سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا

شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد

در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند

یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند

سارای دیگری در ، مهران شده شهیده

دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده

دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در

از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر

سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟

دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است

روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند

دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه

سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد

در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست

سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست

آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد

سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد

دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد !

در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

جای شهید اسم خواننده روی دیوار

آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار»

 

شعر : زنده یاد شهید ابوالفضل سپهر





      

با سلام

به نام خدایی که فصول را افرید فصولی به زیبایی رنگ زرد و نارنجی وسبز و قهوه ای و سفید،فصولی پراز حکمت و دانایی.

سالی بر عمر ما افزوده و از عمر ما کاسته شد.چه جالب است که افزودنش باعث کاستن هم می شود.سردی و گرمی،شیرینی و تلخی سال گذشته را به جان خریدیم و از آن گذشتیم.هرکس از ظن خود سال گذشته را برای خودش تحلیل می کند و در پس تحلیل ناکامی یا کامروایی خودش را نمره می دهد.دو شاخص در مقابلمان قد علم کرده دنیا و آخرت یا دنیا یا آخرت.جمع دنیا و آخرت برایمان سخت شده است البته بخاطر نبود شاخص های کمی و کیفی.اما برای دنیا یا آخرت تا دلمان بخواهد شاخص داریم و کارشناس مربوطه تا مارا رهین راه سازد.

بر اساس آموزه های دینی ما برای دنیا و آخرت آفریده شده ایم اما چه شده که از جمع این دو فراری شده و به یکی از این دو رو آورده ایم؟این سوال برای خودم صحیح است تا بتوانم پاسخی برایش بیابم،اما برخی اصل سوال را غلط پنداشته که راهمان در همین جا دو تا می شود و ایشان را از خواندن ادامه متن برحذر می دارم.

بالاجبار گریزی مجدد به دانسته ها و داشته های خودمان می زنم،چرا که از عبد خداحضرت آیت الله بهجت رهنمون خواستند و آن پیر فرزانه فرمود به دانسته ها عمل کنید برایتان بس است.فکر در مورد حضور دراین دنیای دنی برایمان لازم و واجب است.دیدید خیلی ها به مستحبات رسیده اند و واجبات را به کناری نهاده اند؟

یکی از افرادی که از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) هم هست وقتی این جمعیت گسترده و فراوان زائران حسینی(در روز اربعین) را می‌دید می‌گفت: اگر التزام به حلال و حرام الهی و تلاش در راه عمل به احکام الهی هم این‌گونه از طرف مردم استقبال می‌شد؛ امروز نه ظلم و فسادی بود، نه غصب اموال، به گمان من این اعتقاد، اعتقاد صحیحی است؛ زیرا آنچه امروز می‌بینیم؛ آن است که مردم واجبات را ترک کرده و به مستحبات روی آورده‌اند. برخی را می‌بینی که نماز نمی‌خوانند یا... دیگری را می‌بینی که مال حرام می‌‌خورد و برخی از افراد رشوه دریافت می‌کنند.

از آن طرف نیز عده ای به فراموش کردن مستحبات رو آورده و فقط بر واجبات تکیه می کنند.پروردگار متعال می‌‌فرماید: «ما یتقرّب إلىّ عبدى بشی‏ء أحبّ إلىّ ممّا افترضته علیه و ما زال یتقرّب إلىّ عبدى بالفرائض حتّى إذا ما احبّه و إذا أحببته کان سمعی الّذی أسمع به، و بصری الّذی أبصر به، و یدی الّذی أبطش بها»؛ (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج 19، ص 322) بنده با انجام فرایض و واجبات، محبوب من واقع می‌‌شود، و آن‌قدر به من نزدیک می‌‌شود که با گوش من می‌‌شنود، با چشم من می‌‌بیند و با دست من اشیا را می‌‌گیرد.

بنابراین کسی که گوش و چشم و دست و پایش مال خدا شود، دیگر گناه نمی‌‌کند، مال مردم را غصب نمی‌کند، قتل، خونریزی، غارت و حرام خواری نمی‌‌کند. اما با این استدلال که واجبات دارای اهمیت بیشتر و نتیجه بالاتری هستند، نمی‌‌توان دست از مستحبات کشید و یا آن ‌را کم‌رنگ نمود و فقط در متن کتاب‌‌ها و احادیث نوشت، بلکه باید در انجام مستحبات نیز کوشا بود که دارای آثاری بسیار بزرگ در خودسازی و رسیدن انسان به تعالی دارد، چنان‌که خداوند سبحان در حدیث معروف قرب نوافل می‌‌فرماید: «إن العبد یتقرب إلى بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه و بصره و لسانه و یده و رجله فبی یسمع و بی یبصر، و بی ینطق، و بی یبطش، و بی یمشی.» (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 12، ص 209)؛ بنده من با انجام نوافل و مستحبات، به من نزدیک شده و محبوب من می‌‌شود تا جایی‌ که خودم گوش، چشم، زبان، دست و پایش می‌‌شوم که با نظارت من می‌‌بیند، می‌‌شنود و کارها را با دست من انجام می‌‌دهد و راه می‌‌رود.

پس جمع دنیا و آخرت برایمان مطلوب خواهد بود.جمع واجب و مستحب.تعادل در رفتار

اما آنچه دوباره خلط شده است مدارای با مردم است.مدارا را با مداهنه عوض کرده ایم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند :

أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است.کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص117، ح4

مدارا و جایگاه آن در این حدیث رسول مهربانی بیان نموده لیکن از آن طرف یک رهبر آسمانى براى تربیت مردم باید با آنان مدارا کند ولى مداهنه هرگز.مدارا صرف نظر کردن از دنیا و مقام خود براى اصلاح دین یا دنیاى مردم است، اما مداهنه صرف‏نظر کردن از برخى دستورات دین و مکتب، براى حفظ موقعیّت خود و رسیدن به مقام و دنیاست.مدارا یعنى نسبت به افراد کم ظرفیّت و کج فهم و فرارى، عفو و اغماض داشته باشیم تا جذب مکتب شوند، اما مداهنه یعنى با همه گروه‏ها کنار آمدن و سازش کردن براى حفظ موقعیّت خود.مدارا از سعه صدر برمى‏خیزد، ولى مداهنه از ضعف و سودجوئى، مدارا کردن از عقل است و مداهنه از شیطنت.

 امام باید اهل مدارا و عفو و تغافل و سعه صدر و گذشت باشد تا افرادى که به عللى نقطه ضعفى داشته‏اند، از پیروى او مأیوس نشوند و او همچون یوسف که برادران خطاکار خود را پس از پشیمانى توبیخ نکرد و فرمود: «لاتثریب علیکم الیوم» سوره یوسف، آیه‏92. امام نیز بتواند مردم را زیر پوشش محبت خود به اسلام جذب کند.

این ها شاخص هایی بود که کمتر مد نظر داریم یا به یک وجه آن دل بسته ایم.صیف و شتا در حال گذرند بیا اندیشه ای کنیم!





      

افسران - اولین فایده امر به معروف و نهی از منکر





      

68487 204928 1394627217 قطعنامه ضدایرانی پارلمان اروپا + متن کامل قطعنامه





      

او هیچ نشانی از خاک بر تن نداشت تا مزار او را در خاک جستجو کنم؛ آسمان، در ذهن زمان هم نمی‏ گنجد، چه رسد به اینکه ورق ‏های کهنه زمین را زیر و رو کنم؛ امّا تکامل فصل‏های نهج ‏البلاغه، مرا بزرگ می ‏کند و آن هنگام که بهاری‏ ترین عطر یاس، در حرارت تکلّم جان می گیرد، او را در ژرفنای قلب مولا می‏ جویم  .

بر این باورم که لاله ‏های آتشین، جز به نام عشق شعله ‏ور نمی ‏شوند و عشق، قامتی است که در فشار دیوارهای صامت و مبهوت و درهای لب سوخته، هزار بار شکسته می‏ شود  .

  قامتی که غنچه‏ای زِ دامنش فرو فتاد                     قد کشید تا خدا و دل به خاکیان نداد

... و آب، تمام آب، خروش الماس ریزه ‏های چشم اوست که از خطوط مَهر نامه ‏اش تا حیات خشک ما موج می ‏زند؛ موج‌واره‌های اشک، اشک‏ های درد، دردهای ژرف  .

نمی‏دانم که از کدام زاویه، تاریخ او را بگریم؟

از سپیده‏ دمان مرگ پدر؟ یا تجاهل دروغ پردازن بی ‏صفت؟

از تصاحب سیلی زنان فدک؟ یا به آتش کشیدن اراده بیعت؟

از جراحت طعنه‏ های نامردمان؟ یا غریبی غروب ‏های بیت ‏الاحزان؟

من به حقارت اندوه در وسعت روح او ایمان دارم، اندوه چون ماهیِ گمگشته در اقیانوس، تفسیر جانش را نمی‏ فهمد، امّا بازوان وفادار او را داغی به بزرگی تازیانه های ستم کبود می‏ کند و من مانده‏ ام که چرا کفرِ زبانه ‏های جهنم، غارتگر طراوت بهشت می‏ شود؛ بهشت عشق نبی صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله‏ که می‏ فرماید  :

«اِذَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّهِ قَبَّلْتُ نَحْرَ فاطِمَه؛ هنگامی که شوق بهشت در دلم پیدا می‏ شود گلوی فاطمه علیهاالسلام را می ‏بوسم»

او امانت از دست رفته ‏ای ‏ست که بر فراز عاشقانه ‏ترین عروج می ‏تابد و از فرود غریبانه در نگاه مردابی تن‏ ها و من ‏ها اوج می‏ گیرد تا در کبودی درد خویش، روشنگرگونه‏ های شهادت باشد.





      

آنچه در پی می آید، بحثی است کوتاه درباره تحلیل علت انحطاط مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، که در خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام مورد اشاره قرار گرفته است. بنای ما بر این است که بحث را مخصوصاً با اشاره به آیات قرآن کریم بررسی نماییمپژوهشگری که تاریخ اسلام را مطالعه و بررسی می‌کند، از تحولات سریع و نیز عمیقی که در جامعه تازه تأسیس اسلامی توسط پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) ایجاد شد، در شگفت و حیرت فرو می‌رود  .

ادامه مطلب...



      

جاهلیت دوران قبل بعثت رسول الله است و زندگی عرب ها در آن، آمیخته با انواع آداب و رسوم بی‌مبنا و خرافات فکری و رفتاری گشته بود. در کنار کعبه می‌زیستند و حرمت ظاهری آن را نگه می‌داشتند؛ اما پرستش بت های فراوان و تفاخر به نژاد و قبیله در بینشان رایج بود. در اینجا اشاره به "مسأله جاهلیت" در خطبه فدک می‌کنیم تا سرآغازی برای درک های عمیق تر و جدیدتر ما از این مفهوم و شکل های جدیدتر آن باشد.

فاطمه زهرا در اوایل سخنان خویش به رسالت پیامبر و دعوت و مبارزات ایشان پرداختند و سپس فرمودند:

بر لب پرتگاه آتش بودید. به خاطر ضعف و ناتوانی شما، هر کس از راه می‌رسید، می‌توانست شما را نابود کند، همچون جرعه‌ای برای تشنه و لقمه‌ای برای خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذری می‌شدید. از آب گندیده و ناگوار می‌نوشیدید و از پوست جانور و مردار سدّ جوع می‌کردید. پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس. در چنین حالی خداوند تبارک و تعالی محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پیام‌آور خود را به سوی شما گسیل داشت...

جای دقت وجود دارد که چرا سالها پس از استقرار اسلام، فاطمه زهرا مردم را به یاد دوران جاهلیت و نیز سختی های ابتدای اسلام در مکه می‌اندازند. بعید نیست که اشاره آن بانو به تکرار جاهلیت پیش از اسلام در دوران اسلام باشد، همانطور که قرآن چند سال قبل تر به مسلمانان درباره عقبگرد خود چنین هشدار داده بود که " آیا اگر محمد بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی‌گردید؟": وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ (آل عمران، 144)

قرآن به ما می‌آموزد که تفکرات و رفتارهای جاهلیت ممکن است بار دیگر ظاهر شود. مثلاً قرآن کلمه جاهلیت را درباره برخی مسلمانان نیز به کار برده که "به خدا گمان های غیر حق از نوع گمان های جاهلیت دارند"

ادامه مطلب...



      

به بهانه 12 فروردین

رضا خان جمهوری ای دست و پا کرده بود که از آن با عنوان جمهوری رضاخانی می کنند؛ او و پسرش گاها در مراسم های مذهبی هم خودنمایی می کردند مثلا در ماه محرم در مراسم های عزاداری شرکت می کردند و یا قران چاپ شده داشتند تا با این کارها خود را نسبت به مذهب مردم بی تفاوت نشان ندهند اما نه جمهوریت آن ها حمهوری بود و همه می توانستند غول استبداد را از پشت آن ببینند و نه اسلامشان اسلام بود. آنها غرق در غرب و فرهنگ غربی بودند و بر علیه دین و مذهب مردم عمل می کردندد چون قضیه کشف حجاب و مبارزه با روحانیت.

ادامه مطلب...



      

با سلام

روزهای پایانی سال که می شود  هرکس کمترین کار اقتصادی هم که دارد در پی تسویه حساب است و به قول بازاری ها حسابها را می بندند.در چند روز منتهی به سال جدید بنگاههای اقتصادی دست از معاملات شسته و فقط در پی وصول هستند.بهترین تاجرها هم کسانی هستند که توانسته باشند بیشرین وصولی را داشته باشند و بستانکاری را به صفر رسانده باشند.

در این کش و قوس که به دلیل اقتضای کارم در یکی از بنگاههای اقتصادی حضور داشتم و تلفن های مدام دفتر شرکت و اعلام به مشتریان جهت تسویه را می دیدم ناخودآگاه به فکر خود و خدای خود افتادم که آخ خدا آخر ساله و تو با حساب های من چکار میکنی؟

فرشتگان که مامور وصول بستانکاری از من هستند تا چه حد مجازند با من برخورد داشته باشند؟کجاها خودت دستور مستقیم روی پرونده حساب و کتاب من می دهی؟چقدر از وصول به سال بعد می رود؟

علیرغم همه مهربانی های خالق ،پای حساب و کتاب برخود می لرزم و خوف و رجا احاطه ام میکنند.برای اینکه بفهمم چه کاره ام در بین سال برخی مواقع کارهایم را یادداشت می کردم و بعد از اینکه احساس سنگینی می کردم دست از آن بر میداشتم.گاهی پوشیدن یک لباس سفید و چرک شدن زودهنگام آن تلنگر می شد برایم.

الان هم دیگر توانای نوشتن را ندارم و فقط می گویم خدای مهربونم.سال جدید برای منه.توام جدیدش کن.الهی آمین





      

عید است و گل بهارمان پژ مرده

در ماتم زهرای جوان افسرده

با وا شدن شکوفه های گل یاس

یاد آیدم از آن رخ سیلی خورده

"یا فاطمه الزهرا

 تصویر نمایش داده نمی‌شود





      
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم