میرزا جوا آقا تبریزی
اگر یکى از شاگردان شان یا از دوستان به مرضى مبتلا مى شد ایشان از حرم به منزل آن شخص رفته و بالاى سر مریض مى نشست و هفت حمد مى خواندند و...

متنی که مطالعه می کنید به قلم آیه الله سید حسین فاطمی قمی یکی از شاگردان برجسته عارف کامل آیه الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی است.

مقام تسلیم و رضا  

ایشان بسیار جدیت داشتند به رفتن زیارت حضرت معصومه با داشتن مرض قلب ، همه روزه مشرف مى شدند به حرام ! و در مقام رضا و تسلیم ،گویا از خود اراده اى نداشت ، سراپا تسلیم اراده خداى تعالى بود ؛ جوانى داشت به نام آقا میرزا على آقا که به مرض و با در گذشت و آن جوان بسیار دانشمند و در علم و عمل سر آمد اقران خود بود ، لیکن حقیر روز فوت او نتوانستیم بروم روز دیگر که رفتم دیدم آقاى ملکى - رضوان الله علیه - نشسته و چشم ها به گودى فرو رفته ، مردم مى آمدند و ایشان را تسلیت مى گفتند،ولى ایشان مشغول به ذکر خدا بود و زبانش به حمد خدا گویا بود، در اواخر عمر هفت سال از خانه بیرون نیامد مگر قبل از اذان صبح در بالاى سر حضرت معصومه نماز صبح را به جاى مى آورند؛ بعد از نماز ایشان ،مرحوم آقا شیخ ابراهیم ترک معروف به صاحب الزمانى ایستاده موعظه مى کرد.

عیادت از بیماران

اگر یکى از شاگردان شان یا از دوستان به مرضى مبتلا مى شد ایشان از حرم به منزل آن شخص رفته و بالاى سر مریض مى نشست و هفت حمد مى خواندند و به خانه مراجعت مى کردند و همه روزه ،اول آفتاب حقیر و سایر شاگردان ایشان در منزلشان جمع مى شدیم و آن جناب ما را به کلمات آتشین خود موعظه مى فرمود،به طورى که صداى گریه و ضجه از اهل مجلس بلند مى شد!

اثر موعظه استاد  

معصوم علیه السلام فرمود: موعظه چون از قلب بیرون آید داخل قلب مى شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمى کند ؛ مواعظ ایشان - طاب ثراه - چنان بود که گویى آتش در دل جلسا مشتعل مى نمود، چنان بود که گویا انسان را از این نشسته خارج و به عالم دیگرى داخل مى کند، از بعد ایشان پیوسته آرزوى یک چنین مجلسى را دارم و به دست نمى آورم .

مراتب حب جاه

و از فرمایشات مرحوم ملکى - رحمة الله علیه - این بود که فرمودند: در مجلس استادم جناب آخوند ملا حسینقلى همدانى مذاکره حب جاه شد،من عرض کردم : بحمدالله من حب جاه ندارم !؟

(آخوند همدانى ) رو کرد به مرحوم حاج شیخ کاظم و فرمود: ببین میرزا جواد چه مى گوید!؟

این مطلب گذشت تا موقعى که عده اى از ملکى هاى تبریز آمدند به زیارت کربلا، بر من ظاهر شد که معاشرتم با آنها همه ناشى از حب جاه است !

بگو من اشتباه کردم  

این گونه بود فرمایشات ایشان که موثر واقع مى شد. حقیر در شبى از شب هاى ماه رمضان براى کارى بیرون از

شهر رفته بودم ، دیدم عده اى از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم براى تفریح و گردش بیرون رفته بودند،این منظره بر من ناگوار آمد. روزش پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات ایشان به عادت همه روز ه در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذکر مصیبت مى کردم ، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به این نحو که چرا باید ماهى که فرمودند دعیتم الى ضیافة الله ) که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شبها ؛ نفس ها در آن ثواب تسبیح دارد ؛ خواب در آن ،عبادت است ؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟و به سایرین از جلالت این ماه تذکر ندهند؟

آن روز گذشت . صبح روز دیگر در مسجد بالاسر پس از نماز خواستم سوالى از ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدى روز قبل چه کردى در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره ؟!چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببرى ؟ مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبى را بگویند؟ممکن است به نحو دیگرى به آنها بگویند.


 

برگرفته از کتاب طبیب دلها