سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
 

lmelad

صدای پای پیامبر

مژده آمدنت که در زمین پیچید، دشت‏های روشن توحید، از پروانه‏های سپید عشق، پوشیده شد و مکه را امواج نورانی حضورت در بر گرفت.

آمدی و طاق کسرای ظلم، ترک برداشت.

آمدی و آتشکده تیرگی به جوخه خاموشی سپرده شد.

فرود آمدی، در سرزمینی که کویر جهل و بی‏خبری، جوانه‏های آگاهی و عاطفه را خشکانده بود و خورشید عدالت در پشت کوه‏های نا مردمی به خون نشسته بود.

آه! ای رسول مهربانی! جهان، دلیل بودنش را در چشم‏های توحیدی تو جستجو می‏کند و بشر، از آن هنگام که صدای گام‏هایت را در کوچه‏های بلند رسالت شنید، شکوه زیستنش را تجربه کرد.

تو خاتم النبیّینی؛ آخرین پیام آور روشنی و مهر، کسی که آسمان‏ها، معجزه شق القمرش را از خاطر نخواهند برد، او که جبرئیل، در رکابش به معراج آفتاب رفت و «حرا»، زمزمه‏های شورانگیز شبانه‏اش را در اوج جهالت و بت پرستی به شهادت می‏آید.

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏آید، تا هبل، لات و عزّی، شرافت انسان را نیالایند.

می‏آید تا دختران معصوم عرب را افکار پوچ و پوسیده پدرانشان در خاکستر ناجوانمردی مدفون نسازد.

خشمش، شمشیری ست که تنها بر پیکر ناساز ستم، فرود می‏آید.

آئینش تکاپو می‏آموزد و فصل فصل کتابش، آیینه تمام نمای رستگاری است.

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پا به دنیا می‏گذارد و آفرینش را در عطر پرستشی سبز، یله می‏کند. او آخرین نوید خداوند است، برای انسانی که خود را در بیراهه خود پرستی گم کرده بود.

او می‏آید؛ عرشیان، ستاره باران تولدش را به ترانه می‏ایستند و زمینیان، آخرین رسول وحی را به استقبال می‏دوند.

 




برچسب ها : مذهبی  ,


      

anishtanدر رساله ی پایانی عمر خود با عنوان «دی ارکلرونگ»یعنی «بیانیه»که در سال 1954 آن را در  آمریکا و به زبان آلمانی نوشته است،اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد. وآن را کامل ترین ومعقول ترین دین می داند.این رساله در واقع همان نامه ی محرمانه ی اینشتین به آیة الله العظمی بروجردی است که استاد اینشتین در این رساله «نظریه ی نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم  واحادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار نوشته ی علامه مجلسی ،تطبیق داده ونوشته که در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود.

 

وتنها این مذهب شیعه است که همچین احادیثی راجع به نسبیت دارد و این را دانشمندان دیگر نفهمیده اند. شاهد نظریه ی نسبیت در مورد معراج آسمانی پیامبر است،که قبل از رفتن به آسمان ،پای مبارکشان به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون میشود.اما وقتی پیامبر از معراج باز می گردند مشاهده می کنند که هنوز آب آن ظرف در حال ریختن است... واینشتین شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد. هم چنین در این رساله معاد جسمانی را از راه فیزیکی اثبیات می کند.(علاوه بر قانون سوم=عمل و عکس العمل). او فرمول معاد جسمانی را عکس فرمول معروف«نسبیت ماده و انرژی» میداند: M=E:C2 یعنی حتی اگر بدن ما به انرژی تبدیل شده باشد ،دوباره به ماده تبدیل خواهد شد. انشتین در این رساله همواره آیة الله بروجردی را با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» خطاب می کند.و همچنین از پرفسور حسابی یاد کرده و اورا «حسابی عزیز» خطاب می کند.

 

این رساله از یک عتیقه فروش یهودی ،به قیمت300000دلار،خریداری شده و در حال حاضر توسط دکتر عیسی مهدوی در حال ترجمه از زبان آلمانی به زبان  پارسی است.

 

منبع:سایت الف

 

 




برچسب ها : مذهبی  ,


      

یادگیرى سنتور

سؤال : رفتن به کلاس آموزش سنتور و یادگیرى آن چه حکمى دارد؟

پاسخ ایت الله وحید خراسانی :
 
 استفاده از سنتور و خرید و فروش آن و یاد گیرى آن جایز نیست .
والله العالم .




برچسب ها : مذهبی  ,


      

پرسشى که در این باره فراروى دانشمندان دینى قرار دارد چگونگى موضع دین در برابر «هویت‏» است؟

با مراجعه به متون دینى مى‏توان اصول زیر را در این باره به دست آورد

دین على الاصول در باب اجزاء و عناصر هویت در طیف وسیع آن موضع تایید و پذیرش دارد . منابع دینى پاره‏اى از هویت‏هاى فردى، صنفى، گروهى، خانوادگى، ملى، تمدنى، اجتماعى، فرهنگى و مانند این‏ها را هیچ گاه نفى نکرده و نخواسته است که از روان آدمى زدوده شود، بلکه برخى از آن‏ها مورد تاکید هم قرار گرفته است

با این اوصاف، دین بر شکوفاسازى و مزیت‏بخشى و ارجحیت گذارى هویت فطرى، معنوى و اخلاقى اصرار ورزیده است . ادیان این توصیه را براى بشر به ارمغان آورده‏اند که متعالى‏ترین عنصر هویت و شخصیت عبارت است از سرشت معنوى آدمى، و آن را در مقایسه با سایر اجزاى هویت‏باید بر صدد نشاند

علاوه بر آن‏ها، دین بر تنظیم، متعادل‏سازى و اصلاح دیگر عناصر در احساس هویت و بازدارى از افراط در احساس هویت صنفى، گروهى، خانوادگى، ملى، نژادى و مانند آن تاکید تام مى‏ورزد و هماره متذکر آدمى مى‏شود تا از دام افراط و تعصب‏هاى جاهلانه نژادى، ملى و همانند آن بپرهیزد

دین و بحران هویت

پرسش دیگر در این باره این است: موضع و نقش دین در قبال انواع بحران‏هاى برشمرده شده چیست؟

با قطع نظر از رویکردهاى افراطى و تفریطى در کار کرد دین، به اجمال مى‏توان نقش‏ها و کار کردهاى مثبت دین را در حل بحران‏هاى هویت‏به شکل زیر صورت بندى کرد

1- پاسخ‏گویى و حل مشکل

نخستین کار کرد دین حل بحران از طریق حل ریشه‏اى آن و پاسخ گویى به پرسش و مشکل است . این کار کرد در قلمرو همه بحران‏ها جارى نیست، بکله برخى از مهم‏ترین بحران‏هاى هویت در زمینه‏هاى عام انسانى در قلمرو این صورت قرار مى‏گیرند . حل بحران معنى دارى زندگى یا مرگ و بقا مستقیم در حوزه رسالت دین قرار دارد و از دین انتظار مى‏رود آن را پاسخ گوید . همین طور درجه‏بندى و تبیین نظام اولویت‏ها در زندگى و فعال‏سازى عناصر برجسته هویت‏بیشتر در ساحت دین قرار مى‏گیرد

2- ترغیبت‏به بهره‏گیرى از اندیشه و تجربه بشرى

در بسیارى از مشکلات انسانى و بحران‏هاى هویتى دین با قواعد کلى و عمومى به بهره‏بردن از عقل و اندیشه و معرفت و تجربه بشرى توصیه مى‏کند و یافتن راه کارهاى عملى را به آدمى واگذار مى‏کند . چگونگى حل بحران خانواده یا آینده زندگى یا گسست نسل‏ها و مانند آن امورى است که به عقلانیت آدمى سپرده شده است . البته ایمان و اخلاق معنوى پشتوانه مهمى در این راستا خواهد بود . همان طور که رعایت اصول و قواعد کلى مورد تاکید دین باید مورد توجه باشد

3- جایگزین‏سازى و مقاومت‏بخشى

کارکرد دیگرى که از دین متوقع است و فى‏الواقع این نقش را دین در تاریخ و تجربه خود به نمایش گذارده است، مقاومت‏بخشى است . هنگامى که بحرانى و تعارضى در آدمى وجود دارد و پاسخ گویى به نیازى یا حل مشکلى امکان ندارد، ایمان دینى و مفاهیم وابسته به آن مى‏تواند جلوى فرسودگى و اشتداد بحران و واماندگى فرد را بگیرد و به او اراده و دلیرى و استوارى ببخشد که بحران هویت در او فروکش کند . مفاهیم دینى مانند صبر، توکل، رضا و . . . نشان دهنده این محور مهم در سلامت روانى و مهار بحران‏هاى روحى است

مقاومت‏یابى در روان آدمى داراى ساز و کارهایى است و یکى از آن‏ها جایگزین سازى است . آدمى هر گاه در یکى از ابعاد و ساحت‏ها احساس شکست و ناکامى بکند، مى‏کوشد در بعدى دیگر آن را جبران کند و امر دیگرى را جایگزین سازد، در آموزه‏هاى ادیان نیز از این ساز و کار استفاده، و بر انگیزه‏هاى متعالى ایمانى و موفقیت‏هاى معنوى به عنوان جایگزین درد و رنج‏هاى غیر قابل چاره، تاکید شده است

در پایان بر این نکته باید تاکید کرد که راز سعادت انسان و رهایى نسل پراضطراب امروز از بحران‏ها در گرو بازگشت دوباره به دین، اخلاق، معنویت، تفاهم و همدلى است

منبع: DANAEE.COM




برچسب ها : مذهبی  ,


      

چرا امام زمان علیه‏السلام را "قائم" مى‏نامند؟

یکى از القاب مشهور امام زمان(علیه‏السلام) قائم است(1) که به معناى ایستاده و برپا دارنده است، اما چرا به حضرت این لقب را داده‏اند، دو نوع روایت داریم:

1ـ به ایشان قائم مى‏گویند به خاطر این ‏که پس از فراموش شدن نامش قیام مى‏کند.(2)

در روایت دیگرى امام جواد(علیه‏السلام) مى‏فرماید:

به ایشان قائم مى‏گویند، زیرا او پس از این ‏که نامش به کلى متروک شد و اکثر کسانى که امامتش را قائل بوده‏اند از عقیده خود برگشته و مرتد شده‏اند به پا مى‏خیزد.(3)

2ـ در برخى از روایات هم لقب قائم را بعد از شهادت امام حسین(علیه‏السلام) بیان مى‏فرماید؛ زیرا ملائکه از خداوند پرسیدند که چه کسى انتقام امام حسین(علیه‏السلام) را مى‏گیرد، خداوند حضرت مهدى(علیه‏السلام) را به آنها نشان داد، در حالى که در حال ایستاده نماز مى‏خواند «بذلک القائم انتقم منهم» که در این روایت لقب قائم، قیام در نماز و قیام براى انتقام خون امام حسین(علیه‏السلام) لحاظ شده است.

 پی‌نوشت‌ها:

1- نجم ثاقب، ص 88 .

2- بحارالانوار، ج 51، ص 28.

3- همان.




برچسب ها : مذهبی  ,


      

«خانم بسا بوتوچی» یک نوشیعه‌ی اهل کوزوو است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته ریاضیات بوده و با وجود اینکه هفده سال سابقه مؤثر در مدارس و دبیرستان‌های کوزوو دارد به دلیل انتخاب حجاب و پوشش اسلامی از ادامه فعالیت آموزشی در مدارس این کشور منع گردیده است. ایشان که همسر «آقای منصور بوتوچی» از اعضای مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) است در تابستان سال جاری در قالب یک اردو متشکل از شیعیان کوزویی مرتبط با مجمع جهانی اهل بیت(ع) ، برای نخستین باربه ایران سفر نمودو جشن رسمی حجاب‌گذاری خود را در شهر مقدس قم برگزار کرد. آنچه در پی می‌آید مقاله‌ای است که ایشان با موضوع "موقعیت زن در جهان بینی اسلامی و اهل بیت(ع)" به نگارش درآورده‌ است. ......................... به کوشش: عادله شفیعی ثابت (کارشناس اداره کل اروپا ـ آمریکای مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام )
مقتضیات عصر ما بر ما فرض نموده است که خیلی از موضوعات را دوباره مطرح نموده و ارزشیابی نمائیم. یکی از این موضوعات موقعیت زن می باشد.
درمورد حقوق اجتماعی زن باید گفت موضوع مهم این هست که ببینیم ایا حقوق زن با مرد برابری می کند و باید یکی باشد یا نه؟
پس از قرن هفدهم، نهضتی در غرب تحت عنوان "حقوق بشر" آغاز شد. معتمدگاه ایشان "حقوق انسان ؛ بما هو انسان" بود. یعنی انسان از آن جهت که انسان است از چه حقوقی برخوردار می باشد.همه انسان ها بدون تفاوت در حقوق و آزادی های خود یکسان می باشند.
در قرن نوزده  شاهد حرکت اصلاحی دیگر در ارتباط با حقوق انسانها می باشیم که در آن بیشتر تکیه روی حقوق و آزادیهای انسان فقیر و پرولتار مقابل دولت و طبقه‌ی باصطلاح استثمارگر و سرمایه‌دار می‌باشد.
در قرن بیستم حرکت دیگری در این عرصه به وجود آمد که آن را فمینیسم می نامند که از حقوق زنان در مقابل مردان جانبداری می کند. در غرب حقوق زن کاملاً از طرف مرد پایمال بوده است و تنها در قرن بیستم مردان به فکر اصلاح این وضع افتادند. این حرکت اصلاحی امیدهای زیادی را نوید می داد جهت رهیافت آزادی و برابری در اجتماع، ولی آنان از یک مطلب مهم غافل بودند. برابری و آزادی در ارتباط و همزیستی دو جنس مختلف در اجتماع تعریف میگردد. زن موجودی هست که اقتضائات خودش را دارد همچنان که مرد موقعیت و اقتضائات مخصوص به خود را دارد.این دو در موجودیت یکسان بوده ولی در داشتن یکسری خواص و استعدادهای ویژه جنس خود تفاوت هایی  وجود دارد. یکسانی در وجود نمی تواند به یکسان سازی حقوق آن دو بی ا نجامد. برابری حقوق عمومی به برابری و بیطرفی هست ولی یکسان سازی به معنی این هست که حقوق یک دست و یکی می باشد.
 به این مثال توجه فرمائید: پدری دارد از دنیا می رود و می خواهد وصیت نماید. او میخواهد که به همه حظ و بهره ای ازمال و ملک برساند ولی او مجبور به یکسانی این بهره نیست. اشکالی ندارد که بر اساس توانائی و استعدادهای فرزندان در حظ و بهره از ملک تفاوت در میان ایشان قائل گردد، زیرا یکی به تجارت تمایل دارد، دومی به کشاورزی و سومی به چیز دیگر و این کار او خلاف عدالت نیز محسوب نمی گردد.
از آنجا که زن و مرد در خلقت تفاوت‌هایی دارند طبیعی هست که در حقوق نیز به این تفاوتها توجه گردد. برابری بلی ولی نه هم یکسانی.
در ذیل به برخی تفاوت ها اشاره می‌نمائیم : 
تفاوت‌های فیزیکی : مرد اسکلت بزرگتری دارد و زن بدن نحیف تر، مرد قدش بلندتر میباشد و زن کوتاه تر. مرد صدای غلیظ تری دارد در حالیکه زن صدای رقیق و نازک. پسران دیرتر از دختر ها به سخن می آغازند  دختران زودتر به  تکامل  جنسی  وبلوغ  می رسند و پسران دیرتر.
تفاوت‌های روانی : مرد بیشتر به فعالیت فیزیکی تمایل دارد تا زن. احساسات مرد پرابتهاج تر از زنان ابراز می گردد. مرد متشنج تر از زن می باشد و زن آرام تر و مسلط تر بر خود.
در روایتی از «بیهقی» نقل شده است که:  در جمع اصحاب نشسته بودم که «اسما بنت یزید» وارد شدو به رسول الله(ص) گفت: "پدر و مادرم به فدایت! من به نمایندگی از طرف زن‌ها نزد شما آمده‌ام و می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که حرف من را بشنود و با من هم رأی نباشد. خداوند تو را برای ما مردان و زنان فرستاد تا ما را هدایت نمایی و ماهم به خدا و تو ایمان داریم. ما طایفه زنان در خانه هستیم و لوازم شما را حفظ می‌کنیم و مردان را تمکین و برای مردان بچه می‌آوریم. اما شما مردان بر ما (علی الظاهر) برتری دارید. مثلا نمازهای جمعه وجماعت می‌خوانید ؛ به عیادت بیماران می روید؛ تشییع جنازه می‌روید؛پ یاپی به زیارت خانه خدا می روید و بالاتر از همه اینها جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج ، عمره و یا جهاد از خانه بیرون می‌رود ما اموال شما را حفظ  می‌کنیم و لباس‌هایتان را می‌دوزیم و فرزندانتان را تربیت می‌کنیم. پس ای رسول خدا! آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم»؟
پیامبر رو به اصحاب کرده و فرمودند: «آیا شنیده‌اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید»؟
عرض کردند: «ای رسول خدا! گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد».
سپس پیامبر رو به اسما کرده و فرمودند: «ای زن! برگرد و به زنانی که تو نماینده آنها هستی اعلام کن: که شوهرداری نیکوی هر یک از شما زنان و جلب رضایت همسرش و پیروی کردن از نظر موافق او، با همه این اعمالی که برای مردان نام بردی برابری می کند».
اسما در حالی که از شادی تکبیر و تهلیل می گفت نزد زنان برگشت. 
 لذا با توجه به تفاوت‌هایی که وجود دارد اسلام بر خود لازم نمی‌داند که مرد و زن در حقوق، یکسان و یکی باشند همچنان که به امتیاز و تبعیض به نفع مرد معتقد نیست. اسلام به برابری حقوق آن دو رای داده ولی نه به اتحاد در حقوق.
حال ببینیم نظر قرآن دراین مورد چیست:
در جای دیگر می فرماید خدا همسرانتان را از نفس خودتان قرارداد. (نساء /1 ).
در برخی آیات نقش اول با زن بوده مانند داستان مادر حضرت موسی (القصص/7 ).
در مورد حضرت مریم تحدث او را با ملائکه و تأمین ما یحتاجش را از طریق غیبی یادآور می گردد. و نیز موقعیت حضرت خدیجه و یا بلندای جایگاه حضرت فاطمه(س) برای مردان غیر قابل احراز است.
اسلام می گوید که مرد و زن برای همدیگر آفریده شده اند. (بقره/187).
 البته با توجه به تفاوتهای ظاهری در خلقت طبیعی می باشد که در قوانین و مقررات نسبت به زن و مرد نیز تفاوت هایی داشته باشد. یکی از این تفاوت ها فرق در نحوه لباس پوشیدن می باشد. موضوع پوشش، شکل و گونه آن یک موضوع ساده ای نیست که قابل اغماض و مسامحه بوده باشد. نمی توان آن را مسئله صرفاً ذوقی و سلیقه ای تلقی نمود. اینجا بادو جهان بینی و نگرش کاملاً مخالف و متضاد در تمامی زمینه های حیات سر و کار داریم که یکی از آنها پوشش و گونه آن میباشد.
عملاً آسان تر این می باشد که پوشش دیگران را تقلید نمائیم،لکن قرون می گذرد و ما می بینیم که نه تنها پوشش اقوام تقلید می گردد، بلکه بر عکس، هر قوم و ملیتی می خواهد که با فرهنگ سنت پوشش مخصوص به خود نیز حفظ گردد.  
کم نیست مواردی که تغییر در پوشش بشارت دهنده تغییر در فرهنگ بوده است و نیز معلوم می باشد که انسان نمی تواند از فرهنگ خود بیگانه گردد تا اینکه نحوه پوشش خود را الغاء ننماید.
پوشش هر شخص به منزله بیرقی هست که در زادگاه او به اهتزاز در می آید که جلوی ساختمان و ادارجات موطنش نصب می گردد و با آن می خواهد روشن نماید که به چه فرهنگ و ملیتی تعلق دارد. به این نحو انسانی که با غیرت تام از زیر و بم خود و هویت ملی و مذهبی خویش محافظت می کند از پوشش و نحوه لباس پوشیدنش صیانت می نماید و از تشبه به اغیار عار و ننگ دارد، زیرا که از جهان بینی و ارزش های ملی خود دفاع می کند و می خواهد به آنها وفادار بماند.
گونه و جنس پوشش نیزاز اهمیت بالائی برخوردار می باشد و به عنوان مظهر و نمود شخصیت تلقی می گردد که با آن معروف و شهره می باشد. دو حدیث  از احادیث رسول اکرم که ارتباط با پوشش دارد را نقل می کنیم:
وسیله نقلیه و لباس مکفی هست که به شخص ذلیل و پست آبرو و احترام هبه نماید.
آنکه بخاطر تبرج و فخر فروشی لباس می پوشد در روز قیامت خداوند او را با لباس آتشین و گداخته محشور می گرداند.
پوشش درست زن را سعادتمند و جمالش را دائمی می گرداند.
 سؤالی که پیش می آید این هست: یک زن مسلمان چگونه باید لباس بپوشد؟  در قرآن آیاتی از قبیل  احزاب 59 و نور 30/31 در این زمینه توضیح داده است. در این آیه ها ضرورت حجاب را می بینیم که خداوند این قانون را در چند آیه جداگانه مورد تأکید قرارداده است و نه در آیه تنها که برخی از احکام به این گونه است. این اهیمت حجاب و پوشش زنان را نشان می دهد.
مطلب دیگری که حائز اهمیت می باشد این هست که این حکم الهی با مخالفت سرسخت دشمنان اسلام و مورد تخطئه از طرف آنها واقع شده است. غربی ها حجاب را به منزله علم عقب ماندگی تلقی می کنند و می گویند که حجاب موجب بدبختی زن هست، مانع از رشد او می گردد و افترائات بی پایه و اساس دیگر.
 متأسفانه خیلی از دول در سیاست شان این نقطه گنجانده شده است که با حجاب و مسئله زنان برخورد شود و تبلیغات سوئی صورت گیرد.
 هر روز با اخباری مواجه می گردیم که از ممنوعیت حجاب پوشیدن در مدارس و دانشگاه ها حاکی هست و یا شرط ادامه تحصیل دختران مسلمان را برداشتن حجاب اسلامی ذکر می کنند و از کار و اشتغال زنان با پوشش اسلامی جلوگیری به عمل می آورند.  سؤال اینجا است که چرا اینهمه جنجال ضد حجاب؟ مگر حجاب مانع از چیست؟ چرا با جرائمی چون روسپیگری و مواد مخدر که ریشه جامعه و تمدن را هدف گرفته است مبارزه صورت نمیگیرد و یا با عوامل سوء  دیگری که جان هزاران نفر را به خطر انداخته است هیچ گونه برخوردی صورت نمی گیرد. در حالیکه زن محجبه دو عزت و افتخار کسب می‌کند: 1. موقعیت والا در نزد پروردگار  2.موقعیت در جامعه.
 زن محجبه در نزد خداوند، ائمه اطهار (ع) و ملائکه  از عزت و رضایتمندی برخوردار هست چراکه مقابل خداوند کرنش نموده، امر او را امتثال نموده و با حجابی که خداوند مقدرش کرده خود را پوشانده است. هنگام راه رفتن خداوند و رحمتش همواره با او هست و ملائکه دعاگوی او می باشند. (قصص/60 ).
 در جامعه نیز از احترام و عزت برخوردار می باشد زیراکه به اخلاق و عفت مزین بوده و زیبای های طبیعی را که خداوند به او داده را می پوشاند.
فلسفه حجاب را می توان با مثالهای زیبا توضیح داد. زن به منزله عطر خوشبویی هست که باید داخل ظرف مخصوص باشد، جواهری هست که باید از او مراقبت به عمل آورد و این وظیفه او می باشد که از چیزهای پست و انظار فاسد و غرض آلود خود را صیانت نماید. او از افراد هرزه مانند جواهر و لعل؛ خود را حفاظت می کند. حجاب تنها حافظ او می باشد. زن پوشیده ازنظر افراد هرزه وآلوده در حفاظت می باشد زیرا بدنش پوشیده، زیبائیهای او نیز مستور بوده بطوری که مردها از دیدن آن ناتوان بوده و طمع نمی کنند. بلکه برعکس او را بیشتر احترام نموده  گرامی می دارند.  حجاب استحکامی هست که تو را از فساد و افراد منحرف و شهوت‌ران نگه می‌دارد. از این جهت خواهران مسلمان را دعوت می کنم که:
ـ از خدا اطاعت نموده اوامر او را اجرا نمایید زیرا این به نفع و مصلحت خودشان می باشد.
ـ از اینکه با حجاب شده اند خجالت نکشند، با قاطعیت حجاب را بپوشند هر چند از خانواده کافر بوده باشند، در مدسه باشد و یا در جامعه ای که غیر مسلمین بر آن حاکم هستند.  در دین خود عادل و قاطع باشند و در دیدگاه‌های خود استوار.
(به آیه‌های 38 و 112 سوره مبارکه هود مراجعه کنید).
از این مطالبی که ذکرش رفت می‌توان نتیجه گرفت که راهی که یک خانم مسلمان در غرب باید پیش گیرد تا به حجاب بیانجامد بسیار صعب و همراه با تزکیه و ایثار است. ولی باید در نظر داشت که یک خانم تا وارد "حیات توأم با حجاب" نشود نمی‌تواند معنی سعادت، رضایتمندی، راحتی روحی و آزادی در جامعه را احساس کند. خانم بی‌حجاب گمان می‌کند که از این مسائل برخوردار است، در حالی که این، خیالی بیش نیست. لذا زن باید اول توبه نموده و سپس با اراده خود حجاب بپوشد. خداوند نیز در این‌صورت توبه او را قبول نموده از گناهانش می‌گذرد؛ چرا که:
وَهُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ـ و اوست کسى که توبه را از بندگان خود مى‏پذیرد و از گناهان درمى‏گذرد و آنچه مى‏کنید مى‏داند (شوری/25 ).




برچسب ها : مذهبی  ,


      

 

 

پاسخ این سؤال در آیات 20ـ21 سوره «اعراف» آمده است. خداوند مى فرماید: «شیطان به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباس هاى اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بیرون کند، و عورت آنها را که پنهان بود آشکار سازد» (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما).
و براى رسیدن به این هدف، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتى انسان به تکامل و ترقى و «زندگى جاویدان»، استفاده کند و هم عذر و بهانه اى براى مخالفت فرمان خدا براى آنان بتراشد، از این رو نخست به آدم و همسرش گفت: «خداوند شما را از این درخت نهى نکرده جز این که اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا مى کنید» (وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ).
و به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگرى جلوه داد، و این طور مجسّم کرد که: نه تنها خوردن از «شجره ممنوعه» زیانى ندارد، بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.
شاهد این سخن جمله اى است که: در سوره «طه» آیه 120 از قول ابلیس مى خوانیم که مى گوید:
یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْک لایَبْلى: «اى آدم! مى خواهى تو را به زندگى جاویدان و فرمانروائى کهنگى ناپذیر راهنمائى کنم»؟!
در روایتى که در تفسیر «قمى» از امام صادق(علیه السلام) و در «عیون اخبار الرضا»(علیه السلام) از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده چنین مى خوانیم:« شیطان به آدم گفت: اگر شما از این درخت ممنوع بخورید، هر دو فرشته خواهید شد و براى همیشه در بهشت مى مانید، و گرنه شما را از بهشت بیرون مى کنند»!
و در آیه بعد مى افزاید: آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت، اما شیطان براى این که پنجه هاى وسوسه خود را بیشتر و محکم تر در جان آدم(علیه السلام) و حوا فرو برد: «سوگندهاى شدیدى یاد کرد، که من خیرخواه شما هستم»! (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ).
آدم که هنوز تجربه کافى در زندگى نداشت، و گرفتار دام هاى شیطان و خدعه و دروغ و نیرنگ نشده بود، و نمى توانست باور کند: کسى این چنین قسم دروغى یاد کند، و چنین دام هائى بر سر راه او بگذارد، سرانجام تسلیم فریب شیطان شد، و با ریسمان پوسیده مکر و خدعه او براى به دست آوردن آب حیات و ملک جاویدان، به چاه وسوسه هاى ابلیس فرو رفت و نه تنها آب حیات به دست نیاورد، که در گرداب نافرمانى خدا افتاد، آن چنان که قرآن آن را در یک جمله خلاصه کرده، مى فرماید: «به این ترتیب شیطان، آنها را فریب داد و با طناب خود آنها را در چاه فرو برد»
(فَدَلاّهُما بِغُرُور).
با این که آدم مى بایست، با توجه به سوابق دشمنى شیطان، و با علم و اطلاع از حکمت و رحمت واسعه خدا، و محبت و مهربانى او، تمام وسوسه ها را نقش بر آب کرده، تسلیم شیطان نشود ولى هر چه بود واقع شد .




برچسب ها : مذهبی  ,


      

امام رضا (ع) : بدانید که تسلیم اوامر الهی بودن در راس طاعت و بندگی حق تعالی قرار دارد خواه انسان فلسفه و دلیل امر و دستور حق تعالی را بفهمد و به عمقش پی ببرد و خواه از آن چیزی نفهمد و از درکش عاجز باشد. 


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا مرتضی




برچسب ها : مذهبی  ,


      

 

با دیده ای نمناک از گرد راه می آیم . می آیم تا غم های از گلو مانده را با تو بگویم . تا بر آستان آسمانیت بوسه بزنم.به پابوس کبریا آمده ام . این بار طوس رنگ مدینه دارد. این بار فریادهای غریبانه آل رسول(ص) از طوس ، جان را آتش می زند . آقای من! زهر شیطان با جگرت چه کرد؟ دل های سوخته شیعه تا همیشه داغدار شماست . دلهایی که مدینه را ، کربلا را به دوش می کشد این باردر طوس به د اغ نشسته است .آنگاه که از دور می آیم و در اولین نگاه گنبد طلایی تو را می بینم ، پرنده روحم به هوای وصال تو بال می زند.

اشکم جاری می شود.

می گویم خوشا به حال کبوترهای سفید بالی که مجاور توأند . کاش من هم بال و پری داشتم و همیشه گرد در بام دوست از این سو به آن سو چرخ می زدم و قصه شهادت جانسوز تو را برای عاشقانت می گفتم و می نالیدم.

آقا ضامنم باش . از همه جا رانده ام . دل از همه بریده ام . به حریم حرمت پناه آورده ام . دستگیرم باش.آمده ام تا دل در حریمت بندم . تا گره های دلم را بگشایی.پنجره های کوی تو به روی تمام بی پناهان باز است . پنجره های تو از جنس مهربانی و عشق است . بار الها! سفری را آغاز کرده ایم تا در عشقت سهیم باشیم.در لذت بی منتها ما را معرفتی عطا کن تا به درک چنین حریمی نائل شویم .

با هزاران آه از عمق وجود شهادت جانسوز امام مهربانی ها امام رضا (ع) را بر همه شیعیان تسلیت عرض می کنم

برگرفته از کتاب نجوای شبانه




برچسب ها : مذهبی  ,


      

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسن

زنده یاد قیصر امین پور




برچسب ها : مذهبی  ,


      
<   <<   6   7      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم