خط خطی های یک مبتدی
به بهانه سالگشت ارتحال سید آزادگان، مرحوم علی اکبر ابوترابی
در کتاب در محضر لاهوتیان که پیرامون زندگی، احوال و حکایتهای اخلاقی عارف روشن ضمیر معاصر، مرحوم شیخ جعفر مجتهدی(طاب ثراه) نوشته شده است آمده:
حجت الإسلام و المسلمین موحد ابطحی نقل کردند:ادامه مطلب...
هو الشافی
به کلینیک اینترنتی "نور" خوش آمدید. اینجا یک مرکز بهداشت اخلاقی است.ادامه مطلب...
سلام بر تو ای مادر مهربان باران ها! قانون شناور خاک را سر انگشتهای آسمانی تو نوشته است.
ای فراتر از فهم! جریان خروشانی که از دامان تو برخاسته است، تمام دشتهای کبود را سیراب خواهد ساخت.
از تمام پردهها نوایت را می شنوم. نجوای ملایمت در باد جریان دارد. صدایت از شور سالها آکنده است.
میلادت چراغی است که در کوچهها ولوله می اندازد. بوی تابستانهای سرشار میدهد دستانت.
زمین، وامدار سخاوت بی مرز توست.ادامه مطلب...
انس بن مالک میگوید: روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤال کرد.ادامه مطلب...
نقش زن در اسلام و جمهوری اسلامی بدون شک نقشی کارساز و مؤثر است. امروز زنان مسلمان ایرانی پابه پای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حضوری جدی و فعال دارند و برخلاف ادعای غربی ها و برخی گروه های افراطی فمنیستی، زنان در نظام اسلامی می توانند با حفظ عفاف و دین و رعایت تقوا در راه تحصیل علم و دانش در مراکز آموزشی مراتب پیشرفت و صعود به قله های عالی را طی کنند و در سمت های مهم اجرایی نیز خدمتگزار جامعه اسلامی باشند. ادامه مطلب...
خداگرایی در سال های کودکی
روزی که حضرت خدیجه از دنیا رفت، زهرا علیهاالسلام پدر را بغل کرد، به دور پدر چرخید و پرسید: «پدرجان! مادرم کجاست؟» این لحظات که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بسیار سخت می گذشت؛ چرا که از سویی همسر گران قدر و وفادارش خدیجه را از دست داده بود و از سویی دیگر، رنج بی مادری دردانهاش فاطمه زهرا علیهاالسلام را می دید. در این هنگام، جبرئیل، آن پیک الاهی نازل شد و فرمود: «یا رسول اللّه ! سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه های بهشتی، با آسیه و مریم زندگی می کند». وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام این بشارت را شنید، فرمود: «به درستی که خدا حقیقت اسلام است و از اوست سلام و سلام به سوی اوست». این خداگرایی و خداپرستی فاطمه است که در سال های کودکی و در غم از دست دادن مادر، با سلام بر خدا آرامش را به خویشتن هدیه می کند؛ چون در همه حال رضای او را رضای خود قرار می دهد. ادامه مطلب...تولد، لحظهى آغاز زندگى آدمى نیست، آغاز فصلى نو در تاریخ اوست. پیش از تولد، پیشگوییها و ریشهها هستند، پیشگوییهایى بسانِ آبستنى ابرها قبل از آن که ببارند.
در زندگى زهرا علیهاالسلام، رازهایى است گشوده و رازهایى سر به مهر، همچون مرواریدى در صدف، خفته در بستر دریاچهاى زلال.
جستجوگر آغاز زهرا، درمى ماند، نمى تواند آغاز و ریشه ها را بیابد. پیشگوییها و سرآغازهاى این حضور بانوانه براى تمام بانوان تاریخ.
تنها محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم است که راز فاطمه را مى داند، راز آغاز، ظهور و ریشه ها را.
همه چیز از یک میوه در بهشت آغاز شد. از سیب و گلابى و از هر آنچه که در آن سرزمینِ جاودانه در دوردست روییده است؛ جهانى که جز پیامبران کسى آن را کشف نکرد.
فاطمه از آنجا آمد، دوشیزه اى از بهشت، «پَرى زمینى»، آن گونه که محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم وى را نامید. هنگام معراج، زهرا زاده شد در لحظه هایى دور از زمینِ پُر جاذبه، دور از ثقل مادّه، آنجا، نطفه کودکى بسته شد که به زودى در زمین متولّد مى شد.
عناصر سازندهى او زمینى و ملکوتى بودند، گِلى آغشته با عطر مینو، عناصرى از نور آسمانى.
آیا همین راز آن نیست که هرگاه محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم دلش هواى بهشت مى کند زهرا را مى بوسد؟ عطرِ زهرا، عطر بهشت است، عطر سیب، عطر گلابى، بوى خوش نخل و همه ى میوه هاى جاودانه.
[ اخبار الدّول، قرمانى، چاپ بغداد، ص 87- ذخائر العقبى، طبرى، چ مصر، ص 36- ینابیع المودّة شیخ سلیمان، چ اسلامبول، ص 97- المستدرک، نیشابورى، چ حیدرآباد دکن، ج 3، ص 156- مقتل الحسین، خوارزمى، چ الغرى، ص 63- میزان الاعتدال، ذهبى، چ حیدرآباد دکن، ج 2، ص 26- منتخب کنزالعمّال، متقى هندى، چ حیدرآباد دکن، ج 13، ص 94- مفتاح النّجاح، بذخشى، ص 98- لسان المیزان، عسقلانى، چ حیدرآباد دکن، ج 4، ص 36- تاریخ بغداد ابى بکر بغدادى، چ مصر، ج 5، ص 87- نظم درر السّمطین، زرندى، ص 177- مجمع الزّوائد، هیثمى، چ قاهره، ج 6، ص 202. ] در این پدیده لطیف حضور دارند.
برشی از: یک آسمان پروانه،کمال السید ، ترجمه: حسین سیدی
روبروی آیینه میایستم، روسریام را با دقت میبندم، بعدش هم چادرم را... و زیر لب میگویم: ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ... و صفا میکنم با این آیههایت... همین آیهها که حتِّی برای حرف زدن و راه رفتن و لباس پوشیدنم هم برنامه دارند؛ برای من: برای یک دختر مسلمان قرن بیست و یک.
(1) دخترک آرام و با وقار به پسر جوان نزدیک میشد، روحش هم خبردار نبود بیست و چند قرن بعد قرار است دخترانِ مسلمان، راه رفتن را از او یاد بگیرند!! همان طور که روحش خبردار نبود، این رفتنش مظهر استجابتِ دعایِِ آن پسر جوان است، وقتی در نهایتِ استیصال به خدایش گفته بود؛ محتاجِ هر خیریست که به سوی او نازل شود!؛ انّی لما انزلت الیّ من خیر فقیر. آیهها راه رفتنش را اینطور روایت میکنند: تمشی علی استحیاء... عظمت و ظرافتی که در لغت «استحیاء» نهفته است آن قدر هست که با تعبیرش صفا کنیم و راه رفتن را از دختر شعیب یاد بگیریم!ادامه مطلب...