سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
فصل پنجم: واگذاری به بنیامین نتانیاهو

تشویق اسراییل به حمله‌ی نظامی
- در سی سال اخیر آمریکا و ایران مشکلات فراوانی داشته‌اند، اما ایران هیچ‌گاه رو در رو با آمریکا درگیری نظامی نداشته و اقدام به عملیات تروریستی علیه آمریکا ننموده است. اما اسراییل همواره ایران را یک خطر جدی علیه خود می‌داند. اسراییل همواره در این فکر بوده است که به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند.

هدف
- نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران.
- ممکن است آمریکا اسراییل را تشویق و حتی کمک کند تا این حمله انجام شود.

چارچوب زمانی
- اگر آمریکا اسراییل را تشویق به حمله کند، این اقدام سریعتر از زمانی که خودش قصد حمله داشته باشد انجام می‌شود.
- واکنش ایران به اسراییل یا آمریکا مشخص نیست. لذا چهار چوب زمانی این اقدام کاملآ نامشخص است.

نگرش کلی به این سیاست
- هواپیماهای اسراییل باید از خاک فلسطین به پرواز در آمده و از آسمان اردن و عراق بگذرند.
- اسراییل مجهز به بمب افکن‌های استراتژیک شبیه B1، B2، B52 نیست.
- اسراییل برای حمله به ایران در چند موج باید اقدام کند، در حالی که تنها در یک موج می‌تواند عملیات کند.
- فاصله‌ی اهداف در ایران از خاک فلسطین اشغالی زیاد است و کار هواپیمای F15 و F16 اسراییل برای رسیدن به آن اهداف بسیار دشوار است.
- این سناریو، به هر شکلی موجب می‌شود که پای آمریکا به درگیری کشیده شود.

گزینه‌های آمریکا
- آمریکا به اسراییل چراغ سبز نشان دهد و در برنامه ریزی حمله همکاری کند.
- آمریکا هیچ چراغی به اسراییل ندهد ،و اسراییل خود به انتخاب خود عمل کند. ندادن چراغ نیز همچون چراغ سبز ارزیابی می‌شود.

الزامات
-گزارش IISS حاکی است که اسراییل ششمین قدرت هسته‌ای جهان است ، و این عامل بازدارنده‌ی مهمی است که می‌تواند مانع واکنش ایران شود.
- آمریکا می‌تواند به جای اسراییل واکنش نشان دهد، یا اسراییل را به عضویت ناتو در آورد.

محاسن
- اسراییل با سرعت بیشتری نسبت به آمریکا می‌تواند اقدام کند.
- اسراییل مسئول حمله شناخته می‌شود نه آمریکا.

معایب
- در هر صورت ممکن است پای آمریکا به میان آمده و مقصر شناخته می‌شود.
- میزان تخریب حمله‌ی اسراییل کمتر از آمریکا خواهد بود و این به معنی عدم موفقعیت چنین تهاجمی است.


بخش سوم: فرو ریختن تهران

تغییر حکومت
- بسیاری از سران آمریکا نه گزینه ‌ی دیپلماتیک را می‌پذیرند و نه گزینه‌ی نظامی را، و معتقدند کل نظام جمهوری اسلامی را به دلیل این که با منافع آمریکا در تعارض است باید واژگون کرد.
- جنبش رفرمیستی- اصلاح طلبان- تنها راه تغییر حکومت نیست، بلکه از راه هایی چون شعله‌ور کردن مسایل قومیتی و یا کودتا نیز می‌توان به تغییر حکومت دست زد.


فصل ششم:انقلاب مخملی

- مناسب‌ترین راه برای تغییر حکومت، حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران است.
- این گزینه‌ی سیاسی بهترین راه حل مشکلات آمریکا با ایران است که کم‌ترین هزینه را در بر دارد.

هدف
- هدف اصلی این گزینه، براندازی حکومت ایران، و ایجاد حکومتی است که بیشترین همراهی را با منافع آمریکا داشته باشد.
- تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برنده‌ای در دست آمریکاست که از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و رفتار حکومت ایران را تغییر دهد.

چهار چوب زمانی
- انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی در صحنه است، و لذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده و پیدایش این رهبران محلی، در آن شرایط خاص است که ممکن است در چند هفته یا چند سال پدید آید.

نگرش کلی به این سیاست
- این که چگونه می‌توان جرقه‌ای زد تا انقلاب مخملی صورت بگیرد، هنوز مبهم است، زیرا انقلاب‌های مخملی بسیار پیچیده‌اند.
- گفته می‌شود که مخالفان جمهوری اسلامی، علاقه‌مند به آمریکا هستند، لذا می‌توانند انقلابی را رقم زنند که به منافع آمریکا کمک کند.
- ممکن است برخی رهبران پراگماتیست درون جمهوری اسلامی، متوجه اصلاح درونی سیستم شوند و اتفاقی مشابه پرسترویکا و گلاس‌نوست شوروی در ایران پدید آید که طی آن ابعاد رفرم با مبانی آن حکومت در تعارض قرار گیرد و موجب فروپاشی و تحقق انقلاب مخملی شود.
- هم چنین ممکن است آشوب‌های خیابانی مانند آنچه در عصر چائوشسکو در رومانی و فردیناند مارکوس در فیلیپین، جمهوری اسلامی را متزلزل ساخته و فرو بپاشاند.
- آمریکا باید چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملی در ایران ایفا کند، از جمله واگذاری کمک‌های مالی، و حمایت از رهبران محلی انقلاب مخملی.
ریموندتانتر از کمیته سیاست ایران می‌گوید که ما باید از دانشجویان و سایر گروه‌ها، برای انقلاب مخملی حمایت مخفی کنیم: اینان‌پول، فکس، اینترنت، و حمایت نیاز دارند.
- آمریکا از طریق رسانه‌هایی که تحت حمایت او هستند مانند VOA و رادیو فردا، باید افراد منتقد کم‌تر شناخته شده را به جامعه‌ی ایران معرفی کند.
- لایحه‌ی حمایت از ایران آزاد که در سال 2006 تصویب شد به حمایت مالی و سیاسی از انجمن‌های جامعه مدنی و حقوق بشری مطبوعات ضد حکومت می‌پردازد.
- دولت آمریکا برنامه‌هایی تصویب نموده که از طرح‌های تغییر حکومت در ایران حمایت می‌کند.

الزامات
- آمریکا باید اپوزیسیون ایرانی را پیدا و حمایت کند.
- آمریکا باید از رهبران محلی اپوزیسیون حمایت کند.
- باید دستگاه‌های امنیتی ایران که توان‌مندی خود را اثبات کرده‌اند، در مقابله با انقلاب مخملی یا نخواهند یا نتوانند برخورد کنند.
- از الزامات جدی انقلاب مخملی، نیازمندی به اطلاعات بی‌نظیر و دقیق و هم‌چنین پول قابل توجه است.

رهبران
- یافتن رهبران محلی مناسب، که شریک‌های بومی خوبی برای آمریکا در ایجاد آشوب و اغتشاش باشند.
- طیف‌شناسی عناصر اپوزیسیون که می‌توانند انقلاب مخملی را برای آمریکا تولید کنند:
1- اصلاح طلبان. شواهد نشان می‌دهد که رفرمیست‌ها در صدد ایجاد یک حکومت سکولار در ایران هستند.
2- روشنفکران. این روشنفکران در دوره‌ی پرزیدنت خاتمی مشروعیت دینی نظام ایران را زیر سوال می‌بردند و اکنون نیز می‌برند، اما با سانسور روبرو شده‌اند.
3- سازمان‌های دانشجویی،کارگری و جامعه مدنی. دانشجویان و کارگران پیاده نظام انقلاب مخملی هستند، که در واقعه 18 تیر 1378 در حمایت از خاتمی به صحنه آمدند. دفتر تحکیم وحدت، اکنون خود بر سر اتخاذ استراتژی، درگیر کشمکش‌های درونی است.
4- رضا پهلوی. وی به عنوان فرزند شاه سابق، خود را کاتالیزوری می‌شناسد که سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوری اسلامی دنبال می‌کند، اما هواداری در ایران ندارد.
- بسیاری از رهبران اپوزیسیون بر ضد یکدیگر عمل می‌کنند. اکبر گنجی از ژورنالیست‌های اپوزیسیون می‌گوید که اپوزیسیون سازمان یافته نیست و ما رهبر نداریم.
- تا کنون رهبر کاریزماتیکی برای اپوزیسیون ایران پیدا نشده است.

پول
- برنامه‌ریزی برای حمایت از انقلاب مخملی در ایران خیلی بیش از آن که تا کنون واشنگتن کمک کرده است، برای ارتباطات و هزینه‌های سفرها و...، پول نیاز دارد.
- آمریکا باید واقعیت فساد مالی در اپوزیسیون، و هدر رفت بخشی از این پول‌ها را بپذیرد.

اطلاعات عالی
- مداخله در امور داخلی یک کشور دیگر ، برای موفقیت نیازمند اطلاعات دقیق است.
- آمریکا باید از رهبرانی در انقلاب مخملی حمایت کند که توانمند باشند و توسط دستگاه امنیتی ایران خریداری نشوند.
- متاسفانه ما (آمریکا) در ایران سفارت‌خانه نداریم و امکان سازماندهی رهبران و اپوزیسیون را نداشته و ائتلاف‌های درون ایران را متوجه نمی‌شویم.
- جامعه‌ی اطلاعاتی آمریکا (شامل 16 سازمان اطلاعاتی) باید برای کسب اطلاعات از درون ایران به جستجوی خود شتاب دهد.

مداخله‌ی نظامی
- برای تحقق یک انقلاب مخملی، حکومت ایران باید اراده‌ی خود را برای برخورد و سرکوب انتظامی آن از دست بدهد.
- بعید به نظر می‌رسد که حکومت ایران توانایی برخورد قهرآمیز با انقلاب مخملی را نداشته باشد.
- اگر تجمعاتی در ایران صورت گیرد و ارتش و سپاه پاسداران و بسیج و پلیس، آن گونه تضعیف نشده باشند که کنار بنشینند، در آن صورت آمریکا باید برای مداخله‌ی نظامی و دفاع از آن تجمع کننده‌ها آماده شود.

محاسن
- رژیم چنج (تغییر حکومت) کم‌ترین هزینه و بیشترین فایده را دارد.
- اگر انقلاب مخملی موفق شود، آمریکا یکی از دشمنان اصلی خود را از سر راه برداشته و هزینه‌ی آن بسیار ارزان‌تر از یک تهاجم تمام عیار بوده است.
- حتی اگر تحقق انقلاب مخملی امکان‌پذیر نباشد، اما حمایت از کسانی که به چنین اقدامی دست می‌زنند از سوی آمریکا، می-تواند موجب تضعیف حکومت ایران و تغییر رفتار آن شود.
- قوی‌تر کردن نفوذ اطلاعاتی آمریکا در ایران، در مجموع به نفع آمریکاست، حتی اگر به تحقق کامل انقلاب مخملی نیانجامد.
- با انتخاب گزینه‌ی تغییر حکومت در ایران، آمریکا تعهد خود را به ایده‌آل‌های آمریکایی از جمله دموکراسی نشان می‌دهد و از این سرزنش که در خاورمیانه در جستجوی دموکراسی نیست، رهایی می‌یابد.

معایب
- ایران برای ممانعت از انقلاب مخملی، به خوبی سنگرسازی کرده است. سوزان ملانی معتقد است جمهوری اسلامی همه نوع فاجعه‌ای غیر از طاعون را سپری کرده است: جنگ، ایزوله شدن، بی‌ثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری، خشکسالی، زلزله‌های عجیب، و... لذا حکومت بسیار مستحکم است.
- نتایج رژیم چنج و تغییر حکومت مشخص نیست، از کجا معلوم که حکومت جایگزین، به نفع آمریکا کار کند. امیدواری در این است که میزان تنفر کمتر از دوره‌‌ی جمهوری اسلامی باشد.
- حمایت آمریکا، موجب نفرت بیشتر ایرانیان می‌شود و از آن به «بوسه‌ی مرگ» یاد می‌گردد. دکتر عباس میلانی می‌گوید که حتی اصلاح طلبان نیز از آمریکا می‌خواهند که کمتر به آنها پول بدهد، زیرا در چشم مردم بد می‌شوند.
- نظام جمهوری اسلامی در برابر انقلاب مخملی، حاضر است به خاطر ایدئولوژی خود مقاومت کند.


فصل هفتم: الهام بخشیدن به شورش

حمایت از اقلیت‌ها و گروه‌های اپوزیسیون
- این گزینه‌ قائل به شورش از طریق اقلیت‌های قومی و گروه‌های اپوزیسیون است.
- آمریکا می‌تواند به گروه‌های اپوزیسیون خارج از ایران کمک مالی و نظامی کند تا به شورش گران حرفه‌ای تبدیل شوند. برای نمونه می‌تواند به گروه مجاهدین خلق کمک کند و آن‌ها را از تحریم خارج ساخته و بر علیه ایران تجهیز نماید.

هدف
- حمایت از شورش دو هدف متفاوت می‌تواند داشته باشد.
- هدف نخست براندازی حکومت است.
- هدف دوم ایجاد فشار بر روی حکومت، به ویژه به عنوان اهرم فشار در هنگام مذاکره‌ی آمریکا با ایران است.
- چون آمریکا احتمال براندازی را از طریق شورش قومیت‌ها و گروه‌های اپوزیسیون ضعیف می‌داند در نتیجه هدف اصلی حمایت آن کشور، به خاطر داشتن برگ برنده هنگام مذاکره است.

چهار چوب زمانی
- شورش، برای موفقیت خود نیازمند زمان است: جذب، سازماندهی، لجستیک، تجهیز، عملیات مسلحانه و... در یک دوره‌ی بلند مدت محقق می‌شود.

نگاهی کلان به این سیاست
- مفهوم بنیادین این سیاست آن است که آمریکا گروه‌های اپوزیسیون را شناسایی نموده و از آن‌ها با سلاح، پول، آموزش، و سازماندهی حمایت کند. مطبوعات و رسانه‌های آمریکا می‌توانند عقاید این گروه‌ها را تبلیغ و رهبران آن را از طریق رسانه‌های خود تبدیل به ستاره کنند.
- آمریکا کمک می‌کند تا این گروه‌ها در کشور همسایه‌ی ایران به ایجاد پایگاه دست بزنند و کشور میزبان را قانع به همکاری می‌کند، و آن‌ها را یاری می‌دهد تا زیر ساخت‌های خود را برای عملیات علیه ایران توسعه دهند.
- پرسش کلیدی که آمریکا باید پاسخ دهد این است که چقدر باید به این گروه‌ها کمک نظامی کند!
- سازمان CIA می‌تواند مسئامات تجهیز و آموزش این گروه‌ها را عهده دار شود، همان‌گونه که در چند دهه‌ی اخیر در سرتاسر جهان عمل کرده است.
- اما واشنگتن باید تصمیم بگیرد که آیا حمایت مستقیم نظامی هم از این گروه‌ها صورت بدهد یا نه! این انتخاب مبتنی بر سه سناریو زیر انجام می‌شود:
1- حمایت عمومی که احتمال موفقیت این گروه‌ها را تسریع و تقویت کند، مانند حمایت آمریکا از نیروهای ائتلاف شمال در افغانستان.
2- جلوگیری از کشته شدن شورش گران مسلح. مانند واقعه‌ی خلیج خوک‌ها در کوبا.
3- سناریو حمایت از کشورهای همسایه‌ی ایران که به گروه‌های شورشی پناه داده‌اند. زیرا ممکن است ایران به کشورهای همسایه برای اخراج آن گروه‌ها فشار آورد، مانند پناه بردن ویت کنگ‌های ویتنام جنوبی به ویتنام شمالی.

الزامات
- دو الزام: الف- پیدا کردن گروه چریکی، ب- مشخص کردن کشور همسایه به عنوان پناهگاه.
- حمایت ازشورش هزینه دارد اما از هزینه‌های یک جنگ منظم برای اشغال بسیار کمتر است.

یافتن گروه پراکسی
- مهم‌ترین گروه اپوزیسیون که مورد توجه آمریکاست، سازمان مجاهدین خلق است. ریموند تانتر، مدرس دانشگاه جرج تاون و از حامیان این سازمان معتقد است گروه رجوی بهترین گزینه برای تغییر حکومت به شکل مسلحانه و هم‌چنین بهترین عامل برای جمع‌آوری اطلاعات از درون ایران است. مهم‌ترین موفقیت اطلاعاتی این گروه، کسب وگردآوری اخبار هسته‌ای ایران و انتقال آن به آمریکا بود. این گروه در سال 1981 در یک عملیات بمب‌گذاری، هفتاد مقام عالی رتبه‌ی ایرانی را کشت.

یافتن کشور پناه‌گاه
- آمریکا باید کشورهای همسایه را برای آموزش و سازماندهی و تجهیز این گروه‌ها هماهنگ نماید.

محاسن
- این گزینه به سادگی قابل حمایت از خارج از ایران است.
- این گزینه، بسیار کم‌هزینه است.
- در این مورد، آمریکا بسیار با تجربه است و در جهان نمونه‌های مشابه متعددی داشته است.
- چون حمایت‌ها مخفی است، کمتر موجب خدشه دار شدن موضع آمریکا می‌شود.

معایب
- احتمال موفقعیت زیاد را نمی‌توان برای شورش پیش‌بینی کرد، زیرا رژیم چنج بیشتر از طریق انقلاب مخملی صورت می-پذیرد و کمتر از طریق شورش محقق می‌شود.
- یک شورش قومی موفق به اهداف محدودتری منتج می‌شود، مانند جدایی یک منطقه از ایران.
- واکنش ایران به دلیل قوت نیروهای عملیات نامتقارن آن می‌تواند خطرناک باشد.
- تنها گروه غیر قومی که سازمان یافته است، گروه مجاهدین خلق است که مقبامات مردمی ندارد.


فصل هشتم: کودتا

حمایت از تحرکات نظامی علیه ایران
- از شواهد و قرائن اینگونه برمی‌آید که تحریک مردم ایران برای انجام یک انقلاب، کار مشکلی خواهد بود. اینجاست که بعضی از آمریکایی‌ها مسئله‌ی کودتای نظامی را مورد بررسی قرار داده‌اند. نیروهای نظامی هر کشور همیشه این پتانسیل را دارند تا دولت را معزول کنند.
- با علم به احتمال کودتای نظامی، مهندسی نیروهای نظامی در ایران به گونه ای صورت گرفته که شانس این اقدام را به حداقل می‌رساند. دو نیروی نظامی کامل در ایران وجود دارد: ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که هر دو برای برآوردن منویات رژیم با هم رقابت دارند و برای مراقبت از یکدیگر و ایجاد تعادل مورد استفاده قرار می‌گیرند.
- به علاوه ایران دارای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی فراگیری است که مراقب هر گونه خیانت یا تماس خارجی نیروهای نظامی خویش است.

هدف
- هدف نهایی این سیاست حمایت از کودتای نظامی علیه تهران است تا در پی آن دولتی که هماهنگی بیشتری با منافع آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی دارد، جایگزین دولت جمهوری اسلامی گردد.

چارچوب زمانی
- زمان‌بندی کودتا به دو دلیل مشکل است. اول، این که غیر ممکن است تا معلوم گردد چقدر زمان لازم است تا با هدایت-کنندگان اصلی کودتا تماس حاصل شود. دلیل اصلی هم عدم حضور رسمی و دیپلماتیک ایالات متحده در ایران است.
- اگر این مشکل مرتفع گردد، سنجش اینکه کودتا در چه زمانی اتفاق بیافتد کار مشکلی خواهد بود.

نگرشی به این سیاست
- برپایی کودتا زمانی سخت‌تر به نظر می‌رسد که با کشور پارانویید در مورد دخالت‌های خارجی مانند ایران روبرو باشید. ایالات متحده در وهله‌ی اول باید با نیروهای نظامی ایران تماس برقرار کند که این با حساسیت بالایی که در ایران نسبت به آمریکا وجود دارد خیلی سخت است. آمریکا باید به کشورهای ثالث که به نیابت از آمریکا در صحنه حضور دارند اطمینان کند. این مسئله پیچیدگی کار را دو چندان می‌کند.
- سرعت عمل، کنترل نیروهای تحت امر و سرکوب مخالفین از دیگر اجزای این طرح هستند.
- یک نمونه‌ی تاریخی برجسته از کودتاهای خارجی در ایران عملیات آژاکس در سال 1953 است که منجر به سرنگونی دولت مصدق گردید.
- امروزه برای مهندسی کودتا، ایالات متحده می‌تواند نقش چندگانه‌ای را ایفا کند.
- یک مسئله مهم این است که واشنگتن می‌بایست نسبت به مداخله‌ی نظامی برای کمک به کودتاگران قبل از شروع کودتا، به تصمیم برسد. هر چند آماده‌سازی نیروها برای اینکار در اطراف ایران، ممکن است ایران را حساس کند و منجر به افشای طرح کودتا گردد. از طرفی حمایت نظامی می‌تواند مشروعیت طراحان کودتا را خدشه‌دار کند. از همه مهم‌تر، مداخله‌ی مستقیم نظامی در صورت شکست کودتا منجر به جنگ میان ایالات متحده و ایران خواهد شد.

الزامات
- مهمترین رکن این کودتا این است که اطلاعات هوشمند قابل ملاحظه‌ای در دسترس باشد. نبود این اطلاعات منجر به شکست کودتا و کشف عوامل کودتا خواهد شد.

محاسن
- حتی یک طرح کودتای ناموفق ممکن است باعث شود تا ایران به همکاری بیشتری تن در دهد و به امور داخلی خود مشغول شود.
- اگر طراحان کودتا موفق گردند، آنها از حمایت‌های آمریکا ممنون خواهند شد و به همین دلیل روابط خوبی را با آمریکا خواهند داشت.

 

بخش چهارم: بازدارندگی تهران

تحدید (محدودسازی)
- وقتی کشوری برای سازش دیپلماتیک بیش از اندازه متاخصم است، و برای تهاجم بیش از اندازه قویست، و برای گزینه‌ی شورش بیش از اندازه سرکوب‌گر است، بالطبع تنها راه باقی‌مانده تحدید خواهد بود.
- به دلیل شکست واشنگتن در گزینه‌های دیگر، می‌توان گفت تحدید پیش‌فرض سیاست آمریکا در قبال ایران در سی سال گذشته بوده است.
- عنصر اصلی این سیاست، تحریم‌های اجرا شده از سوی آمریکاست. و علاوه بر آن آمریکا سعی نموده سایر کشورها را از تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران و فروش اسلحه به ایران دلسرد نماید.
- غیر از موارد معدودی که نیت آمریکا تعامل با ایران بوده است، آمریکا به صورت کلی سعی نموده تا ایران را از جنبه‌های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی و هر راه امکان‌پذیر دیگری در جهان ایزوله کند.
- موفقیت سیاست تحدید در این‌دوره متغیر بودن آن‌ است. امروزه‌ به نظر می‌رسد که ایران یک نیروی قوی‌تر در معادلات خاورمیانه نسبت به تمامی زمان‌های پس از انقلاب است. فلذا به دلیل این نتیجه‌ی برعکس، سیاست تحدید نیز شکست خورده است.


فصل نهم: پذیرش غیر قابل قبول‌ها

تحدید
- مانند گذشته، شاید انتخاب تحدید، آخرین گزینه‌ی پیش‌روی آمریکا باشد.
- اگر واشنگتن نتواند تهران را از برنامه‌های هسته‌ای، و رفتارهای مسأله‌ساز آن منصرف سازد، و نتواند و یا نخواهد که رژیم را سرنگون کند، ونتواند و یا نخواهد تهاجم کرده ویا از حمله‌ی هوایی استفاده کند و یا از حمله‌ی هوایی اسرائیل بر علیه ایران اتمی سود ببرد، تنها راه انتخاب تحدید خواهد بود.

هدف
- هدف استراتژی تحدید علیه ایران، ممانعت تهران از آسیب‌رساندن به منافع آمریکا در آسیای مرکزی و خاورمیانه است.
- از نظر نظامی، هدف، ممانعت از رفتار تهاجمی ایران است.
- از نظر دیپلماتیک، هدف ممانعت از به‌دست آوردن هم‌پیمان توسط ایران است.
- از نظر اقتصادی، هدف ضعیف نمودن ایران است.
- احتمال این وجود دارد که تحدید، بتواند ایران را از دست‌یابی به سلاح هسته‌ای منصرف کرده و یا حتی به سرنگونی حکومت آن دست یازد.
چارچوب زمانی
- تحدید ساده‌ترین چارچوب زمانی را دارد، چرا که به سرعت اجرا شده و تا پایان حکومت جمهوری اسلامی باقی می‌ماند.

نگاه کلان به این سیاست
‌- تحدید ممکن است ساده‌ترین گزینه باشد زیرا در 30 سال اخیر بر علیه جمهوری اسلامی، و در جنگ سرد بر علیه شوروی، و برعلیه کوبا و کره شمالی به کار رفته است.
- مانند تحدید علیه شوروی، تحدید علیه ایران به دنبال تضعیف آن است و توقع می‌رود ناکارآمدی نظام باعث نابودی خودش شود.

تحریم‌ها
‌- عملکرد کلیدی در تحدید، تحریم‌های قوی هستند.
- لیست تحریم‌های ممکن:
1- منع فروش‌های نظامی به ایران.
2- منع فروش تکنولوژی‌های سطح بالا به ایران.
3- تحریم سرمایه‌گذاری و تجارت با ایران.
4- محدود کردن سفرهای کارمندان ایرانی.
5- محدود کردن انتقال پول نقد به ایران.
6- محدودیت خرید و فروش نفت و گاز ایران.
- با توجه به این‌که آمریکا تمامی این تحریم‌ها را تاکنون به اجرا درآورده است، مشکل اصلی قبولاندن این تحریم‌ها علیه ایران به کشورهای دیگر همچون اروپا، روسیه، چین، آسیای شرقی و هند است.

الزامات دیپلماتیک
- آمریکا باید با کشورهای منطقه برای ایجاد و حفظ پایگاه‌های نظامی خود همکاری دیپلماتیک داشته باشد.

الزامات ضد چریکی
- ایران در جنگ نا متقارن توانایی منحصر به فردی دارد و آمریکا در مقابله با این موضوع محدودیت‌های گسترده‌ای دارد.

الزامات سیاسی
- گزینه‌ی محدود کردن ایران کار ساده‌ای نیست، و از سوی دیگر نیز همزیستی با ایران هسته‌ای امکان‌پذیر نیست. لذا گزینه-ی محدود سازی ایران نیازمند اقناع سیاسی مردم آمریکاست.


نتیجه

مهندسی سیاست یکپارچه‌ی ایران: تجمیع گزینه‌ها
- هیچکدام از سیاست‌ها در قبال ایران، حتی در صورت تعیین موفقیت توسط مقامات مسئول، شانس موفقیت بالایی را ندارند. هیچ گزینه‌ای تمامی منافع ملی آمریکا را با هزینه‌ی کم و حداقل ریسک تأمین نمی‌کند.
- به بیان دیگر، کلیه‌ی سیاست‌ها، پتانسیل بالایی در نقش‌آفرینی با یکدیگر را دارند.
- در واقع، مشکل ایران به قدری بزرگ است که، هر سیاست واقع‌مدارانه در قبال ایران حداقل باید از دو گزینه یا بیشتر تشکیل شده باشد.
- حکومت اُباما متوجه این واقعیت شده است.
- از این گذشته، تمامی این سناریوها می‌تواند به عنوان تهدیدات ضمنی در رویکرد اقناعی مطرح باشد، که در این صورت از به‌کارگیری هرکدامشان بهتر خواهد بود. به بیان دیگر، ایالات متحده می‌تواند عدم تمایل ایران بر سر مذاکرات را به عنوان سخت‌-تر شدن گزینه‌های خود اعلام کند، که در آن صورت گزینه‌ی نظامی مقبولیتی بیش از آن‌چه اکنون دارد پیدا خواهد کرد. استنباط بر این است که اگر تهران تمایل به سازش ندارد، پس خودش را در جنگی قرار داده‌است که تمایلش را ندارد. این تهدیدات قابلیت این را دارند که به عنوان جایگزین در سیاست ایالات متحده در قبال عدم پذیرش سازش از سوی ایران مطرح شده، همچنانکه اُباما مرتباً عدم دور کردن گزینه‌ی نظامی در تصمیم‌گیری را تکرار می‌کند.
- در صورت رد مذاکرات ایران در سیاست اقناعی، تمامی رویکردهای تغییر رژیم هم‌چنان، به عنوان روش‌های جذاب‌تر مطرح خواهند بود. و مطمئناً روش‌های تغییر رژیم، تبعات دیپلماتیک کمتری از سوی منطقه و دولت‌های اروپایی علیه آمریکا خواهد داشت.

تغییر رژیم
- اگرچه مطالعه‌ی هر سیاست در تلفیق با گزینه‌های دیگر کاری غیرعملی می‌نماید، اما در مطالعه‌ی تطبیقی و ارائه‌ی استراتژی‌های متفاوت همه‌جانبه‌ای که دولت اُباما بتواند در غالب آن گزینه‌های متفاوت را یکپارچه کند، سودمند خواهدبود. تغییر رژیم، استراتژی دیگری است که نقش بسیاری از متغیرها را در برخواهد گرفت.
- تاجایی‌که امکان بهره‌گیری از هر سه روش تغییر رژیم - انقلاب مخملین، شورش و کودتا - وجود دارد، دولت آمریکا پیگیری هر سه مورد با هم را در دستورکار خود قرار می‌دهد، تا شانس موفقیت بیشتر از پیگیری هر مورد به تنهایی باشد. انتخاب هر سه روش به دلیل اثر هم‌افزایی و سینرژی نیز بهتر خواهد بود. به علاوه، این فشار چند جانبه بر تهران، سبب خسته‌شدن توانایی‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم در روند تصمیم‌گیری شده، و احتمال انجام خطا را بیشتر کرده تا سایر روش‌ها موفق شوند.
- سیاست براندازنده‌ی حکومت ایران باید شامل طرح‌ تهاجم تمام عیار باشد تا بتواند در صورت بروز اتفاقات افراطی مورد استفاده قرار گیرد. مطمئناً در صورت شکست حمایت‌های آشکار و پنهان، در سیاست تغییر رژیم، رئیس‌جمهور باید آماده تنها راه حل باقیمانده یعنی تهاجم باشد.
- در نهایت باید اذعان داشت که کلیه‌ی راه‌های تغییر رژیم نیازمند موافقت دولت آمریکا هستند به جهت آن‌که در صورت مقابله به مثل ایران، بتوانند از پشیبانی نظامی (حداقل به صورت حمله‌ی هوایی) برخوردار باشند. انقلابات مردمی تنها زمانی به نتیجه می‌رسند که دولت‌ها نخواهند و یا نتوانند از نیروهای نظامی خود علیه مردم استفاده کنند، دفع شورش‌ها نیز نیاز به مداخله‌ی نظامی مستقیم دارد، چه در هنگام رخداد یک فاجعه، مانند آن‌چه در خلیج خوک‌ها رخ داد، و چه در هنگام نزدیک شدن به پیروزی نهایی، مانند افغانستان در سال 2001. کودتا نیز در اغلب اوقات نیاز به خنثی کردن واحدها و تأسیسات ویژه‌ای دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا گسترش یابند.
- به‌علاوه، تغییر رژیم نیازمند پیگیری همزمان با گزینه‌ی تحدید می‌باشد. در صورتی‌که آمریکا اقدام به براندازی حکومت ایران کند، شرارت ایران در خارج سبب گسترده شدن منازعه به بحران اقتصادی، سیاسی و نظامی می‌شود. ایالات متحده می‌خواهد با انکار ایران، به تهدید علیه همسایگانی دست بزند که به گروه‌های مخالف و شورش‌ها کمک می‌کنند. جریمه، بازدارندگی نظامی، انزوا و مبارزه‌ی اقتصادی عناصر کلیدی تحدید را به تصویر می‌کشند، تا به این عنوان بتوان، به سیاست تغییر رژیم کمک کنند.
- همان‌طور که در بخش‌های قبلی بیان شد، دلیل بسیار مهم یکپارچه کردن سیاست‌های متفاوت در قبال ایران، همان است که بتوان تغییرات را در صورت شکست یک یا چند گزینه پیش برد. توجه به پیامدهای غیرمنتظره سیاست جدید، بسیار حائز اهمیت است چرا که طبیعت چندگانه و دینامیک خاورمیانه مستعد پیآمدهای غیرمنتظره و تصادفی است. پیچیدگی و تناوب سیاست در قبال ایران، نتیجه‌ی بازه‌ی وسیع تغییرات و حساسیت بالای آن‌هاست.
- ظهور یک رهبر کاریزماتیک اپوزیسیون در ایران می‌تواند تمامی معادلات آمریکا در خصوص ایران را چینش مجدد کند. اما اگر ایران شکست خورده و یک نفر سربربیاورد و محبوبیت عامه یافته و برتری جوید، آنگاه تفکر آمریکایی با ظهور یک ماندلا، هاول، بولیوار و یا یک لخ ‌والسای ایران - کسی که بتواند وحدت اپوزیسیون ایرانی و اجماع توده را به وجود آورد، -تغییر شکل می‌یابد. اولا ظهور این مرد یا زن، می‌تواند گزینه‌ی تغییر رژیم را محتمل‌تر از زمان حال کند. (وما پشتیبانی آمریکا از انقلاب مردمی را در بروز حتمی یک رهبر رد نخواهیم کرد.) و دوم آن‌که برای ایالات متحده خوشایند نخواهد بود که به شخصی خیانت کند که توانسته است یک اپوزیسیون دموکراتیک را از طریق گالوانیزه کردن مردم سازماندهی کند. ممکن است دولت آمریکا متقاعد گردد با پشتیانی از شورش‌ها و حمله هوایی، ایران را تحت فشار قرار دهد تا از کشتن و زندانی کردن آن رهبر کاریزمایتک توسط ایران ممانعت به‌عمل آورد. و اگر ایران دست به چنین کاری بزند، آن‌گاه حمایت سیاسی داخلی آمریکا و حمایت دیپلماتیک بین‌المللی، برای سیاست‌های بیشتر تهاجمی آمریکا از جمله تهاجم زمینی فراهم می‌شود. و اگر این رهبر از ایالات متحده درخواست عدم تحریک قومیت‌ها و عدم حمله‌ی نظامی را بنماید تا این‌که تلاش‌هایش خراب نشود، آن‌گاه آمریکا قطعاً گزینه‌های تهاجمی را کنار خواهد گذاشت.ادامه مطلب...



      

کدام راه به سمت ایران؟

گزینه‌های استراتژی جدید آمریکا در قبال ایران

این گزارش توسط شش تن از استراتژیست‌های وابسته به انستیتو بروکینگز تهیه شده است. (کنت ام پولاک، دانیل ال بای من، مارتین ایندیک، سوزان مالونی، مایکل ای اُ هانلون، بوروس ریدل)

مقدمه: انتخاب گزینه‌های سیاست‌ آمریکا نسبت به ایران

- ایران همیشه برای آمریکا، یک معضل و مشکل بوده است.
- تنفر ایران از آمریکا همواره برای ناظران بیرونی امری عجیب بوده است.
- اما آمریکا نمی‌تواند از اهمیت ایران چشم بپوشد.
- در عصر بوش، گرچه در ابتدا آمریکا سیاستی علیه ایران نداشت، اما سپس از طریق فشار و تهدید و تحریم، سعی شد ایران را وادار به کنارگذاردن برنامه‌ی هسته‌ای نموده و بدین روی ایجاد رابطه‌ی دیپلماتیک نماید.
- در انتهای عصر بوش، قدرت ایران در منطقه ارتقا یافته و از سوی دیگر آمریکا در منطقه تضعیف شد.
- مراکز مطالعات استراتژیک آمریکا، در ابتدای عصر اُباما، به ناچار به مطالعات گسترده جهت یافتن راه‌حلی برای مسأله‌ی ایران پرداختند. اما هرچه تلاش می‌کنند، نمی‌توانند از این حیرت و سردرگمی خارج شوند.
- اُباما، هم‌زمان با استفاده از اهرم فشارهای بین‌المللی، در چارچوب استراتژی هویج و چماق، تلاش می‌کند به ایران نزدیک شده و دست دوستی بدهد. اما معلوم نیست که این سیاست موفق گردد، لذا بهتر است انتخاب‌های جایگزین و فوری برای آن اندیشیده شود.

هدف خیلی سخت
- امام خمینی با انقلاب اسلامی سال 1357، نظام دوقطبی خیر و شر را تبیین نمود، که در آن آمریکا قطب شر، و ایران قهرمان قطب خیر در جهان است.
- احمدی‌نژاد به این ایدئولوژی باور دارد.
- رابطه با آمریکا، ریل سوم راه‌آهن حرکت ایران است.
- آیت‌الله خامنه‌ای نیز همچون امام خمینی به آمریکا مشکوک است.
- پراگماتیست‌های ایران در 1986 - ایران کنترا - 1995 و 1998 و 1999 با آمریکا ارتباط مخفی داشتند، که خیلی زود کشف و خنثی شد.
- جبهه‌ی سخت درون نظام – اصول‌گرایان - ، بیشتر به تقابل با آمریکا فکر می‌کنند.
- رفتار ایران برای آمریکا عجیب و غیرقابل پیش‌بینی است.
- در مسأله‌ی عدم رابطه میان دو کشور، آمریکا نیز بی‌تقصیر نیست، و به دلیل رفتار نامناسب آمریکا، دولت‌مردان ایران نیز آمریکا را غیرقابل پیش‌بینی و غیر‌قابل اعتماد می‌دانند.
- دولت‌مردان آمریکا از ایران ناامید شده‌اند، نه زمانی که به دنبال رابطه بودند به نتیجه‌ای رسیدند، و نه در زمان مقابله و جنگ موفق به مهار ایران شده‌اند.
- فشارهای آمریکا به تهران، تاکنون هیچ تغییری در سیاست خارجی این کشور ایجاد نکرده است.
- در آمریکا، همواره سیاست آن کشور در نسبت با ایران با ناکامی و شکست مواجه شده است.
- آمریکا با حمله به افغانستان و عراق، موقعیت خود را در منطقه تضعیف نمود و محبوبیت خود را از دست داده و این به سود ایران شده است.
- در نبرد حزب الله و اسرائیل و نبرد حماس و اسرائیل نیز شکست اصلی از آن آمریکا و پیروز صحنه ایران بود.
- آمریکا در اثر این تغییر صحنه شوکه شد و مجبور به اتخاذ روش‌های جدی برای بازیابی نقش خود در منطقه گردید.

ساختن سیاست بهتری در مورد ایران
- کتاب‌ها و مقالات در این زمینه کم نبوده، اما به‌جای تابش نور، بر حرارت مسأله می‌افزایند، لذا مسأله‌ی رابطه با ایران را لاینحل می‌کنند.
- چینش مطالعات این است که تحدید (محدودسازی) ایران صورت گیرد یا مذاکره! هیچ حدوسطی دیده نمی‌شود. راست‌ها به تقابل و چپ‌ها به مذاکره می‌اندیشند.
- تمرکز بر مسأله‌ی هسته‌ای ایران، موجب شده است که دید کلان‌نگر منتفی شده و همه‌جانبه‌گری وجود نداشته باشد.
- هدف اصلی این گزارش، ارائه مهم‌ترین گزینه‌های سیاست آمریکا برای ساختن یک استراتژی جدید علیه ایران است.
- در مجموع 9 گزینه در مورد ایران شکل گرفته است
- این 9 گزینه در چهار دسته، تفکیک شده‌اند.
- بخش نخست این گزارش در مورد دو گزینه‌ی دیپلماتیک است.
- بخش دوم این گزارش در مورد سه گزینه‌ی نظامی است.
- بخش سوم این گزارش در مورد سه گزینه‌ی تغییر حکومت است، که حمایت از انقلابات مردمی، یا شورش‌های قومی، و یا مساعدت در کودتای نظامی را دربر دارد.
- بخش چهارم این گزارش نیز در مورد بازدارندگی ایران از طریق تحدید است.

نُه گزینه‌ی بد
‌- این 9 روی‌کرد هزینه‌ها و مخاطرات خاص خود را دارند. این به خاطر کمبود تحقیقات و مطالب نیست، بلکه به خاطر سختی موضع - ایران - است. شاید روزی یک کسینجر یا جرج کنان جدیدی ظهور کند که راه‌حل متفاوت و ساده‌تری پیش‌نهاد کند.
- بهترین استراتژی آمریکا بدون شک این خواهد بود که چند گزینه از 9 روی‌کرد مزبور را به صورت یک‌پارچه به‌کار گیرد.

ابتدا استراتژی سپس تاکتیک
- از آن‌جا که همواره آمریکا در جزییات تاکتیکی بر علیه ایران گم‌ شده و از کلان‌نگری دور افتاده است، این گزارش تنها به استراتژی‌ها می‌پردازد.

صحنه‌سازی
- نگارش استراتژی در مورد ایران بسیار سخت است، و باید نقش ایران را در صحنه تبیین نمود.

دیدگاه تهران
- سیستم سیاسی ایران، یکی از پیچیده‌ترین و غیرشفاف‌ترین نوع نظام سیاسی در جهان است.
- ایران خود را همزمان خیلی موفق و قوی، و خیلی ناموفق و ضعیف می‌داند.
- رهبران ایران در رابطه با آمریکا، تصمیم‌های تاکتیکی گرفته‌اند نه استراتژیکی.
- باید دانست که واژه‌ی بازار یک کلمه‌ی ایرانی است و بازار همواره باز است.
- رفرمیست‌ها به دنبال رابطه و اصول‌گرایان کمتر مایل به رابطه با آمریکا هستند.
- آیت الله خامنه‌ای به آمریکا مشکوک است و به اصول‌گراها نزدیک‌تر است، اما واقعیت‌های اقتصادی را قبول دارد.
- سیاست ایران مبتنی بر قوانین اینرسی حرکتی عمل می‌کند، لذا شانس آمریکا برای موفقیت بسیار کم است.

صحنه‌ی بین‌الملل
- گاهی به نظر می‌رسد، مناسبات ایران و آمریکا در یک خلاء شکل می‌گیرند، حال آن‌که این‌گونه نیست و کشورهای زیادی مانند روسیه و چین و اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه ایران در این موضوع دخیل هستند.
ساعت در حال تیک‌تیک
- زمان به سرعت در حال گذر است، و عصر اُباما آخرین فرصت آمریکاست.
- ایران تا 2010 یا حداکثر 2015 به سلاح هسته‌ای دست می‌یابد و در آن‌صورت گزینه‌ی نظامی بسیار دشوار می‌شود.
- اما هم‌چنان گزینه‌ی تغییر حکومت باقی می‌ماند.
- لذا اُباما آخرین فرصت برای طرح یک استراتژی جدید است که آیا آمریکا می‌تواند با یک ایران هسته‌ای همزیستی داشته باشد؟!


بخش یک: تحذیر تهران

گزینه‌های دیپلماتیک
- مسیر اُباما بسیار سخت و دشوار است.
- جنگ هشت‌ ساله در افغانستان و شش ساله در عراق، آمریکا را از ورود به یک میدان نبرد جدید برحذر می‌دارد.
- پرسش‌های سه‌گانه‌:
1- آیا تهدیدها و تحریم‌های اقتصادی و دیپلماتیک می‌تواند منجر به تغییر سیاست‌های ایران در نسبت با جامعه‌ی غربی شود؟ چه نوع تحریم‌هایی بیشترین امکان موفقیت را دارد؟ و چگونه آمریکا می‌تواند دیگر قدرت‌های بزرگ را قانع کند که با آمریکا بر علیه ایران همکاری کنند؟
2- آیا مشوق‌ها - هویج‌ها - با چماق یا بدون چماق می‌تواند تهران را به تغییر رفتار مجاب کند؟ ذات این هویج‌ها باید چه باشد؟ و چگونه آمریکا می‌تواند این مشوق‌ها را به ایران بدهد که ضعف او تلقی نشده و اصول‌گرایان را گستاخ نکند.
3- واشنگتن از کجا بداند که ایران درباره‌ی مناسبات دیپلماتیک جدی است یا این‌که با طولانی کردن مذاکرات در حال خریدن زمان است برای هسته‌ای شدن؟
- پاسخ‌ها به این سه پرسش، منجر به دو رویکرد متضاد شده است:
1- نسخه‌ی بازسازی شده‌ی استراتژی هویج و چماق بوش.
2- روش حذف چماق و فربه کردن هویج. زیرا تهدید همواره موجب تقویت ایران می‌شود. هضم ایران در اقتصاد جهان می-تواند نمونه‌ای از آن باشد.


فصل یک: پیشنهادی که ایران نباید رد کند.

اقناع
- بوش پسر، از سیاست هویج و چماق استفاده کرد، که موثر نبود.
- این سیاست اگر بهینه شود، می‌تواند در دولت اُباما موثر واقع شود.
- اُباما پس از انتخاب خود، بلافاصله این سیاست را اعلام نمود که دارای چندوجه است.
- مهم‌ترین مانع این سیاست، باقی‌مانده‌های اقدامات بوش در اعمال این سیاست است.
- ضعف اقدام بوش در این بود که سیاست هویج و چماق را توأم با تغییر حکومت جلو می‌برد.
- جمهوری اسلامی باید سیاست‌های داخلی خود را تغییر دهد.
- سیاست متقاعدسازی به تعهد و مشارکت بین‌المللی در خصوص تحریم‌های قوی بر ضد ایران نیاز دارد تا بتواند ایران را تنبیه کند، اما بسیاری از کشورها، ایران را به عنوان تهدید نمی‌شناسند و مخالفت می‌کنند. ایران به ستیزه‌جویی علیه فشار خارجی عادت دارد که این موجب سخت‌تر شدن کارها می‌شود.

هدف
- هدف این سیاست، قانع کردن دولت ایران برای تغییر رفتار خود در مسایل حساس و مهم برای آمریکاست.
- این سیاست با پیام نوروزی اوباما آغاز شد که: «ما از ایران می‌خواهیم که در جایگاه درستی در ارتباطات بین‌الملل خود قرار گیرد.» و در واقع او رژیم ایران را قبول کرد در صورتی که به خواسته‌های آمریکا و جوامع بین‌المللی احترام بگذارد.
- اگر آمریکا سیاست خود را بر برنامه‌ی اتمی ایران متمرکز کند، همراهی بین‌المللی بیشتری می‌یابد، اما این همه‌ی رفتار ایران را تغییر نمی‌دهد. این کافی نیست که ایران برنامه‌ی هسته‌ای خود را منتفی کند.

چارچوب زمانی
به صورت بالقوه سیاست اقناعی در چندماه به نتیجه می‌رسد. به صورت نظری آمریکا و هم‌پیمانانش سریعاً به بسته‌ی پیشنهادی از گزاره‌های مشوق و گزاره‌های بازدارنده دست‌ خواهند یافت. و این سرعت عمل در مورد پاسخگویی ایران نیز صادق خواهد بود. با این همه، مذاکرات سیاسی داخلی و دیپلماتیک خارجی و ماهیت این سیاست برای به نتیجه رسیدن به سال‌ها وقت نیاز خواهد داشت. برای مثال ایرانی‌ها استنتاج می‌کنند که با قبول درخواست جامعه‌ی بین الملل به صورت یک طرفه برنامه‌ی اتمی خود را خاموش می‌کنند، و با این کار منابع بسیار باارزش خود را هدر می‌دهند.
سختی گزینه‌ی هویج و چماق این است که زمان شکست آن مشخص نیست.

نگاهی کلان به این سیاست
- مفهوم بنیادین گزینه‌ی هویج و چماق این است که هم‌زمان باید برای تغییر برنامه‌ی هسته‌ای ایران جایزه داد و اگر نپذیرفت مجازات سنگین بر علیه او اعمال کرد. این اولتیماتوم به ایران می‌گوید که اگر بپذیرد تشویق می‌شود و اگر نپذیرد مجازات می-گردد.
- این گزینه را آمریکا نمی‌تواند به تنهایی انجام دهد و حتماً نیازمند همکاری‌های بین‌المللی است. اهرم اصلی این سیاست، باید شورای امنیت سازمان ملل باشد.
- ایران هم‌چنان سرگرم غنی‌سازی اورانیوم است و به تهدیدهای آمریکا بی‌توجهی می‌کند.
- آنچه آمریکا به عنوان مشوق به ایران می‌دهد باید حکم هویج بزرگتر را داشته باشد.
1- تکنولوژی هسته‌ای و رآکتورهای آب سبک. پرسش این است که باید اجازه داد ایران در خاک خود غنی‌سازی کند؟!
2- اقتصادی: ورود ایران به WTO، و آزاد نمودن دارایی‌های این کشور در آمریکا، و هم‌چنین رفع تحریم‌ها.
3- ضمانت‌های امنیتی.
- آمریکا چگونه می‌تواند با وجود این همه نیرو در اطراف ایران، اعلام کند که برای ایران تهدید نیست؟

امتیازات سیاسی
- ایرانیان از هر جناح و سلیقه، معتقدند که کشورشان باید نقش رهبری در منطقه داشته باشد.و این مسأله پیشینه‌ای تاریخی دارد.
- تا مذاکره انجام نشود، مشخص نمی‌گردد که ایران چه امتیازی می‌خواهد، اما آمریکا تحت هیچ شرایطی نباید بپذیرد که ایران کشور برتر منطقه باشد.

تعامل
- تحقق استراتژی هویج و چماق، بدون مذاکره میان آمریکا و ایران امکان پذیر نیست.
- قبل از این‌که بسته‌ی مشوق‌ها به ایران اعلام شود، باید دانست ایران چه می‌خواهد.
- آمریکا باید ضمانت مجازات‌های خود را علیه ایران اعلام کند.
- آمریکا ایران را در شرایطی می‌پذیرد که سه مسأله رفع شده باشد:
1- برنامه‌ی هسته‌ای منتفی شود.
2- حمایت از حزب‌الله و حماس منتفی شود.
3- تغییر نقشه‌ی وضع موجود منطقه از سوی ایران کنار گذاشته شود.
- تعامل ابتدا تاکتیک است و اگر ایران رفتار خود را تغییر بدهد، آن‌گاه تبدیل به استراتژی خواهد شد.

آماده سازی شرایط برای فرود آمدن چکش
- یک مؤلفه‌ی سیاست هویج و چماق این خواهد بود که اگر ایران نپذیرد، با وخامت تحریم‌ها و برخوردها روبرو می‌شود. این برخوردها باید سخت‌تر و شدیدتر باشد.

تحریم‌های نفت و گاز
- یکی از مخرب‌ترین برخوردها، تضعیف اقتصاد نفتی ایران است، زیرا اقتصاد ایران به شدت به نفت و گاز وابسته است.
- قیمت نفت نوسان شدیدی دارد، و تحریم نفت و گاز ایران موجب بالا رفتن ناگهانی قیمت نفت در جهان می‌گردد.

محرک‌های مشخص شده
- باید نسبت تحریم‌ها به تفکیک هر محرک و هر ماشه‌ای جداگانه مشخص شود و مکانیزم ماشه بنا به مصداق‌های تاکتیکی معین گردد.

مقصد، نه وسیله
- باید آمریکا و متحدانش بر روی نتیجه‌ی سیاست هویج و چماق تمرکز کنند، نه بر روی وسیله و روش آن.

شنل و شمشیر
- رهبران آمریکا نباید هم‌چون اُباما به طور علنی سیاست هویج و چماق را در انظار عمومی مطرح کنند چون در مورد گورخرهاست و موجب رنجش طرف ایرانی می‌شود. اُباما اشتباه کرد که در سخنرانی خود هم‌چون بوش آن را علنی بیان کرد.
- آمریکا نباید اجازه دهد روند سیاست هویج و چماق طولانی شود.

الزامات
- الزامات سیاست هویج و چماق، بیشتر دیپلماتیک و سیاسی هستند و ریسک‌های اقتصادی و نظامی آن کم‌ترند.
- آمریکا باید به کشورهایی چون روسیه و چین و دیگران امتیاز بدهد تا آن‌ها از سیاست هویج و چماق علیه ایران حمایت کنند.

محاسن
- شواهدی وجود دارد که این سیاست می‌تواند موفق باشد. در 83-1382 برخی مسئولان سیاسی ایران آن را پذیرفتند. مذاکرات (ترویکای اروپا) با ایران در آن زمان، دستاوردهایی داشت.
- با توجه به بحران اقتصادی موجود در غرب، این سیاست، هزینه‌های آمریکا را پایین می‌آورد و ضمناً مراوده‌ی تجاری با ایران به اقتصاد آمریکا کمک می‌کند.
- اگر آمریکا به ایران در سیاست هویج و چماق امتیازی داد که ایران نپذیرفت، در آن صورت نتیجه‌ی طبیعی، موضوع «تحدید» ایران خواهد بود.

معایب
- آمریکا مجبور است با سایر کشورها در مورد ایران معامله کند.
- ایرانیان عموماً پاسخ صریح آری یا نه نمی‌دهند و با این کار زمان می‌خرند.
- ایران با طولانی کردن پاسخ، موجب کم اثر شدن گزینه‌های بعدی یعنی حمله‌ی نظامی و تغییر حکومت می‌شود.
- آمریکا مجبور می‌شود با اعمال سیاست هویج و چماق، از حمایت دموکراسی و حقوق بشر در ایران دست بردارد و این اجتناب ناپذیر است.
- سیاست هویج و چماق به دلیل پیچیدگی درونی سیاست در ایران می‌تواند شکست بخورد، زیرا در 30 سال گذشته ایران با تعریف متفاوت منافع ملی، توانسته‌ است سیاست‌های خارجی علیه خود را ناکام بگذارد.

 


فصل دو: وسوسه کردن تهران

گزینه‌ی تعامل
- اشکال بوش در اجرای سیاست هویج و چماق در این بود که چماق را کناری نمی‌گذارد.
- تهدید موجب می‌شود که ایرانیان از حیث ملی‌گرایی منسجم گردند.

هدف
- تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق.
- اما چون ضمانت اقدام ندارد، نیاز به مدت زیادی برای اثر بخشی دارد.
- در این گزینه، هیچ تضمینی برای ممانعت از دستیابی هسته‌ای ایران، یا عدم حمایت از گروه‌های فلسطینی و لبنانی از سوی ایران وجود ندارد.
- اما این روی‌کرد موفقیت گسترده‌ای در دراز مدت دارد و تغییر حکومت را نیز در بر خواهد داشت.
- از نتایج مفید آن، ایجاد رابطه و تعامل با ایران تاثیر گذاری و تغییر رفتار آن است.
- چنین رابطه‌ی میان آمریکا با ایران، مانند رابطه‌ی کنونی انگلیس با ایران است.
- هم‌چنین، الگوی این رابطه، همان رابطه‌ی آمریکا با چین است که به مرور موجب لیبرالیزه شدن اقتصاد آن کشور و پیدایش یک طبقه‌ی متوسط در چین شده است.

چهار چوب زمانی
- تعامل در دراز مدت می‌تواند موثر باشد.
- حضور نظامی آمریکا در اطراف ایران، برای این کشور تهدید است، هر چند که آمریکا از موضع تعامل با ایران مواجه شود.
- دشمنی آمریکا با ایران، و ایران با آمریکا، یک گزاره‌ی بنیادین در سیاست ایران است.
- هیچ محدوده‌ی زمانی برای تحقق این استراتژی وجود ندارد و نمی‌توان با هیچ مکانیزمی آن را تسریع بخشید.

دید کلان به این سیاست
- تعامل، جزیی از یک روی کرد استراتژیک است و دیپلماسی یعنی همین تعامل.
- در این سناریو، تعامل یک کنش استراتژیکی است نه تاکتیکی.

الویت تعامل
- اگر تعامل الویت پیدا کند، سیاست‌های آمریکا باید به یک جابجایی عظیم از گزینه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی به تعامل بیانجامد.
- گزینه‌ی تعامل، موجب لیبرالیزه شدن فضای داخلی ایران می‌شود.
- تعامل با دو روی‌کرد الف) گام به گام ب) معامله‌ی بزرگ و حجیم و گسترده، می‌تواند صورت پذیرد.

اقناع
- مشوق برپایه اقناع طرف ایرانی بر تغییر رفتار وی باید ارائه شود.
- مشوق‌ها باید شامل سه حوزه‌ی هسته‌ای، استراتژیک و اقتصادی باشد، که اکنون تنها تمرکز بر حوزه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران است.
- مشوق‌ها باید متوجه حامیان تغییر باشد، مثلاً مشوق‌های اقتصادی باید طیف ثروتمندان طبقه‌ی متوسط به بالا را در نظر بگیرد.

زمان‌بندی
- تحقق گزینه‌ی تعامل نیازمند سال‌های طولانی است و آمریکا نمی‌تواند توقع واکنش فوری از ایران داشته باشد.

شریک نا مطمئن
- روی کار آمدن احمدی‌نژاد و اصول گرایان، موجب نفی لیبرالیزاسیون فضای عمومی کشور شده است.
- فضای عمومی ایران اکنون توأم با اعتماد به نفس و غرور است، که موجب ماجراجویی آن‌ها می‌شود.
- آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که حق را باید گرفت و اگر به دشمن تمکین شود، او دیگر کوتاه نمی‌آید.
- دوران احمدی‌نژاد تمام نشده است. در ادامه‌ی برنامه‌ی تعامل، باید یا احمدی‌نژاد را دور زد، یا او را به درون میدان برنامه کشاند.
- عصر رفرمیست‌های ایران نشان داد که رقابت میان جناح‌ها جدی است.
- امروز در میان همه‌ی جناح‌ها یک نظر واحد وجود دارد و آن هم این نکته است که همه از ضرورت مذاکره با آمریکا سخن گفته‌اند.
- در طول بیست سال، هاشمی رفسنجانی سعی کرد رابطه‌ی ایران با آمریکا را بهبود ببخشد. اما تاکتیک‌های پشت پرده‌ی او خیلی موثر نبوده است.

معایب
- سیاست داخلی ایران به قدری پیچیده است که معلوم نیست سیاست تعامل جواب دهد.
- اصول‌گرایان، روی کرد آمریکا به تعامل را حاصل ضعف آمریکا می‌انگارند.
- چون چارچوب زمانی مشخصی برای سیاست تعامل مدنظر نیست، در نتیجه ممکن است ایران به همه‌ی خواسته‌های خود برسد، اما آمریکا به هیچ یک از خواسته‌هایش نرسد.
- تا کنون هیچ پیام محکمی از سوی رهبر ایران برای مذاکره با آمریکا شنیده نشده است.
- اسراییل در معادلات تعامل هم‌چون یک کارت وحشی و برگه‌ی غیر قابل مهار عمل می‌کند.


بخش دو: راه‌کار نظامی

خلع سلاح تهران
- گزینه‌های دیپلماتیک، یک نقص اساسی دارند و آن این است که به همکاری ایران نیازمند است.
- در واقع هیچ یک از گزینه‌های دیپلماتیک، تضمینی برای موفقیت ندارند.
- بخشی از آمریکایی‌ها معتقدند ایران قابل اعتماد نیست. آنان حتی روسیه و چین را نیز قابل اعتماد نمی‌دانند، لذا می‌گویند که به دلیل عدم باور این کشورها، محدودیت‌های سیاسی و تحریم‌های اقتصادی همواره شکست می‌خورد.
- به این دلایل، هر گزینه‌ای که نیاز به همکاری ایران یا کشورهای متحد آمریکا بر علیه ایران را داشته باشد، منتفی است.
- تنها عامل زور است که به طور یک جانبه از سوی آمریکا امکان به کارگیری دارد و نیاز به همکاری ایران یا متحدان ندارد.
- اگر ایران به سلاح هسته‌ای مجهز شود، در آن صورت گزینه‌ی نظامی آمریکا علیه آن کشور نیز دشوار خواهد شد.
- مشکلاتی که ارتش آمریکا در عراق و افغانستان پیدا کرده است، امکان موفقیت نظامی بر علیه ایران را با تردید مواجهه ساخته است.
- با این شرایط، بخش دوم این گزارش، به بررسی گزینه‌ی نظامی پرداخته است.
- اُباما نیز گزینه‌ی نظامی را رد نکرده است.
- این نگرانی وجود دارد که اسراییل به طور یک جانبه به تهاجم علیه ایران اقدام کند.
- گزینه‌ این خواهد بود که هم‌چون عراق و افغانستان، اقدام نظامی به اشغال ایران و تغییر حکومت منجر شود.
- سناریوی حمله‌ی هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران بالاترین ضریب امکان تحقق را دارد.
- برخی از آمریکایی‌ها معتقدند هزینه‌ی حمله به ایران بسیار زیاد است و این موضوع موجب تردید در اقدام نظامی علیه ایران شده، اما امیدوارند که اسراییل چنین اقدامی را به جای آنها انجام دهد.


فصل سوم: یک راه را تا انتها رفتن

تهاجم
- اکنون آمریکا تمایل به انتخاب راه‌کار نظامی علیه ایران را ندارد. پس از هزینه‌های جنگ در افغانستان و عراق، و عدم وجود چشم‌انداز روشن، اغلب آمریکایی‌ها مایل نیستند در نقطه‌ای دیگر از خاورمیانه درگیر جنگ شوند.
- به دلیل پراکنده شدن نیروها، آمریکا باید برای تهاجم به ایران، نیروهای ذخیره را فراخوان کند.
- پس از سی سال وجود مشکلات میان آمریکا و ایران، هیچ استراتژی هم‌چون تهاجم نظامی، نمی‌تواند قاطعانه مشکلات مزبور را مرتفع نماید.
- شکست‌های آمریکا در عراق و افغانستان، نشان داد که پرسش اساسی که آمریکا باید پاسخ دهد این است که در صورت تهاجم به ایران، آیا می‌تواند در ایران یک دولت آمریکایی با ثبات و امن پدید آورد!
- مشکلات عراق و افغانستان درس‌های زیادی به آمریکا داده است، اما هنوز ایده‌ای که درس‌های مزبور را به ایران، یعنی کشوری با سه برابر جمعیت و چند برابر وسعت نسبت به عراق، تعمیم دهد، وجود ندارد.

هدف
- هدف گزینه‌ی تهاجم به ایران، این است که حکومت ایران را از طریق زور و حمله‌ی نظامی ساقط نموده، قدرت نظامی آن را خرد کرده، و اجازه داده نشود که کنترل خود را بر جامعه اعمال نماید، و برنامه‌ی هسته‌ای آن نابود گردد.
- آمریکا باید بتواند پس از حمله، یک حکومت با ثبات و آمریکایی در آن پدید آورد.
- مانند افغانستان و عراق، بازسازی ایران پس از اشغال بسیار دشوار و پر هزینه خواهد بود.

چهار چوب زمانی
- در تئوری، آمریکا هرگاه اراده کند می‌تواند به ایران حمله کند. لذا از نظر زمانی بسیار سهل الوصول است. اما در واقعیت، این امر آسان نیست و موانع زیادی دارد.
- گرچه تهاجم نظامی از گزینه‌ی تعامل یا گزینه‌ی تغییر حکومت، سریعتر امکان پذیر است، اما زمان آن می‌تواند تا سال‌ها طول بکشد که شامل التیماتوم به ایران، اخذ مجوز قانونی از سازمان ملل، اقدامات لجستیکی انتقال نیرو به منطقه، و سپس اقدام نظامی می‌شود.
- گزینه‌ی نظامی نیازمند گرفتن بهانه از ایران، برای حمله به آن کشور است. البته اگر اراده بر حمله به ایران وجود داشته باشد، آمریکا می‌تواند کاری کند که ایران را تحریک نماید تا پاسخی بدهد که همان بهانه‌ی مورد نیاز باشد.
- بازسازی پس از جنگ در ایران، طولانی‌ترین و خونین‌ترین بازسازی خواهد بود.

نگاهی کلان یه این سیاست
- مسأله‌ی اصلی، درگیری‌های پس از جنگ و اشغال است.
- چون ممکن است کشورهای همسایه، اجازه‌ی استفاده از خاک خود را برای حمله به ایران ندهند، لذا باید سپاه تفنگداران دریایی، بندری را در ایران تصرف، و از آنجا عملیات لجستیکی برای هجوم به درون ایران صورت گیرد.

الزامات
- تحریک. ایران باید یک اقدام تحریک آمیز به مثابه واقعه‌ی 11 سپتامبر 2001 صورت دهد.
- دیپلماتیک. اگر ایران اقدام تحریک‌آمیز نکند، امکان اجماع بین‌المللی ناممکن است.
- نظامی. عملیات نظامی باید سنگین باشد، اما الزام کلیدی، مسایل پس از اشغال است. آمریکا برای اشغال عراق 200 هزار نفر نیرو وارد کرد. ایران کشوری با سرزمین پهناور کوهستانی و بیابانی است که در جنگ چریکی بسیار توانایی دارد و می‌تواند مخاطره آمیز باشد. الزامات لجستیکی تهاجم به ایران بسیار سخت‌تر از عراق است. در تهاجم به ایران، نیروی ویژه و سربازان آمریکایی فارسی زبان الزامی است که آمریکا در این خصوص بسیار ضعیف است.
- اشغال. برای عملیات علیه منازعات کم‌شدت و ضد شورش دوره‌ی اشغال، نیروی متخصصی در حد 2% جمعیت ایران – یعنی حدود 4/1 میلیون نفر- برای ایجاد امنیت و ثبات در آن کشور نیاز است.
- سیاسی. حمایت اکثریت مردم آمریکا در این تهاجم الزامی است، زیرا تهاجم به ایران سخت‌تر از عراق خواهد بود. کشور آمریکا باید تحمل تلفات زیاد را داشته باشد زیرا تنفر مردم ایران از آمریکا به استمرار جنگ چریکی خواهد انجامید.

محاسن
- حمله‌ی نظامی، کلیه‌ی مشکلات آمریکا درباره‌ی ایران از جمله پرونده‌ی هسته‌ای را یک‌باره حل می‌کند.
- همه‌ی اقدامات تحت کنترل آمریکا خواهد بود و نیازمند همکاری بین‌المللی نیست.
- این گزینه، از مهم‌ترین و مطمئن‌ترین منبع قدرت آمریکا، یعنی ارتش آن کشور بهره می‌برد.

معایب
- تهاجم نظامی به ایران بسیار پرهزینه خواهد بود، هم در حمله، و هم در اشغال.
- هزینه‌ی تلفات، صدها و یا شاید هزاران آمریکایی در تهاجم.
- واکنش نظامی تهران که حجم و استعداد آن قابل برآورد نیست، به ویژه در حوزه‌ی عملیات چریکی، یا بستن تنگه‌ی هرمز.
- مردم ایران آرام نیستند، و امکان بروز منازعات قومی در ایران می‌تواند به همسایگان آن کشور کشیده شود، و در نتیجه نا امنی آن، وضعیت صدور انرژی از منطقه را مختل خواهد نمود.
- اعتبار آمریکا در اثر حمله‌ به ایران مخدوش می‌شود، و در قضایای کره شمالی و دارفور و... قدرت چانه‌زنی آمریکا کاهش می‌یابد.
- نقش آمریکا در ایجاد نظم جهانی مخدوش شده و از آمریکا یک چهره‌ی مهاجم ارائه می‌گردد.


فصل چهارم: گزینه اُسیراک

- با توجه به هزینه‌ی زیاد تهاجم نظامی تمام عیار به ایران، سناریوی دوم، موضوع حمله‌ی هوایی محدود به تأسیسات اتمی مانند حمله به تأسیسات اتمی اسیراک عراق توسط اسراییل را در بر می‌گیرد.
- در تشدید افقی منازعه، می‌تواند پس از بمباران تأسیسات هسته‌ای، به بمباران سیستم فرماندهی و کنترل، و سایر پایگاه‌های نظامی ایران پرداخت.
- تهاجم هوایی به برنامه‌ی هسته‌ای ایران می‌تواند موجب تعویق برنامه‌ی هسته‌ای ایران شود.

هدف
- هدف تهاجم هوایی این است که در حد ممکن برنامه‌ی هسته‌ای ایران را نابود سازد. اگر کار موفق شود، می‌تواند به مدت ده سال آن را به عقب اندازد. در طول این مدت ده سال، احتمالاً کسانی در ایران به قدرت می‌رسند که دوست آمریکا بوده و برنامه-ی هسته‌ای را کنار می‌گذارد.

چهار چوب زمانی
- زمان شروع آن به عهده‌ی آمریکاست، اما واکنش ایران غیر قابل پیش‌بینی است.

نگاه کلی به این سیاست
- این حملات هوایی بین چند روز تا چند هفته ادامه پیدا می‌کند.
- حملات هوایی نیازمند اطلاعات دقیق است.
- ایران روش‌های حمله‌ی هوایی آمریکا و اسراییل در عراق و بالکان و... را می‌شناسد، لذا تدابیر هوشمندانه‌ای از جمله انتقال تأسیسات به زیرزمین را اتخاذ نموده و آنها را پراکنده کرده است.

رویارویی با واکنش ایران
- شاید ایران پاسخ ندهد، و با مظلوم نمایی، خود را قربانی نشان دهد.
- شاید ایران پاسخ دهد و مثلاً تنگه‌ی هرمز را ببندد.
- شاید ایران اهداف آمریکایی و اسراییل را با موشک بالستیک مورد هجوم قرار دهد.
- شاید ایران واکنش چریکی به اهداف آمریکایی نشان دهد.

اقدامات پس از حمله‌ی هوایی
- پس از تهاجم هوایی آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، مردم ایران منسجم‌تر شده، و به فکر دستیابی به سلاح هسته‌ای می-افتند و از معاهده‌ی NPT خارج می‌شوند.
- لذا باید هر چند سال یک‌بار به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد.

الزامات
- نظامی. توانایی این اقدام وجود دارد و هزینه‌ی نظامی آن زیاد نیست. پرسش این است که آیا کشورهای منطقه حاضر به هم-کاری هستند یا این‌که آمریکا باید به تنهایی آن را انجام دهد.
- دیپلماتیک. آمریکا باید بیشترین حمایت را به ویژه از سوی همسایگان ایران جلب کند. همچنین این حمله، موجب مخدوش شدن وجهه‌ی آمریکا در منطقه نشود. آمریکا نیازمند رفتار تحریک‌آمیز ایران است و برای این‌کار می‌تواند به اقدامات تغییر حکومت بپردازد تا ایران واکنش نشان داده و رفتار تحریک‌آمیز ارائه کند و به آمریکا بهانه بدهد.
- قانونی. این گزینه وجاهت قانونی ندارد و قطعنامه‌های شورای امنیت نیز مجوز حمله را صادر نکرده است.

محاسن
- از لحاظ تجهیزاتی، توانایی نظامی اجرای آن وجود دارد.
- امکان نابودی برنامه هسته‌ایران وجود دارد.
- تلفات آمریکا در این گزینه بسیار ناچیز خواهد بود.
- این گزینه کمتر نیازمند حمایت سایر کشورهاست.
- این گزینه موجب تعویق چند ساله‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران می‌شود.

معایب
- اراده ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای زیاد می‌شود.
- حکومت ایران قوی‌تر می‌شود و انسجام آن به دلیل حمایت مردم بیشتر می‌گردد.
- احتمالاً تعویق برنامه‌ی هسته‌ای تنها در حد یک یا دو سال باشد.
- ممکن است حزب‌الله لبنان پاسخ سنگینی دهد.
- ممکن است خلبانان آمریکایی که سقوط می‌کنند به عنوان گروگان مورد معامله‌ی ایران قرار گیرند.
- سیاست ایران نسبت به اکنون رادیکالیزه‌تر شود.
- ایران در افغانستان و عراق به دخالت می‌پردازد.
- امکان تکرار گزینه‌ی حمله‌ی هوایی را محدود می‌کند.
- تنفر جهانی در مورد آمریکا را گسترش می‌دهد.


 





      

هوالحکیم

آب از سرچشمه گل‌آلود است!

در خبرها آمده بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی، تنی چند از اصحاب هنر را به عضویت فرهنگستان هنر درآورده و رئیس آن را نیز جای‌گزین نموده است.
یکی از نکات رنج‌آور، این است که بر پایه‌ی تجربه‌ی دیگران، نهادی پدید می‌آید، اما نه تنها بومی‌سازی نمی‌شود که حتی درحد همان تجربه‌ی بشری نیز دستاورد و نتیجه ندارد. فقط می‌ماند عنوان بلندمرتبه‌ی آن نهاد (که عموماً دولتی است) و انتظار بلندی که از آن می‌رود اما برآورده نمی‌شود.
نقدی که در این خصوص وارد می‌شود، صرف مطالبه‌ی عدل است؛ اصل مغفول دوم دین اسلام. اگر علی(ع) می‌انگارد که «عدالت آن است که هر چیز در جای خویش باشد» طلب انتظار از هر نهاد، برای این که در جای خود باشد نیز مطابق طلب عدالت است.
فرهنگستان گویا در زبان فارسی معادل واژه‌ی آکادمی برگزیده شده است. این‌که آکادمی در عصر ارسطو در یونان کهن مطابق با فرهنگستان مصطلح امروزی در ایران است یا آکادمی‌های عصر حاضر، خارج از موضوع این نوشته است.
اما هرچه باشد، دو چیز نیست: ابتدا این‌که ریشه‌شناسی آکادمی و فرهنگستان نشان می‌دهد که آکادمی هیچ قرابت و هم‌ریشه‌ای با مفهوم کالچر و کولتور (که معادل فرهنگ در زبان فارسی پنداشته می‌شود) ندارد و اساساً عصر پیدایش مفهوم کالچر نسبت به رایج بودن واژه‌ی آکادمی در دوره‌ی افلاطون و ارسطو، فاصله‌ای طولانی داشته و بسیار دیرتر از آکادمی پدید آمده است. در واقع به جای کالچر در عصر آکادمی، مفهوم «پایدیا» رایج بوده است.
دیگر این‌که فرهنگستان، یک موسسه‌ی پژوهشی جزء نیست. موسسه‌های پژوهشی دولتی یا خصوصی، در هر حوزه‌ای که مشغول تحقیق و آموزش و انتشار یافته‌های خود باشند، به ندرت وجه کشوری (آنچه به غلط ملّی خوانده می‌شود) و بنیادی دارند. اما نهادهایی که در سطح کشوری قرار دارند و مسئولان آن‌ها را بالاترین مقام‌ها یا شوراها انتخاب می‌کنند، انتظار می‌رود که تولید و انتشاری متفاوت از موسسه‌های جزیی ارائه نمایند؛ که متاسفانه این‌گونه نیست. برای نمونه، اکنون سه دسته نهاد در کشور وجود دارد که طیف کارکرد آن‌ها یکی است: فرهنگستان‌ها، مراکز مطالعات استراتژیک، و پژوهشگاه‌ها: این سه دسته نهاد، اگر عناوین آن‌ها حذف گردد و خدمات آن‌ها کنار یکدیگر چینش شود، تمایز چندانی از هم ندارند: همه عموماً درگیر آموزش، پژوهش، و انتشار یافته‌های خود هستند، حال آن که سطح هر یک با دیگری متفاوت است:

الف- فرهنگستان‌ها؛ که بنیادی‌ترین سطح را در حوزه‌ی تخصصی خود عهده‌دار هستند. سطح بنیادی هر حوزه‌ی تخصصی، سطح مبانی فلسفی آن حوزه است. اکنون با تجربه‌ی بشری، صدها حوزه‌ی فلسفه‌ی موضوعی مانند فلسفه‌ی علم، فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی هنر، اقتصاد، سیاست، و ... وجود دارد. بالاخره یک مرجع در سطح کشوری، در هر جامعه باید تکلیف آن جامعه را با مبانی فلسفی حوزه‌ی مربوطه روشن نماید: اگر فرهنگستان علم، تکلیف فلسفه‌ی علمی را در کشور روشن نکند، یا فرهنگستان هنر، وضعیت و نسبت جامعه را در حوزه‌ی مبانی با فلسفه‌ی هنر مشخص نکند، و ... کدام مرجع عهده‌دار چنین مسئولیت سنگینی است؟!
اگر انگشت اشاره به سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی نشانه رود، باید اذعان نمود که آن نهاد، یک شوراست که اگر دیدگاه و نظری هم داشته باشد،پس از طراحی و تولید متن اصلی، توسط فرهنگستان‌ها، آن نگره قابل اخذ و اعمال است.

ب- مراکز مطالعات استراتژیک؛ که عهده‌دار تصمیم‌سازی و طرح‌ریزی استراتژیک در حوزه‌ی تخصصی خود هستند. تفکر در سطح انتزاعی و فلسفی، در این مراکز تبدیل به تدبیر و تصمیم و در نهایت «طرح» عملیاتی می‌شود. البته متاسفانه در حال حاضر این‌گونه نیست و مراکز مطالعات استراتژیک کشور، صرف یک نام و ساختمان و فصلنامه‌اند، و توانایی طرح‌ریزی استراتژیک ندارند. جوهره‌ی مراکز تحقیقات استراتژیک را روش‌های متنوع طرح‌ریزی استراتژیک در بر می‌گیرد، حال آن‌که اکنون همه‌ی این مراکز در کشور با توسل به SWOT در مکتب امنیتی اصالت فرصت، با شعار «تبدیل تهدید به فرصت»، در همه‌ی حوزه‌ها و همه‌ی لایه‌ها و سطوح، از روش امنیتی استفاده می‌کنند. این سخن به این معناست که مراکز تحقیقات استراژیک کشور، جوهره‌ای ندارند، و آن‌چه در روش SWOT یا در انطباق چشم‌انداز Vision با مأموریت Mission مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند، به دلیل ضعف‌های اساسی این مکتب، در میان ده‌ها مکتب (در روی‌کردهای گوناگون طرح‌ریزی)، به هیچ وجه قابل اعتنا نیست.
در واقع دو نکته نادیده گرفته شده است، ابتدا طرح‌ریزی جامع در حوزه‌های تخصصی برای نهادهای مربوطه، و سپس توجیه افکار عمومی و اقناع عمومی نسبت به آن طرح‌ها در قالب روش‌های عرصه‌سازی، از سوی مراکز تحقیقات استراتژیک است.

ج- پژوهشگاه‌ها؛ که عهده‌دار تحقیقات تاکتیکی و تکنیکی در حوزه‌ی تخصصی خود هستند. تفکر در سطح انتزاعی و فلسفی، وقتی در فرهنگستان‌ها شکل گرفت و در مراکز مطالعات استراتژیک تبدیل به طرح استراتژیکی و عملیاتی شد، آن‌گاه هر یک از اجزاء طرح مزبور، در یک پژوهشگاه، در سطح تاکتیکی و تکنیکی، در قالب پروژه‌های اجرایی، تولید می‌شود.
یک مثال می‌تواند نسبت این سه حوزه را روشن کند. مفروض این مثال، یک فرهنگستان در حوزه‌ی علوم اجتماعی است. ابتدا در فرهنگستان علم‌الاجتماع، انگاره‌ی رسمی یک کشور، در مورد چیستی و چرایی جامعه‌ی مورد نظر، تبیین و اعلام می‌شود: این‌که جامعه مدنی (عبری) باشد یا شهری (ایرانی) یا بورژوایی (مدرن) یا هجری (قرآنی)!
پس از مطالعه و تدبیر جامعه‌ی مورد نظر در فرهنگستان مزبور، تدبیر به مراکز مطالعات استراتژیک منتقل می‌شود. ظرفیت ذاتی متمایز مراکز تحقیقات استراتژیک از فرهنگستان‌ها در سه حوزه است: «کلان‌نگری»، «نگرش سیستمی» و «آینده‌نگری». با این استعداد ذاتی است که این مراکز تدبیر را از فرهنگستان دریافت، و مبتنی بر آن، طرح استراتژیک را تهیه می‌نمایند.
در مثال فرهنگستان اجتماعی، به موضوع چیستی و چرایی جامعه‌ی مورد نظر پرداخته شد و تدبیر آن به مراکز تحقیقات استراتژیک منتقل و در آن‌جا در قالب طرح استراتژیک آن جامعه، تولید و پردازش شد.
طراحی یک جامعه از حیث پیچیدگی، صدها سیستم ضروری اصلی و فرعی را در بر می‌گیرد. پس از طراحی سوپرسیستم جامعه‌ی مزبور، هر یک یا چند مورد از آن اجزاء سیستمی، به یک پژوهشگاه واگذار، و در آن تبیین و تولید می‌شود.
در واقع فرهنگستان به «چیستی و چرایی» جامعه‌ی مورد مطالعه، مراکز تحقیقات استراتژیک، به «چرایی و چگونگی» آن جامعه، و پژوهشگاه‌ها تنها به «چگونگی» آن جامعه به ویژه در لایه‌های تاکتیکی می‌پردازند.
در این مثال، به طور مشخص، فرهنگستان‌ها، مراکز مطالعات استراتژیک، و پژوهشگاه‌ها، در طول هم چینش شده‌اند. در صورتی که اکنون نه تنها در طول هم نیستند، در عرض یک دیگر نیز نبوده و به مثابه جزیره‌‌های مستقل وجود و حدود دارند.
امروز، در کشور، این سه دسته نهاد، کاملاً شبیه به یکدیگر عمل می‌کنند: فصلنامه‌ها، محورهای پژوهشی، همایش‌ها و ... همه یکنواخت است.
یک پژوهشگاه، به جای فرهنگستان مطالعات بنیادی می‌کند و یک فرهنگستان، به جای پژوهشگاه، اقدامات تاکتیکی و حتی تکنیکی. مراکز مطالعات استراتژیک نیز در این میان هر کاری می‌کنند، به جز طرح‌ریزی استراتژیک، زیرا خروجی تحقیقات استراتژیک، کتاب و فصلنامه نیست، بلکه طرح استراتژیک است. اگر طرحی تهیه شد، ممکن است در قالب کتاب یا مجله نیز انتشار یابد، اما هر کتاب و نشریه‌ای،
لزوماً طرح استراتژیک نیست. با این اوصاف، دربازگشت به موضوع جابجایی رئیس فرهنگستان هنر توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مسأله‌ی مبهم باقی است: یک فرهنگستان چه ویژگی و کارکرد
مهمی باید داشته باشد تا انتخاب اعضا و مدیران آن در عالی‌ترین شورای فرهنگی کشور موضوعیت یابد؟! غرض از طرح این مبحث، آن است که موقعیت فرهنگستان و کارکرد فرهنگستانی در کشور مورد مداقه واقع شود.
فرهنگستان‌های رسمی در کشور، به مواردی چون فرهنگستان علوم، فرهنگستان هنر، فرهنگستان پزشکی، و فرهنگستان زبان فارسی محدود می‌شود. مطالعه‌ و بررسی وظایف این فرهنگستان‌ها، مشخص می‌کند که حوزه‌ی عمل این فرهنگستان، برای طراحان و تصویب کنندگان نیز روشن نبوده است. این نهادها را حداکثر می‌توان چیزی در حد یک «مد» که چون سایر جوامع دارند، خوب است ما هم از قافله عقب نمانیم دانست، و دیگر این‌که بخش‌هایی از کارهای ستادی و تصمیم‌سازی و پژوهشی در این حوزه‌ها بر زمین مانده است که مناسب است جایی باشد تا آن‌ها را انجام دهد، چه بهتر که با یک تیر دو نشان زده شود، همه مانند سایر جوامع فرهنگستان داریم، و هم بخشی از فعالیت‌های بر زمین مانده را از طریق آن به انجام برسانیم! صرفنظر از این که چنین انتظار و وظایفی، در شأن یک چنین نهادی هست یا نه!

فرهنگستان علوم
آکادمی‌های علوم در سایر جوامع به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ی نخست آکادمی‌های علوم در کشورهای غربی هستند که چون دانش غالب امروز متعلق به آنها است، لذا کار این آکادمی‌ها سبک است. دسته‌ی دوم، آکادمی‌های علوم در جوامع غیر غربی است، که چون استیلا، سیطره و هژمونی فرهنگی و علمی غرب را پذیرفته‌اند، عمده‌ی مأموریت آن‌ها این است که روند هضم حداکثری دانش غیر بومی غربی را در معده‌ی علمی جامعه‌ی خود تسهیل کنند.
جمهوری اسلامی که میراث‌دار یک پیشینه‌ی علمی در تاریخ است، نه می‌تواند نسبت به دستاوردهای دانش بشری بی‌تفاوت باشد، و نه مصلحت می‌داند که خود را محصور به حدود آن دستاوردها و یافته‌ها بنماید. از این روی، طرح مباحثی چون «نهضت تولید علم» یا «نقشه‌ی جامع علمی کشور» حکایت از آن داشته و دارد که نمی‌توان به یافته‌های موجود بشر بسنده کرد.
چندی قبل، نوار سخنرانان همایشی را شنیدم که در پاییز 1388 در دانشگاه تهران برگزار شده بود و رئیس محترم فرهنگستان علوم در آن‌جا در پاسخ به پرسشی در مورد تولید علم می‌فرمود « ... بله، آب میوه تولید می‌کنند، خب حتماً علم هم تولید می‌کنند.» این در شرایطی است که فرهنگستان علوم کشور حداقل باید پاسخ‌گوی چند ابهام اساسی در حوزه‌ی علم باشد:
1- فرهنگستان علوم، نسبت علوم در کشور را با فلسفه‌ی علم چگونه تبیین می‌کند و اساساً موقع و موضع رسمی علم در ایران امروز در نسبت با انگاره‌های فایرابند، لاکاتوش، کهن یا پوپر و ... چیست؟
تحلیل و ارزیابی فرهنگستان علوم از سیطره‌ی ابطال‌پذیری کارل پوپر به ویژه در حوزه‌ی علوم انسانی در کشور چیست؟
2- پیش‌نهاد فرهنگستان علوم، برای جای‌گزین نمودن مکتبی بومی با مکاتب فلسفه‌ی علم غربی چیست؟ و اساساً آیا هیچ تلاشی در این زمینه از سوی فرهنگستان مزبور صورت گرفته است؟
3- سال گذشته (1387) هنگامی که در خصوص تحول بنیادین در آموزش و پرورش کشور، طرح استراتژیک آن را مشاوره می‌دادم، طرح جامع تحول با 82 نقشه‌راه به شورای مشورتی تحول آن وزارت خانه ارائه شد. نقشه‌ی راه نخست، تطبیق میان دو نگاه پایه به انسان در مدرنیسم و اسلام بود. نقشه‌ی راه مدرنیسم این است:
الف- فلسفه‌ی آنتروپوس.
ب- ایدئولوژی داروینیسم.
ج- دکترین فیزیولوژی جسم انسان (و در نهایت، فروکاست انسان به بعد مادی او).
و نقشه‌ی راه اسلام:
الف- حکمت فطرت.
ب- مکتب نشات- خلقت- طبیعت.
ج- قاعده‌ی عبودیت.
نکته‌ی مورد نظر این بود که تحولی در آموزش و پرورش بنیادی است که از انسان آغاز کند، آن‌هم نه با تلقی طبیعت‌گرا و در نهایت داروینیستی، بلکه با نگاه فطرت‌گرا.
هنوز آموزش و پرورش از شوک درک سیطره‌ی داروینیسم بر فعالیت‌های این خانواده‌ی پانزده میلیون نفری خارج نشده است، لذا به وزیر محترم وقت آن وزارت‌خانه در محضر اصحاب آموزش و پرورش سراسر کشور که نمای کلی طرح جامع با 82 نقشه راه را می‌دیدند، گفتم: در عصری که تقابل میان داروینیست‌ها و لقت‌گراها، شور علمی عظیمی در آمریکا برانگیخته است تا جایی که در دو سال اخیر، منتقدان داروینیسم از دانشگاه‌های آمریکا دسته دسته اخراج می‌شوند و انتشار فیلم مستندی در این زمینه موجب جنجال‌های فراوانی شده است، هرگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی توانست از خاکریز و سد داروینیسم عبور کند، ما نیز 81 مورد نقشه‌ی راه بعدی را تقدیم می‌کنیم.
اکنون این پرسش را باید از فرهنگستان علوم پرسید: موضع آن فرهنگستان در برابر داروینیسم چیست؟ آیا پایه‌ی علم در کشور ایران باید داروینیستی بماند یا به سمت کری‌ای‌شنیسم و خلقت‌گرایی برود، یا این که روی‌کردی بومی و قرآنی تبیین کند، مثلاً فطرت‌گرا؟! فعالیت‌های فرهنگستان علوم در این خصوص چه بوده است؟ چنین وظیفه‌ی خطیری به عهده‌ی کدام نهاد در کشور است؟
4- نقشه‌ی پیش‌نهادی فرهنگستان، برای علم چه بوده است و در تهیه‌ی نقشه‌ی جامع علمی کشور، آن فرهنگستان چه نقشی داشته است؟
پرسش اساسی این است که اگر فرهنگستان علوم، هیچ یک از این وظایف را انجام نمی‌دهد، پس چه فرقی میان آن با یک پژوهشگاه یا موسسه‌ی خصوصی وجود دارد؟!

فرهنگستان پزشکی
هرگاه کسی مقابل ساختمان پزشکان بایستد، بر تابلوهای آن، قطعات بدن انسان را می‌تواند بخواند که «... دکتر فلانی متخصص مغز- دکتر فلانی متخصص چشم- دکتر فلانی متخصص پوست- دکتر فلانی متخصص دندان- دکتر فلانی متخصص مو- دکتر فلانی متخصص گوش و حلق و بینی- دکتر فلانی متخصص جراحی پلاستیک- و ... .»
داروینیسم عمیقاً در حوزه‌ی پزشکی ریشه دوانده است. بشری که علم پزشکی امروز به درمان آن اهتمام می‌ورزد، تنها جسم است، جسمی فاقد روح و نفس و فطرت. فروکاست انسان به ژن و DNA، و در بُعد ذهنی آن به IQ و EIQ ظلم مضاعفی است که جامعه‌ی تصمیم‌سازی علمی کشور به ویژه فرهنگستان پزشکی باید پاسخ آن را بدهد، مگر این‌که آن‌چه هست فرهنگستان رسمی پزشکی «جمهوری اسلامی» نباشد.
اگر راه‌ها در درمان در فلسفه‌ی پزشکی مدرن به بیوشیمی ختم می‌شود، از آن روست که بشر تنها مادی دیده می‌شود و روح او نیز در بازخوانی پرونده‌ی DNA او جستجو می‌گردد.
و اگر این موارد تنها یافته‌های بشری است، حاصل آن است که نگاه انسان مدرن به بعد مادی عالم است نه ابعاد ماورایی آن. انسان طراز قرآن، خیلی بیش از ژن و DNA و هوش هیجانی است. درمان بیماری نفس و روح انسان به عهده‌ی کدام نهاد طبابت است؟! از مفهوم قرآنی «قلب سلیم» چه چیز مستفاد می‌شود؟
از مفهوم نخست بیمارستان قلب و از واژه‌ی دوم معاونت سلامت؟! آیا هلث Health همان سلامت است؟! لذا پاسخ فرهنگستان پزشکی در پنج حوزه ضروری است:
1- موضع فرهنگستان پزشکی در مورد داروینیسم چیست؟
2- فلسفه‌ی پزشکی مطلوب آن فرهنگستان کدام است؟
3- فرهنگستان پزشکی، نسبت قلب سلیم در قرآن با دانش پزشکی امروز را چگونه تبیین می‌کند و چه نهادی را متولی تحقق آن می‌شناسد؟
4- از دید فرهنگستان علوم پزشکی، نسبت هلث با سلامت در یک روی‌کرد اتیمولوژیکال و ترمینولوژیکال چیست؟
5- نقش فرهنگستان پزشکی در تهیه‌ی نقشه علمی چه بوده است و ضریب نفوذ این نقش تا چه میزان ارزیابی می‌شود؟
و پرسش اساسی این‌که اگر فرهنگستان پزشکی، چنین وظایف و اختیاراتی ندارد، پس چه فرقی میان آن با یک موسسه‌ی تحقیقاتی پزشکی در سطوح پایین وجود دارد؟!

فرهنگستان زبان فارسی
اکنون مهم‌ترین کارکردی که از فرهنگستان زبان فارسی نزد عموم شناخته شده است، واژه‌گزینی است، یعنی اقدامی در سطح تکنیکی، که عمدتاً کار معلمان و استادان و اصحاب رسانه‌هاست.
این در شرایطی است که فلسفه‌ی زبان در کشور کهنی چون ایران، از یک سو به انگاره‌های هگل و از سوی دیگر تا نوام چامسکی امتداد می‌یابد.
پرسش این است: آیا به همان سهولت که فرهنگستان زبان فارسی در مقابل مفاهیم بیگانه اصرار بر یافتن واژگان فارسی دارد، تلاشی صعب یا سهل را برای یافتن جایگزینی به جای فلسفه‌ی زبان غرب صورت داده است؟!
پرسش‌های اساسی در نسبت با حوزه‌ی عملکرد فرهنگستان زبان فارسی این است:
1- موضع فرهنگستان زبان فارسی در نسبت با فلسفه‌ی زبان چیست؟
2- این فرهنگستان، در راستای تبیین یا باز تولید فلسفه‌ی زبان مطلوب و بومی چه برنامه‌ای داشته است؟
3- تولید علم در علوم انسانی از تولید مفهوم آغاز می‌شود؛ روی‌کردی که از اتیمولوژی تا ترمینولوژی، سپس متدولوژی و در نهایت اپیدمیولوژی امتداد می‌یابد. تدبیر آن فرهنگستان در این خصوص چه بوده است؟ مانند این که آموزش در کشور، به جای روی‌کرد فعلی (متدولوژیکال)، حداقل ترمینولوژیکال یا حتی‌المقدور اتیمولوژیکال شود؟
در نهایت، اگر فرهنگستان زبان فارسی، خود را متولی حوزه‌ی فلسفه‌ی زبان و حکمت کلمه و لسان نمی‌داند، چه نهادی را در این خصوص مسئول می‌شناسد؟!

فرهنگستان هنر
گفته‌اند که دکارت معتقد بود فلسفه درختی است که ریشه‌ی آن متافیزیک، تنه‌ی آن فیزیک و شاخه‌های آن دانش‌ها هستند. و نوشته‌اند که هایدگر معتقد بود این درخت فلسفه که دکارت تصویر نمود، ریشه در خاک وجود دارد.
مبحث اساسی این است که برگ و میوه‌ی این درخت چیست؟
میوه‌ی آن تخنه (تکنیک) است، و برگ آن Art یا هنر. و گفته‌اند که اگر غرب در 250 سال قبل به جای تمرکز بر تخنه (میوه)، به پوئسیس و Art (برگ) می‌پرداخت، وضعیت بشر امروز به گونه‌ای دگر بود.
البته اکنون مسأله این نیست که فرهنگستان هنر سکاندار این شود که جهت حرکت جامعه را از تخنه‌گرایی به پوئسیس و Art برگرداند.
بلکه پرسش این است که:
1- فرهنگستان هنر، کدام فلسفه‌ی هنر را مطلوب می‌داند؟
2- در نسبت با هنر دینی، این روند که گفته شده است، هنر دینی یعنی «تبدیل وحی به عقل، و تبدیل عقل به حس، و انتقال حس به غیر»، آیا مورد تائید و مد نظر فرهنگستان هنر هست؟
3- فرهنگستان هنر چه برنامه‌ای برای تبیین فلسفه‌ی هنر رسمی داشته است؟
نسبت آن فرهنگستان با مقوله‌ی هنر برای هنر چیست؟
4- نقش فرهنگستان هنر در تهیه نقشه‌ی جامع علمی کشور چیست؟
با توجه به این‌که شاخه‌های درخت فلسفه، دانش‌ها هستند، و برگ‌های این درخت، هنر! نقشه‌ی علمی کشور، یعنی نقشه‌ی آن شاخه‌ها، که پس از آن، برگ‌ها متاثر از آن پدید می‌آیند و عامل تنفس درخت فلسفه می‌شوند چقدر متضمن تعمیق هنر و ابعاد و کارکردهای آن در جامعه است.
و پرسش اساسی نیز این که اگر فرهنگستان هنر این پرسش‌ها را در حیطه‌ی وظایف خود نمی‌داند، چه نهادی را متولی این موارد می‌شناسد؟ و اساساً چه ضرورتی دارد نهادی که وظیفه‌ای بنیادی چون بازتولید فلسفه‌ی علم یا فلسفه‌ی هنر و ... ندارد، و صرفاً در حد یک پژوهشگاه فعالیت پژوهشی صورت می‌دهد، توسط عالی‌ترین شورای فرهنگی کشور، آمد و شد مسئولان و اعضاء آن تصمیم‌گیری شود؟!
البته آب از سرچشمه گل‌آلود است، زیرا فهم ایجاد نهادهای گفتمان‌ساز مخدوش است. پاسخ‌گو نبودن فرهنگستان‌ها و مراکز مطالعات استراتژیک و پژوهشگاه‌ها، و عدم نظارت کارکردی بر آن‌ها، و هم‌چنین عدم مطالبه‌ی جدی از آنان، رخوت موجود را در آن‌ها موجب شده است. و این نوشتار نه به جهت دریافت پاسخ از این نهادها، که به نیت تلنگری بر آن‌ها، برای برون رفت از رخوت موجود عرضه شد. البته پرسش بنیادی هم‌چنان به قوت خود باقی است: شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به سؤالات مطرح شده در این سطور چه پاسخی می‌تواند داشته باشد؟!


حسن عباسی





      
.:: یَا اَرحَمَ الرّاحِمینَ ::.



امروز به عشّاق حسین ، زهــــرا(س) دهد مزد عزا


یک عدّه را درمان دهد ، یک عدّه بخــــشش در جزا



یک عدّه را مشهد برد ، یک عدّه را دیــــدار حجّ


با شد که مزد ما شود ، تعجیل در امــــر فرج



.*.*. حلول عید ربیع مبارک .*.*.
 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم





      

در حالی که دشمنان ایران زمین از راه های مختلف می کوشند ایرانیان را هر چه بیشتر نسبت به فرهنگ ملی خود بیگانه نمایند و متاسفانه در این راه موفقیت هایی هم به دست آورده اند،می بینیم در این روز ها به سان چند سال گذشته جوانان ایرانی غافل از داشته های فرهنگ ملی و آیین های غرور انگیز کهن ایران زمین به تقلید از جوانان غربی در تدارک مراسمی به عنوان "ولنتاین" می کوشند.

به گزارش "تابناک"، این در حالی است که پیشینه تاریخی ولنتاین تنها به حدود 1700سال پیش باز می گردد ،در حالی که آیینی بسیار قدیم تر و با شکوه تر با نام "سپندارمذگان"،یا "سپندارمذ"از بیش از 5000سال پیشینه در ایران برخوردار بوده و می توان گفت ولنتاین کپی برداری شده این جشن باستانی ایرانی است.

روز والنتین یا والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشق‌ورزی) عیدی در روز ?? فوریه (?? بهمن‌ماه و بعضی سال‌ها ?? بهمن‌ماه) و در برخی فرهنگ‌ها روز ابراز عشق است.

تاریخچه کامل و دقیق والنتین در دست نیست و آنچه از پیشینه این روز می‌دانیم با افسانه درآمیخته‌است.

در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلاودیوس دوم (Claudius II). کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلاودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. (شایان ذکر است که در آن هنگام هنوز امپراتوری روم، به آیین مسیحیت نگرویده بود و این امر تقریباً ?? سال پس از دوران کلاودیوس دوم یعنی در دوران کنستانتین اول، موسوم به کنستانتین کبیر صورت گرفت).

اما کشیشی به نام والنتین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. هنگامی که کلاودیوس این امر را دریافت، والنتین را دستگیر و زندانی کرد. کلاودیوس به منظور منصرف ساختن والنتین از باور خویش، در زندان و به استقبال وی شتافت و او را مورد محبت فراوان قرار داد. این در حالی بود که والنتین نیز به گونه‌ای متقابل کوشید تا کلاودیوس را به آیین مسیحیت فراخواند؛ امری که موجبات خشم امپراتور روم را فراهم ساخت و حکم به اعدام وی داد.

هنگامی که والنتین در زندان به سر می‌برد، یکی از زندانبانان دختری نابینا داشت که به زندان می‌آمد به تفصیل با وَلِنتَین سخن می‌گفت و درست پیش از آن که والنتین به اعدام محکوم گردد، برای آن دختر نابینا کارتی فرستاد که بر روی آن نگاشته بود: ««از طرف والنتین ِ تو» (From Your Valentine)» امضاء کرده‌است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای والنتین مشاهده می‌شود.

افسانه دیگر حاکی از آن است که هنگامی که والنتین را به زندان افکندند، مردم برای وی یادداشت‌هایی کوچک که در لفافه پیچانده بودند و در شکافهای دیواره سلول وی جاسازی می‌کردند می‌فرستادند و او آنها را یافت و در حق آنان نیایش کرد. به دیگر سخن، بنیاد تاریخی کارت والنتین همین امر است. کشیش والنتیوس در ?? فوریه ??? میلادی (در برخی روایات ??? و مطابق با برخی روایات دیگر ??? بعد از میلاد) اعدام شد. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان والنتین تبدیل به نمادی برای عشق شده‌است و بدین روست که در کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، مراسم روز والنتین همه ساله در ?? فوریه برگزار می‌گردد.

پیشینه سپندارمذگان

در گاه‌شماری‌های مختلف ایرانی هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر این که ماه‌ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. روزپنجم هر ماه"سپندار مذ" نام داشته است.

سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.

زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خودامان می دهد.
به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق ، مهر مادری و باروری می‌پنداشتند.

در ایران باستان در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است. که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. به طور مثالً شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت که در ماه مهر، جشن مهر یا آیین«مهرگان» با شکوه هر چه تمتم تر برگزار می شد.

ایرانیان بر این پایه روز پنجم ماه (سپندار مذ یا اسفندار مذ) در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.

این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Armaiti) می‌باشد و نام چهارمین امشاسپند(فرشته خدای یگانه) است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Armaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandArmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است. امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.

سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.

در گاه‌شماری‌های مختلف ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد.

بر پایه این گزارش، هنوز نیز در برخی از گوشه‌های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه? مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می‌شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار می‌گیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می‌کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می‌گیرند.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند.

چنان که ابوریحان روایت کرده‌است:" این جشن را با نام‌های جشن "برزیگران" هم نامیده‌اند. در روز اسفندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که اختصاص به زنان داشت. در این روز مردان زنان را هدیه‌ای خریدندی و از ایشان قدردانی کردندی. امروزه نیز بیشترین جنبه? مورد تأکید در اسفندگان قدردانی از زنان است."

در پایان لازم به ذکر می باشد درحالی که در برخی کشورها همانندعربستان سعودی که از پشتوانه فرهنگی تاریخی لازم برای ارج نهادن به جایگاه اجتماعی زنان برخوردار نیستند,برگزاری ولنتاین غیرقانونی است و فروش محصولات مربوط به روز والنتین مانند گل سرخ در روزهای نزدیک به این روز، ممنوع می‌باشد و پلیس مذهبی این کشور از مغازه داران می‌خواهد تا چنین چیزهایی را به فروش نرسانند ،بسیاری از ایرانیان میهن دوست ودوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده اند که به منظور حفظ فرهنگ کهن ایرانی روز 5 اسفند هر سال به صورت رسمی در ایران و بیش از 10 کشور دیگر آریایی نژاد فلات ایران به عنوان سپندارمذگان به جای والنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.

تردید نمی توان داشت که در صورت بی توجهی به این جشن ها و آیین ها ی ملی ،استحاله ای که با حمله و تاراج بیگانگان ضد ایرانی برای فرهنگ ایرانی وجود داشته است با شدت و حدت بیشتری ادامه خواهد یافت تا ایرانیان را هر چه بیشتر از پیشینه پر افتخار خود دور کند.





      

یاجوج و ماجوج کیانند؟

در دو سوره قرآن کریم، از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده است; یکى آیات مورد بحث و دیگرى آیه 96 سوره انبیاء که در بحث آینده به مطالب این آیه مى‏پردازیم.

آنچه تاکنون مشخص شده این است که یاجوج و ماجوج اقوامى مفسد و خونخوار از انسان‏ها بوده‏اند که همواره براى ساکنان اطراف محل سکونت‏خویش مزاحمت و ناامنى ایجاد مى‏کرده‏اند. اکنون مى‏گوئیم که اکثر مؤلفین و اهل تفسیر، یاجوج و ماجوج را طوایفى از مغول دانسته‏اند که در مناطق شمالى آسیا مى‏زیسته‏اند. البته باید دانست قبول این نکته که یاجوج و ماجوج اقوامى از مغول هستند، غیر از نظریه‏اى است که ذوالقرنین را کوروش مى‏داند;ادامه مطلب...



      

سدسازى

ابتدا ذوالقرنین دستور داد تا قطعات بزرگى از آهن بیاورند و آن‏ها را درون تنگه روى هم بچینند:

«اتونى زبر الحدید» قطعات‏بزرگ‏آهن برایم بیاورید و آن‏ها را روى هم بچینید.

مردم آهن زیادى آوردند و بر روى هم چیدند تا بالاخره تنگه میان دو کوه پر شد:

«حتى اذا ساوى بین الصدفین‏» آنگاه گفت: هیزم و مواد آتش‏زا بیاورید و در اطراف سد آتش روشن کنید و با نصب دم‏هاى آهنگرى (و وسایلى از این قبیل) در اطراف سد، در آتش بدمید تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود. ادامه مطلب...



      

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطاهرین.

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعة و فى کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا.

و از تو اى محمد، درباره «ذوالقرنین‏» مى‏پرسند در پاسخ ایشان بگو: بزودى، بخشى از سرگذشت او را، براى شما بازگو خواهم کرد

آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف درباره زندگانى ذوالقرنین مطالبى دارد که در قالب سه بخش اساسى در کتاب شریف تفسیر المیزان (1) آمده است:

الف - تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین ب - بحث روایى این آیات شریفه ج - گفتارى پیرامون داستان ذوالقرنین، به صورت قرآنى و تاریخى.

این مطلب در کتاب تفسیر نمونه (2) در دو بخش جداگانه آمده است که بخش اول آن به تفسیر آیات مربوطه، و بخش دوم به نکات آموزنده داستان و بحثهاى تاریخى و روایى آن اختصاص یافته است.

بنده پس از مطالعه دقیق این کتب تصمیم گرفتم که تفسیر این آیات و داستان ذوالقرنین را بازنویسى کرده و آن را در اختیار قرآن دوستان بگذارم.

البته ناگفته نماند که درباره ذوالقرنین و آیات قرآنى مربوط به او، کتابها و تالیفات زیادى نوشته شده است که حاصل زحمات محققین علوم قرآنى است که در پایان این کتاب فهرستى از آنها را ذکر خواهم کرد.

با مراجعه به بعضى از این کتابها دریافتم که تعدادى از آنها بیشتر به جنبه تاریخى موضوع پرداخته‏اند، اما در این نوشتار سعى شده تا جهت قرآنى قصه مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، آنچه که درباره داستان ذوالقرنین از قرآن فهمیده مى‏شود جمع‏آورى گردد. درباره جنبه تاریخى داستان هم سعى شده که به طور خلاصه و در قالب یک فصل در پایان کتاب به آن پرداخته شود.

بنابراین، همان طور که از نام کتاب پیداست، هدف اصلى ما طرح و بیان نکاتى است که از قرآن درباره این داستان فهمیده مى‏شود.

علامه طباطبایى در بحث روایى خود چنین فرموده است: ادامه مطلب...



      

 ذوالقرنین

یکى از شخصیت هاى مهم و در عین حال مبهم و بحث انگیز قرآن . ـ <ذو القرنین > است . نام این شخصیت سه بار, در سورهء کهف آمده است . داستان ذوالقرنین در آیات 83تا 97سورهء کهف بچشم مى خورد.

در این نوشته ابتدا داستان ذوالقرنین را بر مبناى ترجمهء آیات یادشده مى خوانیم و سپس درباره ءشخصیت وى مطالبى ذکر خواهیم کرد. ادامه مطلب...



      
عملیات سری و نه چندان مرئی در ایران در به چالش کشیدن نتیجه یک انتخابات تجلی یافت که با "تظاهرات توده‌ای خیابانی " به دور محور این ادعا دنبال شد که پیروزی رئیس‌جمهور ضد امپریالیست "محمود احمدی‌نژاد " حاصل تقلب در انتخابات است و رسانه‌های جمعی غربی در طول تبلیغات انتخاباتی نقش عمده‌ای بازی کردند و انحصاراً پوشش مثبتی به کاندیداهای مخالف دولت و - پوشش منفی به رئیس‌جمهور حاکم - دادند.

"جیمز پتراس "، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه "بنیگامتون " در ایالت نیویورک آمریکا، با انتشار مقاله‌ای در پایگاه "گلوبال ریسرچ "، از استراتژی باراک اوباما برای "عقب‌نشاندن " (rolling back) رژیم‌های مخالف دولت آمریکا پرده برداشت. به عقیده پتراس، استراتژی اوباما برای "عقب نشاندن " مخالفین، شامل سیاست چند وجهی عملیات علنی نظامی، عملیات مخفی "جامعه مدنی " و نرم، لفاظی مودت‌آمیز و دیپلماتیک ظاهری است که به شدت بر تبلیغات توده‌ای رسانه‌ای استوار است.
استاد دانشگاه بنیگامتون آمریکا با اشاره به موضوع ایران می‌نویسد: اپوزیسیون ایرانیِ مورد حمایت آمریکا قرار بود عملیات بی‌ثبات سازی را در انتخابات و خیابان‌های ایران، تا حد ممکن انجام دهند. هدف از این عملیات، "عقب راندن " نفوذ ایران در خاورمیانه، تحلیل بردن مخالفت ایران با دخالت نظامی آمریکا در خلیج (فارس)، اشغال عراق توسط آمریکا، و بالاتر از همه، چالش ایران با قدرت نظامی اسرائیل در منطقه بود.
مترجم: علی مفرح

 ***
رویدادهای اخیر در هندوراس و ایران،
ادامه مطلب...



      
   1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم