با سلام
به نام خدایی که فصول را افرید فصولی به زیبایی رنگ زرد و نارنجی وسبز و قهوه ای و سفید،فصولی پراز حکمت و دانایی.
سالی بر عمر ما افزوده و از عمر ما کاسته شد.چه جالب است که افزودنش باعث کاستن هم می شود.سردی و گرمی،شیرینی و تلخی سال گذشته را به جان خریدیم و از آن گذشتیم.هرکس از ظن خود سال گذشته را برای خودش تحلیل می کند و در پس تحلیل ناکامی یا کامروایی خودش را نمره می دهد.دو شاخص در مقابلمان قد علم کرده دنیا و آخرت یا دنیا یا آخرت.جمع دنیا و آخرت برایمان سخت شده است البته بخاطر نبود شاخص های کمی و کیفی.اما برای دنیا یا آخرت تا دلمان بخواهد شاخص داریم و کارشناس مربوطه تا مارا رهین راه سازد.
بر اساس آموزه های دینی ما برای دنیا و آخرت آفریده شده ایم اما چه شده که از جمع این دو فراری شده و به یکی از این دو رو آورده ایم؟این سوال برای خودم صحیح است تا بتوانم پاسخی برایش بیابم،اما برخی اصل سوال را غلط پنداشته که راهمان در همین جا دو تا می شود و ایشان را از خواندن ادامه متن برحذر می دارم.
بالاجبار گریزی مجدد به دانسته ها و داشته های خودمان می زنم،چرا که از عبد خداحضرت آیت الله بهجت رهنمون خواستند و آن پیر فرزانه فرمود به دانسته ها عمل کنید برایتان بس است.فکر در مورد حضور دراین دنیای دنی برایمان لازم و واجب است.دیدید خیلی ها به مستحبات رسیده اند و واجبات را به کناری نهاده اند؟
یکی از افرادی که از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) هم هست وقتی این جمعیت گسترده و فراوان زائران حسینی(در روز اربعین) را میدید میگفت: اگر التزام به حلال و حرام الهی و تلاش در راه عمل به احکام الهی هم اینگونه از طرف مردم استقبال میشد؛ امروز نه ظلم و فسادی بود، نه غصب اموال، به گمان من این اعتقاد، اعتقاد صحیحی است؛ زیرا آنچه امروز میبینیم؛ آن است که مردم واجبات را ترک کرده و به مستحبات روی آوردهاند. برخی را میبینی که نماز نمیخوانند یا... دیگری را میبینی که مال حرام میخورد و برخی از افراد رشوه دریافت میکنند.
از آن طرف نیز عده ای به فراموش کردن مستحبات رو آورده و فقط بر واجبات تکیه می کنند.پروردگار متعال میفرماید: «ما یتقرّب إلىّ عبدى بشیء أحبّ إلىّ ممّا افترضته علیه و ما زال یتقرّب إلىّ عبدى بالفرائض حتّى إذا ما احبّه و إذا أحببته کان سمعی الّذی أسمع به، و بصری الّذی أبصر به، و یدی الّذی أبطش بها»؛ (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج 19، ص 322) بنده با انجام فرایض و واجبات، محبوب من واقع میشود، و آنقدر به من نزدیک میشود که با گوش من میشنود، با چشم من میبیند و با دست من اشیا را میگیرد.
بنابراین کسی که گوش و چشم و دست و پایش مال خدا شود، دیگر گناه نمیکند، مال مردم را غصب نمیکند، قتل، خونریزی، غارت و حرام خواری نمیکند. اما با این استدلال که واجبات دارای اهمیت بیشتر و نتیجه بالاتری هستند، نمیتوان دست از مستحبات کشید و یا آن را کمرنگ نمود و فقط در متن کتابها و احادیث نوشت، بلکه باید در انجام مستحبات نیز کوشا بود که دارای آثاری بسیار بزرگ در خودسازی و رسیدن انسان به تعالی دارد، چنانکه خداوند سبحان در حدیث معروف قرب نوافل میفرماید: «إن العبد یتقرب إلى بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه و بصره و لسانه و یده و رجله فبی یسمع و بی یبصر، و بی ینطق، و بی یبطش، و بی یمشی.» (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 12، ص 209)؛ بنده من با انجام نوافل و مستحبات، به من نزدیک شده و محبوب من میشود تا جایی که خودم گوش، چشم، زبان، دست و پایش میشوم که با نظارت من میبیند، میشنود و کارها را با دست من انجام میدهد و راه میرود.
پس جمع دنیا و آخرت برایمان مطلوب خواهد بود.جمع واجب و مستحب.تعادل در رفتار
اما آنچه دوباره خلط شده است مدارای با مردم است.مدارا را با مداهنه عوض کرده ایم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند :
أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است.کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص117، ح4
مدارا و جایگاه آن در این حدیث رسول مهربانی بیان نموده لیکن از آن طرف یک رهبر آسمانى براى تربیت مردم باید با آنان مدارا کند ولى مداهنه هرگز.مدارا صرف نظر کردن از دنیا و مقام خود براى اصلاح دین یا دنیاى مردم است، اما مداهنه صرفنظر کردن از برخى دستورات دین و مکتب، براى حفظ موقعیّت خود و رسیدن به مقام و دنیاست.مدارا یعنى نسبت به افراد کم ظرفیّت و کج فهم و فرارى، عفو و اغماض داشته باشیم تا جذب مکتب شوند، اما مداهنه یعنى با همه گروهها کنار آمدن و سازش کردن براى حفظ موقعیّت خود.مدارا از سعه صدر برمىخیزد، ولى مداهنه از ضعف و سودجوئى، مدارا کردن از عقل است و مداهنه از شیطنت.
امام باید اهل مدارا و عفو و تغافل و سعه صدر و گذشت باشد تا افرادى که به عللى نقطه ضعفى داشتهاند، از پیروى او مأیوس نشوند و او همچون یوسف که برادران خطاکار خود را پس از پشیمانى توبیخ نکرد و فرمود: «لاتثریب علیکم الیوم» سوره یوسف، آیه92. امام نیز بتواند مردم را زیر پوشش محبت خود به اسلام جذب کند.
این ها شاخص هایی بود که کمتر مد نظر داریم یا به یک وجه آن دل بسته ایم.صیف و شتا در حال گذرند بیا اندیشه ای کنیم!