (1) و دیگر مصادر دیده مى شود.
v « خشم و خشنودى فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى خداست »
در حدیث زیبایى، پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله، دختر گرامى خود را این گونه توصیف مى نماید:
«إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها»«خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودى او، خشنود مى گردد»
این حدیث را در کتاب هاى:المستدرک، الإصابه و تهذیب التهذیب مى توانید بیابید.البتّه نویسنده کنز العمّال نیز آن را از ابى یَعْلى، طَبَرانى و ابى نعیم، روایت مى کند.
v « راستگوترین فرد پس از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله »
عایشه در مورد شخصیّت والاى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام لب به سخن گشوده و مى گوید:«ما رأیت أحداً کان أصدق لهجة منها غیر أبیها»
«هیچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم»
حاکم نیشابورى این روایت را در المستدرک آورده است و در ذیل آن مى گوید:این روایت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحیح است و ذهبى نیز بر صحّت آن اقرار دارد.
2- با اوچه کردند؟
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از برکت چه کسى بود؟ جز از برکت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه (س) به جائى رسید که از همین مردم کتک مىخورد و به بستر مىافتد.
از نظر ما فاطمه (س) از على (ع) هم مظلومتر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و کمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیارى از موارد به پاخاسته و از حق دفاع مىکردند. اما درباره فاطمه (س) مسأله چنین نبود. او در جامعه کمتر ظاهر مىشد. عزادار بود حامله بود. و کتک خوردن و به خاک افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناکى است. بویژه که او نسبت به غیرت على (ع) آگاه است و مىداند که على (ع) از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مىکشد.
3- دستبرد به حرمت ها:
فاطمه (س)مظلومه است از آن بابت که بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائى رسید که مسعودى مىنویسد: در را بر فاطمه (س) انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند ،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند
در اندیشه فاطمه (س)، دستبرد به حرمت على (ع) و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمىتوانست این مسأله را براى على (ع) بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعودى او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودى گوید: دست على (ع) را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و على (ع) مشت خود را فشردو فاطمه (س) نگران و متأثر از این امر که این هوى پرستان چرا چنین مىکنند؟ و چرا توصیههاى رسول خدا (ص) را نادیده مىگیرند؟
4- آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناکى براى فاطمه (س) بود که به درخانهاش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. سخن این است که براى بردن على (ع) به مسجد به او پیام فرستادند، على (ع) اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هیاهوئى که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش مىزنم، - پرسیدند که حتى اگر فاطمه (س) در آن باشد؟ گفت آرى و - الباقى را از زبان فاطمه (س) بشنویم:
فجمعوا الحطب الجزل على بابى بر در خانهام هیزم و خاشاک آوردند - و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا - آتش آوردند که آن را شعلهور سازد و ما را بسوزانند فوقعت بعضادة الباب من در آستانه در قرار داشتم - و نا شدتم بالله و بأبى ان یکفوا و ینصرونا - آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید فاخذ عمرالسوط من یدقنقذ مولى ابىبکر عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت فضرب به على عضدى حتى صار کالدملج آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. و رکل الباب برجله فرده على و انا حامل، لگد محکمى بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود فسقطت بوجهى به رو در خاک افتادم و النار تسعرو یسفع فى وجهى آتش زبان مىکشید و چهرهام را داغ مىکرد فیضر بنى بیده حتى انتثر قرطى من اذنى، مرا چنان سیلى زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد فجاء نى المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم،درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.
5- ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزى عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه (س) را برشمردیم. در اینجا سند دیگرى را نقل مىکنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکى از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتى که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولى این امر را درباره او انجام نداد. حتى بیست هزار درهمى را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
على (ع) بعدها مىفرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانهاى بود که به بازوى فاطمه (س)زد و آن را متورم ساخت آرى، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولى براى حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
6- غصب فدک:
هنوز چند صباحى از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه (س) از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشى سیاسى هدف ورشکست کردن على (ع) و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانى که بعلت طرفدارى از على (ع) و فاطمه (س) از بیتالمال محروم شده بودند .
این کار بر فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبى آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائى نرسید. او باور نمىکرد که دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدک سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولى پارهاى از اسناد نشان مىدهند عمر پس از چندى آن را به على (ع) پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه (س) بود و پس از او مجدداً دست به دست مىشد. ولى واقعیت این است روح فاطمه (س) از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقى مىکرد فرزندان فاطمه (س) مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را مىخواستند چه کنند؟
7- اهانت ها:
فاطمه (س) در مورد شخصیت خود از رسول خدا (ص) سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منى» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه (س) را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفتآور بود که با وجود آن همه سخنان احترامآمیز رسول خدا (ص) نسبت به او به فاطمه (س) اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند .
ابوبکر پس از خطبه فاطمه (س) در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان رکیکى درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیرى تشبیه کرد که شاهد او دم او مىباشد. و هم گفت فاطمه (س) براى اثبات حقانیت خود به ضعیفهها متمسک شده و از زنان یارى مىطلبد
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردى چون فاطمه (س) این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکة او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقررى ام سلمه را قطع کرد(.
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه (س) پشیمان بودو در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام دادهام کهاى کاش نمىدادم:... اى کاش وارد خانه فاطمه (س) نمىشدم اگر چه علیه من به جنگ مىایستادند.
8- مظلومیت او از زبان علی:
على (ع) در حین دفن فاطمه (س) طى جملههائى کوتاه در حالى که مىگریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائى و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو اى احکم الحاکمین درباره او داورى کن. (اللهم انى راض عن ابنة نبیک - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها ،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا (ص) چنین گفت: اى رسول خدا (ص) فاطمه (س) به تو خبر خواهد داد که امت چگونه براى از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبک ابنتک نتطافر امتک على هضمهااى رسول خدا (ص) دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند... از دشمنى خصم به خدا شکایت مىبرم و به تو در مرگ و عزاى دخترت سر سلامت باد مىگوید (فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والى اللّه بررسول اللّه المشتکى و فیک احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته .
9 – و........................
آیا مادر ما مظلومه نیست؟
اللهم ارزقنا زیاره قبرها فر الدنیا و شفاعتها فی الاخره.آمین
با سلام
اول: امروز مصادف با سالروز شهادت امیر صیاد شیرازی است.مردی از تبار افلاکیان زمینی.خدایش رحمت کند.او به منتهی آرزوی خودش رسید اما آنچه مهم است خالی بودن دست ماست که از برکت حضورش،نفسش بهره می بردیم.او از تبار مردانی بود که سراپا شوق خدمت بود و تشنه قدرت نبود.
دوم: مدتها قبل بود که عده ای دست به دامان واژه انتخابات آزاد شدند و رهبر فرزانه انقلاب نیز پاسخ آنها را به روشنی بیان کردند.آنچه مهم است تحریم های جدید سنای آمریکا بر علیه ایران است که پیش شرط عدم اجرای آن را اجرای انتخابات آزاد اعلام کرده اند.این برای آنهایی که بعد از فرمایشات رهبری هنوز دنبال آن بودند و توجیه می کردند باید مکفی باشد.
به هنگام بودن را از رهبر معظم بیاموزیم.
«خاک محتاج زمستان است تا پذیرای بهار شود و جان محتاج صوم است تا روح به ابتذال ربیع واصل شود تا خورشید عشق از افق جان طلوع کند و نسیم لطف بوزد و درخت دل به شکوفه بنشیند و این بهار درون است.»
«اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد».
«کره زمین خسته است. بشر بعد از قرن ها زمین گرایی و خودپرستی احساس می کند که نیازمند عالم معناست. او این عالم را دوباره باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت.»
با سلام
20سال است مردی را از دست دادیم که اگر چه بعد از رفتنش خیلی ها تازه نام او را شنیدند و خیلی ها هم که او را می شناختند ناله واحسرتا سردادند.
شهید آوینی را باید در آثارش جستجو کرد و متاسفانه قشر جوان به علل مختلف واهی هنوز سراغ این آثار نرفته است.توفیق خواندن چند اثر ایشان را داشته ام که حظ و بهره فراوان بردم.
هنوز هم دیر نشده است،حالا که خودش نیست لااقل نگذاریم آثار به جامانده از او با گرد و غبار مونس باشد.اثر «پیرامون روشنفکری» یا «توسعه و تمدن غرب» او بی نظیر است.
جمله ای از ایشان را همیشه با هم نجوا کرده و آمین بگوییم:
خدایا تا ما را آدم نکرده ای نگذار دنیا به ما روی آورد.آمین یا رب العالمین
با سلام
از قدیم ضرب المثل معروف «قسم حضرت عباست رو باور کنم یا دم خروس را» بارها شنیده و بکار بسته ایم.در مورد آنچه از سیاست های اجرایی در این نظام مقدس می بینیم و گزارش مسؤلین امر و خروجی آن در جامعه تضادها ، تناقض هایی وجود دارد که نمی دانیم کدام را باور کنیم؟
تاثیر پذیری بی سابقه و با سرعت نوری در ساعت از سیاست های فرهنگی غرب آشکار است و هرگز نخواهد شد اصل آن را انکار کرد.اما آنچه مهم است حرکت لاک پشتی ما در تعقیب و به عقب راندن آن است و توجیه ها نیز دیگر رنگ باخته است.
همگان نیز مقصرند و نخواهد شد فقط عده ای خاص را بر این امر گریبان گرفت و چاک داد،اما درصد فرق دارد و همین درصد هاست که می تواند پاسخگویی را نیز به تناسب آن تغییر دهد.جالب است تا دم از کم حجابی و بی حجابی بزنی عده ای برمی آشوبند که ای بابا گیر به دو تار موی بیرون داده ای.ول کن و اصل را بچسب.
سراغ امر به معروف و نهی از منکر بروی فورا عملکرد دیگران مورد سؤال تو قرار می گیرد.
بدانیم بدون سیاه نمایی و دیدن نیمه خالی لیوان،وضعیت فرهنگی مناسبی نداریم.این را قبول کنیم تا دنبال چاره باشیم.راحت از کنار این رد نشویم.باور کنید عده ای اصل درد را قبول ندارند.عده ای درد را قبول دارند و راه چاره را در جایی دیگر جستجو می کنند.
از خبر 50% افزایش سفرهای نوروزی باید خوشحال بود یا خیر؟
از خبر مصرف 98 میلیون لیتر بنزین در یک روز و زدن رکورد دنیا باید خوشحال بود یا خیر؟
آنانی که سیزده فروردین را به هر دلیلی در کنار مردم در بوستان ها و تفرجگاهها بودند میدانندکه وضعیت فرهنگی مناسب بود یا خیر؟
حرفم این است اگر حرفهامان شعار بوده که هیچ، اما اگر از سر اعتقاد بوده چرا امروز گرفتار شده ایم؟
آیا می توان مردم را مقصر دانست؟
اعتقاداتمان گره در اقتصاد خورده است و هر مسئله ای را به گرانی و تورم ربط می دهیم تا توجیه مان کامل شود.آیا این درست است؟می گویند تعطیلی زیاد است طرح لغو تعطیلی روز تاسوعا را می دهند.آمارهای ازدواج و طلاق ؟آمارهای بی قانونی و دور زدن قانون توسط صاحبان قانون؟
نظارت ها را که دیگر نگو.قیمتی که در هر ساعت می تواند بارها تغییر کند را با چه ابزاری نظارت می کنند؟بازرسی ها کولاک می کند، جریمه می کنند نه میلیون و میلیاردی که چند ده میلیارد.اولا این جریمه ها کجا می رود و ثانیا چه اتفاقی افتاد؟قیمت مصوب اعمال شد یا خیر؟
نکند تیم ما زمین مسابقه را اشتباه گرفته؟نکند دروازه بان نداریم؟
جشن «پوریم» یکی از سنتهای قدیمی قوم یهود است که در دهههای اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار میشود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون دهها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.
در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن 180 روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را میطلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز میزند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط میکند و او را به دست جلاد می سپارد.
یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف میکردند و این استنکاف موجب شده بود که «هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر کند، البته یهودیان در برخی کتابهای خود میگویند: مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل هامان نمیشود، او و اتباعش مورد غضبهامان قرار گرفته و تهدید به مرگ میشوند.
یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره میاندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی میکنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.
فاحشهگری حلال در یهودیت
پوریم در ایران
در داخل ایران نیز، اقلیت های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می گیرند.
مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان هاییست که یهودیان آن را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت ها جشن های خود را در آن برگزار می کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.
مدتهاست بر سر رایتل (اپراتور تلفن همراه) بحث های جدی مطرح شده است و حتی پای مراجع نیز به این موضوع باز و تصریح بزرگواران بر عدم استفاده از این تکنولوژی است.
فتاوای دو مرجع معظم تقلید را با هم مرور می کنیم:
آیت اله مکارم شیرازی: «به یقین مفاسد این کار از فوائد آن بیشتر است و منشاء مفاسد جدیدی در جامعه ما که متاسفانه درگیر مفاسد مختلفی است خواهد شد و با توجه به این که ضرورتی برای اصل این کار نیست بنابراین شرکتهای خصوصی و دولتی باید از آن خودداری کنند».
آیت اله سبحانی: «قرار گرفتن چنین گوشی های موبایل در دست جوانان اعم از دختر و پسر مفاسد زیادی دارد، یاید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد . قواید جزئی در مقابل این مضرات بسیار کوچک است.»
فارغ از مباحث کارشناسی پیرامون این موضوع مهم که بسیاری از آن در سایت:http://saraberightel.comدر اختیار عموم قرار گرفته است حقیر از زاویه دیگری که قبلا هم یک بار به تناسب موضوعی آن را مطرح کرده بودم می خواهم نگاه کنم.
حضرت آقا در 17 شهریور 1390، در جمع خبرگان رهبری فرمودند: «ببینید امروز وسائلى که براى اغواى دل جوانها هست، چقدر است! قابل مقایسه با گذشته نیست. این ماهوارهها، این اینترنتها، این انواع و اقسام وسائل ارتباطات! اینها دلها را اغوا میکند، جذب میکند، از راه بهدرمیبرد، انگیزههاى معنوى را در انسان سست میکند، شهوات را در انسان بیدار میکند».
این موضوع را برخی بایکوت کرده و بلافاصله با برچسب مخالفت با تکنولوژی چسباندن اهداف خود را به پیش می برند و لذا بسیار لغزنده و حساس است و باید با آن بصورت اقناعی وارد بحث شد و مضرات آن را بصورت شفاف بیان تا از گزند برچسب در امان باشیم.
هشدار حضرت آقا در 6 اسفند 1381: «سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است ... اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پسبگیرند، اقدامى بلندمدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسى، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند ... جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلودهکنند! گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را مىکنند».
دشمن در پی اندلسیکردن ایران است و اولویت اصلی کشور هم جنگ نرم است؛ پس تنگه اُحد امروز نیز، تنگه اُحد فرهنگی و سایبری است! و وای بر کسانی که به سبب سود و غنائم اغواگر، با واردکردن برخی کالاهای مصرفیِ زمینهساز تحرکات دشمن، تنگ اُحد سایبری را به دشمن بسپارند. از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، انتظار است که در معضلات این تکنولوژی جدید، از اندرسون استرالیایی، کارشناس مرکز «آووم» بریتانیا عقب نمانند و در امری که میتواند سَبیلی برای سلطه دشمن در راستای اندلسیکردن نظام اسلامی باشد، به اندازه جانآرلیج تولید داشته باشند: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً». نساء 141.
حواسمان باشد کلاه سرمان نرود.دشمن ابتدا گناه را به ناهنجاری تبدیل و سپس به مرور زمان آن را تبدیل به هنجار می کند.آن وقت دامن ما نیز کاملا طبیعی به آن آلوده خواهد شد بدون این که ذره ای احساس کرده باشیم.