خط خطی های یک مبتدی
و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،و ضعنى فى حجره و انا ولید،یضمنى الى صدره و یکنفنى فى فراشه...
(نهج البلاغه خطبه قاصعه)
ابوطالب پدر على علیه السلام در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود،او در تربیت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضیلت بار میآورد و از کودکى فنون سوارى و کشتى و تیر اندازى را برسم عرب بآنها تعلیم میداد.
قرآن کتابی آسمانی است که از طرف خداوند تبارک و تعالی بر رسول گرامی اسلام نازل شده است. گفتار این کتاب آسمانی، همپایه و یکسان با کلام بشری نیست و به این دلیل که هدایتگر همه انسانها به سوی کمال وسعادت است کلامی دارد در عین آسانی، بسیار پیچیده و در عین سادگی، بسیار عمیق.
قرآن، معجزه جاویدان پیامبر و فرقان ( جدا کننده ) حق از باطل است که پیوسته بشر را در راه رسیدن به خیر و خوبی رهنمون میشود. قرآن کتابی است که برنامههای هدایت بخش خویش را در زیر سایهسار درخت تنومند رسالت و ولایت پهن میکند و هر لحظه (( کمال این آیین و اتمام این نعمت الهی )) را به ولایت جانشین به حق پیامبر یعنی حضرت علی(ع) اعلام میدارد و شب و روز به سوی او دعوت میکند.
همان گونه که علی(ع)، خورشید فروزان تاریخ، به سوی آن اشاره میکند و بشریت را در اعماق معانی آیات آن به تفکر وا میدارد. از قرآن میگوید و پیوسته آیات آن را با لسان مبارک خویش قرائت میکند وگاه، چنان از علوم پنهان مانده در ذیل عبارات آن پرده بر میدارد که جنبه اعجاز آن را بر همگان آشکار میکند.
و به راستی چه کسی جز علی(ع) و خاندان پاک پیامبر میتواند، اعجاز هدایتگر کلام الهی را با سخن شیرین خویش جلوهگر سازد و بدین ترتیب چراغ پرفروغ قرآن را بر سر راه کاروان بشریت بیفروزد. به سوی قرآن دعوت کند و قرآن نیز بشر را به سوی او فرا خواند.
دعوت قرآن به علی(ع) و رابطه علی(ع) با قرآن، علاوه بر آن که به صورت متواتر از پیامبر اکرم نقل شده است، در گنجینه های کلام الهی و نیز در تفسیر روشنگر امیرمؤمنان(ع) از آیات قرآن، به وضوح آمده است. محدثان و مورخان آوردهاند که آن بزرگوار همواره میفرمود:
(( از من، هر آنچه از آیات الهی میخواهید بپرسید، چرا که میدانم در کجا و کی نازل شده است، در بلندی و یا پستی، در روز یا شب. ))1
و نیز میفرمود:
((تمام آیات الهی را بر رسول خدا میخواندم و پیامبر معانی آیات را به من تعلیم میداد. ))2
علیابن ابیطالب(ع) شخصیتی است که از کودکی تحت تعلیم و تربیت پیامبر بزرگ میشود و در هر مکانی یار و یاور پیامبر میشود تا جایی که صدای نزول وحی بر پیامبر را میشنود و به اراده خداوند متعال بر شان نزول، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه و دیگر علوم قرآنی عالم میشود. استقرار این علم الهی در سینه مقدس او به گونهای است که خداوند در آیاتی وی را به آن معرفی و ستوده است. در آنجا که میفرماید:
((و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب))3
((و کافران میگویند که تو پیامبر نیستی، بگو خدا میان من و شما گواهی بسنده است و نیز آن که دانش کتاب ( قرآن ) نزد اوست. ))
بسیاری از مفسران از همان روزگاران نخست، امیر مؤمنان حضرت علی(ع) را مصداق بارزی برای جمله (( من عنده علم الکتاب )) میشناختند و پیامبر نیز به عنوان معلم قرآن، که شان روشنگری و تبیین آیات مخصوص او بود، بر این نکته تاکید ورزیده بود. گواه و شاهد بودن امیرمؤمنان، بر رسالت پیامبر مقامی ممتاز برای او است که خداوند در این آیه ذکر کرده است و برتر از این شان الهی اوست که خدا در این آیه او و خودش را با هم ذکر کرده است و در مقام گواهی بر رسالت پیامبر جز علی احدی را هم شان خود معرفی نکرده است.
آری، علی(ع) همچون خدای خود شاهد رسالت نبی اکرم است، که پروردگار بزرگ، او و خودش را برای گواهی بر این رسالت کافی میداند.
و علی(ع) با قرآن است. چون تنها شخصیتی است که بعد از پیامبر از دریای عمیق معانی آیات، گوهرهای معرفت بیرون میآورد. او لؤلؤ و مرجان میآورد، خواه تیرهدلان سیهروز آنها را باور داشته بپذیرند، خواه ایمان را در کنج خانه نشانده، لؤلؤ را وادار به صلح کنند و مرجان را با لبتشنه به شهادت برسانند. انگار که اینان تفسیر آیات و ستارگان آسمان قرآن نبودند. انگار که اینان همان آیات قرآن در میان مردم نبودند. ولی با این حال، علی(ع) از چشمهسار علم خویش، آب زلال معرفت جاری میکند تا تشنگان هدایت را با آن سیراب کند.
آری! علی(ع) با قرآن است. چون بزرگترین حامی و برجستهترین مدافع قرآن است که از قداست، حرمت و عظمت آن پاسداری میکند و در روشن ساختن حقایق آن از هیچ کوششی دریغ نمیورزد. او بیان میدارد تا مردم پاره کاغذهای بر روی نیزه را با آن اشتباه نگیرند. تا مردم بفهمند که قرآن به خودی خود سخن نمیگوید تا هدایت کننده باشد، بلکه باید به سخن درآورده شود تا صراط مستقیم الهی را از دیگر راه ها ممتاز گرداند و خداوند نطق او را در لسان ناطق علی(ع) قرار داده است.
علی(ع) از قرآن دفاع میکند تا همچون تورات و انجیل تحریف نشده و در میان مردم، متروک واقع نشود.
علی(ع) با قرآن است چون قرآن به او هدایت میکند و او صراط مستقیم هدایت است. پس یکتا هدایتگر، به این شاهراه هدایت است و از این رو است که هیچ کس جز او نمیتواند برفراز منبر تاریخ با ندایی که تا قرنها پس از او طنین انداز است ندا سر دهد که:
(( بدانید علم آینده و سخن از گذشته، درمان درد شما و راه سامان دادن کارتان درقرآن است . . که اگر از آن همه بپرسید شما را آگاه میکنم. ))4
و این تجلی قرآن در اعصار و قرون مختلف، به بیان و روشنگری علی ابن ابیطالب(ع) و فرزندان او از ائمه طاهرین است. این بارش رحمت قرآنی در طول تاریخ، فقط خاص مؤمنین بوده است که شب و روز به ولایت امیرمؤمنان و فرزندان معصومش پناه بردهاند و نیز کسانی که حبل متین الهی را شناخته و به آن چنگ زدهاند. زیرا قرآن فقط برای مؤمنین شفا و رحمت است و به ظالمین، یعنی آنها که ولایت علی(ع) و خاندان پیامبر را انکار کرده اند، جز زیان چیز دیگری اضافه نمیکند و این بیان را آن گونه شیوا مطرح میکند تا همه بدانند، که قرآن و علی(ع) دو شیئ جدا نشدنی هستند. خداوند میفرماید:
(( و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا ))5
(( و از قرآن آن چه را که مایه شفا و رحمت برای مؤمنین است نازل میکنیم و ستمکاران را جز خسران نمیافزاید. ))
در این میان، قرآن با علی(ع) است. با شخصیتی که هر برهه از تاریخ زندگانی او، تفسیری از یک آیه در قرآن کریم است.
قرآن، در نجات انسانها از تاریکی جهل و ظهور خورشید کمال و فضایل انسانی همراه علی(ع) است. قرآن مصور علی(ع)، در ترسیم فضایل او، نمودن ویژگیها و برتریهای او و گستراندن عظمتها و مقامات او است. ابن عباس در این زمینه میگوید: (( درباره هیچ کس به اندازه علی(ع) آیات الهی نازل نشده است. )) و در نقل دیگری از خود وی آمده است که: ((سیصد آیه از قرآن درباره حضرت علی(ع) نازل شده است. ))
بیان این آیات و چگونگی شان نزول آنها به دلیل کثرت و تعدد، خود به مقولهای جداگانه احتیاج دارد. اما، چون علی(ع)، تجلی کلام قرآن است و کلامش برترین و استوارترین ترجمان آن است، همانند قرآن است. قرآنی ناطق که مبین حق و معلم ایثار است.
آری! قرآن همراه علی(ع) است تا فداکاری و جان نثاری او را در راه پیامبر(ص) توصیف کند، بلکه جاودانه کند و آن را همچون لوحی بر پیشانی تاریخ نصب کند که:
(( ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مر ضات الله، ان الله رؤوف بالعباد ))6 (( و از مردم کسانی هستند که جان و نفسشان را درراه رضای خدا میدهند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. ))
ازعلی(ع) میگوید و وی را میستاید تا نابخردان عالم از روی جهل و نادانی، گزاف و بیهوده نگویند.
قرآن در کلام علی(ع)، بهار دلها و نیکوترین گفتار است که باید از پرتو آن طلب هدایت کرد و برای سینههای دردمند طلب شفا کرد.
علی(ع) در سیمای قرآن، شخصیتی است که اطاعت از او همچون اطاعت از خدا و پیامبر لازم و واجب است.
علی(ع) با قرآن پیوندی ناگسستنی دارد چون قرآن با علی(ع) پیوند خورده است و این دو در حدیث ثقلین، دو ثقل به یادگار مانده از پیامبر میباشند که تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمیشوند. آری، ثمره این پیوند و تمسک و توسل به این دو شیئ گرانبها است که مایه هدایت، خوشبختی و سعادت انسانها خواهد شد.
پی نو شتها:
1-بحار ج92 ص79. 4-نهج البلاغه خطبه 158.
2-بحار ج92 ص78. 5-سوره الاسراء آیه 82.
3-سوره رعد آیه 43. 6-سوره بقره آیه207.
منبع :
قرآن ناطق ، نوشته مریم علیزاده
وقتی می بینم آن شمشیری که برفرق مولایم علی فرود آمد را آنکه روزی سربازی فداکار وشهادت طلب در رکابش بودوسابقه ای درخشان در جهاد وانقلاب داشت ،مجاهدی پاکباخته واهل شب زنده داری وقرایت قرآن بود فرودآورد!واکنون اشقی الاشقیاگشته وقتی شمر را که سر امام حسین را از بدن جدا نمود مجاهد ورزمنده واز افسران امیرالمونین می بینم پشتم می لرزد که خدایاچه قدر در خط ولایت ماندن دشواراست !راست گفتند که ان امرنا صعب مستصعب چه قدر دشوار! یادم افتاد آیه ای از قرآن را که خدای متعال اینگونه می فرماید :
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد
همین حداقل یه خورده فکر کنیم ...
درحالی سازمان ملل متحد کشور سومالی را "منطقه قحطیزده " اعلام کرد که به جز عوامل جغرافیایی؛ نبود دولت مرکزی و جنگهای داخلی دو دههای این بحران را بیش از پیش تشدید کرده است.
متأسّفانه در شهری که در یک روز، سیصد شهید دفاع مقدّس تشییع شد، امروز باید شاهد بیحیایی برخی از زنان و بیغیرتی برخی از مردان و بیتفاوتی افراد متدین و مسئولان مربوطه باشیم. ولی آن کسانی که به ترویج بیعفّتی و بیغیرتی میپردازند، باید بدانند که نفرین شهدا، خانوادههای شهدا و جانبازان دفاع مقدّس، آنان را خواهد گرفت و عاقبت به خیر نخواهند شد.
یکی از ویژگیهای امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام میدهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد. (1)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که میگوید: بعد از شهادت علی بن ابیطالب علیهالسلام خدمت امام مجتبی علیهالسلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزههایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. (2). حبابه میگوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیهالسلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:
پس از امضاء صلحنامه و مدتی پس از آن، امام حسن علیه السلام و معاویه و دوستان آنها همه در کوفه بودند، تا به کلی حساب خلافت را یکسره کنند، در این مدت که کمتر از سه ماه نبود پیوسته اطرافیان معاویه در مقام تحقیر امام مجتبی بر می آمدند.
یک روز عمر و عاص که در مکر و خدعه زبردست ترین افراد عصر بود و با امام حسن علیه السلام دشمنی دیرینه خانوادگی داشت و بغضی بر دل گرفته بود و همواره در مقام تحقیر و سرزنش و دشنام بود، به معاویه گفت: خوب است اکنون که بزرگان شام و عراق و حجاز حاضرند همه را در مسجد حاضر کنی و حسن بن علی را بخواهی بر منبر برود و خطبه ای بخواند و چون نتوانست بخواند او را تحقیر می کنم.
عمر و عاص می گفت: حسن با دیدن بزرگان عرب لکنتی در زبان خواهد راند و ما او را در همان مجلس رسوا می سازیم.
متنی که مطالعه می کنید به قلم آیه الله سید حسین فاطمی قمی یکی از شاگردان برجسته عارف کامل آیه الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی است.
مقام تسلیم و رضا
مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفِّ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَیْسَ لهَُمْ فیِ الاَْخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ(15-16/ هود علیهالسلام)
آیه شریفه در صدد بیان این مطلب است که عمل آدمی، تنها آن نتیجهای را پی خواهد داشت که او قصد کرده است؛ که اگر منظورش نتیجه دنیوی باشد نتیجه دنیوی هم نصیبش میشود؛ مثلاً وضع مالیاش بهتر میشود، مشهور میشود، به نام و نانی میرسد و مانند آن. البته این در صورتی است که سایر عوامل لازم هم کمک بکنند.