سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

در داستانهای اسلامی، واقعه عجیبی است که باید روی آن تامل کرد!

 

شخصی می گوید حمید بن قحطبه –که از نزدیکان هارون الرشید بود- را دیدم که در ماه رمضان غذا می خورد! با خود فکر کردم شاید به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است ولی وقتی به من هم غذا تعارف کرد؛ تعجب کردم!

 

گفتم: شاید شما به علت بیماری روزه نمی گیرید اما من سالم هستم!

گریه بسیاری کرد و گفت:

نه! بیمار نیستم ولی روزه داری دیگر برایم فایده ندارد!

علتش را سوال کردم؛ گفت:

یک بار که هارون الرشید در طوس بود مرا به حضور طلبید. به دیدارش رفتم و دیدم شمشیر کشیده است! هارون از من پرسید: چگونه از من اطاعت می کنی؟!

گفتم: تا پای جانم و مالم از شما اطاعت می کنم!

 

هارون سرش را به زیر انداخت و گفت: به خانه برگرد!

به خانه برگشتم و مدت زمان بسیار کوتاهی گذشت که دوباره مرا فراخواند و دوباره پرسید:

چگونه از من اطاعت می کنی؟!

گفتم: تا پای جانم و مالم و اهل و اولادم از شما اطاعت می کنم!

 

تبسمی کرد و دوباره اجازه داد به خانه برگردم.

مجددا زمان کوتاهی نگذشته بود که برای بار سوم مرا به حضور طلبید ومثل دفعات قبل پرسید:

چگونه از من اطاعت می کنی؟!

گفتم : تا پای جانم و مالم و اولادم و دینم!

وقتی این حرف را شنید خنده ای به نشانه رضایت کرد و شمشیری را که در دستش بود به من داد و گفت: اکنون بدنبال این غلام برو و هر کاری که به تو گفت؛ انجام بده!

 

غلام مرا به منزلی برد که در وسط آن چاهی بود و اطراف آن سه حجره بود.غلام یکی از حجره ها را باز کرد و دیدم که بیست تن از سادات را آنجا زندانی کرده اند. غلام یکی از آنها را به وسط حیاط آورد و به من گفت: به فرمان امیر المومنین(هارون) گردنش را بزن!

گردن آن سید را زدم و غلام جنازه اش را در چاه انداخت!

 

همینطور تمام سادات را آورد ومن گردن زدم و او به چاه انداخت! و بعد به سراغ حجره دوم رفت و دوباره ساداتی را دیدم که زندانی شده اند و من گردن زدم و او به چاه افکند!

و برای بار سوم این واقعه وحشتناک برای حجره سوم تکرار شد!

 

آخرین نفری که گردن زدم پیرمردی بود که موهای سرش ریخته بود و به من گفت:

دستت بریده باد! در روز قیامت نزد رسول خدا که حاضر شوی چه پاسخی برای کشتن اینهمه سادات خواهی داشت؟!

دستم لرزید اما آن غلام بر سرم فریاد زد؛ پس او را هم گردن زدم و غلام جنازه اش را به چاه افکند!

 

حمید بن قحطبه گفت:

حالا دانستی که چرا روزه نمی گیرم؟! زیرا دستم را به خون اولاد پیامبر اینگونه بیرحمانه آلوده کردم و روزه داری برایم فایده ندارد!

آن فرد می گوید وقتی نزد امام هشتم رسیدم؛ این واقعه را تعریف کردم!

ایشان فرمودند:

بخدا سوگند آن یاس و ناامیدی او از رحمت خداوند از گناهش بدتر است!

------------

 

ولا تیاسوا من روح الله انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون- یوسف 87

 

از رحمت خدا ناامید نباشید که هرگز جز کافر از رحمت خدا ناامید نیست!

 

ادامه مطلب...



      

مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار . تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه .آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...

گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آوردو گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟

گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم

تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ...





      

نقل از وبلاگ حسین قدیانی

تقدیم به آخرین سفیر واپسین منتقم خون حسین، رهبر عاشورایی امت اسلام

ما تاب جمعه های بی مختار را نداریم/ 

“محراب” با آن همه یادگاری از ابوتراب، اسلام ناب، اسلام پابرهنه ها، اسلام منهای اشرافیت، منهای آل و ایل و قبیله و دماغ فیل، باز هم به خون نشست. آری! محراب، محل حرب با شیطان است، نه فقط محل دوستی با خدا. مختار، با آن همه زخم که در بدن داشت، با آن همه تیر، شد سفیر “فزت و رب العلی”، که به خدای علی، ابوعبید ثقفی، رستگار شد. مختار را فتنه گران زبیری کشتند؛ با تیرهای سرگشاده که از کمان آشوب رها می کردند. ناجوان مردان بی صفت، جرئت جنگ رویاروی نداشتند. از دور، تیر می انداختند. همچنان که بر گلوی 6 ماهه حسین، از دور، تیر انداختند. همچنان که عباس را. همچنان که علی را وقت نماز. رویاروی شمشیر می زدند، همه شان را می کشت مختار. مختار مردی از جنس انتقام است. انتقام، حتی از کربلا نبودنش. از جبر روزگار. انتقام از طلحه و زبیر و از همه خواص بی بصیرت. آری! مختار دعوا داشت با همه. با همه سراب و شراب و حباب. با همه آل جمل و آل معاویه و آل خوارج. با اهالی زر و زور و تزویر. با آقازاده هایی که نام شان را باید به حروف اختصاری نوشت. با زالو صفتان اقتصادی. مختار را اصلاح طلبانی کشتند که تاریخ جرئت نکرد فتنه گر بخواندشان. هم خودشان را و هم خاندان شان را. برای آل زبیر، کعبه مساحت قطر شکم شان بود، اما برای مختار، شان دین خدا، و مقام عدالت، حتی از شان خانه خدا هم برتر بود، اما مختار اتفاقا در خانه خدا به شهادت رسید. خانه خدا که فقط کعبه نیست. کعبه به جز سنگ نیست. کعبه یعنی علی. مختار را همان کسانی کشتند که پدران شان در جمل، و صد البته در جمل 88 تنها گذاشتند علی را. ناکسانی ناکث تر از ناکثین. کارگزاران ابلیس. اربابان شکم، دنیا، صندلی و لفت و لیس. سابقه داران تزویر. حضراتی که “ناگفته ها”ی شان همیشه بیشتر از “گفته ها”ی شان است. چماق به دستان سابقه. ناجوان مردانی از قبیله غرور و نخوت و خودبزرگ بینی. عناصر نقاب، نه انصار انقلاب. مصلحت پرستان، نه عدالت دوستان. سرگشاده نویسان اشرافیت. اصحاب فتنه. همین اصحاب فتنه 88 که آل زبیر را ما هم دیده ایم در فتنه ای که از سر گذراندیم. آقازاده ها را ما هم دیده ایم. آل پول و آل ملک عبدالله و آل علی عبدالله صالح و آل خلیفه و آل لندن و آل بی عدالتی و آل خرید را ما هم دیده ایم. سران فتنه 88 در رکاب همان سوار شدند که به دروغ گفت: “یا خیل الله! ارکبی…”. مردان خداجوی آل زبیر. آشوب گران عاشورا. آتش زنندگان خانه خدا. مردی با عبای شکلاتی، به همان رنگ عبای عبدالله بن زبیر. به همان رنگ عبای ملک عبدالله. کاش نشان نمی دادند لحظه شهادت مختار را. در آستانه ماه محراب، ماه روزه، شهادت مختار، یک روضه باز بود. خوب شد نشان ندادند شهادت عباس بن علی را. چشمان ما تاب دیدن این همه بی صفتی دشمنان علی را ندارد. ما می میریم اگر برخی صحنه ها را ببینیم. ما کجا و تاب علقمه کجا؟! ما تاب جمعه های بی مختار را نداریم. دل ما برای منتقم، تنگ می شود. حالا بدون مختار، جمعه ها برای ما دلگیرتر می شود. ما دل داده بودیم به مردی از تبار ثقف. ما انتقاد داریم به “ابراهیم”، ولو آنکه پسر “اشتر” باشد. ما انتقاد داریم به کسانی که انتقام را تنها گذاشتند و انقلاب را، در فتنه 88 با سکوت شان. “مختارنامه” شاید تمام شده باشد، اما خون انتقام، در رگ های فصل انتظار همچنان خواهد جوشید. برای ما هیچ کلمه ای مثل مفهوم “انتقام” بار مثبت ندارد. بعضی لابد خود را آل “آل زبیر” و قیل و قال زبیر می دانند، که این همه از انتقام می هراسند. انتقام، باب مدینه عدل است. مختار یک سریال نبود. مختار، رئال بود. رئال است. واقعیت است. هنوز هست. انقلاب ما ادامه انتقام مختار بود. ادامه خون حسین. ادامه قیام. استمرار انتقام. آن 8 سال و این 8 ماه نیز. ما انتقام خون مختار را از آشوب گران عاشورا با حماسه 9 دی گرفتیم. ما نگذاشتیم منتقم تنها بماند. ما نگذاشتیم جز بیرق علی، بیرقی بر بلندای شهرمان بالا رود. ما فریب “جاء الحق” دوستان جرج سوروس را نخوردیم. ما لعنت فرستادیم بر سران فتنه، از کوچک تا بزرگ شان. از صغیر تا کبیرشان. لعن علی عدوک یا علی. ما نگذاشتیم و نخواهیم گذاشت تاریخ، تکرار شود. بی خود عده ای تیرهای سرگشاده به سوی علی رها کردند. مگر اینجا کوفه است؟! مگر مرده ایم ما؟! “ما می دانیم و تیغ و حلقوم شما، یک مو ز سر علی اگر کم گردد”. انتقام برای ما یک مفهوم است و فتنه گران 88 مصداق بارز آل زبیرند. راستی! چه کسانی می خواهند این بار به جای مختار، انتقام را بکشند؟! خط مختار، خط انتقام است و تا “محراب” هست، مبارزه ما با آل زبیر ادامه دارد. ما تازه به ابوعبید خو گرفته بودیم که به شهادت رسید. اربعینی از هفته ها، مهمان آدینه مان بود. ما دل داده بودیم به مختار. به بن کامل. به کیسان. به خنده های ابوعمره. به خطبه های ابوعمره. به آخرین خطبه مختار بالای مسجد کوفه. ما افتخار می کنیم که مختار را هم ناجوان مردانه کشتید. مختار را نمی شد و نمی شود رویاروی کشت. مختار شیعه علی بود، اسیر نام پدر و مادر آل زبیر نبود. رفت به جنگ تزویر، بی حتی لباس رزم. به سخره گرفت همه سرگشاده نویسان تاریخ را. خندید به ریش بی ریشه همه مزورین. همه فتنه گران. همه اصلاح طلبان تاریخ که تاریخ جرئت نکرد فتنه گر بخواندشان، اما مختار، جرئت کرد و با ایشان جنگید تا معلوم شود کذاب چه کسی است. “کذاب” همان فتنه گر ملعونی است که دیروز می گفت در انتخابات تقلب شده و اما امروز می خواهد به نظام برگردد. چه کسی در کذاب بودن سران فتنه شک دارد؟! کذاب، همان فتنه گری است که با مفهوم عدالت مشکل دارد، اما با ما بر سر مصادیق، دعوا می کند. مگر “خط امام” مدعیان دروغین خط امام، سر از کاخ سفید در نیاورد؟! مگر برای اصحاب مجمع ضرار، آمریکا و اسرائیل دست نزد و سوت و هورا نکشید؟! مگر “خط امام” بعضی ها و بعضی ها و بعضی ها چیزی جز “کذب محض” است؟! خط امام، جام زهر نمی دهد به امام، و به این یکی امام، با تیر سرگشاده از کمان اشرافیت، جام زهر تعارف نمی کند. به ما ثابت شد چه کسی کذاب است. چه کسی منافق است. چه کسی مزور است… و چه کسی باعث حمایت جریان ضد روحانیت داریوش همایون از خود شد. مختار اما راست می گفت، چرا که ایستاده به شهادت رسید. اهل سازش و اهل مصلحت و اهل سابقه و اهل ایل و آل، هرگز نمی توانند تا آخرین قطره خون مبارزه کنند. ریختن خون مختار، اما همه آرزوی شان است. حالا مختار به شهادت رسید و مختارنامه تمام شد، اما نامه انتقام دست ما افتاده است. علم انتقام دست ماست. ما از پنجره انتقام، به خورشید انتظار می نگریم. ما منتظر منتقم ایم. مختار توانست انتقام خون ظلمه کربلا را بگیرد، اما ما منتظر منتقمی هستیم که می خواهد از تمام جور و ستم و ظلم و تبعیض و تزویر و دروغ، انتقام بگیرد. تا آن روز، تا دمیدن خورشید، ما دست از دامان ماه مان برنمی داریم. این، بر خفاشان شب پرست در فتنه 88 به خوبی ثابت شد. در این مرز و بوم، چون کوفه نیست، هر فتنه ای، جز به یوم الله 9 دی ختم نخواهد شد. ما اجازه نمی دهیم این مرکب، به هر ناکس و ناکثی سواری دهد. ما با علی، با عدل، با ولایت، با ملت با خون شهدا و با خون شهیدی به نام مختار ابوعبید ثقفی پیمان بسته ایم که اجازه ندهیم انتقام، تنها بماند. ما اهل کوفه نیستیم، قیام و انتقام و انقلاب تنها بماند. مختار، تنها بماند. هر چند که حریف مختار تنها هم نشدند. غوغایی به پا کرد با یک تن تنها، با یک تن پر تیر، با یک تن پر زخم، که الی الابد برای مان خاطره شد. از این پس آدینه ها برای ما یادآور یک رئال است، نه یک سریال. از آنجا که ملاک برای ما حال فعلی افراد است، باید گفت: “مختار زنده است، چون انتقام زنده است”.

***

گوارا باد شهادت، بر تو ای جوان مرد که با تزویر، جانانه جنگیدی… و سینه خیز، دم آخر، تنها و غریب، خودت را رساندی با هر زحمتی بود، جان کندی بود، به محراب علی، تا آرام بگیری در آغوش “فزت و رب الکعبه”… بنازم شهادت نازت را و بدن بی سرت را، اما جناب مختار! در کربلا جایت خالی بود. تو شاید تاب نداشتی خیلی صحنه ها را ببینی. تیر با بدن تو مهربان تر تا کرد، تا چشمان ابالفضل. متاثر از بوسه پیامبر، شمشیر راحت تر برید سر تو را، تا سر “حسین منی و انا من حسین”. گفت: “سری به نیزه بلند است، در برابر زینب، خدا کند که نباشد سر برادر زینب”.   

آری! “مختار” زنده است؛ چون “انتقام” زنده است…

ما منتظریم تا محرم گردد، هنگامه امتحان میسر گردد

ما می دانیم و تیغ و حلقوم شما، یک مو ز سر علی اگر کم گردد

قطعه 26 ردیف عشق مقدس/ طرح: وبلاگ میلاد پسندیده





      
ماه رمضان

عللی هستند که می توانند به ما کمک کرده تا روزه خود را به حداکثر ثواب و بهره برسانیم.

ما در  ادامه این مقاله به 4 مورد از آن‌ها اشاره می کنیم.

ادامه مطلب...



      
ماه رمضان

یکى از معارف روزه ، گرایش به توبه است که در جاى جاى مناجات‌ها و ادعیه مربوط به ماه رمضان به چشم مى‌خورد از جمله ، در جوشن کبیر آمده است : یا من یقبل عند التائبین و یا یقبل التوبة عن عباده و یا من یحب التوابین و یا قابل التوبات و یا حبیب التوابین

یکى از عوامل ارتقاى روزه ، توبه و استغفار است . توبه عبارت است از وصل بعد از قطع ؛ قطعى که رجوع در آن نمایان است . توبه هم به خدا نسبت داده شده است و هم بر انسان ، بر این اساس هم خدا تواب است و هم انسان ، ولى تفاوت آن دو از حیث ماهیت مصادیق است .

ادامه مطلب...



      

وجود پارک‌ها در مناطق مختلف شهری  از  ملزومات  موثر و مفید شهرداری می‌باشد، به ویژه در فضای کنونی  شهریمان که زندگی آپارتمان نشینی روز به روز در حال گسترش است و پارک‌ها فضایی است تا برای ساعاتی افراد امکان رهایی از زندگی مدرن شهری و چهاردیواری‌های تنگ و فرهنگ خشک آپارتمان نشینی را پیدا کنند. 

آب پاشی

امروزه با توجه به زندگی پر مشغله شهری با هرچه گسترده شدن پارک‌ها و امکانات تفریحی آرامش روانی و جسمی  بیشتر برای جامعه به ثمر خواهد رسید و زمینه زیست اجتماعی مطلوب‌تر و پیشرفت در سطوح مختلف اخلاقی، اقتصادی فراهم خواهد شد.

امروزه علاوه بر استفاده از فضای سبز و طبیعت این اماکن و نمایشگاه‌های فرهنگی هنری موجود دران؛ می‌توان از تدابیری خاص بهره برد که جهت ورزش و تفریح در ان‌ها ایجاد شده ، ورزش‌هایی چون بدن سازی(با وسایل تعبیه شده)، اسکیت،پاوراسکیپ و...

ورزش‌هایی که مسلماً با فضای تعبیه شده در پارک‌ها بسیار مفرح و روحیه ساز و البته مورد رضایت استفاده کنندگان است اما متأسفانه عدم دقت در نوع ارائه این امکانات و فضا سازی برای استفاده از آنان با توجه به بافت فرهنگی جامعه ایرانی ،زمینه را برای رشد فرهنگ ورزش و تفریح  بدون فرهنگ دینی فراهم نموده است. در واقع امروز رشد فرهنگ ورزشی ما در پارک‌ها با تخریب و تنزل فرهنگ اسلامیمان گره خورده است.

از اولین مواردی که در پارک‌ها باب شد ایجاد فضاهای مخصوص برای ورزش اسکیت بود که هم جایگاهی برای آموزش این ورزش است و هم تفریح. که این مورد با توجه به آنچه تا کنون بران گذشته است، دو آسیب را در پی داشته است. یکی  استفاده از موسیقی‌های شبه ناک و بعضاً حرام می‌باشد. و در بعد دوم محیط مختلط، دیگر آسیبی است که در محیط‌های ورزش اسکیت به چشم می‌خورد، محیطی که هم در روابط ناشایست دختران و پسران دخیل است و هم با توجه به لباس‌های خاص( تنگ و چسبنده) ورزش برای خانم‌ها ، فضا را برای حضور انان با حجابی غیرمتعارف فراهم آورده است.

پارک‌ها باید محلی برای تعالی فرهنگ و زندگی اجتماعی باشند نه مانند پارکینگی برای پارک فرهنگ بومی و خروج از سیطرگان و ورود به فرهنگ‌های غیر بومی و دچار مرز با ارزش‌های ایران اسلامی

از دیگر امکاناتی که زمینه تخریب فرهنگی را به وجود آورده است ایجاد فضای نامناسب برای ورزش با وسایل بدن سازی فانتزی است. وسایلی که در فضای عمومی پارک‌ها قرار گرفته و مورد استفاده عموم در این فضایند! دستگاه‌هایی که برخی از آنان به خصوص وسایل ورزش‌های کششی متناسب با حضور خانم‌ها در فضای عمومی نمی‌باشد.

از وسایلی دیگری که در پارک‌ها برای استفاده عموم قرار داده شده، پاور اسکیب است. پاور اسکیب کفش‌های فنری هستند در دو بخش:اول یک قاب از آلیاژ آلومینیوم سخت و محلی برای قرار گرفتن کفش‌ها در نظر گرفته شده و در قسمت دوم یک فنر الیاف شیشه‌ای یا فیبر کربن کمانی شکل که وزن کمی دارد. که ان‌ها را به پاها بسته  و به صورت پرشی بایان حرکت می‌کنند. اما متأسفانه شرایط مناسب برای استفاده از این وسیله نیز در پارک‌ها در نظر گرفته نشده و دختران و پسران از این وسیله ورزشی در فضایی مختلط استفاده می‌کنند. وسیله‌ای که برای استفاده از آن؛ پوشش حداقلی جهت  جلوگیری از دست و پا گیر بودن لازم است و در سطح گسترده همراه با شرط بندی ازان استفاده می‌کنند و نوع استفاده از آن مخالف شئونات اخلاقی برای بانوان در حضور مردان نامحرم می‌باشد.

آسیب اصلی که این امکانات با شرایط استفاده فعلی، به بدنه جامعه می‌زند؛  ترویج بی حجابی و دوری جامعه از فرهنگ عفاف می‌باشد.

آب پاشی

مسلماً در ایجاد چنین شرایطی در پارک‌ها شهرداری بی تقصیر نیست و باید خود زمینه اصلاح و نه حذف این امکانات ورزشی را با ایجاد حریم و در نظر گرفتن مکان مناسب برای استفاده تفکیک شده آقایان و خانم‌ها و در چهارچوب شئونات اسلامی در نظر بگیرد. پارک‌ها باید به جای پارکینگی برای پارک فرهنگ بومی و ورود به فرهنگ‌های غیر بومی و متعارض با ارزش‌های ایران اسلامی محلی برای تعالی فرهنگ و زندگی اجتماعی باشند 

اجرای جشن آب‌پاشی در پارک آب و آتش گرچه با یک قرار قبلی فیس بوکی و بدون دخالت شهرداری بوده است( طبق خبرهای منتشر شده)  اما با توجه به سابقه مدیریت فرهنگی آن، و موارد اشاره شده، همین طور نوع و شرایط جشن های برگزار شده در پارک ها مانند جشن های نیمه شعبان امسال، فرض اینکه اینچنین مراسمی با هماهنگی مدیریت فرهنگی شهرداری برپا شده باشد اصلا غیر قابل باور نیست، به طوری که با منسوب کردن این جشن به شهرداری  توسط برخی از سایت های خبری عده کثیری خیلی سریع آن را باور کردند و این همه نشانگر یک موضوع می‌باشد و آن اینکه نوع نگرش و مدیریت فرهنگی شهرداری با آسیب‌هایی رو به رو است. آسیب‌هایی که مدتی است شروع شده و حال به اینجا رسیده است و اگر نوع مدیریت فرهنگی از نو شاخص  بندی نشود بعدها...  .

در واقع امروز با فضایی نامناسب در راستای ترویج فرهگ اسلامی در فضای پارک ها و برخی دیگر نهادهای مربوط به این سازمان روبه رو هستیم. البته می توان منکر اقدامات سازنده فرهنگی آن نیزشد و اینطور به نظر می رسد با رفع اینگونه اشکالات می توان از پتانسیل شهرداری استفاده بهتری نمود.

 

شاید لازم باشد به این بهانه سری هم به فرهنگسراهای تحت پوشش مدیریت فرهنگی زد و زیست فرهنگی این اماکن را نیز مورد بررسی قرار داد! و به سراغ این سوال رفت که چرا نهادهای دیگر تحت امر این سازمان بزرگ نیز به جز نهادهای فرهنگی دچار چنین آسیب‌هایی شدند ؟ چه این که زمانی ما شاهد رشد نمادهای فراماسونری در سطح شهر و به خصوص متروی تهران بودیم که توسط شورای شهر مورد بررسی قرار گرفت.

مسلماً در ایجاد چنین شرایطی در پارک‌ها شهرداری بی تقصیر نیست و باید خود زمینه اصلاح و نه حذف این امکانات ورزشی را با ایجاد حریم و در نظر گرفتن مکان مناسب برای استفاده تفکیک شده آقایان و خانم‌ها و در چهارچوب شئونات اسلامی در نظر بگیرد

این مسئله که هنر،سرگرمی، تفریح و ورزش برای نشاط جامعه و حرکت رو به رشد آن لازم است از بدیهیات و توصیه همیشگی مسئولین نظام بوده و هست اما این مهم نیاز به مدیریت و برنامه ریزی خاص دارد تا این رویکرد برای نشاط و بالندگی جامعه، افسردگی اجتماعی و سکولاریسم فرهنگی را در آینده برای ما به ثمر نیاورد. شهرداری سازمانی گسترده است که در سطح بسیار وسیع  در زوایای مختلف زندگی مردم دخالت دارد از حوزه‌های شهری گرفته تا مسائل فرهنگی اجتماعی، به همین جهت باید نظارت دقیق و عمیقی بر روی دایره فعالیت‌ها به خصوص بازده‌های فرهنگی اجتماعیان شود.

 

ادامه مطلب...



      

با سلام

تضادها را چگونه حل کنم؟

دیشب گشت ارشاد کجا بود؟؟؟!!

گشت ارشاد، امنیت اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر و ...

ادامه مطلب...



      

با سلام

در مورد این خانم(آهنگران) چه ها نکردند و نگفتند!وبلاگ ها را سری زدم مطلب جالبی از آقای دهنمکی در وبلاگشون راجع به این خانم آمده که برام جالب بود.عینا نقل می کنم بد نیست:

پگاه آهنگرانی را از سال 85 و زمان ساخت اخراجی ها 1 می شناسم.اولین بار او را در دفتر بامدادفیلم دیدم. بعد از ساخت "فقر و فحشا" خیلی از اهالی سینمااز ساخت فیلم استقبال کردند و خانم حکمت هم یکی از این اهالی بود .او طی تماس تلفنی از فیلم و صداقت آن تعریف  کرد و  حتی در مصاحبه با برخی روزنامه های طیف اصلاح طلب سعی کرد فضا را به نوعی تلطیف کند. خانم حکمت اعتقادات خودش را دارد و من هم اعتقاد خودم را. اما سعی کردیم با احترام، به نقد آثار هم بپردازیم. حتی زمانی که نیت ساخت اخراجی ها را داشتم باعث و بانی ملاقاتی بین من و پیمان قاسمخانی شد. گرچه قرارداد نگارش فیلمنامه با قاسمخانی ناتمام ماند اما به هر حال باب آشنایی بین ما شد.پگاه آهنگرانی را نیز همان زمان در دفتر  مادرش دیدم.

      
وابستگی جهان به امام زمان(عج)»

 


  مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند.


   از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:

از ویژگی‌های خانواده مهدی باور، شناخت آسیب‌ها و آفت‌های خانوادگی در دوران آخرالزّمان، حفاظت و پاک نگه داشتن حریم خانه و خانواده از آسیب‌ها و آفات آخرالزّمانی و جای‌گزینی «فرهنگ انتظار» در برابر «فرهنگ ابتذال» است.

ادامه مطلب...



      

مقدمات لازم برای ازدواج

مگر می‌شود ازدواج کنیم بدون تالار؟ مگر می‌شود... مثلاً من لیسانسه هستم ، در خانه بنشینم کار کنم؟ جوزدگی! آخر همه نشسته‌اند، من بلند شوم این وسط نماز بخوانم؟! آخر همه نگاه می‌کنند، من اذان بگویم. مگر می‌شود؟ همه نشستند فیلم می‌بینند، حالا من بروم در کتابخانه مطالعه کنم؟

هندی‌ها هنوز که هنوزه لباسشان را حفظ کردند، اما ایرانی‌ها تا می‌آیند چند تا بی‌حجاب می‌بینند، یک مرتبه حجابشان وامی رود.

ادامه مطلب...



      
<      1   2   3      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم