بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)
پروتکل نهم
برای پیاده کردن اصول خود باید به اخلاق ملتی که در میان آن به سر می بریم و در کشورش کار می کنیم، توجه نماییم. ادامه مطلب...
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)
پروتکل نهم
برای پیاده کردن اصول خود باید به اخلاق ملتی که در میان آن به سر می بریم و در کشورش کار می کنیم، توجه نماییم. ادامه مطلب...
پروتکل یازدهم
شورای عالی دولت یا مجلس شورای عالی همواره نیرومندترین مفسر قدرت حکومت خواهد بود و به صورت ماسک قوه ی قانونگذاری یا به اصطلاح همان «کمیته ی وضع قوانین و سازمانهای تابعه ی حاکم» باقی خواهد ماند. (17)گوییم» کاملاً مسلطیم و دوست نداریم قدرت خود را با آنها تقسیم کنیم. ما این کار را در حالی انجام می دهیم که سرها از آنچه اتفاق افتاده، هنوز گیج است و مردم را ترس فرا گرفته. لذا چشم های خود را بر روی آنچه می بینند، می بندند و منتظر می مانند تا ببینند آینده چه می شود.
«گوییم» مانند رمه ای گوسفند است و ما به منزله ی گرگ، و شما می دانید که اگر گرگ به گله بزند چه بر سر گوسفندها می آید.
عامل دیگری که «گوییم» را وامی دارد تا همه چیز را نادیده بگیرند، این است که به آنها وعده می دهیم که پس از خلاص شدن از شر دشمنان صلح و رام کردن کلیه ی احزاب، آزادی هایی را که از آنان گرفته ایم مسترد خواهیم داشت، اما مدت ها خواهد گذشت و آنان همچنان منتظر آزادی های از دست رفته ی خود خواهند بود.
اکنون می پرسم که چرا ما این سیاست را اختراع و آن را در اذهان گوییم تزریق کرده ایم بدون آن که به آنها فرصت دهیم تا درباره ی انگیزه و مقصود ما از این سیاست بیندیشند؟ آیا جز به خاطر این که از طریق حیله و فریب به چیزهایی دست می یابیم که با پیمودن راه مستقیم هرگز نمی توانیم به آنها برسیم. این همان شالوده ای است که مؤسسات سری فراماسونری ما بر آن استوار است؛ مؤسساتی که این گوییم حیوان چیز مهمی درباره ی آنها نمی دانند و از اهداف پشت پرده ی آنها جز مشتی ظن و گمان اطلاعی ندارند. ما گوییم را به کاروان بزرگ باشگاهها و محافل فراماسونری جذب کردیم و این محافل شروع به پاشاندن خاکستر در چشم اعضای خود کردند. خداوند به ما قوم برگزیده، نعمت اسارت، تبعید، تفرق و پراکندگی در جهان را ارزانی داشت. این امور که در گذشته نشان ضعف ما بودند بعدها سبب قدرت ما شدند؛ قدرتی که امروز ما را در آستانه ی حکومت جهانی قرار داده است. ما تا به این جا رسیده ایم و فقط مانده است که ساختمان عظیم حکومت آینده ی خود را بر این شالوده ها استوار کنیم و این کار چندان دشوار نیست
این عماری! که در زمان حیاتش، زبانش منبع روشنگری و دستنوشته هایشان چراغ هدایت حال و آینده بوده است کسی نبود، جز سید مرتضی آوینی !
سید مرتضی آوینی ! برخورد های تلخ و ناسزاهای خواص نادان زمان خود را به نوش جان می خرید ولی لحظه ای از پیام و سیره مرشد و مراد خود حضرت امام راحل غافل نمی ماند...
امروز پس از گذشت دو دهه از حوادث اواخر سال شصت در تورق تاریخ به نوشته ای میرسیم که حکایت این روزهای ما در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی مان می تواند رهگشا باشد...
رو دربایستی را کنار گذاشتهام؛ زدن این حرفها شجاعتی میخواهد که با عقل و عقل اندیشی و حتی ژورنالیزم جور در نمیآید چرا که حزبالله حتی در میان دوستان خویش غریبند چه برسد به دشمنان. اگرچه در عین گمنامی و مظلومیت، باز هم من به یقین رسیدهام که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدینان سپرده است.
مرگ بر آمریکا یک شعار نیست؛
یک عقیده است …
چرا یک عقیده است؟ابتدا به این آیه توجه کنیم: وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.
و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى. بگو: «در حقیقت، تنها هدایتِ خداست که هدایت [واقعى] است.» و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت.
سوره : البقرة آیه : 120
عقیده از عقد می اید و عقد یعنی بستن و پایبندبودن مثل عقد قرار داد .و عقیده، بستن آن معنا و پایبندی به آن در قلب می باشد .شعار احساسی است و بر پایه شرایط یک زملن بوجود می آید.شعار قابل تغییر است و بر اساس مقتضیات پایه ریزی می شود.
حتی اگر در اول پیروزی انقلاب اسلامی به دید احساسی شعار داده شد و مرگ برآمریکا گفته شد(البته که واقعیت این نیست)امروز این شعار نیست و با گذشت زمان معلوم شد که این شعار ابراز عقیده است و نه صرف شعار.
امروز بستگی دارد با دیگران چگونه وارد بحث شویم نا واقعیت ماجرا را بیان کنیم.باور کنید در مقابل تنگ نظرترین افراد هم وقتی منصفانه وارد بحث شوی و واقعیات ماجرا که فقط سر از مباحث اعتقادی درمی آورد بیان کنی تصدیق خواهند کرد این اعتقاد ماست.
ما امروز سخت در داخل مذهب خودمان درگیریم.آنهایی که به سفر سرزمین وحی مشرف شده اند به وضوح دیده اند که در مقابل پسر بچه وهابی ها هم وقتی قرار می گیری سخت از اعتقاد خود دفاع و مستقیم شما را کافر می خواند.حال ما باید چه کنیم؟
ما دو دشمن سرسخت داریم.داخلی و خارجی.البته داخلی ها هم با وسوسه همان خارجی ها به میدان آمده اند.اما دست برداشتن از اعتقاد ما که ریشه قرانی و روایی محکمی دارد مشکلی از ما حل نخواهد کرد.
با سلام.مطلب ذیل که طنز است تقدیم می شود.البته کپی برداری برابر اصل است.
به دانشگاه که وارد می شوی فکر می کنی ملاصدرا هستی که می خواهی علوم انسانی را متحول کنی! ویا دکتر حسابی، گالیله ای، کسی هستی! این اولین مرحله از عرفان است .
دانشجو از سه بخش دان+ اش+ جو تشکیل می شود که اگر اهل فضل و ادب باشی دوزاری ذهنت میافتد که اصل کلمه چه بوده و از کجا آمده است. از کتب لغتشناسی به دست میآید که «دان» همان بدان بوده که فعل امر است در خطاب اول شخص مفرد و مثل عربی که یک مرد میگویند و منظورشان جمیع ذکور و اناث است، اینجا هم خطاب جمیع ابناء بشرند که به دلیل زیبایی و مختصر و مفید کردن کلمه، حرف «ب» از اول آن افتاده. اما«اش» که بوده «ایش» که هم خانواده آن عیش و نوش است و قدیمها چون بیسواد بودهاند به جای عین اولش الف میگذاشته اند و کنایه است از خوش بودن. «جو» نیز فعل امر خاطب به اول شخص مفرد است و مثل بدان هم خطابش همهگیر است و هم«ب» اولش افتاده. از لغت شناسی که بگذریم به معنا می رسیم و معنایش ـ بدان! عیش بجوـ و یا ـ بدان که باید در پی عیش باشی ـ است. حالا چرا به محصل مدرسه عالیه میگویند دانشجو، ریشهاش برمیگردد به نوعی عرفان (از همین عرفانهای کاذب امروزی از نوع دانشجوییاش ).
به دانشگاه که وارد میشوی فکر میکنی ملاصدرا هستی که میخواهی علوم انسانی را متحول کنی! ویا دکتر حسابی، گالیلهای، کسی هستی! این اولین مرحله از عرفان است. چون ترم اولی هستی و طبیعتا از دبیرستان وارد دانشگاه شدهای احتمالا اگر دختر باشی، با صورتی ساده و لباسی معمولی میآیی و میروی. پسر هم که باشی نهایت شیک بودنت بلوز آستین کوتاه و شلوار جین است.
ترم دومی که میشوی کلا دور مفاخر را خط میکشی! وارد سیستم پر مخاطب «پاس کردن» میشوی و یاد میگیری که میشود کلاس نرفت و جزوه گرفت. حالا از چه کسی!؟ فرقی نمیکند!
مرحله دوم عرفان از سال دوم شروع میشود که هم شما چشم و گوشت بازتر شده و هم کلا درس خواندن از اولویت زندگیات خارج شده است. دختر که باشی کم کم چهره آب و جارو میکنی و و دو تاره زلفی بیرون میگذاری که یعنی امروزی شدهای! و پسر که باشی دیگر کمتر خجالت میکشی با دختری چشم در چشم شوی و گاهی کلامی به شوخی و یا تنها با اهداف علمی! رد و بدل کنی.
از سال سوم به بعد هر چه میگذرد از قد و حجم لباسها کاسته میشود! (منظور تنگ شدن است). به گمانم برای صرفهجویی است و یا از شدت درس خواندن به جای آن که بدنهایشان تحلیل برود، لباسهایشان آب میرود!
در سال چهارم عرفان به اوج خود میرسد. دختران زلفها به بیرون میریزند و با سر چرخاندنی موهایشان به رقص بر گونههایشان می ریزد. اینجاست که باید گفت: ای عاشقان! گره از زلف یار باز کنید. گونه هایشان همیشه سرخ است. شاید از خجالت آن که گره از زلفشان میگشاید. مقنعههایی که میروند تا نباشند و پلکهایی که همیشه رنگینند..
همینجاست که سلوک دانشجویی میگوید: درس و کتاب را بیخیال؛ عزیزم! شما عیش بجو
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود: کسی که بعد از من بر سر خلافت با علی(ع) بجنگد کافری است که با خدا و رسولش به جنگ برخواسته است و کسی که در علی شک داشته باشد کافر است . (بحارالانوار,ج21,ص83,-ج29,ص155)
زیارت
یکى از اعمال روز غدیر زیارت امیرمؤمنان على(ع) است. زیارت آن حضرت(ع) به دو صورت ممکن است: زیارت در حرم مطهر :
امام رضا(ع) به احمد بن محمد بنابى نصر بزنطى فرمود: اى فرزند ابونصر، هر کجا بودى در روز غدیر کنار قبر امیرمؤمنان(ع) حاضر شو! همانا خداوند در این روز گناه شصت سال مرد و زن مؤمن را مى آمرزد. به درستى که پروردگار در این روز دو برابر آنچه در ماه رمضان شب قدر و شب عید فطر آزاد مىکند، مى رهاند. (26)
شیوه زیارت آن حضرت را از امام هادى(ع) مرحوم شیخ عباسى قمى(ره) در مفاتیح الجنان روایت کرده است. (27)
فقه غدیر
* غدیر دریایى از معارف است. فقه، فرهنگ، کلام، اخلاق و تفسیر، همه را دارد؛ ولى دریغ که گوهرهایش تا کنون استخراج نشده است، هر چند دستان سخاوتمند امواج غدیر گاه دانه هاى گرانبهایى را به ساحل نشینانش ارزانى داشته است. در این نوشتار بر آنیم نگاهى به فقه غدیر افکنیم، پیش از ورود به بحث توجه به چند نکته ضرورى مى نماید: حساسیت و عظمت آن دارد. در اسلام براى هیچ روزى، هر چند بسیار مهم و مقدس، این تعداد حکم ارائه نشده است. در برخى از روزهاى مهم مانند فطر و قربان، عرفه و مباهله اعمال متعددى مستحب شمرده شده، ولى اگر همه آنها را به یکدیگر ضمیمه کنیم، با مستحبات غدیر برابرى نمىکنند.
* دومین ویژگى فقه غدیر جامعیت است. در هر زمینه اى عملى وارد شده، اعمالى جامع و بى کم و کاست؛ از عمل عبادى تا برنامه سیاسى همایش و طرح اقتصادى ایجاد مساوات همه در فقه غدیر گرد آمده است. گستردگى و غناى این اعمال چنان است که مى توان گفت در آینه فقه کامل غدیر کمال دین تجلى یافته است.
* سومین ویژگى فقه غدیر این است که براى اعمال آن فضیلتهاى منحصر بفرد قرار داده اند؛ که در جاى دیگر به چشم نمىخورد و این حتى از فضیلتهاى ماه رمضان نیز بیشتر است. مرحوم میرزا جواد آقا تبریزى مىگوید: « فضیلتى که براى روز غدیر وارد شده نسبت به فضیلتهاى ماه رمضان زیادتر است. » (1)
* در خلال اعمال غدیر به برخى از این فضیلتها اشاره خواهد شد. چرا این حجم از اعمال را، با آن همه فضیلت، براى روز غدیر قرار داده اند؟ امام صادق (ع) در پاسخ بدین پرسش مىفرماید: « اعظاما لیومک؛ (2) تا با این اعمال روز غدیر را بزرگ بدارى » . این سخن امام ششم(ع) دو حقیقت را آشکار مى سازد: یکى اینکه باید روز غدیر را بزرگ داشت و دیگر اینکه بزرگ داشت غدیر با انجام دادن اعمال ویژه این روز تحقق مىیابد.
در یک جا در باره علی شناسی و علی پرستی می گوید:
« اگر می بینیم کسی که قلبش پر از محبت علی است و از محبت علی اشک می ریزد و سرنوشت جامعه آن سرنوشت خوبی نیست و دردناک است.این نشان دهنده آنست که علی را نمی شناسد
این علی شناسی نیست،علی پرستی است.
علی را نشناختن و محبت علی داشتن مساوی است با محبت همه ملتها بر پیامبر و معبودشان ،نه چیزی بیشتر.»
در جای دیگر امام علی (ع)را مظهر پیروزی در شکست می داند:
«علی مظهر پیروزی در شکست است.ما همیشه پیروزی را در پیروزی می شناسیم ولی علی درس بزرگی به ما داد و آن درس پیروزی در شکست است.
دکتر علی شریعتی سکوت بیست وپنج ساله امام علی(ع) راآموزنده ترین جملات ایشان می داند:
«در جملاتی که علی در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن 25 سال سکوت علی است.
مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟
او با علی آشناتر است.»
دکتر شریعتی درد امام علی(ع) را دو گونه می داند:
«دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده...و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند، اما این درد علی نیست
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است ،تنهایی است که ما آن را نمی شناسیم .باید این درد را بشناسیم نه آن درد را ، که علی درد شمشیر را احساس نمی کند.
و ....ما درد علی را احساس نمی کنیم».
در جای دیگر برخی از ویژگی های شیعه امام علی(ع) را بر می شمارد:
ما یک ملت «دوستدار علی» هستیم، اما نه «شیعه علی، چراکه شیعه علی ، علی وار بودن، علی وار اندیشیدن، علی وار احساس کردن در برابر جامعه، علی وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی وار زیستن، علی وار پرستیدن و علی وار خدمت کردن است