سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

  با سلام

این هفته در حلقه صالحین بحثی راجع به یک مسئله مهم و تاریخی داغ شد که علیرغم اینکه یکبار در وبلاگ به آن پرداخته بودم ، اما مجددا طرح و از دوستان می خواهم آن را دقیق مطالعه نمایند.

سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال 57 این وعده را به مردم داده است !

   اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در 12 اسفند سال 57 و در مدرسه فیضیه .

البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به 12 بهمن باشد یا 12 اسفند. آن‌ها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کار‌شناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.

در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا این‌ها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است: «حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کار‌شناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.»

این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است. ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را می‌خواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را این‌ها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن می‌سازیم، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. این‌ها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.» همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دوازدهم اسفند 1357. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود.

کیهان 8اسفند 1357 / سخنگوی دولت: «برای کم در آمد‌ها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحه آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعده? آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعده دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند!

در حقیقت امام به خاطر اینکه مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدم‌ها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.

پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند.

فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آن‌ها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند! به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعده تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد!

مستند کیهان

پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعده دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکار‌شناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صد‌ها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آن‌ها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است !

امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!





      

به نام خدا

 باسلام ، ضمن عرض ادب وارادت

محل زندگی ما در تهران در خیابان پیروزی ودر شرق تهران است این خیابان قبل از انقلاب به نام فرح آباد ژاله معروف بود وجود صنایع مهمات سازی پادگان نیروی هوائی (دوشان تپه ) میدان ژاله(شهدا) دسترسی به میدان فوزیه (امام حسین (ع)) وبهارستان و... از یک طرف واز طرف دیگر خانه های سازمانی گارد جاویدان ومنازل مسکونی نیروی زمینی ارتش و نیروی هوائی وپادگانهای زیاد اتوبان افسریه واتوبان اسب دوانی قدیم کاخ مادر شاه معروف به قصر فیروزه و..... موجب گردیده بود این خیابان تقریبا به مرکز درگیری ها وتجمع انقلابیون تبدیل شود باطبع ساکنین این خیابان وخیابانهای اطراف خاطرات زیادی ازروزهای انقلاب واین ایام دهه فجر دارند. با این مقدمه :

زمانی که تلویزیون فیلم امام را بعد از پیاده شدن از هواپیما نشان میدهد عده زیادی از همافران وپرسنل نیروی هوائی که در پادگان بصورت آماده باش وشیفت بودند صلوات میفرستد والله اکبر می گویند در همین اثنا که نیروهای گارد در بیرون از پادگان دوشان تپه تجمع کرده بودند به داخل پادگان حمله و با تیر اندازی ودر گیری با همافران عده زیادی به شهادت میرسانند.

 عده ای از پرسنل نیروی هوائی که موفق به فرار شده بودند آن هم با لباس زیر چون هرکس که لباس نیروی هوائی به تن داشت ویا شک میکردند سریعا نیروهای ساواک وگارد مستقر در اطراف پادگان دستگیرشان میکردند. این عزیزان در کوچه پس کوچه های محل مان زیر ماشین ها وداخل جوی ها وهرجائی که میتوانستند از دید نیروهای گارد مخفی بمانند خودرا پناه داده بودند یادم نمی رود کنار پیاده روها وجوی ها همه یخ وبرف بود ساعت حدود 12 صبح بود با چند نفر از همکلاسی ها وبچه محل ها در کوچه بازی میکردیم که با یکنفر روبرو که واقعا از سرما در حال جان دادن بود ، شدیم سریع به خانه آمده به اتفاق پدرم وبرادر بزرگم کمک کردیم وبه خانه آوردیم لباسهای گرم پوشاندیم ویادم نمیرود آن روز نهار آش داشتیم واز این بنده خدا با آش پذیرائی کردیم نمیدانست چه جوری بخوره زمانی که از خانه ما میرفت آنقدر تشکر وگریه میکرد که 24 ساعت بوده که نه غذائی خورده ودر سرما داشت جان میداد یکی از انگیزهای اصلی تسلیم وبه مردم پیوستن نیروی هوائی بعد از حمله گارد به پادگان دوشان تپه بود.

در همین روزها ما چون سن وسال کمتری داشتیم ونوجوان بودیم واحتمال دستگیری برای ماکمتر بود باعث شده بود پرکار تر از بقیه باشیم یادم نمی رود مدرسه زراعتکار ابتدای خیابان چهارم نیروی هوائی عده زیادی مشغول ساخت کلتف ملتف بودند به اتقاق بچه محلها وظیفه رنده کردن صابون ها وساخت فتیله ها به عهده ما بود شاید حدود 3 تا4 ماه بود مدارس هفته به هفته تعطیل وکار ما در این مدرسه ساخت این بمب های آتش زا بود جمع آوری ملافه وباند وملزومات بهداشتی درب خانه های همسایه ها وظیفه هم سن وسالها وهمکلاسی هایم بود

خلاصه ......... هرچه بگوئیم کم است. راستی یک روز یک سیلی از یک مامور کلانتری خوردم که هنوز صدای سوتش در گوشم زمزمه میکند.شاید برای شما هم جالب باشد:

یکروز با بچه محل ها مقداری کارتن وچوب که سرکوچه ریخته بود آتش زدیم خیس بود خوب نگرفته ودود میکرد که ماشین کلانتری 28 نیروی هوائی آمد همه فرار کردند وما میدویدیم که سرخورده ونقش زمین شدم مامور غول پیکری دستگیر ومن را به کلانتری برد چند ساعتی علاف تا یکی از دوستان پدرم که سر کلانتر منطقه بود ( آدم خوب ، حسب اتفاق فامیلی اش هم کلانتر بود ) اتفاقی من را در راه رو کلانتری دید. از بقیه دستگیر شده ها کوچکتر بودم نمی دانم باید دعایش کنم یا ..... !! همچین سیلی محکمی به گوشم زد تا چند وقت گوشم سنگین شده بود واز کلانتری پرتم کرد بیرون وچند فحش آب دار هم داد 2 تا پاداشتم 2 تا پای دیگر قرض کردم ونمیدانم از خوشحالی یا ناراحتی بود میدویدم وپشت سرم رو نگاه هم نمی کردم باور کنید تا چند سال بعد از انقلاب هم هر موقع این بنده خدا را می دیدم میترسیدم الان که فکر میکنم اگر برخورد اون روزاین آقا نبود معلوم نبود چه اتفاقی برایم می افتاد ..........

من که حدود 11 سال سن داشتم اگر بخواهم بنویسم خود یک کتاب چند ده صفحه ای است . بزرگترها وآنها که شنکجه شدند زندان رفتند وچه ...... ؟؟؟؟

دوستان وعزیزان بخدا این 35 سال انقلاب که بخشی از تاریخ زندگی شما هم هست به راحتی بدستمان نرسیده خوب یا بد حفظ این انقلاب وارزشهای آن وظیفه همه ماست مطمئناً دشمنان ما هم بهتر میدانند که به راحتی ومفت نمی توانند صاحب این مملکت شوند ومطمئن هستند هیچ وقت اجازه نخواهیم داد آمریکا وهمپیمانانش به ما مسلط شوند شاید گاهی به شوخی ومزاح و... حرف هائی زده میشود ولی نه سازش ، نه تسلیم ...... والی آخر

سید مصطفی طباطبائی فر





      

سال 57 دوماه قبل از پیروزی انقلاب( درمسجد آفتاب روئه)اینکه یه پیرمرد بوده بنده خدا آلزایمر داشته و حواسش سر جاش نبوده(خدا رحمتش کنه) آفتاب روئه نشسته بوده با یه بنده خدا دیگه و مردم که داشتن تظاهرات میکردن از رو به روشون

رد میشن پیرمرده از بغلیش میپرسه: اینا چیچی میگوئن؟چشونه؟ اون یکی میگه اینا میخان شاه رو بیرون کنن...

پیرمرده: چرا؟چون جنایت کرده...پیرمرده: خاب حالا باس همچین کنن؟ صبرکنن هوا یه ذره چاچپی شه بعدش بیرونش کنن حالا که سرما آدم سدّه میکنه گناس بیرون میچاد....





      

 خاطرات انقلاب

سال 57 درمسجد:

بابام در حالی که کت آمریکاییش رو دوششه از خونمون که اونروز راست خونه بهداشت بوده میاد بیرون...میاد بیرون و راپاین میشه تا بره دکون حاج حسن باغمیرانی خدا بیامرز...یه پنجاه متر که میاد پایین میبینه سوک پیچه ماموران شاه با یه ماشین وایسیدن مامورا به بهونه ی گرفتن سرباز فراری میومدن ولی هدفشون شناخت عوامل اعتراضات و دستگیری اونابوده...دیگه فرار نمیکنه چون امکان تیر اندازی بوده

    (درمسجدی آینده نگر)پس یابو آب میده و به حرکتش بدون ترس ادامه میده...ماموره صداش میزنه و میگه بیا اینجا بیـــــــــــــــا(اولین درمسجدی در آستانه ی شهادت)مامور دیوار بغل دکون حاجی حسن رو نشونش میده و میگه اینو کی نوشته؟: نوشته بوده مرگ برشاه(درمسجد کانون اعتراضات)بابام میگه ناوزونم والا... مامور دچار هنگ عظیمی میشه و میگه چی؟میگه نمدونم والا!!مامور میگه یالا پاکش کن یالــــــــــــــــــا.......ماموره یه لغد تیزم میکنه تا بابام بترسه(درمسجدی مظلوووم!!!!!!!!!!!!!!!!

بابام به سمت جوب میره و قزاقی نصفه ای که اونجا افتاده بوده روبرمیداره و میره کنار نوشته....یه ذره همور میشه و بیخودی به دیوار میکشه یجوری که پاک نشه(درمسجدی استکبار ستیز) ودرصدد

موقعیت تا فلنگو ببنده....یهو یکی از انقلابیهای مهم که مورد نظرمامورا بوده اونگلا پیداش میشه...توجه ماموران به اون جلب میشه ومیدوئن سمتش...بابام هم از فرصت استفاده میکنه و به سرعت صحنه ی حادثه رو ترک میکنه(درمسجدی میگ میگ)....و ماموران رو درکف باقی مینهه و انقلاب پیروز میشه....





      

باسلام

امروز روز شور و شعور است.چرا که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

امروز روز مبارزه است آنطور که معمار انقلاب فرمودند:تا ندای محمد رسول الله در جهان طنین انداز نشود مبارزه است.

امروز گزینه مردم ایران روی میز است تا رجزخوانی ها پاسخی درخور یابد.

امروز را هستیم چون همه روز هستیم.





      




      

جمعه، 20 بهمن 1357

  از نخستین ساعات بامداد امروز، سیل جمعیت به سوی دانشگاه تهران، به حرکت درآمد و تمام نقاط داخلی دانشگاه از جمعیت پر شد و بلندگوهایی که توسط مسئولین برگزاری مراسم در تمام نقاط دانشگاه و خیابان‌های اطراف نصب شده بود، به خوبی صدا را به گوش همه‌ی حاضران می‌رساند. مهندس بازرگان در ساعت 11 صبح به دانشگاه آمد که در این هنگام فریاد «سلام بر بازرگان، نخست‌وزیر ایران» دانشگاه را به لرزه درآورد.

شاپور بختیار که دولت غیرقانونی او چون شیر بی‌دم و یال و اشکم شده و با وجود تمام تلاش‌هایش نتوانسته بود در شهر 5/4 میلیون نفری تهران، بیش از سی هزار نفر را جمع نماید و به طرفداری از خود به تظاهرات وادارد. دیگر هیچ وزارتخانه‌ای از او فرمان نمی‌برد و برای جلوگیری از اعتصاب اداره‌ی نخست‌وزیری هم به نیروهای نظامی متوسل شده بود، در مصاحبه با لوموند اعلام داشت: «اگر اعضای دولت منتخب آیت‌الله خمینی، برای ورود به وزارتخانه‌ها تلاش کنند، دستور دستگیری آنها را خواهم داد.» (همان)

در منطقه‌ی فیروزآباد فارس که یک منطقه‌ی عشایرنشین بود، به دعوت حجت‌الاسلام شیخ علی‌اکبر مکارم رضوانی، یک راهپیمایی مسلحانه برگزار شد. در این راهپیمایی حدود پنجاه هزار تن از فیروزآباد، فراشبند، قیر و کارزین و روستاهای تابعه، شرکت داشتند. (کیهان، 21 بهمن 1357، ص 7)

بختیار در جریان مصاحبه با سردبیر کیهان انترنشنال ملت ایران را به بی‌انصافی درباره دولت خود محکوم کرد (کیهان، 21/11/57، ص 5).

امشب تلویزیون دولتی مراسم ورود ایران را مجدداً پخش کرد، در زمان پخش برنامه در ساعت 9 شب هنرجویان و هنرآموزان مرکز آموزش نیروی هوایی در پادگان دوشان تپه با مشاهده تصویر امام صلوات فرستادند که با اعتراض و توهین افسر گارد جاویدان رو به رو شدند. این جریان موجب درگیری هنرآموزان با افسران گارد شد. تداوم درگیری‌ها مردم را به خیابان کشاند که مانند سیل خروشان به سمت پادگان سرازیر شدند. (کیهان، 21/11/57)

 

شنبه، 21 بهمن 1357

  نخستین ساعات امروز، آبستن حوادث بزرگی بود. لحظاتی از ساعت 12 شب نگذشته بود که «حجت‌الاسلام قدوسی» میان متحصنین نیروی هوایی می‌آمد و پس از گفت‌وگوی کوتاهی با آنان، از مردم درخواست کرد با توجه به این‌که ساعات منع عبور و مرور آغاز شده است، متفرق گردند، امّا در همین لحظات که ایشان مشغول سخن گفتن بود سنگی که به آن کاغذی بسته شده بود، از داخل پادگان به وسط جمعیت پرتاب شد. نامه توسط یکی از سربازان نوشته شده بود و در آن از شهادت 9 کارآموز همافری و 3 کارآموز درجه‌داری و 40 نفر مجروح خبر داده شده بود که کاغذ در اختیار ایشان گذاشته می‌شود، یکی از سربازان نیز موفق شده بود خود را پشت میله‌های پادگان برساند و گریه‌کنان از مردم درخواست نماید که آنان را تنها نگذارند. این‌ها باعث شد جمعیت مردم با وجود آغاز ساعات منع عبور و مرور، شروع به راهپیمایی در خیابان‌های اطراف پادگان و شعار دادن به نفع همافران و پرسنل نیروی هوایی کنند و بعضی از سرودهایی که روز پنج‌شنبه در حمایت از همافران خوانده می‌شد را در حال تظاهرات بخوانند. حدود ساعت 3:30 بامداد از سوی نیروهای گارد و از طرف خیابان دماوند، برای متفرق نمودن مردم، یراندازی هوایی آغاز شد و ده‌ها نفر از مردم نیز دستگیر و با مینی‌بوس به محل نامعلومی منتقل شدند.

 در ساعت 9 صبح بار دیگر تهاجم نیروهای گارد از در شمالی پادگان در خیابان دوم نیروی هوایی، آغاز شد. صدای شدید رگبار سلاح‌ها به گوش می‌رسید.

حدود ساعت 9:30، افرادی که تجمع کرده بودند، از در جنوبی دانشگاه خارج شدند و در حالی که آژیر آمبولانس‌ها هر لحظه در خیابان انقلاب به گوش می‌رسید و اجساد شهدا و مجروحان، در حال انتقال به بیمارستان‌ها بود، افرادی که سوار قسمت عقب آمبولانس‌ها بودند با دست‌ها و لباس‌های خونین، برای باز شدن راه فریاد می‌کردند. (کیهان، ش 10634، شنبه 21 بهمن 1357، ص 2)

حدود ساعت 11، هلی‌کوپترهایی در آسمان مشاهده شدند و شروع به تیراندازی به داخل پادگان و به سوی پرسنل نیروی هوایی کردند، امّا در برابر آتش سلاح‌های مردم، بلافاصله فضای منطقه را ترک نمودند.

 

شماری از مردم شهرری که شب گذشته پس از شنیدن خبر درگیری در تهران، به خیابان‌ها ریخته بودند و تا صبح مشغول راهپیمایی و شعار دادن در خیابان‌ها بودند، در اولین ساعات آن روز به سوی تهران سرازیر شدند. (کیهان، ص 6)

 روزنامه‌ها امروز گزارش‌های متعددی از وقایع دیشب تا ساعت 11 صبح را، همراه با تصاویری از شهدا و کشته‌شدگان گارد و مجروحان به چاپ رساندند و در چاپ‌های جدید، که با سرعت در اختیار مردم قرار می‌گرفت، اخبار جدید را به چاپ می‌رساندند. (کیهان، 21/11/1357)

 چهره‌ی خیابان‌ها کاملاً عوض و سنگرهای متعدد تازه‌ای برپا شده بود. خاک باغچه‌های خیابان‌ها و منازل با سرعت اعجاب‌‌انگیزی توسط اهالی محله‌های اطراف پادگان در گونی‌ها ریخته شد. زنان در حالی که عده‌ای از آنان چادرهاشان را دور خود پیچیده بودند، در این امر به مردان کمک می‌کردند. تعداد زیادی لاستیک کهنه و تنه‌ی درختان، با سرعت به خیابان پیروزی آورده شد. چند کامیون حامل شن و ماسه، بار خود را در خیابان خالی کردند و دور شدند و مردم با سرعت گونی‌ها را از آن ماسه‌ها پر کردند و سنگر ساختند. چند لودر نیز در حمل گونی‌ها به مردم کمک می‌کرد. حجم عظیمی از شیشه‌های خالی نوشابه از خانه‌ها بیرون آورده شد و بعضی از صاحبان مغازه‌ها با باز کردن مغازه‌های خود، صندوق‌های شیشه نوشابه را در اختیار مدافعان قرار می‌دادند و با سرعت حجم عظیمی کوکتل مولوتف توسط دختران و پسران و مردان و زنان این محله‌ها، با استفاده از بنزین‌هایی که از باک ماشین‌ها بیرون آورده می‌شد، ساخته شد و سنگرها با این سلاح نیز مجهز گشت. پشت بام خانه‌های اطراف خیابان، به‌خصوص، «خیابان دماوند» و «پیروزی» نیز سنگربندی گردید.

اخبار رسیده از تبریز حاکی از این بود که مردم تبریز نیز با شنیدن اخبار رادیو به خیابان‌ها ریختند و با شعار: «کودتا را به ضدکودتا تبدیل می‌کنیم» به مخالفت با حکومت نظامی و کشتار مردم تهران و همافران پرداختند. مأموران حکومت نظامی در این شهر دست به تیراندازی زدند و عده‌ای از آنان را به شهادت رساندند و مجروح کردند. (کیهان، 22 بهمن 1357، ص 5)

با اضافه شدن 5 ساعت دیگر به ساعات منع عبور و مرور برای هیچ کس شکی باقی نماند که ماجرای کودتا حتمی است و در این شب باید با تمام وجود از انقلاب، دفاع نمود و کودتاگران را با شکست قطعی مواجه کرد و در صورتی که فرصت به آنان داده شود فردا صبح، 15 خردادی دیگر با ابعاد بسیار گسترده‌تر در انتظار خواهد بود. این اطلاعیه چون بنزین، آتش تهاجم مردم را شعله‌ورتر ساخت و موجب شد تا همه تصمیم بگیرند این کودتا را قبل از اقدام در نطفه خفه سازند. (اطلاعات، 22 بهمن 1357، ص 8)

ادامه مطلب...



      

 از آنجا که معرفت و شناخت ائمّه طاهرین و اولیاء مبین ، همان شناخت فضائل و کمالات نفسانی و آن بزرگواران است نه فقط آشنایی اجمالی با زندگینامه آنها ، لذا در این مقاله به ذکر شمّه ای از فضائل و مناقب حضرت معصومه سلام الله علیها می پردازیم.

ادامه مطلب...



      

از حوادث شیرین این روز، حضور تعداد کثیری از پرسنل نیروی هوایی در منزل امام بود. عکس بزرگی از حضور این پرسنل در منزل امام در حالی که لباس فرم در بر داشتند و به امام احترام نظامی می‌گذاشتند در صفحه‌ی اول روزنامه‌ی کیهان به چاپ رسید و نزدیکی‌های ظهر که روزنامه‌ها در مسیر راهپیمایی توزیع می‌شد، جمعیت از خوشحالی بیعت آنان با امام به وجد آمده بودند.

  امروز موج‌های عظیم انسانی از هر سو به سمت خیابان انقلاب به حرکت درآمده بود. شور و عشق و هیجان در راه‌پیمایی امروز بی‌نظیر بود. شعارها، همراه با رژه، اصرار مردم بر راه و هدف آنها را نشان می‌داد. پلاکاردهایی با مضمون زیر توسط آنها حمل می‌شد: «نخست‌وزیری بازرگان مورد تأیید ما همافران و درجه‌داران نیروی هوایی می‌باشد»، «بختیار هیچ‌گونه سنگری در نیروی هوایی ندارد»، «ما قطره‌هایی از ارتش خمینی هستیم».

 از حوادث شیرین این روز، حضور تعداد کثیری از پرسنل نیروی هوایی در منزل امام بود. عکس بزرگی از حضور این پرسنل در منزل امام در حالی که لباس فرم در بر داشتند و به امام احترام نظامی می‌گذاشتند در صفحه‌ی اول روزنامه‌ی کیهان به چاپ رسید و نزدیکی‌های ظهر که روزنامه‌ها در مسیر راهپیمایی توزیع می‌شد، جمعیت از خوشحالی بیعت آنان با امام به وجد آمده بودند.

 امام خمینی که به دنبال کسالت مختصر ناشی از خستگی، تحت‌نظر پزشک قرار گرفته و دیروز را استراحت کرده بودند و امروز را نیز ملاقات نداشتند، ولی به اصرار پرسنل نیروی هوایی و علی‌رغم توصیه‌ی پزشکان جهت استراحت، از پنجره‌ی اتاق خود با آنان دیدار و برای آنان سخنرانی کردند. (صحیفه‌ی نور، جلد پنجم، ص 58)

معاون دادسرای تهران و سرپرست ساختمان شماره‌ی 3 دادگستری، به دنبال خبر رادیو ابوظبی که طی آن از قول کیسینجر، وزیر خارجه‌ی سابق آمریکا اعلام کرده بود که تشکیل دولت جمهوری اسلامی، ایران را به قهقرا خواهد برد؛ نوشت: «کسی این تهدید را کرده که همه‌ی جهانیان می‌دانند که یک صهیونیست است و شریک غارت‌های ثروت ایران، توسط آمریکا و مزدوران ایرانی‌اش می‌باشد.»

حدود یک میلیون نفر از مردم تبریز و شهرهای اطراف به طرفداری از امام خمینی و دولت منتخب ایشان به راه‌پیمایی و تظاهرات پرداختند. در حوالی دانشگاه تبریز ابتدا یکی از روحانیون و سپس حضرت آیت‌الله قاضی طباطبایی، پیرامون لزوم همبستگی بیشتر مسلمانان سخنانی ایراد کردند و در پایان، قطعنامه‌ی راهپیمایان و همچنین قطعنامه‌ی پرسنل نیروی هوایی، قرائت و مورد تأیید مردم قرار گرفت. (کیهان، 21 بهمن 1357، ص 8)

 حضرت امام در حدود ساعت 10 شب، بدون اطلاع قبلی به اتفاق فرزندان و همراه با محافظان خویش به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم (ع) مشرف شدند. خادمان حرم که از ورود امام آگاه شده بودند، بلافاصله درهای صحن را بستند و در رواق مطهر به ایشان خیر مقدم گفتند. امام خمینی در مدخل حرم به نماز ایستادند و پس از ادای نماز و زیارت حضرت عبدالعظیم، به زیارت امام‌زاده حمزه (ع) مشرف شدند. در این هنگام، مردم که متوجه حضور امام شده بودند، خیابان‌ها را پر کردند و به دادن شعار پرداختند. خدام حرم، حضرت آیت‌الله خمینی را از درهای مخصوص آستانه راهنمایی کرده و به اتومبیل‌شان که در مقابل صحن آماده بود، رساندند و ایشان به تهران بازگشتند. (همان)





      

با سلام

 

بعد از بی تدبیری دولت تدبیر و امید در نحوه توزیع سبد کالا به حد وفور وارد موضوع شدیم و از پیامک بگیر تا کارشناسی و...

به نظر حقیر این جریان وارد مرحله افراط شده و برخی زیاده روی کرده و میکنند.بعد از عذرخواهی ریاست جمهور فکرکنم کفایت مباحث شده و همه به اشتباه خود پی برده اند و لازم نیست بیش از این ادامه یابد.

امید است همگان فراموش نکرده باشند وحدت داخلی بویژه دربین مسولین از اهمیت بالایی برخوردار است.برخی هم مثل همیشه منتظرند آقا حتما وارد شده تا بفهمند دیگر نباید ادامه دهند.نگذاریم بیش ازاین سرگرم این موضوع شده تا موضوعات اساسی به ورطه فراموشی سپرده شوند.





      
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم