سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
بخش نظرات

واقعا از افتضاح گذشته!

با سلام

در ایران جشنواره «سبیلواره» برگزارمی کنند و 300 نفر شرکت کننده که بیشتر آن را زنان تشکیل می دهند در آن شرکت می کنند و با عرض شرمندگی بخاطر درج عکس ها ببینید وضعیت چطوری است؟لب به اعتراض وا می کنی چه فحش ها که نثارت نمی کنند؟چه کسی مسؤل است؟

 

ادامه مطلب...



      

با سلام

 امروز بیست و شش فروردین ماه ثبت نام کاندیداهای شوراهای اسلامی شهر روستا آغاز شد.به حق این حرکت در جای خود حرکتی در جهت پیشرفت و آبادانی این مملکت به حساب می آید.اگر چه نوپا بودن آن شاید در ابتدای کار مشکلاتی را برای نظام سیاسی و اجتماعی داشت اما در این مدت بلوغ خوبی صورت گرفته و حرکت در مسیر خودش قرار گرفته و می تواند انشااله در مسیر پیشرفت این نظام مؤثر باشد.

با توجه به تجمیع انتخابات شوراهای اسلامی و ریاست جمهوری نباید این مهم مورد غفلت قرار گیرد.در این میان وظیفه نخبگان و فرهیختگان جامعه نباید فراموش شود و هرکس می تواند در این زمینه نظام را یاری کند نباید دریغ کند.این که چه کسانی در این عرصه حضور یابند از اهمیت خاصی برخوردار است،واقعا افرادی باید احساس تکلیف کنند که ضمن داشتن سابقه اجرایی، از فرصت کافی چهت پیگیری امور برخوردار و نخواهند با یک دست به اصطلاح چند هندوانه را بلند کنند.امروز در محیط های شهری کوچک هستند افرادی که به دلایل متعدد در حال حاضر به چند شغل همزمان مشغولند و از طرفی با سابقه خوب کاری علاقمند به حضور در این عرصه نیز هستند.این قبیل افراد باید بدانند کار در شوراهای اسلامی شهر روستا بسیار سخت و پرمشغله ای است و اگر علاقمندند باید چند کار خود را واگذار و بعد وارد این عرصه شوند.

به نظر می رسد به جای این که الان عده ای بخواهند تصمیم سازی کنند و کار را بصورت تکلیفی وضع کنند، باید بعد از انتخاب افراد با جلسات مشاوره و کارشناسی و ایجاد اتاق فکر ماحصل نظرات را به شورا تقدیم کنند و ابزارهای اجرایی آن را از شورا درخواست کنند.در مقابل شوراهای اسلامی نیز باید ضمن تعامل با این گروهها بصورت مداوم،از نظرات ایشان در پیشرفت امور استفاده کنند.

تجربه تا به امروز این نهاد مردمی نشان داده کمتر تعامل بین گروهها و شورا برقرار بوده و اگر مسئله ای به علت حساسیت های اجتماعی به صحنه عمومی کشیده شده نیز نتوانسته به نحو مطلوب مدیریت شود و بوده اموری که حتی به ضرر مردم انجامیده و دود آن به چشم مردم رفته است.

شوراها نیز نباید خدمت به مردم را فدای امور دیگری نمایند.فلسفه وجودی شان خدمت به مردم است و لاغیر.این را به عنوان یک باور برای خود نهادینه کنند و هر تصمیمی که می تواند برای مردم دردسر ساز باشد را به عنوان حامی و نماینده مردم وتو کند.

از جمله موارد دیگر تدبیر در شهرداری هاست که تعیین شهردار و حتی مجموعه شهرداری به نوعی گره در زلف آقایان شورا خورده است.وقتی تصمیمات کارشناسی انجام گرفت و نوبت به اجرا رسید مهمترین بخش آن اجرای مطلوب و به موقع آن است.اهم و مهم نمودن کارها در شهر از جمله موارد اجتناب ناپذیر است که دست شهردار را خواهد بوسید.

کار برای مردم در نهایت سختی است و این باید آویزه گوش کاندیداهای محترم باشد.

 

 

 





      

پیامبر رفت مسجد، روزهای آخر عمرش بود

به مردم گفت هر کس حقی به گردنش دارد یا حلالش کند یا قصاص

قرار شد مردی پیامبر را قصاص کند

به خاطر ضربه ی چوب دست پیامبر که اشتباهی به او خورده بود

بلال آمد از فاطمه همان را بگیرید

پرسید

پدرم چوب دستی را برای چه می خواهد؟

بلال گفت 

مگر نمی دانید پدرتان دارد با همه وداع می کند

حرفش تمام نشده بود که صدای فاطمه بلند شد

پدرجان! بمیرم به خاطر غم هایت

مرد عرب حاضر نشد به بدن پیامبر ضربه بزند

اما چند روز بعد

بعضی از آن هایی که آن جا حاضر بودند

تنها دختر پیامبر را

تازیانه زدن

 





      

 

 

fatemiyeh-hazrate-zahra-l





      

با سلام

وقتی قرار شد او را برای مراسم یادواره شهدا دعوت کنم کمی نگران بودم.شماره تلفنش را پیدا و زنگ تماس به صدا درآمد.با لحنی گرم و ملایم پاسخم را داد و وعده کرد بعد از رسیدن به منزل و دیدن تقویم کاری جوابم را بدهد.

نزدیک ظهر به منزلشان زنگ زدم و بلافاصله پاسخ مثبت داد و قرار شد بیایند.در پوست خودم نبودم.حضور شاعر گرانمایه محمد رضا آقاسی در روستایی برای مغتنم بود.همه شرایط برایشان فراهم و ایشان آمدند.یادم هست وقتی با شور و شوق مردم روبرو شد نزدیک به دو ساعت برنامه اجرا کرد و شبی به یاد ماندنی را برایمان رقم زد.

یادش بخیر وقتی شعر زیر را قرائت کرد بسیار بودند که اشگشان راه را برای دیدن تصویر ایشان بسته بود: ادامه مطلب...



      

نام پدر: علی محمد

طلوع: 1343/10/01     عروج: 1362/01/22

محل عروج: شرهانی فکه - عملیات والفجر یک


متن بخشی از وصیتنامه ای که هفت رو قبل از شهادتش نوشت:

ادامه مطلب...



      

 

نام پدر: حسن جان

طلوع: 1339/01/07      غروب: 1361/01/23

محل عروج: جبهه خرمشهر - فتح المبین 

ادامه مطلب...



      

با سلام

رنجور بود.بدنش از فرط بیماری نحیف شده بود، چشمانش نای باز شدن نداشت و با اینکه بارها زیر تیغ جراحی رفته بود اما دست بردار نبود.زنگ می زد، پیگیری می کرد و با وجود سلامت بدنی همیشه عقب تر از او بودیم.دغدغه داشت.می خواست کار به سرانجام برسد انگار می دانست....

خدایش رحمت کند

پیگیر تاسیس نهادی از طلاب جهادگر و انقلابی بود تا در منطقه خودش به تبلیغ بروند.می دانست اگر چه این منطقه در مرکز است اما هجوم هجمه دشمن را دیده بود و دلش برای جوانان شور می زد.اجل مهلتش نداد و کار نیمه تمام روی زمین ماند.





      

با سلام

حدیثی از معصوم نقل شده که فرمودند: هرکس حب علی (ع) را در دل داشته باشد،حضرت فاطمه (س) مادر اوست.پس انشااله با حب علی در دل او را مادر خطاب می کنم.

اما چرا مظلومه است؟

1-    شان آنحضرت چه بود:

v     سیده نساء عالمین:در حدیثى که از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله نقل شده است، حضرتش مى فرماید:
«فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّه»
فاطمه سرور بانوان بهشتیان است

این حدیث با الفاظ مختلف، در کتاب هاى:صحیح (تألیف: بُخارى)،کتاب بدء الخلق،المسند (تألیف: احمد بن حنبل)،الخصائص (تألیف: نَسایى)،المسند (تألیف: ابى داوود طیالسى)،صحیح (تألیف: مُسلم)، بخش فضائل الزهرا علیها السلام،المستدرک (تألیف: حاکم نیشابورى)،صحیح (تألیف: تِرمذى)،صحیح (تألیف: ابن ماجه)آمده است.

v     فاطمه علیها السلام، پاره تن پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله:

در حدیث دیگرى که در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده است،پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله مى فرماید:

«فاطمة بضعة منّی من أغضبها أغضبنی»
«فاطمه، پاره تن من است; هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است»
این حدیث، با همین متن، در کتاب صحیح (تألیف: بُخارى) (1) و  دیگر مصادر دیده مى شود.

 

v     « خشم و خشنودى فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى خداست »

 

در حدیث زیبایى، پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله، دختر گرامى خود را این گونه توصیف مى نماید:

«إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها»«خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودى او، خشنود مى گردد»

این حدیث را در کتاب هاى:المستدرک، الإصابه و تهذیب التهذیب مى توانید بیابید.البتّه نویسنده کنز العمّال نیز آن را از ابى یَعْلى، طَبَرانى و ابى نعیم، روایت مى کند.

 

v     « راستگوترین فرد پس از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه وآله »

عایشه در مورد شخصیّت والاى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام لب به سخن گشوده و مى گوید:«ما رأیت أحداً کان أصدق لهجة منها غیر أبیها»

«هیچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم»

حاکم نیشابورى این روایت را در المستدرک آورده است و در ذیل آن مى گوید:این روایت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحیح است و ذهبى نیز بر صحّت آن اقرار دارد.

2-      با اوچه کردند؟

مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از برکت چه کسى بود؟ جز از برکت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه (س) به جائى رسید که از همین مردم کتک مى‏خورد و به بستر مى‏افتد.
از نظر ما فاطمه (س) از على (ع) هم مظلوم‏تر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و کمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیارى از موارد به پاخاسته و از حق دفاع مى‏کردند. اما درباره فاطمه (س) مسأله چنین نبود. او در جامعه کمتر ظاهر مى‏شد. عزادار بود حامله بود. و کتک خوردن و به خاک افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناکى است. بویژه که او نسبت به غیرت على (ع) آگاه است و مى‏داند که على (ع) از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مى‏کشد.

3-      دستبرد به حرمت ها:

فاطمه (س)مظلومه است از آن بابت که بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائى رسید که مسعودى مى‏نویسد: در را بر فاطمه (س) انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند ،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند
در اندیشه فاطمه (س)، دستبرد به حرمت على (ع) و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمى‏توانست این مسأله را براى على (ع) بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعودى او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودى گوید: دست على (ع) را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و على (ع) مشت خود را فشردو فاطمه (س) نگران و متأثر از این امر که این هوى پرستان چرا چنین مى‏کنند؟ و چرا توصیه‏هاى رسول خدا (ص) را نادیده مى‏گیرند؟

4-      آتش زدن در خانه او:

این هم مسأله دردناکى براى فاطمه (س) بود که به درخانه‏اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. سخن این است که براى بردن على (ع) به مسجد به او پیام فرستادند، على (ع) اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هیاهوئى که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش مى‏زنم، - پرسیدند که حتى اگر فاطمه (س) در آن باشد؟ گفت آرى و - الباقى را از زبان فاطمه (س) بشنویم:
فجمعوا الحطب الجزل على بابى بر در خانه‏ام هیزم و خاشاک آوردند - و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا - آتش آوردند که آن را شعله‏ور سازد و ما را بسوزانند فوقعت بعضادة الباب من در آستانه در قرار داشتم - و نا شدتم بالله و بأبى ان یکفوا و ینصرونا - آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید فاخذ عمرالسوط من یدقنقذ مولى ابى‏بکر عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت فضرب به على عضدى حتى صار کالدملج آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. و رکل الباب برجله فرده على و انا حامل، لگد محکمى بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود فسقطت بوجهى به رو در خاک افتادم و النار تسعرو یسفع فى وجهى آتش زبان مى‏کشید و چهره‏ام را داغ مى‏کرد فیضر بنى بیده حتى انتثر قرطى من اذنى، مرا چنان سیلى زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد فجاء نى المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم،درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.

5-      ضربات قنفذ:

جریان آتش افروزى عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه (س) را برشمردیم. در اینجا سند دیگرى را نقل مى‏کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکى از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتى که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولى این امر را درباره او انجام نداد. حتى بیست هزار درهمى را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
على (ع) بعدها مى‏فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه‏اى بود که به بازوى فاطمه (س)زد و آن را متورم ساخت  آرى، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولى براى حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.

6-      غصب فدک:

هنوز چند صباحى از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه (س) از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشى سیاسى هدف ورشکست کردن على (ع) و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانى که بعلت طرفدارى از على (ع) و فاطمه (س) از بیت‏المال محروم شده بودند .
این کار بر فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبى آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائى نرسید. او باور نمى‏کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدک سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولى پاره‏اى از اسناد نشان مى‏دهند عمر پس از چندى آن را به على (ع) پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه (س) بود و پس از او مجدداً دست به دست مى‏شد. ولى واقعیت این است روح فاطمه (س) از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقى مى‏کرد فرزندان فاطمه (س) مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را مى‏خواستند چه کنند؟

7-      اهانت ها:

فاطمه (س) در مورد شخصیت خود از رسول خدا (ص) سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منى» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه (س) را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت‏آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام‏آمیز رسول خدا (ص) نسبت به او به فاطمه (س) اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند .
ابوبکر پس از خطبه فاطمه (س) در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان رکیکى درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیرى تشبیه کرد که شاهد او دم او مى‏باشد. و هم گفت فاطمه (س) براى اثبات حقانیت خود به ضعیفه‏ها متمسک شده و از زنان یارى مى‏طلبد
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردى چون فاطمه (س) این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکة او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقررى ام سلمه را قطع کرد(.
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه (س) پشیمان بودو در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده‏ام که‏اى کاش نمى‏دادم:... اى کاش وارد خانه فاطمه (س) نمى‏شدم اگر چه علیه من به جنگ مى‏ایستادند.

8-      مظلومیت او از زبان علی:

على (ع) در حین دفن فاطمه (س) طى جمله‏هائى کوتاه در حالى که مى‏گریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائى و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو اى احکم الحاکمین درباره او داورى کن. (اللهم انى راض عن ابنة نبیک - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها ،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا (ص) چنین گفت: اى رسول خدا (ص) فاطمه (س) به تو خبر خواهد داد که امت چگونه براى از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبک ابنتک نتطافر امتک على هضمهااى رسول خدا (ص) دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند... از دشمنى خصم به خدا شکایت مى‏برم و به تو در مرگ و عزاى دخترت سر سلامت باد مى‏گوید (فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والى اللّه بررسول اللّه المشتکى و فیک احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته .

9 و........................

آیا مادر ما مظلومه نیست؟

اللهم ارزقنا زیاره قبرها فر الدنیا و شفاعتها فی الاخره.آمین





      

با سلام

اول: امروز مصادف با سالروز شهادت امیر صیاد شیرازی است.مردی از تبار افلاکیان زمینی.خدایش رحمت کند.او به منتهی آرزوی خودش رسید اما آنچه مهم است خالی بودن دست ماست که از برکت حضورش،نفسش بهره می بردیم.او از تبار مردانی بود که سراپا شوق خدمت بود و تشنه قدرت نبود.

دوم: مدتها قبل بود که عده ای دست به دامان واژه انتخابات آزاد شدند و رهبر فرزانه انقلاب نیز پاسخ آنها را به روشنی بیان کردند.آنچه مهم است تحریم های جدید سنای آمریکا بر علیه ایران است که پیش شرط عدم اجرای آن را اجرای انتخابات آزاد اعلام کرده اند.این برای آنهایی که بعد از فرمایشات رهبری هنوز دنبال آن بودند و توجیه می کردند باید مکفی باشد.

به هنگام بودن را از رهبر معظم بیاموزیم.

 





      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم