سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

گلچینی از مناجات های شهید چمران

پرگشایم

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.

توکل و رضاادامه مطلب...



      

استاد مطهری ، دکتر شریعتی و حسینیة ارشاد از زبان رهبر معظم انقلاب

تأسیس حسینیه

.... اما مسئلة شرکت ایشان[استاد مطهری] در حسینیة ارشاد نباید گفت «شرکت»، باید گفت «مؤسس». ایشان مؤسس ارشاد است.
آن وقتی که در تهران جلسات مذهبی درست و حسابی و منظمی نبود، چند نفر به فکر افتادند که یک کار این جوری بکنند. عنصر اصلی هم آقای مطهری بود و آقای همایون که بانی مالی آنجا بود جزو پیش قدمان این کار بودند.ادامه مطلب...



      
5. با مذهب‌ مخالفند، زیرا مذهب‌ دارای‌ اصولی‌ است‌ که‌ علم‌ از تبیین‌ آنها عاجز است.ادامه مطلب...



      

روشنفکری و دکتر شریعتی


نویسنده:عبدالحسین خسروپناه
‌ بیش‌ از صد سال‌ است‌ که‌ جوامع‌ مشرق‌زمین‌ با گذشته‌ی‌ قرون‌ وسطایی‌ و سیر تحولات‌ مغرب‌زمین‌ و انتقال‌ آن‌ به‌ جهان‌ نوین‌ آشنا شده‌اند این‌ بیداری، متفکران‌ مسلمان‌ را در روند نوگرایی‌ و پاسخ‌ به‌ پرسش‌های‌ متنوعی‌ از جمله‌ علل‌ انحطاط‌ و عقب‌ماندگی‌ قرار داد و جریان‌های‌ روشنفکری‌ را در کشورهای‌ اسلامی‌ ظاهر ساخت. شریعتی‌ از معدود شخصیت‌های‌ علمی‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ است‌ که‌ در جریان‌ روشنفکری‌ دینی، گام‌های‌ بلندی‌ برداشت‌ و در باب‌ چیستی، رسالت، ویژگی‌ها و آفات‌ روشنفکری، مطالب‌ فراوانی‌ را نگاشت. وی‌ دانشوری‌ دردمند، متدین‌ و بسیار پر جنب‌وجوش‌ بود. پرسش‌ از غفلت‌ و سیر قهقرایی‌ مسلمین‌ و توجه‌ به‌ غرب‌زدگی‌ و حضور دین‌ در عرصه‌ی‌ اجتماع‌ و نقش‌ و کارکرد دین‌ در زندگی‌ بشر و رابطه‌ تجدد و دینداری، از مهم‌ترین‌ دغدغه‌های‌ دکتر شریعتی‌ به‌ شمار می‌رود، به‌ همین‌ جهت‌ شناختن‌ و شناساندن‌ شریعتی‌ در این‌ عصر نیز از تکالیف‌ متفکران‌ می‌باشد و اینک‌ اندیشه‌های‌ آن‌ متفکر فرزانه‌ را در ابواب‌ ذیل‌ گزارش‌ می‌دهیم.ادامه مطلب...



      

شریعتی و روحانیت

 

1. طرح مسئله

امروزه برخی از جوانان جامعة ما که از علاقمندان افکار شریعتی هستند در مواجهه با روحانیت ممکن است تحت تأثیر بخشی از مواضع منفی او نسبت به روحانیت باشند و گمان کنند که شریعتی نیز مانند روشنفکران غربزده ضد روحانی بود. و بخش دیگری از جوانان که از علاقمندان روحانیت هستند نیز ممکن است در مواجهه با شریعتی بر این گمان باشند که روحانیت هم ضد شریعتی است؛ در حالی که مطلب به این سادگی نیست.
بنابراین، برای دستیابی به موضعی درست در برابر روحانیت و شناخت بهتر شریعتی لازم است دربارة دو مسئله به طور جدی و بیش از پیش تحقیق کنیم:

1. دیدگاه شریعتی نسبت به روحانیت؟

2. دیدگاه روحانیت نسبت به شریعتی؟ادامه مطلب...



      

رادیو تهران به مناسبت سالروز انتخابات شکوهمند دهم با برپایی میزگرد زنده ای به تبیین این موضوع پرداخت. میهمانان این برنامه حمید رسایی نماینده تهران و صادق زیباکلام، استاد دانشگاه بودند. موضوع این برنامه خواص و نقش آنان در انتخابات دهم بود که به دلیل ویژگی های دو میهمان و همچنین موضوع برنامه، به مناظره ای داغ تبدیل شد.

متن کامل این مناظره خواندنی در ادامه آمده است:

مجری: روز گذشته در باره پدیدارشناسی انتخابات 22 خرداد و پیام های آن صحبت کردیم و امروز می خواهیم درباره نقش خواص در انتخابات 22 خرداد صحبت کنیم. بحث را با حجت الاسلام رسایی نماینده تهران شروع می کنم و از ایشان می پرسم که اساسا نقش و کارکردهای خواص در انتخابات گذشته چه بود؟

رسایی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می کنم به میهمان محترم و شما و همکارنتان و همچنین شنوندگان خوب برنامه و امیدوارم که خداوند توفیق دهد در ایجاد بصیرت هر چه بیشتر در خودمان و جامعه موفق باشیم.

ببینید سال گذشته به عقیده من سال ریزش ها و رویش های خواص بود. ما خواصی را در سال گذشته تجربه کردیم که هیچ انتظار تصمیمات غلط از آنها نداشتیم ولی شاهد بودیم که آنها این تصمیمات را اتخاذ کردند از طرفی هم شاهد رویش در عامه مردم بودیم. شاهد خواص و مردمی بودیم که آنها را تا به حال این طور در میدان دفاع از انقلاب ندیده بودیم. سال گذشته به عقیده من همه مردم ما خواص بودند و به جرات می شود گفت که برخی که به عنوان خواص شناخته می شدند، وقتی پای استدلال ها و حرف های آنها می نشستیم و گوش می کردیم، می دیدم که استدلال های آنها بیشتر شبیه استدلال عوام الناس است با همان تعریفی که آنها از عوام دارند. سال گذشته سال پرهزینه ای برای نظام اسلامی بود اما منافع زیادی هم برای ما داشت تا جایی که می توان گفت هزینه ای که پرداختیم خیلی کمتر از سودی بود که بردیم. دشمن در سال گذشته تا پشت درب خانه های خواص ما هم نفوذ کرد ولی دیدند که اگر بسیاری از کرسی ها و تریبون های خواص را هم به دست بگیرند، باز هم مردم به راهشان ادامه می دهند.

مجری: با تشکر از شما البته بنای ما در این برنامه بر این است که میهمانان کمی با صراحت و شفافیت سخن بگویند و به مصادیق اشاره کنند.

رسایی: انشالله در ادامه برنامه همینطور خواهد بود.

مجری: خب جناب آقای زیباکلام، نخبگی در ایران و بخصوص موضع نخبگی بیشترین لطمه را دید و حوادث ناخوشایند بعد از انتخابات نشان داد که مواضع نخبگان نیاز به توجه بیشتر دارد. شاید در شرایط فعلی اساسا بقای نخبگی، ضرورت یک آسیب شناسی را بیشتر می کند.

زیباکلام: با یاد و نام حضرت حق و با عرض سلام و ادب به شنوندگان و همچنین حجت الاسلام رسایی و شما و همکارانتان. من فکر می کنم زمان آن رسیده که ما یک سئوال اساسی تر از خودمان بکنیم. سئوال کنیم که نظام سیاسی ما را چه می شود که این قدر در سطح بالای آن تلفات دارد. ما پنج رییس جمهور داشته ایم -غیر از آقای احمدی‌نژاد که فعلا هستند- اما از این پنج روسای جمهور قبلی آیت الله خامنه ای که شدند رهبر، شهید رجایی هم که شهید شدند ولی سه نفر دیگر مغضوب شدند! آقای بنی صدر مغضوب شد، هاشمی مغضوب شد، خاتمی هم مغضوب شد. ما سه نخست وزیر داشتیم که آقای باهنر شهید شدند و دوتای دیگر مغضوب شدند.

مجری: مغضوب منظورتان چیه؟

زیباکلام: مغضوب شدند، یعنی همان حرف هایی که آقای رسایی و دوستانشان نسبت به آقای هاشمی و خاتمی می زنند. از روسای مجلس هم که آقای هاشمی مغضوب شدند، آقای کروبی و ناطق نوری هم که مغضوب شدند. آقای حداد عادل هم که اصلا سیاسی نبودند، خیلی کسی کاری به ایشان ندارد. آقای لاریجانی هم که فعلا هستند. به نظرم خیلی جالبه که آدم از خودش بپرسد که چرا در نظام سیاسی هند یا آمریکا و آلمان و ترکیه و انگلیس اینطوری نیست؟ در چه جور نظامی ما زندگی می کنیم که این همه شخصیت که معماران نظالم هستند، سازندگان انقلاب بودند، این طور مورد غضب قرار می گیرند...

مجری: بالاخره ما متوجه نشدیم که اینها مغضوب کی شدند، مردم یا حاکمیت...

زیباکلام: همان مغضوبی که آقای رسایی و دوستانشان می گویند، همان خبرگان بی بصیرت، بصیرت ندارند با آمریکا بودند، با دشمن بودند به قول آقای رسایی دشمن تا درب خانه شان آمدند و حتی دشمن در خانه شان آمد بدون این که متوجه شوند. ببینید اتفاقا یک نظام اگر سلامت باشد با مسئولان خودش اینطور رفتار نمی کند که آنها را بی آبرو، بی حرمت و بی اعتبار کند. مشابه این رفتاری که امروز در جمهوری اسلامی می شود، با بزرگان نظام می شود، کسانی که گوشت و پوست و خونشان ازاین نظام است و اساسا آنها این نظام را به‌وجود آورده اند!

مشابه این رفتار را ما فقط در نظام استالین و نظام های کمونیستی شاهد بودیم. استالین بسیاری از کسانی را که مال انقلاب اکتبر بودند و نظام شوروی را برپا کرده بودند یکی یکی می آوردند دادگاه و اعتراف می کردند و بعد آنها را تبعید می کرد سیبری. خب اینها باید ما را هوشیار کند که ریشه این مورد غضب قرار گرفتن ها چیست و چرا در نظام های دیگری که توسعه سیاسی یافته اند، این وضع نیست. چرا روسای جمهور آمریکا این طور نمی شوند، چرا نخست وزیر ژاپن انگلیس این طور نمی شود ما را چه می شود که این طور بلایا را سر اشخاص می آوریم.

مجری: خب آقای زیباکلام بحث خوبی را آغاز کردند البته من هنوز نفهمیدم که مغضوب منظور شما چیه...

رسایی: در حقیقت آقای زیباکلام نخواست این را بیان کند...

مجری: بله من از آقای رسایی می پرسم که چرا بعد از سه دهه برخی از خواص ما مردود می شوند؟ آیا این ناشی از ضعف های سیستمی ما در تربیت خواص است و یا این از ضعف شخصیتی این افراد است که نمی توانند با یک انقلاب همراه باشند و یا اساسا اینها نمی توانند در آن موضع تکلیف محوری و منفعت محوری رابطه برقرار کنند.

رسایی: تشکر می کنم آقای زیباکلام بحث را از جای خوبی آغاز کردند. من لازم است تاکید کنم که این اتفاقات نشانه سلامت نظام جمهوری اسلامی است و اگر این اتفاقات نمی افتاد، شاید در کشور ما هم همان روندی رخ می داد که در بسیاری از کشورها رخ داده...

زیباکلام: یعنی نظام هند ناسالم است، نظام ژاپن نا سالم است، نظام آمریکا ناسالم نظام انگلیس و ترکیه ناسالم است...

رسایی: آقای زیباکلام عجله نکنید یکی یکی من به اینها می رسم. بله این نشانه سلامت این نظام است. اصلا آقای زیباکلام شما برخی موارد را جا انداختید، شما قائم مقام رهبری را جا انداختید! آیا این جایگاه مهمتر از بقیه نبود. علاوه بر آن تاکید می کنم که شما مصادیقی از مذهب و دینتان را هم جا انداختید! آقای زیباکلام بعد از رحلت پیامبر اکرم چه اتفاقی افتاد؟ آیا اتفاقات بعد از پیامبر نشانه بطلان حرکت پیامبر و امیرالمومنین است؟ بعد از پیامبر ما شاهد اصحابی بودیم که مردود شدند. طلحه الخیر می گفتند، به زبیر سیف الاسلام می گفتند، اینقدر اینها خاص بودند! بعد از رحلت پیامبر ما شاهد ریزش بسیاری از اصحاب بودیم، آیا اشکال از پیامبر و امیر المومنین بود؟

غیر از این است که ریزش و رویش یک حقیقت است و ما نمی توانیم جلوی آن را بگیریم. البته من هم معتقدم که ما نباید برای ریزش کسی تلاش کنیم ولی وقتی کسی خودش به دنبال سقوط خودش است آیا ما می توانیم جلوی آن را بگیریم! تعبیر رهبری این بود که برخی ازاین آقایان اصرار دارند که از نظام خارج شوند. ریزش و رویش حقیقت قرآنی است ما از آن استقبال نمی کنیم ولی ته دلمان هم نباید خالی شود. خداوند در سوره مائده آیه 54 در باره ریزش و رویش صحبت می کند وخطاب به مومنین می گوید که یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه. این یعنی اگر شما مومنین و خوبان از یاری دین من روبرگردانید و ریزش کنید، اتفاقی نمی افتد بلکه مردم دیگری دین را یاری می کنند...

زیباکلام: خب ملاک این سقوط کیه؟ آقای رسایی ملاک این سقوط است؟ یا رسایی آمده جای پیامبر نشسته...

رسایی: نه رسایی ملاک نیست! شما هم نمی توانید با این حرف‌ها استدلال من را در نظر شنونده ضعیف کنید، چون مردم می دانند که منظور من چیست. آقای زیباکلام آیا شما قبول ندارید که در تاریخ دین ما این اتفاقات افتاده؟ به صراحت بگویید که نظرتان چیست...

مجری: بله تحلیل شما چیه...

زیباکلام: من به هیچ وجه مقایسه ای وخط توازنی بین نظام جمهوری اسلامی و رسول الله نمی خواهم وصل کنم...

رسایی: عیبی ندارد، وصل نکنید فقط درباره این که در آن مقطع تاریخی این اتفاقات افتاده یا نه اعلام نظر کنید...

زیباکلام: نبی اکرم چه دخلی به من یا آقای رسایی دارد که ما خودمان را با آنها مقایسه کنیم، شما عملا دارید این کار را می کنید. خب من هم سئوال می کنم که چرا این اتفاقات فقط در نظام های توتالیتر و کمونیستی و اختناق گر این اتفاق می افتد ولی در نظام های دیگر این اتفاقات نیست؟

رسایی: خب من که این را جواب دادم. اصلا آقای زیباکلام من کاری به انقلاب ندارم، اصلا انقلاب ایران تحقق نیافته، موسوی وجود ندارد، احمدی‌نژاد وجود ندارد، زیباکلام و رسایی وجود ندارند، شما می گویید که این اتفاقات فقط در نظام های کمونیستی و توتالیتر می افتد، خب این اتفاقات در نظام پیامبر ما هم افتاد پس کمونیستی بود...

زیباکلام: نه ببینید نباید مقایسه کرد...

رسایی: بالاخره پس از پیامبر این اتفاقات افتاد یا نه؟ آیا آن یک نظام بود یا نه؟ من می خواهم بطلان استدلال شما را نشان دهم که آنها هم یک نظام بودند و این اتفاقات افتاد ولی کمونیستی هم نبود. حالا دلایلش چه بود...

زیباکلام: خب شما دلایلت را بگو من هم دلایلم را می گویم.

رسایی: پس شما پذیرفتید که در نظام پس از رسول خدا هم این اتفاقات افتاده...

زیباکلام: من به هیچ وجه نظام پیامبر را با جمهوری اسلامی مقایسه نمی کنم...

رسایی: نکنید ما هم نمی کنیم!...

مجری: آقای رسایی در حقیقت سئوال می کند که شما اساسا پدیده ریزش ورویش در بعد از رسول خدا را قبول دارید یا نه؟

زیباکلام: من به هیچ وجه به خودم اجازه نمی دهم که اتفاقات امروز را با زمان رسول خدا مقایسه کنم...

مجری: مقایسه نکنید فقط در باره همان موقع صحبت کنید بالاخره این حوادث بود یا نه؟

زیباکلام: من فقط نظام امروز را با حکومت های کمونیستی و توتالیتر مقایسه می کنم.

رسایی: خب فکر می کنم لازم نیست ما به شما فشار بیاوریم که این را بگویید چون شنونده جوابش را گرفت! بالاخره مردم عاقلند. شما این ریزش را نشانه عدم سلامت نظام می دانید ولی من می خواهم بگویم که دقیقا این نشانه سلامت نظام است. چون چه چیزی باعث می شود که این اتفاقات بیفتد؟ جز عمل آنهاست؟!

آقای زیباکلام این پوست نیاز به ریزش دارد چون با محیط عادت می کند لطافتش را از دست می دهد مقاومتش را از دست می دهد و این تجربه شده که تنها انقلاب‌هایی که ریشه دینی و انسانی دارند، هم ریزش دارند وهم رویش والا انقلاب های دیگر فقط ریزش دارند و رویش ندارند. برای همین پس از سی و دو سال در 22 بهمن جمعیت چهل میلیونی در خیابان‌ها می آید؟ چرا بعد از سی و دوسال کارشکنی هنوز هم 85 درصد می آیند پای صندوق رای؟ بالاخره هر کس آمد پای صندوق، قبل از رأی به احمدی‌نژاد یا موسوی به نظام اسلامی و قانون اساسی رای داده.

چرا این نظام زنده است، چون اگر من به عنوان خواص ماهیتم را از دست بدهم، من را پس می زنند همانطور که بازرگان را پس زدند، بنی صدر را پس زدند. همین خواصی که شما اسم بردید در برابر بنی صدر و بازرگان موضع گرفتند. همان موقع در جای ما بودند، شاید در آینده یکی مثل رسایی بشود مثل آنها، من اگر خسته شوم، دیگرآرمان گرا نباشم، خودم را با محیط تطبیق دهم با فساد بسازم، من هم می شوم مثل اینها. باید ریزش باشد، رویش باشد تا سلامت باشد و زندگی و پویایی باشد.

مجری: خب لطفا اجازه بدهید تا ما پاسخ آقای زیباکلام را هم بشنویم...

رسایی: آقای زیباکلام شما این نظام های موجود در دنیا را رو به ثبات می بینید یا رو به سقوط؟

زیباکلام: نخیر من رو به سقوط می بینم! یعنی همه دارند سقوط می کنند و فقط ما ثبات داریم!

مجری: خب دلایل شما را بشنویم. فکر می کنم ما روی ریزش رویش به توافق رسیدم. حالا همان دلایل را مرور کنیم...

زیباکلام: ببینید من درست است که از آقای رسایی جواب خواستم. من پرسیدم که چرا ما شاهد پدیده سقوط در نظام های دیگر نیستیم، خواص در آن نظام ها مغضوب نمی شوند، بازنشسته می شوند، سفیر می شوند...

رسایی: در داخل بالاخره اینها مغضوب چه کسی می شوند...

زیباکلام: مغضوب مردم، مغضوب ملت، خوب شد! بعد من یک آدرس دادم به آقای رسایی و گفتم که مشابه این اتفاقات در نظام های کمونیستی افتاده. درکش خیلی ساده است، اصلا چرا پای پیامبر را بکشیم وسط، فهمش راحت است. اگر در نظام جمهوری اسلامی ایران شما با حکومت همراه بودید، ریزش نمی کنید و مغضوب نمی شوید ولی اگر شما با حکومت همراه نباشید و انتقاد داشته باشید، آن وقت مغضوب می شوید، معلوم می شوید که شما از عوامل دشمنید و عقل ندارید و ملت شما را پس زده. بنابر این همه تلفات ما و بزرگان ما سقوط می کنند به نظر من نشانه توسعه نیافتگی نظام ماست. اگر نظام ما توسعه یافته بود و مخالفت با حکومت جایگاهی داشت، محال ممکن بود که تعداد زیادی از مسئولین کشور سقوط کنند.

آقای رسایی خودشان را رویش می دانند اما امیدوارم آنقدر زنده باشم که ببینم وقتی همین آقای رسایی اولین انتقاد را به حکومت وارد کرد، آن وقت خواهیم دید که رویش و ریزش یعنی چه. مادام که توسعه نیافتگی سیاسی در نظام باشد همین است، آقای رسایی، رییس مجلس و رییس جمهور امروز و آینده تا زمانی از شأن و جایگاه برخوردارند که انتقاد نکنند، ولی با انتقاد سقوط می کنند. آقای رسایی به جای این که بیاید بگویید نظام ما را چه می شود که با محصولات خودش این گونه برخورد می کند، تازه افتخار هم می کند و آن را نشانه سلامت نظام می داند مثل این که نظام هند و بلژیک و انگلیس و فرانسه و دیگر نظام ها ناسالمند و بیمارند. البته آقای رسایی و دوستانش همین را می گویند که این نظام های دموکراسی بزودی سقوط می کنند، نه خیر آقای رسایی این نشانه بیماری نظام است.

مجری: البته آقای زیباکلام به نظرم یک طرفه به قاضی رفتن هم شاید درست نباشد. ببینید شما الان دارید می گویید که این خواص مغضوب، اصلا اشتباه نکردند و هیچ مشکلی نداشتند...

زیباکلام: نخیر شما دارید حرف می گذارید در دهن من! من اصلا این را نمی گویم...

مجری: خب اصلا مگر ممکن است که این نخبگان سیاسی معصوم...

رسایی: آقای اسکندری لطفا اجازه بدهید من چند نکته را عرض کنم. البته آقای زیباکلام که اینطور سخن می گویند خیلی تعجب آور نیست. بالاخره دفاع از رضا میرپنج قلدر در کارنامه آقای زیباکلام هست. خیلی بعید نیست که ایشان با این کارنامه، نظام اسلامی را ظالم بداند...

زیباکلام: من افتخار می کنم به آن سابقه. افتخار می کنم به دفاعی که از رضاشاه کردم...

رسایی: عیبی ندارد، ولی فکر نکنید حالا که شما آمده اید پشت تریبون رادیو و صحبت می کنید، این نشانه این است که مردم شما را قبول دارند و جایگاهی دارید، نه این به خاطر این است که آقایان اصلاح طلب خجالت می کشند بیایند و از این مواضع دفاع کنند...

زیباکلام: نخیر من اصلا خجالت نمی کشم که از رضاشاه و همکارانش دفاع کنم...

رسایی: بله شما خجالت نمی کشید که از پشت رادیو جمهوری اسلامی از رضاشاه دفاع می کنید و بعد می گویید که هر کس مخالف نظام ایران باشد سرکوب می شود! آقای زیباکلام الان از رادیو جمهوری اسلامی صحبت می کند و از رضاشاه دفاع می کند و می گوید هر کس با این حکومت مخالف باشد حق زندگی به او نمی دهند؟!

زیباکلام: من البته نخبگان را می گویم. من که کاره ای نیستم...

رسایی: اصلا تفاوتی ندارد. مگربه آقای موسوی و کروبی فرصت داده نشد بیایند در انتخابات حرف بزنند؟ هر حرفی هم دلشان خواست زدند، آیا نظام ایران آنها رد صلاحیت کرد؟ چرا جواب نمی دهید آقای زیباکلام؟ یک کلمه بالاخره اینها فرصت داشتند یا نه...

زیباکلام: جواب چی را باید بدهم...

رسایی: آنها هم مثل شما از رضا میرپنج دفاع کردند، فقط شما صراحتا این کار کردید آنها صراحتا نمی کردند. سئوال این است که بالاخره چه کسانی دست رد به سینه اینها زدند؟ مردم یا حکومت؟ شما نظرتان چیست، من نمی دانم؟ ولی مردم می فهمند! شما از رضا میرپنج قلدر دفاع می کنید بعد نظام جمهوری اسلامی را بدتر از آن می دانید...

زیباکلام: اصلا و ابدا، شما دارید حرف توی دهن من می گذارید...

رسایی: چی را انکار می کنید آقای زیباکلام! برادر من شما خودت این را گفتی، من عین کلام شما را نوشتم. شما گفتید که اگر نخبگان با حکومت همراه و همسو نباشند، ریزش می کنند و مغضوب می شوند ولی اگر همراه باشند، دچار ریزش نمی شوند. خب من دو تا سئوال دارم: اولا حکومت یعنی چه؟ از نظر شما حکومت کیست که اگر همراه نباشید، سقوط می کنید اگر همراه باشید می مانید؟ شماها که می گویید احمدی‌نژاد آمد سابقه نظام را شست گذاشت کنار. نظام یعنی چه؟ بالاخره همه ما جزو منتقدین هستیم، خود احمدی‌نژاد هم منتقد است، من خودم هم انتقاداتی دارم...

زیباکلام: من که ندیدم شما انتقاد بکنید...

رسایی: نخیر شما تلاش می کنید اینطوری جلوه دهید. مثل نماینده ای که آمد پشت تریبون گفت اگر هاشمی رفسنجانی رییس جمهور دولت نباشد، من در مجلس نمی مانم، والله تالله بالله از مجلسی که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور آن نباشد استعفا می دهم. بعد هم خطاب به خبرنگاران گفت که این را منتشر کنید...

مجری: کدام نماینده...

رسایی: همین آقای شیخ قدرت علیخانی. بعد ایشان به من می گوید وکیل الدوله! چرا چون من از دولتی که بیست و پنج میلیون رای آورده دفاع می کنم، آنوقت من می شوم وکیل الدوله و آقای علیخانی مدافع هاشمی می شود نماینده مردم! حالا جالب هم هست که این آقا از مجلس هم نرفت در مجلس هفتم باقی ماند، وقتی من به ایشان گفتم شما قسم خورده بودید که بروید، گفت من کفاره قسمم را دادم. من سئوالم از شما این است که چرا با یک سری حرف های روشنفکری...

زیباکلام: چرا روشنفکری عزیز من. من از شما سئوال کردم...

رسایی: خب ببینید آقای زیباکلام حرف شما یعنی این که الان اگر در آمریکا و اسرائیل و انگلیس اگر کسی با حکومت همراه نبود می ماند...

زیباکلام: بله اینطوری است...

رسایی: واقعا اینطوری است! آقای زیباکلام متوجه جواب هایی که می دهید باشید، چون الان مردم هم حرف های شما را می شنوند. من می گویم در آمریکا و انگلیس و اسرائیل هم اینطوری است که اگر یک عده ای تا این اندازه ای که این آقایان خواستند کودتا بکنند، بخواهد براندازی بکنند، آنها هم می ایستند و نگاه می کنند؟

زیباکلام: تعجب می کنم این که مهندس بازرگان نبود می خواست کودتا بکند، آیت الله منتظری که نبود، حالا آقای موسوی یا هاشمی به قول شما می خواست کودتا بکند، باید مغضوب می شد! شما همه آنهایی که همراه شما نشدند را مغضوب کردید...

رسایی: من تعجب می کنم آقای زیباکلام! اینهایی که شما اسم می برید، نظام جمهوری اسلامی با آنها کاری نداشته، چون نظام فرصت حضور در انتخابات را به آنها داد، تریبون هم به آنها داد ولی مردم دست رد به سینه اینها زدند و این نظام هم مردمی است. آقای موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی همه اینها در این انتخابات آمدند و حرف زدند از گزینه خودشان حمایت کردند. مثل این تریبونی که الان در اختیار شما قرار گرفته و از رضا شاه حمایت می کنید آنها هم آمدند شبیه همین کار را کردند. شما فکر می کنید که شعار نه غزه نه لبنان را فقط در روز قدس سر دادند، نخیر همه این آقایان به ادبیاتی دیگر همین موضوع را در مناظره هایشان مطرح کردند که ما باید به امور کشور خودمان برسیم. خب نظام آمد اینها را اخراج کرد؟ مردم بیرونشان کردند، اینها هم آمدند آشوب کردند، بانک آتش زدند، مسجد آتش زدند.

من نمونه هایی از این موارد را برای شما می خوانم همه اینها مستند هم هست. آقای موسوی در اولین مصاحبه اش می گوید که من از بیان حرف های تند خودداری می کنم و از رسانه های ساختار شکن برائت می جویم. واقعا ایشان اینگونه رفتار کرد. ایشان در همان مصاحبه می گوید که مهمترین معضل کشور قانونگریزی دولت نهم است و من برای اجرای قانون آمده ام، آیا واقعا ایشان تن به قانون داد. در تاریخ 24 /1/ 88 می گوید آنچه من را به صحنه کشانده، عمل نکردن دولت به قانون است و این وضع اگر ادامه پیدا کند، ممکن است به کشور آسیب جدی وارد شود. کشوری که در آن قانون حاکم نباشد، رستگار نمی شود و این قانون گریزی حتی ممکن است ظاهری از خیرخواهی داشته باشد.

شما فکر می کنید مردم این چیزها را نمی فهمند. دیروز در مجلس، خبرنگاری پرسید چرا در 22 خرداد امسال فتنه گران نتوانستند کاری کنند؟ گفتم چون بیست و پنج میلیون نفر همان سال گذشته فهمیدند موسوی دروغ می گوید و 13 میلیونی که نفهمیده بودند، در طول این یک سال به دروغگو بودن موسوی پی بردند.

زیباکلام: فقط شما نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی هاتان را از خیابان جمع می کردید و به مردم اجازه حضور در خیابانها را می دادید، آن وقت شما جوابتان را می گرفتید. شما مشکلتان این است که در حمام و خزینه چهچه بلبل می زنید و کیف می کنید...

رسایی: ولی ظاهرا فعلا شما در رادیو در حال چهچه زدن هستید...

زیباکلام: اگر شما اینقدر مطمئنید که بیست و پنج میلیون جمعیت دارید پس چرا اجازه راهپیمایی به هیچ بشری را نمی دهید؟

رسایی: مگر راهپیمایی های قبلی این آقایان با مجوز بود؟ چرا دو باره نتوانستند راهپیمایی راه بیندازند؟

زیباکلام: شما می گویید که بیست و پنج میلیون سال گذشته و 13 میلیون هم امسال به شما اضافه شده، خب اگر اینقدر مطمئنید پس چرا مجوز یک راهپیمایی ساده نمی دهید؟

رسایی: اولا کسی درخواست مجوز نکرده! چند بار هم استاندار اعلام کرد که اگر راهپیمایی می خواهید باید نماینده رسمی شما بیاید مجوز بگیرد. این نمی شود که شما در حمام چهچه بزنید که ما می خواهیم راهپیمایی کنیم، استانداری هم بگوید بفرمایید. اصلا شما برو نماینده اینها بشو و مجوز بگیر، البته شما هم حاضر نیستید سرنوشت خودتان را با اینها پیوند بزنید.

دوما قانون چه می گوید؟ قانون می گوید که تجمعات آزاد است به دو شرط، تجمع نباید مخل به امنیت ملی و مخل به مبانی دینی نباشد. من از شما می پرسم وقتی این آقایان در سابقه شان این است که می گویند مرگ بر اصل قانون اساسی و وقتی در روز عاشورا عده ای آن افتضاح را به بار می آورند و بعد این آقایان بیانیه می دهند آنها را مردم خدا جو می دانند، اصلا شما می خواهید به قانون اساسی عمل کنید چه می کنید...

زیباکلام: یعنی اگر اینها درخواست راهپیمایی می کردند شما مجوز می دادید؟

رسایی: نخیر، من نمی توانم تعیین کنم، اما درخواست را بررسی می کردند شاید مجوز می دادند شاید نمی دادند. ولی این آقایان هر چند تا تجمع تا به حال داشتند بدون مجوز بوده، چرا دیگر بدون مجوز به میدان نمی آیند؟ چرا اول بیانیه می دهند که بیست دوم خرداد تجمع داریم بعد بیانیه می دهند که به دلیل عدم امنیت لغو شده؟ چرا دروغ می گویند؟ ببینید این سخن آقای موسوی است 3/2/88 در مشهد گفته: در این سی سال ولایت فقیه ما را مصون داشته. در این سی سال هر لحظه ممکن بود به دوران قبل از انقلاب برگردیم - یعنی همان دوره رضا شاه که شما دفاع کردید – ولایت فقیه ما را در برابر کودتاها وخودمختاری ها حفظ کرده ومن با قبول این اصل وارد انتخابات شدم. خب آقای زیباکلام شما بگویید موسوی راست گفته یا دروغ؟ بپذیرید که از 13 میلیونی که رای دادند، بسیاری بعدا فهمیدند موسوی به آنها دروغ گفته.

زیباکلام: شما که اینقدر مطمئنید مجوز می دادید به راهپیمایی. من دیروز میدان و خیابانی را رد نشدم الا این که دیدم پلیس و بسیج ریخته بودند در آن...

رسایی: خب چه کار کنند آقای زیباکلام! وقتی سابقه هواداران موسوی این است که شیشه شکسته اند و مسجد آتش زدند و چادر از سر زنها کشیدند، پلیس برای امنیت مردم باید در خیابانها باشد. البته من نمی گویم هر کس طرفدار موسوی بوده اینطور است ولی هوادارنش این کارها را کردند...

زیباکلام: یعنی آن سه میلیون نفری که در روز بیست و پنج خرداد آمدند در خیابان شیشه شکستند؟ آتش زدند...

مجری: چند میلیون نفر؟

زیباکلام: سه میلیون...

رسایی: اگر آنها سه میلیون نفر بودند پس حتما در 9 دی جمعیت سیصد میلیون نفر بوده...

زیباکلام: پس چند نفر بودند...

رسایی: اصلا همان سه میلیون بودند ولی آقای زیباکلام همان مردم در 9 دی آمدند در خیابانها و همان ها عصبانی اند از دست اینها. بالاخره 175 نماینده از طرف ملت نامه امضا کردند و درخواست محاکمه اینها را کردند. مردم هم کم کم فهمیدند که اینها دروغ می گویند، فهمیدند که تقلب رمز کودتا بود. خب چرا همان مردم در روز قدس نیامدند؟ چون متوجه قصه شدند و ریزش کردند...

زیباکلام: نخیر آقای رسایی در این فاصله هزاران نفر بازداشت شدند، قصه کهریزک اتفاق افتاد، داستان زیر گرفتن مردم توسط وانت نیروی انتظامی پیش آمد، عده ای بدون دلیل به پنج سال زندان محکوم شدند.

رسایی: شما به مردم توهین می کنید! عذر می خواهم ولی اگر شما آدم ترسویی هستید و راحت طلب هستید و حاضر نیستید برای آرمانهایتان هزینه بدهید، چرا مردم را متهم می کنید که با کوچکترین اخمی میدان را ترک می کنند...

زیباکلام: کاش تلویزیون بود مردم ایران شما را می دیدند تا بپرسند که وقتی انقلاب شد، شما چند ساله بودید یا زمان جنگ چند ساله بودید...

رسایی: بنده وقتی انقلاب شد 12 ساله بود و در 16 سالگی هم به جبهه ها رفتم و یک سال نیم در جبهه بودم که همه این زمان را هم در خط مقدم بودم ولی این چه دخلی دارد، چه ربطی دارد؟ اگر اینطور است شما اصلا نباید در باره پیامبر و دینتان و اهل بیت سخن بگویید...

زیباکلام: ربطش این است که از نظر شما آنها که رفوزه شدند، همه کسانی هستند که از سال 42 در مبارزه بودند...

رسایی: از نظر شما ملاک حال فعلی آدم هاست یا گذشته آنها...

زیباکلام: این را تمام نظام هایی که مخالفین خودشان را برکنار می کنند، می گویند ملاک گذشته دیگران نیست...

رسایی: خب از نظر شما ملاک چیه، گذشته یا حال؟

مجری: اما این که کلام امام است آقای زیباکلام...

رسایی: ایشان که امام را قبول ندارد، رضا شاه را قبول دارد...

زیباکلام: این که ملاک حال فعلی است در این مملکت، یعنی این که تا زمانی شما همراه حکومت هستید در خط هستید، اما اگر انتقاد از حکومت بکنید ملاک حال فعلی آدم‌ها می شود...

رسایی: بالاخره آقای زیباکلام ملاک چیه، حال فعلی آدم ها یا گذشته آنها یا هر دو؟ این حرف شما می دانید یعنی چه، اگر ملاک حال فعلی نباشد شما باید شیطان را مقدس بشمارید و لعنتش نکنید! چون شیطان در گذشته موجود مقدسی بوده، از فرشتگانی بود که برجستگی داشت و از جمله خواص بود. ولی ملاک چون حال فعلی هر چیزی است، شیطان هم وقتی تغییر کرد، اخراج شد.

مجری: عذرخواهی می کنم ما وقت زیادی نداریم، آقای زیباکلام شما بفرمایید.

زیباکلام: ببینید من یک سئوال اساسی کردم که نظام ما را چه می شود که سرمایه های خودش را می سوزاند ولی در نظام های دیگر این طور نیست. حال این نکته که ملاک حال فعلی آدمهاست یا گذشته، من از ایشان می پرسم که چرا این سئوالات در هند و ترکیه بوجود نمی آید؟

رسایی: آقای زیباکلام یک مقدار در داخل کشورتان زندگی کنید...

زیباکلام: پاسخم این است که در آن نظام ها توسعه سیاسی به‌وجود آمده و دمکراسی وجود دارد.

مجری: متاسفانه وقت ما تمام است...

رسایی: آقای زیباکلام! بالاخره ملاک چیه امروز است یا دیروز...

زیباکلام: ملاک قانون است...

رسایی: آن را هم که شکستید...

مجری: خب من از شنوندگان محترم و از دو میهمان محترم برنامه تشکر می کنم.





      
آرامش در مانی

"اطمینان" و طمأنینه در لغت به معنی آرامش خاطر بعد از بی‌تابی و اضطراب است.[1] اطمینان در علم اخلاق به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت آدمی گفته می‌شود و در اصطلاح فقهی به حالت استقرار نمازگزار اطلاق می‌شود.[2]

  "اطمینان قلب" یعنی فکر انسان بر چیزی که باور دارد آرام گیرد و به خود تردید راه ندهد گاهی هدف از اطمینان قلب، اعتماد در کار و یا توقع امید فراوان به آن است.[3]

   بشر در طول زندگی خویش همواره با نگرانی‌ها و اضطراب‌ها روبروست و همیشه تلاش کرده تا این عوامل را از بین ببرد، برای رسیدن به آرامش اکتشافات کرده، اختراعات نموده، خانواده تشکیل داد و.... آموز? بشارت و نجات از مهمترین راهکارهای انبیاء مخصوصاً پیامبران بنی‌اسرائیل بوده، بوجود آمدن مکاتب روان درمانی که هدف اصلی‌شان رهایی از اضطراب و ایجاد امنیت بود. اما از میان هم? کوشش هایی که برای رسیدن به آرامش، یا پیش‌گیری از ابتلا به نگرانی و افسردگی به عمل آمد، تأثیر دین و ایمان در سلامت روان از جمله رویکردهای جدید است که در میان روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.[4]

 ادامه مطلب...



      

خانواده

خانواده های بی نشاط و از کار افتاده

در جوامع غربی جوان ها، دوره نشاطِ جوانی و تُندی احساسات و غرایز را آزادانه می گذرانند و وقتی به خانواده و به ازدواج می رسند که در واقع بخش زیادی از میل طبیعی آنها و غرایز آنها فرو نشسته است. آن شوق و محبّت و عشقی که باید رد اعماق روح زن و شوهر جایگزین شود، در اینها نیست یا کم است.

اینکه بعضی سن ازدواج را برای سال های میانیِ عمر که در غرب و تمدّن غرب معمول است، می گذراند؛ مثل اغلب چیزهایشان، غلط و بر خلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوت رانی و بی بندوباری اقبال دارند. می خواهند جوانی خود را به اصطلاحِ خودشان، با خوشی سپری کنند، هوسرانی هایشان را بکنند، بعد که از کار افتاده شدند و آتش هایشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه می کنید که در غرب زندگی خانوادگی این طوری است. طلاق های زیاد، ازدواج های ناموفق، مرد و زن های بی وفا، تخطّی های جنسی فراان، غیرتِ کم، زندگی خانوادگی به این معناست.ادامه مطلب...



      

آثار و فوائد دعا،مناجات ،استغفار

در زمان فرعون رود نیل فرو نشست ، مردم مصر پیش او آمده تقاضا نمودند که آب رود را به جریان اندازد. فرعون گفت من از شما راضى نیستم . رفتند مرتبه دوم آمده درخواست کردند باز همان جواب را داد. در مرتبه سوم نیز به همان جواب آنها را برگردانید. چهارمین بار گفتند. فرعون! حیوانات ما مى میرد و زراعتهایمان خشک مى شود اگر رود را به جریان نیندازى خداى دیگرى انتخاب مى کنیم .

فرعون گفت همه در بیابان جمع شوید، خودش نیز با آنها بیرون شد ولى در محلى که نه آنها او را مى دیدند و نه صدایش را مى شنیدند صورت بر روى خاک گذارده با انگشت شهادت اشاره نمود شروع به درخواست و دعا مى کرد. مى گفت پروردگارا مانند بنده اى خوار و ذلیل که بسوى آقاى خود بیاید در پیشگاه تو آمده ام . مى دانم کسى جز تو قدرت ندارد رود نیل را به جریان آورد به لطف و کرم خویش آن را به جریان انداز.

رود نیل به طورى جارى شد که پیش از آن سابقه نداشت . فرعون به مصریان گفت من رود را جارى کردم و به این وضع در آوردم . همه به سجده افتاده مراسم پرستش را تجدید نمودند. جبرئیل به صورت مردى پیش فرعون آمد، گفت پادشاها بنده اى دارم که او را بر سایر بندگان خود امتیاز داده ام اختیار آنها را به او سپرده کلید خزائن و اموالم در دست اوست ولى آن بنده با من دشمنى مى کند. کسى را که من دوست دارم با او دشمن است . هر که را من نمى خواهم با او دوستى مى نماید. کیفر چنین بنده اى چیست ؟

فرعون گفت بسیار بنده ناپسند و بدى است اگر در اختیار من باشد او را در دریا غرق مى کنم . گفت اگر باید چنین شود تقاضا دارم قضاوت خود را برایم بنویسد. فرعون نوشت سزاى بنده اى که با آقاى خود مخالفت کند، دوستانش را دشمن بدارد و با دشمنانش دوست باشد فقط غرق نمودن در دریا است ، به دست او داد. جبرئیل گفت خوب است این نامه را با مهر خود امضاء کنید. فرعون نوشته را گرفت و امضاء کرد. آنروز که خداوند اراده کرد فرعون و فرعونیان را غرق نماید، جبرئیل همان نامه را به دستش داده گفت اینک قضاوتى که درباره خود کردى انجام مى شود باید غرق شوى.

 

 





      

ولادت امام باقر علیه السلام

ـ مبارک باد حلول خورشید مخزن الاسرار توحید و شکافنده معماهاى وجود.

ـ تو آمدى تا گره هاى کور اندیشه گمراهان را که بر عقاید مسلمانان سایه مى انداخت، بگشایى. مقدمت گُلباران!

_ ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم.

امشب گل سرخ باغ دین می آید/فرزند امیرالمومنین می آید/تبریک که ماه برج حکمت باقر/در خانه زین العابدین می آید

ساغر زده ام ز جام باقر/بشکفته لبم به نام باقر/چشم همه روشن از جمالش/آمد به جهان امام باقر

بر اهل ولا عید مویّد شده امشب/در جلوه رخ داور سرمد شده امشب/لبخند عیان برلب احمد شده امشب/میلاد همایون محمد شده امشب

دانشمندی که از علمش سود برند، از هفتاد هزار عابد بهتر است . بحارالانوار ، ج 75، ص (173)

هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد . بحارالانوار، ج 75، ص (175)

هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده می گردد . بحارالانوار ، ج 75، ص (175)

برترین عبادت ، پاکی شکم و پاکدامنی است . بحارالانوار ، ج 75، ص (176)

خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند ، دوست دارد . کافی ، ج 2 ، ص (663)

سه خصلت است که دارنده اش نمی میرد تا عاقبت شوم آن را ببیند : ستمکاری ، ازخویشان بریدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست . کافی ، ج 75، ص (174)

دعای انسان پشت سر برادر دینی اش ، نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت است . کافی ، ج 2 ، ص (507)

هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمی شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمی خورد . بحارالانوار ، ج 68، ص (151)

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد . بحارالانوار ، ج 2 ، ص (215)

به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا ، پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزوجل نکند ، جز اینکه حاجتش را بر آورد . کافی ، ج 2 ، ص (475)





      
   1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم