سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

شهید احمد میرزائی 
استان اصفهان > شهرستان کاشان

نام پدر :علی اصغر  
 تاریخ تولد: 01/07/1348
 مذهب:شیعه
 تحصیلات:سطح1
محل تحصیل:حوزه علمیه قم 
مسئولیت اجتماعی :طلبه
مسئولیت نظامی: تک تیرانداز 
 آخرین عملیات: نصر4
 تاریخ شهادت: 08/04/1366
 عامل شهادت :اصابت گلوله آر پی جی
 محل شهادت: سردشت
 مزار شهید :گلزار شهدای بزرک

 

 





      

 

منابع مقاله:

چگونه می‏توان عاشق خدا شد؟ و اشاره‏های مستقیم او را مشاهده کرد؟

عشق حقیقی، عشق اکبر یا محبت اول () ، عشق به معشوق حقیقی و منحصر به فردی است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستی، از جمله انسان، قرار داد () ; محبوبی که قرآن کریم وی را محبوب حقیقی و اصلی می‏داند () و روایات بر محبت و عشق وی بسیار تاکید ورزیده‏اند . () ; یعنی خداوند متعال .

ملامتم به خرابی مکن که مرشد عشق

حوالتم به خرابات کرد روز نخست

عهد الست من همه با عشق شاه بود

و ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

این عشق حقیقی از دو راه کلی حاصل می‏شود: نظری و عملی .

الف) نظری

از آن‏جا که عشق فرع معرفت و شناخت است () ، نخستین قدم در تحصیل عشق به خدا، شناخت و معرفت‏به خالق بی همتا است . معرفت‏به سه روش حاصل می‏شود:

1- دل (فطرت)

2- حس و علم (طبیعت)

3- عقل (استدلال و فلسفه) ()

ب) عملی

آیات و روایات و گفتار عارفان در قالب رعایت موارد ذیل، انسان را به این عشق می‏رساند:

1- ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب‏های دیگر، به ویژه حب دنیا ()

2- اطاعت ظاهری و باطنی از اوامر و نواهی خداوند ()

3- ترجیح لقای پروردگار بر بقای خود ()

4- دوستی با اولیای خدا و دشمنی با معاندان به خاطر خداوند ()

5- مجاهده با مال و جان در راه خدا ()

6- خشنودی و رضایت کامل از حضرت حق ()

7- حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار ()

8- انس با کلام خدا (قرآن) ()

9- در همه اوقات مستغرق در یاد پروردگار بودن ()

10- حقیر شمردن هر چیز دیگر در برابر محبت‏خداوند ()

11- دوست داشتن و مهربان بودن با همه بندگان مطیع و دشمنی با همه کافران و گنهکاران ()

از آن‏جا که در عشق حقیقی معشوق یگانه است، انحصار معشوق در خداوند متعال از شرایط اصلی و اصیل حصول عشق به خدا است .

عاشقان را شادمانی و غم اوست

دستمزد و اجرت خدمت هم اوست

غیر معشوق ار تماشایی بود

عشق نبود هرزه سودایی بود

عشق آن شعله است کاو چون برفروخت

هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت

تیغ «لا» در قتل غیر حق براند

درنگر ز آن پس که بعد «لا» چه ماند

ماند «الا الله‏» باقی، جمله رفت

شاد باش ای عشق شرکت‏سوز رفت ()

با توجه به آن‏که عشق امری دو سویه است، در قبال عشق انسان به خداوند، خداوند نیز به آدمی عشق می‏ورزد; البته عشق خداوند به بندگان خویش تفسیری خاص دارد که پرداختن بدان مجالی دیگر می‏جوید () . در آیات و روایات از نشانه‏های عشق حق به بنده بسیار سخن رفته است . این نشانه‏ها که می‏توان آن‏ها را معیار موفقیت در تحصیل عشق به خداوند دانست، به اجمال عبارت است از:

1 . محبوب دوستان خدا شدن

2 . توفیق اطاعت‏یافتن

3 . برداشته شدن سنگینی خدمت از دوش

4 . برخورداری از عطای خداوند به قدر نیاز

5 . فزونی آزمون‏های الاهی

6 . آشکار نشدن معایب و کاستی‏های انسان

7 . برخورداری از قلب سلیم و اخلاق نیک

8 . مبغوض گشتن دنیا

9 . برخورداری از بردباری و آرامش

10 . بهره مندی از صدق و راستی

11 . خطور دانش در ذهن

12 . برخورداری از عبادت نیکو

13 . دوست داشتن امانت . ()

یا رب ز شراب عشق سر مستم کن

و زعشق خودت نیست کن و هستم کن

از هر چه جز عشق خود تهی دستم کن

یکباره به بند عشق پابستم کن

بابا طاهر

 

برگرفته از سایت www.hawzah.net





      

شهید عباسعلی ابراهیم زاده   
استان اصفهان > شهرستان کاشان 
 نام پدر :محمدابراهیم
 تاریخ تولد: 01/07/1341
 مذهب :شیعه
تحصیلات : لمعتین  
محل تحصیل:قم
مسئولیت اجتماعی : طلبه
مسئولیت نظامی : مسئول تبلیغات گردان
 آخرین عملیات: والفجر4
تاریخ شهادت: 27/07/1362
عامل شهادت :اصابت ترکش به کمر
محل شهادت: مریوان
محل دفن:  گلزار شهدای برزک





      

پیش از بحث از اثرات مخرب موسیقی لازم است که در ابتدا معنائی کلمة موسیقی و موارد جواز آن ذکر شود و بعد در مورد حُرمت موسیقی از قرآن  و روایات شواهدی آورده شود و در پایان نظرات بزرگان در این زمینه ذکر می گردد.

تعریف موسیقی: کلمه ای است یونانی که با کمی تغییرات وارد لغت عرب شده است و به فن و ترکیبات صداها به نحوی که به گوش خوشایند باشد. برخی گفته اند: «ان الموسیقی تعنی الغناء» یعنی موسیقی همان غنا است که موسیقی مربوط به آهنگ است و غنا مربوط به خواندن است.[1]

تعریف غنا به معنای عام: به صوتی گفته می شود که قوای شهوانی را در انسان تحریک می نماید و زمینه طغیان نفس و وسوسه شیطان را فراهم می آورد به گونه ای که گاهی انسان درآن حال احساس می کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی و... نیز باشد کاملاً مناسب است.

این قسم غنا حرام است و مذمت شده است که ادامه بحث به ضررهای دنیوی و اخروی آن می پردازیم.

تعریف غنا به معنای خاص: صدای زیبا و خوشی است که مفسده انگیز نباشد و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد این قسم حلال است خواندن قرآن، مراثی، مداحی، اذان و... از این قسم است.

این نوع برخلاف نوع اول موجب آرامش روح، تعادل اعصاب، نشاط، تقویت اراده و... می گردد.

حرمت موسیقی از طریق برخی آیات: در آیه 6 سوره لقمان از لَهو الحدیث تعبیر به غنا کرده اند. و دلیل بر حرمت آن آخر آیه است که می فرماید: «عذاب مهین» یعنی عذابی خوارکننده در انتظار او است. غنا لهوی خود حرام است و کسی که به خاطر این کار مزد و پولی دریافت کند آن مزد و یا پول حرام است.

امام صادق در روایتی فرمودند: چیزی که برای خوانندگی گرفته می شود حرام است البته روایت در مورد زن مغنیه است.[2]

برخی از عواقب دنیوی موسیقی: از احادیث:[3]

1. بی تفاوت شدن نسبت به ناموس:
امام صادق فرمودند: زمانی که در خانة کسی به وسیلة موسیقی زنان و مردان گرد هم آیند شیطان نَفَسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد.

2. مرگ ناگهانی و قبول نشدن دعا:
امام صادق فرمودند: خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.

3. نفاق: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: نواختن موسیقی نفاق را در دل می رویاند همان طوری که آب سبزه را می رویاند.

4. رفتن برکت: حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: فرشتگان به خانه ای که شراب و وسائل موسیقی و قمار در آن باشد وارد نمی شوند. دعای اهل خانه مستجاب نمی گردد خیره برکت هم از آنها می رود. 

 برخی از عواقب اخروی: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: کسی که اهل غنا و موسیقی است از قبرش بیرون می آید در حالی که نابینا و گنگ و کر خواهد بود.

ضررهای موسیقی از دیدگاه برخی دانشمندان جهان:[4]

1. علامه محمدتقی جعفری (ره) در تحقیقی که به عمل آورده اند فرموده اند که موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی (نوعی جنون است) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشاء، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق. شکست عمر و جوانمرگی، افسردگی و خمودگی.

2. دکتر ولف آدلر[5]: موسیقی علاوه بر اینکه سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن سخت خسته می کند. عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید تعرض خارج از حد طبیعی در جلد می نماید که بسیار مضر است.

کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوعتر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است.

دکتر اوریزن اسوت مارون:[6] هیجان بزرگترین عامل سکته های قلبی است هنرمندان اغلب به علت سکتة قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است.

برگرفته از کتب ذیل:
----------------------------------
[1] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 349.
[2] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، نشر دارالاسوه، چاپ دوم، 1416، ج 2، ص 338.
[3] . کلینی، اصول کافی، نشر انتشارات اسوه، چاپ اعتماد،1372، ج 6، ص 432.
[4] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356.
[5] . همان، ص 356.
[6] . همان، ص 356





      
آیا ورود اسلام به ایران، با جبر و زور سرنیزه نبوده است؟ در این که ایران توسط نیروى نظامى اسلام فتح شد، شکى نیست؛ ولى سؤال این است که آیا آیین اسلام، با زور سرنیزه به ملت ایران تحمیل شد و انتخاب و آزادى در بین نبوده است؟ گاهى کسى را اسیر مى‏کنند و به اجبار چیزى را بر او تحمیل مى‏کنند؛ ولى گاهى کسى در اسارت به سر مى‏برد؛ اما از نداى حق مطلع مى‏گردد و به آن جواب مى‏دهد و آزادانه، راهى را انتخاب مى‏کند. ایران نیز چنین است. حال با توجه به نبودن وسایل ارتباط جمعى فعلى، آیا پادشاهان ساسانى اجازه مى‏دادند که نداى اسلام، بدون جهاد، به گوش ایرانیان برسد؟ شکى نیست که قدرت ساسانى، همچون سدى پولادین، در برابر نداى اسلام قرار گرفته بود و براى این که مردم با اسلام آشنا شوند، راهى جز شکستن این سد نبود و این جاست که قرآن مجید مى‏فرماید: «اگر صلحا و پاک‏دلان در برابر ستم‏گران نمى‏ایستادند، هیچ معبدى براى عبادت خداى سبحان باقى نمى‏ماند». این مسئله، اختصاص به پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏وآله ندارد. آیا نمرود با حضرت ابراهیم علیه‏السلام کنار آمد؟ آیا فرعون به موسى علیه‏السلام اجازه تبلیغ داد؟ آیا قیصر، حضرت عیسى علیه‏السلام را آزاد گذاشت؟ آنها با همه معجزات و حقانیتى که از پیامبران مشاهده مى‏کردند، تا آخرین نفس با آنان مى‏جنگیدند. حال سؤال این است که بعد از شکستن این سد، در ایران چه پیش آمد؟ به نظر ما، وقتى ایرانیان با اسلام آشنا شدند، به دلایل زیر، این آیین را پذیرفتند: الف) در اصل مقابله با ارتش اسلام، ملت ایران، مقابله سرسختى از خود نشان نداد وگرنه، شکى نیست که ارتش اسلام با آن عِدّه و عُدّه ناچیز، نمى‏توانست قدرت افسانه‏اى ایران را در هم بشکند. ب) وقتى اسلام وارد ایران شد، ایرانیان با همه وجود، به حمایت و ترویج اسلام پرداختند. ج) اقتدار ملت ایران به گونه‏اى بود که توانست حکومت را از بنى‏امیه به بنى‏عباس انتقال دهد و حکومت را از امین به مأمون منتقل کند و سرانجام، اعراب را از ایران اخراج کرده، حکومت مستقلى تشکیل دهد. اقتدار فرهنگى ایران نیز به گونه‏اى بود که توانست زبان وادبیات خود را حفظ کند؛ برخلاف سایر کشورها که وقتى به دست ارتش اسلام فتح شدند، زبان عربى، جایگزین زبان رسمى آنها شد که یکى از حامیان اصلى ائمه علیهم‏السلام و فرزندان والاگهر پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏وآله ایرانیان بودند. حال اگر ملت ایران، اسلام را براى خود یک آیین تحمیلى مى‏دانست، چرا پس از آن که استقلال یافت و دیگر قدرت اعراب را بر سر خود نمى‏دید، از آن دست نکشید؟ آنان، نه تنها اسلام را طرد نکردند، بلکه به شهادت تاریخ، اولین مروّج اسلام بودند. آیا این وفادارى و تجربه تاریخى، نشان‏گر آن نیست که از همان ابتدا، ملت ایران، اسلام را آزادانه برگزیده است؟ شاهد دیگر بر این که اسلام دین شمشیر نبوده است، سرایت و پذیرش اسلام در خاور دور است. اکنون، اندونزى، بزرگ‏ترین کشور اسلامى از نظر جمعیت به شمار مى‏رود و مالزى، یک کشور اسلامى است. در چین، فیلیپین و...، میلیون‏ها مسلمان زندگى مى‏کنند. آیا اسلام با چه قدرتى، به درون این کشورها نفوذ کرده است؟ تاریخ نشان مى‏دهد که نفوذ اسلام در این کشورها، به وسیله تبلیغات فرهنگى و از طریق تاجران مسلمان صورت گرفته است و این، خود شاهد دیگرى است بر این که اسلام، دین زر و زور و تحمیل نبوده است. براى اطلاع بیشتر به کتاب‏هاى زیر مراجعه کنید: 1. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهرى. 2. تاریخ گسترش اسلام، سرتوماس آرنولد. 3. شناخت تحلیلى اسلام، یحیى نورى. 4. سیرى در تاریخ فرهنگ ایران، گروهى از نویسندگان. 5. ساخت دولت در ایران، غلامرضا انصافپور. 6. تاریخ اجتماع ایران، ج 2، مرتضى راوندى.




      
با کمک دوستان زحمت کش هیئت تحریریه شماره 9 نشریه بهشت پنهان چاپ و منتشر گردید.دوستان میتوانند از دکه های مطبوعاتی سطح شهرهای کاشان و برزک تهیه نمایند.



      

به نام خدا

اصلا نمیدانم بحث را از کجا آغاز کنم.خیلی برام سخته که در حیرونی باشم و نتونم حرفمو بزنم،چرا که هم برام مهمه هم ناشی به ورود در بحثم.بذار اسم اونرو بذارم:دو روی سکه

روی اول:

صبح ساعت 6 جهت گرفتن شیر یارانه به سوپری محل مراجعه کردم.آروم آروم بر تعداد جمعیت افزوده میشد که از شیر خبری نبود.ساعت از 30/6 گذشت و پچ پچ مردم شروع شد و در اون هوای سرد صبح زمستونی تحلیل مسائل سیاسی بی هیچ مقدمه ای شروع شد.(خیلی برام جالب بود که اون وقت صبح تو صف شیر ،سرما، بحث سیاسی میخواست داغ بشه،خدایا!)ساعت مرز 00/7 رو نشون میداد و حتی عقربه های ساعتم دیگه توان جلو رفتنو بخاطر سردی هوا نداشت.دیگه صدا بلند شده بود و هیچ کس فکر نمیکرد که چی میگه.از همه دری صحبت میشد(میتونین حدث بزنین چی می گفتن؟)فقط من یه جمله از اون بحث ها رو میگم که :نیومدن شیر در یه ساعت مقرر هر روز صبح باعث شده بود ماهواره امید هم زیر سوال بره!

جدی میگم.

فکر کنین چقدر مسئله کوچیکه و کم اهمیت.شیر یارانه ای هر روز هر ساعتی که دلشون بخواد میارن،حالا زن و بچه مردم هر قدر تو صف وایسن اشکال نداره چون ضرری به جایی نمیزنه.اصلا مگه کیا شیر یارانه ای میگیرن؟خانواده کدام مسول دست پایین شهر تو این صفها میرن؟اصلا مسئله مهمی نیست.جدی میگم!

تو پرانتز یه چیزی بگم:

راستی حالا جدای از آن بحث، اگه این مشکل که شیر رایانه ای هر روز سر ساعت نمیاد و خلق ا... باید هرروز خدا تو این سرمای زمستون پشت در یه مغازه بایستن باید به کی گفت تا حل کنه؟آخه یه بار تو سال قبل یکی منو دید گفت تو یه کار میکنی یه فکری بکن.منم هر چه زنگ به هر جا بلد بودم فایده نکرد،آخرش به مدیر کل روابط عمومی استانداری قم که از قبل میشناختمش زنگ زدم و گفتم ولی دریغ از فایده!نمیدونم

پرانتز بسته

داشتم میگفتم که تو اون صف شیر که حداقل 15 نفری بودیم و بخاطر سرما به هم نزدیکتر شده بودیم تا شاید از نفس سینه ها در هنگام حرف زدن گرم بشیم. هر کسی از دری حرف میزدو منم فقط با گوشهام خجالت میکشیدمو با چشام میدیدم.(حالا اینکه گوشای من چطوری خجالت میکشیدن بماند.)یکی می گفت:این مملکت داری نمیشه،اون یکی میگفت بابا این ربطی به مملکت داری نداره که،اون یکی می گفت مشت نمونه خروار است،اون یکی میگفت:ای بابا دمتون گرم حضرات که اینقده وضعشون خوبه که شیر یاراته ای نمیخوان،تازه اونایی که مقید به حلال و حرامن هم یه آدم دارن براشون شیر و نون سنگک داغ و...براشون میگیره و در خونشون تحویل میده.تا این حرفو زد یاد همسایه بغلیمون افتادم که خانمم بهم یه بار گفته بود این خونه از کیه؟گفتم:چطور؟گفت آخه یه خانومه مسنه هر روز صبحها میاد با من شیر و نون میگیره بعد میاره در این خونه تحویل میده و میره.دیدم اون مرد درست میگه.خلاصه از این بحثها شروع شده بود که پای ماهواره امیدو به بحث باز شدو همونو که اول گفتم گفته شد.

روی دوم سکه:

توی سی امین سال پیروزی انقلاب هستیم.همون انقلابی که در سی سالگی انقلاب در همین نوشتار قبلی براتون گفتم که چه برکاتی برامون داشته .حالا برخی میخوان ازش تعریف کنن ببین چیا که نمیگن که ای کاش نمیگفتن.مگه انقلاب مردم تو سال 57 اقتصادی بود که امروز بخواهیم از اقتصاد تعریف کنیم و بگیم وضعموم چقدر خوب شده که اگر چنین بگیم نه جواب داریم برا حرفای درست و نه برا انقلاب کار مفیدی کردیم.اگه بخواهیم بگیم اقتصاد پس در مقایسه با برخی کشورها باید جواب بدیم که چرا اینقدر عقبیم؟پس انقلاب رو برا مشکلات اقتصادی نکردیم تا الان هم نتونیم جواب بدیم.بله قبول دارم اقتصاد خیلی مهمه و فقر منجر به کفر میشه(هم درسش رو خوندم ،هم عملا میفهمم)خواستیم از انقلاب دفاع کنیم تحلیل سفیر آمریکا رو از انقلاب در سال 57 برا مردم بگیم که وقتی تحلیل میکنن آمریکاییا در مورد آمدن امام به ایران و پیروزی انقلاب،میگن:امام رو نمیشه ترور کرد.اما بذاریم امام بیاد. ایران رو تحریم کنیم گندم این مملکت تا 6 روز بیشتر دوام نداره.بعد هرج و مرج میشه و قحطی و گرسنگی.حالا از فرصت استفاده میکنیم و.....خب الان سی ساله دارن با انقلاب این کارو میکنن اما هیچ نتیجه ای که نگرفتن تازه ما تو دنیا داریم نقابشونو کنار میزنیم و دنیا داره میشناسه استعمار و استکباریعنی چه.

بقول یه رفیق مخلص کلام:پیشرفتامون زیاده.واقعا تو دنیا حرف برا زدن داریم .دنیارو تکون دادیم اما از درون غافل نشیم .بخدا غافلیم میدونین چرا؟چون میگیم مسائل بی اهمیتیه.حالا حل میشه.اما این طور نیست.

البته اینکه دو روی سکه به اندازه زمین تا آسمون با هم تفاوت داشتن رو بذارین پاحساب ناشی بودنم که اول گفتم.





      

شخصی از عارف بالله مرحوم شیخ محمد جواد انصاری همدانی پرسید:ایا می شود به حضور امام زمان رسید؟ ایشان جواب دادند:بنده خدا، به حضور خداوند هم می‌توانیم برسیم به حضور بنده‌اش نمی‌توانیم برسیم!





      

وقتی خوشحال شدید " صلوات " بفرستید .

 وقتی غمناک شدید " استغفار " کنید .

خدا در را باز میکند *

صداقت بهترین هدیه ای است که می توان به دوستان تقدیم کرد .

شیطان با دروغ آدم را از بهشت لغزاند ، ولی آدم با اشک صادقانه به خدا پیوست *

 یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد *

باران باش و نپرس این پیاله خالی از آنِ کیست *

نبودن هیچگاه به تلخی فراموش کردن یک بودن نیست ....





      
 


دهه فجر مبارک باد



 





      
<      1   2   3   4      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم