سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

به نقل از وبلاگ doroghha.blogfa.com

سلام

اغلب افراد تا قبل از دیدن این خطبه گمان نمی کنند که روزی حضرت علی حضرت علی علیه السلام- هم ندای أین عمار سر داده باشند ،حضرت علی علیه السلام در خطبه 182 (ترجمه دشتی) خطاب به یاران سخنانی گفتند که در بخشی از این خطبه ندای أین عمار سر می دهند.

(از نوف بکالی نقل شد که امیر مومنان علی (ع) در شهر کوفه بر روی تخته سنگی که جعده بن هیبره برای او نصب کرد ایستاد و این سخنرانی را ایراد کرد، در حالی که پیراهنی خشن از پشم بر تن داشت و شمشیری یا بندی از لیف خرما به گردن آویخته و بر پاهای مبارکش، کفشی از لیف خرما داشت و اثر سجده در پیشانی او پیدا بود). ادامه مطلب...



      

امام سجاد

از ویژگی های بارز اخلاقی مسلمان، صفت «توکل» است. توکل یعنی اعتماد و اطمینان باطنی در تمامی کارها به خداوند، چنان که در روایتی، برترین اعمال نزد خداوند، توکل به او معرفی شده است. سید ساجدان و پیشوای توکل کنندگان در صحیفه سجادیه می فرماید:ادامه مطلب...



      
امام حسین علیہ السلام

امروز روز تولده! اما با تولد بعضی‌ها می‌توان باز هم گریه کرد! می‌دانی چرا؟! چون مصائب آنها در آینده آنقدر کمرشکن است که حتی وقتی در قنداق هم هستند باید بر مظلومیت آنها گریه کرد!

امام حسین (علیه‌السلام) کسی است که پیامبر هم در تولدش بر او گریه کرد!

ملائکه آسمانها هم در روز تولد او گریه کردند!

پدر و مادرش، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا نیز در تولدش گریه کردند!

گریه‌ای بر مظلومیت او!

گریه‌ای برای پاکی روح بخاطر او!

و گریه‌ای برای الگوبرداری و درس گرفتن از سیره او!

و گریه بر امام حسین(علیه‌السلام) آنقدر مورد سفارش است که در روز تولد او هم به جاست گریه‌ای کرد و دلی شست و طرحی بر هم زد برای عبرت گرفتن و زندگی حسینی (علیه‌السلام) کردن!

گریه کردن و به گریه انداختن در مورد امام حسین (علیه‌السلام) برابر با پاداش بهشت شمرده شده است. از امام صادق(علیه‌السلام) نقل است که فرمودند: مَن أنشد فی الحسین (علیه‌السلام) بیتاً مِن شعرٍ فبکی أو تباکی فله الجنّه؛ هر کس که درباره امام حسین (علیه‌السلام) بیتی بسراید پس گریه کند یا بگریاند بهشت از آن اوست!

به سادگی معلوم می‌شود که گریستن برای امام حسین (علیه‌السلام) و یا گریاندن دیگران در مورد آن حضرت از چه اجر عظیمی برخوردار است و می‌تواند آخرت فرد را تأمین نماید.

نام حسین(علیه‌السلام) نامی است جان سوز که در روز میلادش نیز دلها کربلایی می‌شود! آنچنان که پیامبر با قنداقه او به کربلا رفت و فاطمه و علی (علیهما‌السلام) نیز اشک بر دیدگان مبارکشان جاری گشت!

به همین دلیل در سیره بزرگان و علمای دین ما بسیار مرسوم و رایج بوده است که اشعاری را در مدح ائمه (علیهم‌السلام) و به خصوص امام حسین (علیه‌السلام) بسرایند و با آن اشعار فرهنگ عاشورا را زنده نگه دارند. از جمله مشهورین این اشعار که حتماً همه آن را بارها شنیده‌اند اشعار محتشم کاشانی درباره امام حسین (علیه‌السلام) است که با این بیت آغاز می‌شود:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

این شعر حماسی و جان سوز شعری است که با یادآوری آن بوی محرم می‌آید! تعجب نکنید الآن محرم نیست بلکه ماه مبارک شعبان و روز میلاد امام حسین (علیه‌السلام) است. امّا نام حسین (علیه‌السلام) نامی است جان سوز که در روز میلادش نیز دلها کربلایی می‌شود! آنچنان که پیامبر با قنداقه او به کربلا رفت و فاطمه و علی (علیهما‌السلام) نیز اشک بر دیدگان مبارکشان جاری گشت!ادامه مطلب...



      

حرم امام حسین علیه السلام

شجاعت

خداوند متعال در توصیف ویژگی های مردان الهی و مبلغان راه حقیقت، شجاعت و شهامت را یکی از بارزترین صفات و خصلت های آنان می شمارد و می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا»؛ (احزاب/39) «کسانی که رسالت های الهی را ابلاغ می کنند و تنها از خدا می ترسند و از غیر او هیچگونه واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی کافی است.» ادامه مطلب...



      

عبادت

با امام حسین(علیه السلام) در سایه قرآن<\/h2>

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من دو چیز گرانمایه در میان شما به یادگار می نهم: کتاب خدا و خاندانم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد آیند.» 1ادامه مطلب...



      

اسوه ی ایثار

 
سالگرد میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، روز جانباز نام‏گذاری شده است. عباس علیه‏السلام بزرگ جانباز تاریخ انسانیت است که صحنه کربلا را تجلیگاه ایثار و جانبازی نمود. فداکاری‏های برادر رشید امام حسین علیه‏السلام در تاریخ بشر مانندی ندارد. دست حیدرآسای عباس علیه‏السلام شعر زیبای عشق و ایثار در راه ولایت را با خون سرخ بر زمین تفتیده، کربلا نگاشت، و راه و رسم عاشقی و شیوه جانبازی را به جهانیان آموخت.ادامه مطلب...



      

حضرت ابوالفضل (ع)؛ پرچمدار عشق و ایثار

جنگاوری عباس

روایت شده است که امیرالمؤنین (علیه‌السلام) روزى در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بودند. در آن لحظه، مرد عربى درآستانه درب مسجد ایستاده، از مرکب خود پیاده شد و صندوقى راکه همراه آورده بود، از روى اسب برداشت و داخل مسجد آورد. به حاضران سلام کرد و نزدیک آمد و دست علی(علیه‌السلام) را بوسید، و گفت: مولاى من! براى شما هدیه اى آورده ام و صندوقچه را پیش روى امام نهاد . امامادامه مطلب...



      
 

حرم امام حسین علیه السلام

زهد و دنیاگریزی

زهد بی میلی طبیعی نسبت به امور دنیوی نیست، بلکه بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی نسبت به اشیائی است که مورد تمایل و رغبت طبع و نفس است، با این هدف که مقصود و نهایت آرزو و کمال مطلوب که مافوق مشتهیات نفسانی دنیوی است، حاصل شود؛ خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساسا از نوع مشتهیات نفسانی نباشد، بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد، از قبیل: عزت، شرافت، کرامت، آزادی، و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد، مانند: ذکر خداوند، محبت الهی، و تقرب به ذات اقدس خداوندی. ادامه مطلب...



      

متن حکایت
شرلوک هلمز
کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند
صحرا
نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن
خوابیدند.
نیمه های شب هولمز بیدار شد و
آسمان را
نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت:
«نگاهی به
آن بالا بینداز و بگو چه می بینی؟»
واتسون
گفت:
«میلیون ها ستاره.»
هولمز گفت: «چه نتیجه
ای می
گیری؟»
واتسون گفت: «از لحاظ روحانی
نتیجه می
گیریم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این
دنیا
حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم
که زهره
در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان
باشد. از
لحاظ فیزیکی نتیجه می گیریم که مریخ در
محاذات قطب
است، پس ساعت باید سه نیمه شب باشد.
شرلوک
هلمز
قدری فکر کرد و گفت: «واتسون تو احمقی بیش
نیستی.
نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که
چادر ما
را دزدیده اند!»


-----------------------------------------------

شرح
حکایت

در زندگی همه ما گاهی
اوقات،
بهترین و ساده ترین جواب و راه حل وجود دارد
ولی این
قدر به دور دست ها نگاه می کنیم یا سعی می
کنیم
پیچیده فکر کنیم که آن جواب ساده را نمی
بینیم.





      

در فصل گرما آنهم نه از نوع همیشگی،مایل بودم تا کمی از گرمای هوا را بسپرم به تنهایی و خودم بزنم از شهر بیرون.بالاخره این امر میسر شد و به اتفاق چند تن از دوستان به قصد صله رحم دوستی عزیز به سمت غرب کشور رهسپار شدیم.آخرین بار که به آن منطقه رفته بودم مربوط به سالهای 1371 بود.مقصد مان سنندج بود.شهری که تصورات قبل شاید خاطرم را می آزرد.شهری که اکنون نیز تقریبا اکثر ساکنان آن را برادران اهل سنت تشکیل می دهند.البته آزرده بودن من ربطی به این قسمت نداشت.در شهر سنندج مدرن امروزی به تمام معنا وارد شدیم.حس اولیه بسیار دوست داشتنی همه ما را فرا گرفته بود و به فکر اینکه در یک شهری در غرب میهن و نزدیک مرز و میان برادران اهل سنت هستیم اصلا نبودیم.فارغ ار تاسف اولیه که ای داد بیداد در این شهر نیز زندگی ماشینی رونق گرفته و خبری از رسم و رسومات آنجا نیست در شهر چرخی زدیم.از لباسهای محلی هیچ خبری نیست که نیست.قدم گذاشتن در سنندج برایم مساوی بود با قدم زدن در یکی از خیابان های بالا شهر تهران.از جهتی که امکانات فراهم شده و مردمانش راحت تر زندگی می کنند خوشحال و برای بقیه اش ناراحت.اما چند نکته زیبا ما حصل دو سه روز ماندن در آن شهر بود که بهانه نوشتن من نیز شد:

با اینکه گفتم تمامی ساکنان شهر از برادران اهل سنت است، اما هرگز حس غریبی نداشتم.حسی که در سرزمین عربستان برای همیشه آزارم می داد و راه گریز برایش نبود.شاید تفاوت را احساس می کردم که اینها برادران من هستند نه آنها(وهابیتی که خود را به اهل تسنن چسبانیده) اینجا برایم ملموس شد.

برخورد کاملا گرم و صمیمی و دوست داشتنی اهل سنندج با من و دوستانم که وقتی متوجه می شدند مسافری و شیعه به مراتب فضا صمیمی تر می شد.اجازه بدین این حق رو به خودم بدم که هرگز منفعل نشدم که باعث این حرفها بشه.حتی با یکی از آنها وقتی پرسید اهل کجایی و جواب من که اهل کاشان.کاشان را به شهری متعصب می دانند.چرا؟گوشی خود را آماده و کلیپی را برایم گذاشت که آقای دانشمند در حاال سخنرانی در جمع مردم کاشان بود.جواب اولیه من این بود:آیا ایشان اهل کاشان است؟و....توجه کنید فضای بحث مورد نظر من بود.

نکته ای دیگر که فقط از طریق سیما فهمیده بودم اجازه مقام معظم رهبری در سفر به آن دیار برای پخش اذان مذاهب دیگر بود که در آنجا از نزدیک درایت ایشان برای انسان قابل درک می شود و خود اهل سنندج چه استقبالی و خوشحالی و ....

و بالاخره خوی مهمان نوازی آن دیار.دخترم که 11 سال دارد برایم گفت بابا چهره کردها همیشه برایم عبوس و خشمگین متصور بود اما چه مهربانند.دوست داشتنی و مهمان دوست





      
<      1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم