به نام خدا

اصلا نمیدانم بحث را از کجا آغاز کنم.خیلی برام سخته که در حیرونی باشم و نتونم حرفمو بزنم،چرا که هم برام مهمه هم ناشی به ورود در بحثم.بذار اسم اونرو بذارم:دو روی سکه

روی اول:

صبح ساعت 6 جهت گرفتن شیر یارانه به سوپری محل مراجعه کردم.آروم آروم بر تعداد جمعیت افزوده میشد که از شیر خبری نبود.ساعت از 30/6 گذشت و پچ پچ مردم شروع شد و در اون هوای سرد صبح زمستونی تحلیل مسائل سیاسی بی هیچ مقدمه ای شروع شد.(خیلی برام جالب بود که اون وقت صبح تو صف شیر ،سرما، بحث سیاسی میخواست داغ بشه،خدایا!)ساعت مرز 00/7 رو نشون میداد و حتی عقربه های ساعتم دیگه توان جلو رفتنو بخاطر سردی هوا نداشت.دیگه صدا بلند شده بود و هیچ کس فکر نمیکرد که چی میگه.از همه دری صحبت میشد(میتونین حدث بزنین چی می گفتن؟)فقط من یه جمله از اون بحث ها رو میگم که :نیومدن شیر در یه ساعت مقرر هر روز صبح باعث شده بود ماهواره امید هم زیر سوال بره!

جدی میگم.

فکر کنین چقدر مسئله کوچیکه و کم اهمیت.شیر یارانه ای هر روز هر ساعتی که دلشون بخواد میارن،حالا زن و بچه مردم هر قدر تو صف وایسن اشکال نداره چون ضرری به جایی نمیزنه.اصلا مگه کیا شیر یارانه ای میگیرن؟خانواده کدام مسول دست پایین شهر تو این صفها میرن؟اصلا مسئله مهمی نیست.جدی میگم!

تو پرانتز یه چیزی بگم:

راستی حالا جدای از آن بحث، اگه این مشکل که شیر رایانه ای هر روز سر ساعت نمیاد و خلق ا... باید هرروز خدا تو این سرمای زمستون پشت در یه مغازه بایستن باید به کی گفت تا حل کنه؟آخه یه بار تو سال قبل یکی منو دید گفت تو یه کار میکنی یه فکری بکن.منم هر چه زنگ به هر جا بلد بودم فایده نکرد،آخرش به مدیر کل روابط عمومی استانداری قم که از قبل میشناختمش زنگ زدم و گفتم ولی دریغ از فایده!نمیدونم

پرانتز بسته

داشتم میگفتم که تو اون صف شیر که حداقل 15 نفری بودیم و بخاطر سرما به هم نزدیکتر شده بودیم تا شاید از نفس سینه ها در هنگام حرف زدن گرم بشیم. هر کسی از دری حرف میزدو منم فقط با گوشهام خجالت میکشیدمو با چشام میدیدم.(حالا اینکه گوشای من چطوری خجالت میکشیدن بماند.)یکی می گفت:این مملکت داری نمیشه،اون یکی میگفت بابا این ربطی به مملکت داری نداره که،اون یکی می گفت مشت نمونه خروار است،اون یکی میگفت:ای بابا دمتون گرم حضرات که اینقده وضعشون خوبه که شیر یاراته ای نمیخوان،تازه اونایی که مقید به حلال و حرامن هم یه آدم دارن براشون شیر و نون سنگک داغ و...براشون میگیره و در خونشون تحویل میده.تا این حرفو زد یاد همسایه بغلیمون افتادم که خانمم بهم یه بار گفته بود این خونه از کیه؟گفتم:چطور؟گفت آخه یه خانومه مسنه هر روز صبحها میاد با من شیر و نون میگیره بعد میاره در این خونه تحویل میده و میره.دیدم اون مرد درست میگه.خلاصه از این بحثها شروع شده بود که پای ماهواره امیدو به بحث باز شدو همونو که اول گفتم گفته شد.

روی دوم سکه:

توی سی امین سال پیروزی انقلاب هستیم.همون انقلابی که در سی سالگی انقلاب در همین نوشتار قبلی براتون گفتم که چه برکاتی برامون داشته .حالا برخی میخوان ازش تعریف کنن ببین چیا که نمیگن که ای کاش نمیگفتن.مگه انقلاب مردم تو سال 57 اقتصادی بود که امروز بخواهیم از اقتصاد تعریف کنیم و بگیم وضعموم چقدر خوب شده که اگر چنین بگیم نه جواب داریم برا حرفای درست و نه برا انقلاب کار مفیدی کردیم.اگه بخواهیم بگیم اقتصاد پس در مقایسه با برخی کشورها باید جواب بدیم که چرا اینقدر عقبیم؟پس انقلاب رو برا مشکلات اقتصادی نکردیم تا الان هم نتونیم جواب بدیم.بله قبول دارم اقتصاد خیلی مهمه و فقر منجر به کفر میشه(هم درسش رو خوندم ،هم عملا میفهمم)خواستیم از انقلاب دفاع کنیم تحلیل سفیر آمریکا رو از انقلاب در سال 57 برا مردم بگیم که وقتی تحلیل میکنن آمریکاییا در مورد آمدن امام به ایران و پیروزی انقلاب،میگن:امام رو نمیشه ترور کرد.اما بذاریم امام بیاد. ایران رو تحریم کنیم گندم این مملکت تا 6 روز بیشتر دوام نداره.بعد هرج و مرج میشه و قحطی و گرسنگی.حالا از فرصت استفاده میکنیم و.....خب الان سی ساله دارن با انقلاب این کارو میکنن اما هیچ نتیجه ای که نگرفتن تازه ما تو دنیا داریم نقابشونو کنار میزنیم و دنیا داره میشناسه استعمار و استکباریعنی چه.

بقول یه رفیق مخلص کلام:پیشرفتامون زیاده.واقعا تو دنیا حرف برا زدن داریم .دنیارو تکون دادیم اما از درون غافل نشیم .بخدا غافلیم میدونین چرا؟چون میگیم مسائل بی اهمیتیه.حالا حل میشه.اما این طور نیست.

البته اینکه دو روی سکه به اندازه زمین تا آسمون با هم تفاوت داشتن رو بذارین پاحساب ناشی بودنم که اول گفتم.