سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

 

پرسیدند:خدا چگونه و کجاست؟ امام فرمود:اساسا این تصورى غلط است،زیرا خداوند مکان را آفرید و خود مکان نداشت،و چگونگى ها را خلق کرد و خود از چگونگى (و ترکیب) بر کنار بود،پس خدا با چگونگى و مکان شناخته نمى شود،و به حس در نمى آید،و به چیزى قیاس و تشبیه نمى گردد.

-چه زمانى خدا بوجود آمده است؟ امام-بگو چه زمانى نبوده تا بگویم چه وقت بوجود آمده است.

-چه دلیلى بر حدوث جهان (یعنى اینکه جهان قبلا نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟ امام-نبودى سپس بوجود آمدى،و خود مى دانى که خود را نیافریده یى و کسى که مانند توست نیز ترا بوجود نیاورده است.

-ممکن است خدا را براى ما توصیف کنید؟ -امام-آنکه خدا را با قیاس توصیف کند همیشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مى گوید ناپسند است،من خدا را به آنچه خود تعریف و توصیف فرموده است تعریف مى کنم بدون آنکه از او رؤیتى یا صورتى در ذهن داشته باشم:«لا یدرک بالحواس »خدا با حواس آفریدگان درک نمى شود،«و لا یقاس بالناس »به مردم قیاس نمى شود،«معروف بغیر تشبیه »بدون تشبیه شناخته مى شود،در عین علو مقام به همه نزدیک است،بدون آنکه بتوان همانندى براى او معرفى کرد،به مخلوقات خود مثال زده نمى شود،«و لا یجور فى قضیته »در حکم و قضاوت خود بر کسى ستم نمى کند...به آیات و نشانه ها شناخته مى گردد. (74) -آیا ممکن است زمین بدون حجت و امام بماند؟ امام-اگر یک چشم بر هم زدن زمین از حجت خدا وامام خالى بماند همه ى زمینیان را فرو خواهد برد.

-ممکن است در باره ى فرج (امام عصر عج) توضیح بدهید؟ امام-آیا نمى دانى که انتظار فرج جزو فرج است؟ -نه نمى دانم مگر به من بیاموزى!

امام-آرى،انتظار فرج از فرج است. (75) -ایمان و اسلام چیست؟ امام-حضرت باقر العلوم فرمودند:ایمان مرتبه یى بالاتر از اسلام،و تقوى مرتبه یى برتر از ایمان و یقین مرتبه یى برتر از تقوى است،و چیزى کمتر از یقین میان مردم تقسیم نشده است. (76) -یقین چیست؟ امام-توکل به خداى متعال و تسلیم در برابر اراده و خواست او،و رضایت به قضاى الهى،و واگذارى امور خویش به خدا (و از او مصلحت خواستن) (77) -عجب (خود بینى و خود پسندى) که عمل را از بین مى برد چیست؟ امام-عجب درجاتى دارد،از جمله آنکه کار زشت در نظر بنده جلوه مى کند و آن را نیکو مى پندارد و از آن خشنود مى شود و گمان مى کند کار خوبى انجام داده است،و از جمله آنکه بنده به خداى خود ایمان مى آورد آنگاه بر خدامنت مى گذارد،در حالیکه منت گذاشتن حق خداست. (78) -آیا حضرت ابراهیم که گفت:«و لکن لیطمئن قلبى »در دل خود تردیدى داشت؟ امام-نه ابراهیم یقین داشت،و منظورش این بود که خدا بر یقین او بیافزاید. (79) -چرا مردم از امیر مؤمنان على علیه السلام دورى کردند و به غیر او روى آوردند با آنکه سابقه ى فضائل آن حضرت و مقام و منزلت او نزد پیامبر صلى الله علیه و آله براى مردم معلوم و آشکار بود؟ امام-چون امیر مؤمنان (ع) از پدران و برادران و عموها و دائى ها و بستگان آنان که با خدا و رسول (ص) او در جنگ و ستیز بودند تعداد بسیارى کشته بود،و این باعث دشمنى و کینه ى آنان شد،و دوست نداشتند امیر مؤمنان (ع) ولى و رهبر آنان گردد و نسبت به غیر آن حضرت این احساس و دشمنى را نداشتند،زیرا غیر او در پیشگاه پیامبر (ص) و جهاد با دشمن مقام امیر مؤمنان را دارا نبود بهمین جهت مردم از امیر مؤمنان دور شدند و به غیر او رو آوردند. (80)

 74- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 47- 10

75- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 227

76- مسند الامام الرضا ج 1 ص 258

77- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 258

78- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 285

79- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 315

 80- عیون اخبار الرضا (ع) ج 2 ص 81

برگرفته از سایت تبیان




برچسب ها : مذهبی  ,


      

قربون کبوترای حرمت ***  قربون این همه لطف و کرمت 


یا امام رضا (ع)
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم 
 در محضر هر غریبه زانو بزنم
تحقیر شدم چونکه فراموشم شد
 یک سر به شما ضامن آهو بزنم


رضا جان بر روی گنبد طلات نوشته


هیچ کسی دست خالی بر نگشته




برچسب ها : مذهبی  ,


      
 

بنام خدا


هشتمین امام شیعیان حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع)در کنار مقام امامت و ولایت الهی، از ولایتعهدی ظاهری نیز بی‌بهره نبود. از همین رو، دقت در زندگانی عملی آن حضرت، درس‌های آموزنده و راهگشایی برای مردم و مسئولان با خود دارد.
دوری از ملازمات مقام و منصب حکومتی، رهایی از غرور و تکبر علمی، آزادگی در برخورد با مخالفان و مصلحت‌اندیشی حکیمانه برای نجات شیعیان، از بارزترین ویژگی‌های زندگی آن امام است.
یاسر، خادم آن حضرت می‌گوید: حضرت رضا همیشه با خدمه و کارگرهای خود غذا می‌خورد و دوست داشت با آنان بنشیند و صحبت و درددل کند. برخی ناآگاهان به‌این کار حضرت ایراد می‌گرفتند و حضرت می‌فرمود: «انّ الرب تبارک وتعالی واحد والاب واحد والام واحده والجزاء بالاعمال»(1)پروردگار، پدر و مادر، یکی است و فضیلت فقط و فقط به کردار است.
روایت یاران و نزدیکان هر روزه ثامن الحجج(ع) پندهای گرانبهایی از شیوه و روش زندگی آن حضرت می‌آموزد.
از ابراهیم‌بن عباس صولی نقل شده است که گفت: هیچ کس را فاضل‌تر از ابوالحسن رضا، نه دیده و نه شنیده‌ام. ‌از او چیزهایی دیده‌ام که از هیچ کس ندیدم. هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسی جفا کند. ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود. هیچ گاه حاجتی را که می‌توانست برآورده سازد، رد نمی‌کرد. هرگز پاهایش را پیش روی کسی که نشسته بود، دراز نمی‌کرد. ندیدم به یکی از دوستان یا خادمانش دشنام دهد. هرگز ندیدم آب دهان به بیرون افکند و یا در خنده‌اش قهقهه بزند، بلکه خنده او تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می‌آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره خویش می‌نشانید و با آنان غذا می‌خورد. شبها کم می‌خوابید و بسیار روزه می‌گرفت. سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمی‌داد و می‌فرمود: این سه روز، برابر با روزه یک عمر است. بسیار صدقه پنهانی می‌داد و بیشتر در شب‌های تاریک به‌ این کار دست می‌زد. اگر کسی ادعا کرد که فردی مانند رضا (ع) را در فضل دیده است، او را تصدیق مکنید. طبرسی از محمدبن ابو عباد نقل کرده است که می‌گفت: امام رضا (ع) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس می‌نشست. جامه خشن می‌پوشید و چون در میان مردم می‌آمد، آن را زینت می‌داد. صدوق در عیون اخبار الرضا (ع) گوید: آن حضرت کم خوراک بود و غذای سبک می‌خورد.
در روایات متعددی از معصومین فلسفه اصلی حکومت و در اختیار داشتن قدرت و مکنت دنیوی، اصلاح امور مسلمین و اهتمام در خدمت‌رسانی به آنها عنوان شده است مانند این‌که «من اصبح و لم یهتم بأمور المسلمین، فلیس مسلم».
على‌بن شعیب، می‌گوید: روزى به دیدار امام رضا(ع)رفتم، از من پرسید: یا على! چه کسى از نظر زندگى بهترین مردم است؟ پاسخ دادم: اى سرور و آقاى من! شما به ‌این مطلب از من داناترید. پس از آن فرمود: «یا على، من حَسن مَعاشَ غَیْرهِ فى مَعاشِهِ.»: کسى که امور زندگى دیگران را از طریق امورِ زندگى خویش نیکو مى‌گرداند و سپس ادامه داد: مى‌دانى چه کسى از نظر زندگى از همه مردم بدتر است؟ پاسخ دادم: شما داناترید. فرمود: کسى که دیگران از زندگى او بهره‌اى ندارند.
و این دیدگاه ظریف و خداپسندانه‌ امام رضا (ع) بود که روز به روز اقبال موافق و مخالف را برای دوستی و محبتش در پی داشت تا جایی که رشک مأمون را برانگیخت و موجب به شهادت رساندن هشتمین امام شیعیان شد.
در پایان باید دست به دامن حدیثی از امام رضا (ع) شد که ملاک عقل و عقلانیت را در خدمتگزاری و رفع محرومیت از محرومان دانسته است: عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده ویژگی را دارا باشد:
1ـ از او امید خیر باشد.
2ـ از بدى او در امان باشند.
3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى برایش محبوب‌تر باشد.
8ـ خوارى در راه خدایش، از عزّت با دشمنش محبوب‌تر باشد.
9ـ گمنامى را از پرنامى خواهان‌تر باشد.
10ـ و سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد، جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
******


1:سفینه البحار ماده وضع




برچسب ها : مذهبی  ,


      

 

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش

را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.مرد اول از او بطور فراوان تشکر میکند و هر دو راهشان را به طرف مسجدادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست‏در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.شیطان در ادامه توضیح می دهد:(من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدمو حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگرباعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

 




برچسب ها : مذهبی  ,


      

وبلاگ نوای دل ایام آخر ماه صفر را به همه بازدید کنندگان تسلیت می گوید . سید افشاری




برچسب ها : مذهبی  ,


      
<   <<   6   7      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم