خط خطی های یک مبتدی
با سلام
در روزهای یادآور دفاع مقدس هستیم.این که چه کردند را می دانیم اما این که چه باید بکنیم را نمی دانیم.فقط این عکس را تقدیمتان میکنم و بس!
ایستاده از راست:آقایان مهدی کدخدازاده،شهید احمد میرزایی و حاج شیخ حسن راستی
نشسته از راست: شهید محمدرضا نجاری، شهید توکلی
با سلام
این روزها استفاده از این اصطلاح بسیار رایج است.اما من میخواهم در غیر رایج آن استفاده کنم و آن استفاده از تغییر کاربری در برخی کارهای دینی ماست.حضور در کنار قبور مردگان امری است که از دیرباز بین ما مسلمانان شایع است و پنج شنبه ها غروب یا جمعه ها صبح را عده زیادی به این کار اختصاص می دهند.
راجع به فلسفه حضور بسیار مباحثی جدی چه در بین فرقه های مختلف مسلمانان در سطح کلان و چه در بین برخی روشنفکران و شبه روشنفکران در داخل و چه حتی مباحث عامیانه مطرح شده و می شود.اعتقادات شبعه اثناعشری در این زمینه ها بحمداله بسیار مترقی است و خدشه ای به آن وارد نمی شود که البته در جای خود می توان در مورد آن بحث کرد.
آنچه امروز برایم مهم بوده تا این وجیزه را بنگارم نگاه امروزی ما به این مقوله و غفلت از امری مهم است.حضور ما در کنار قبور مردگان فقط برای یک منظور قابل توجیه است و آن این است که با این حضور بگوییم شماها که دستتان از این دنیا کوتاه شده است و بهرحال هرکاری باید کرده باشید کرده یا نکرده دیگر قابل برگشت نبوده و خداوند با نگاه رحمانیتش نگاهتان کند انشاله.
اما باید به نفس خودم نهیب بزنم که ای غافل وامانده!حال که تو هنوز فرصت برایت باقی است کاری بکن و آخر و عاقبتت مشهود و ملموس در منظر توست.وقتی در قبرستان وارد می شوی باید یک نوع شهودی برایت ایجاد شود و از دنیا و مافیها برای لحظاتی دست بکشی و به فکر فرو روی که ای دل غافل....
اما امروز تغییر کاربری داده ایم و از بودن کنار قبور مردگان خویش هزار استفاده می بریم الا آنچه ذکر شد و این تغییر را خودمان ایجاد کرده ایم.تغییری که هیچ مجوزی برای آن از خدای خود نگرفته و غیر قانونی راه را ادامه می دهیم تا چه موقع کارفرما دستور دهد جلو این تغییر را بگیرند.کاش آن موقع هنوز دستم کوتاه نشده باشد.
برچسب ها : اخلاقی ,
چه کسی نقشه موصل را در اختیار داعش قرار داد؟
با سقوط شهر موصل و مناطق امتداد این شهر تا مرز عراق با سوریه و نیز تسلط این گروه بر یک سوم از مساحت سوریه که به مرز با عراق منتهی می شود ، منطقه ای با مساحتی قابل توجه تحت تصرف گروه تروریستی داعش قراردارد.
اما چرا این منطقه ی به خصوص باید تحت کنترل داعش قرار گرفته و رهبران این گروه برای حفظ این منطقه ونه مناطق دیگر حاضر به دادن تلفات بسیار زیاد باشند؟
چرا باید شهر موصل مورد تهاجم قرار بگیرد وچرا در برهه زمانی خاص این تهاجم انجام گرفت ؟
گرچه بسیاری از کارشناسان مسایلی همچون سنی بودن ، حضور اکثریت جمعیت این شهر در ارتش سابق عراق ، شکل گیری ساختار فرماندهی ارتش عراق از موصلی ها ونیز خلا سیاسی شکل گرفته از تغییر وتحول و رد و بدل شدن قدرت در عراق را علت اصلی انتخاب این مکان و زمان عنوان می کنند اما برخی دیگر نیز به مسایل ژرف تری در این مسئله اشاره می کنند که در جای خود جالب توجه است.
ـ موصل بعد از چند بار تهدید شدن و با اطلاع قبلی سازمان های امنیتی ـ اطلاعاتی عراقی و غربی در این رابطه مورد حمله قرار گرفت و سقوط کرد.
ـ چند روز پیش از حمله، دولتمردان عراقی دستور انتقال مقادیر قابل توجهی پول به عنوان حقوق کارمندان این شهر را به بانک های موصل صادر کردند.
ـ دستور انتقال واحدهایی از ارتش عراق با تمامی تجهیزات به استان نینوا وبه ویژه شهر موصل چند روز پیش از انجام این تهاجم داده شد. ادامه مطلب...
گزارش جلسه ورزش برزک
همراه با اندکی طنز ورزشی
http://majidrafiee.blogsky.com
حرف کمی نیست. آن هم از زبان جوانانی که برای تأمین هزینه های حداقلی ورزش در روستاشهر برزک با مشکل روبرو هستند. صحبت های مختلف و مهمی مطرح شد ولی لب کلام چند کلمه بیشتر نبود و دنیایی از معنی با خود داشت. ادامه مطلب...
با سلام
سالیانی است بحث کاهش ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج در میان جوانان مورد بحث کارشاسان فن قرار گرفته و تا کنون راه های زیادی نیز برای آن تدبیر شده است.اما آنچه امروز در پس این بحث جدی است افزایش آمار طلاق است.این دو مشکل بسیار جدی و فاجعه آمیز است و دلایل آن نه به صورت صوری بلکه دقیق باید مورد مداقه قرار گیرد.زمانی این بحث دامن گیر پایتخت و برخی شهرهای بزرگ بود لیکن متاسفانه امروز دامان شهرهای کوچک و روستاها و حتی جوامع سنتی را نیز گرفته که جای تامل بسیار دارد.بحران طلاق هم، اما حتی اگر خبرهایش به خیال رسانهها تکراری شود و خط بخورد، همچنان ادامه دارد و مثل زخمی چرکین است که گذر زمان، فقط آن را عمیقتر و دردناکتر میکند.زمانی اهمیت بحث بیشتر ملموس خواهد شد که حتی آنان که در مباحثی همچون روانشناسی و جامعه شناسی استاد هستند و کارشناس مشکلات این دو مسئله هستند نیز خود در آتش این مشکل می سوزند.
آنچه حائز اهمیت است تاسف بر افکاری است که همچنان بر طبل ناکارآمدی دین در این مبحث می کوبند و معتقد هستند راه حل های اساتید غربی و علومشان مطلق عاری از اشکال است.آنها امروزه نشسته و مدام این آمار و اطلاعات مربوط به ازدواج و طلاق را بر سر دین می کوبند و شاد از درست بودن افکارشان.
در این نوشتار دنبال آن نیستم تا دلایل این کار را بررسی کنم و بررسی کنم آیا طلاق از آسیب های اجتماعی به شمار می رود یا خیر؟در این باره تا دلمان بخواهد مطلب آماده و چاپ شده و کتب بسیاری نیز چه دینی و چه بر اساس علوم غربی منتشر شده است.
دنبال آن نیستم که جامعه ما نیز در حال گذار از شکل سنتی به مدرن است و بر همین اساس آیا نمیشود نتیجه گرفت طلاقها براساس شرایط خاص اجتماع ما به هر حال رخ میدهد؟
دنبال آن نیستم که بگویم مساله مربوط به میزان تعارض جامعه سنتی با مدرنیته است که در آن در حال نفوذ است و هر چقدر این تعارض کمتر مدیریت شود، آمار طلاق بالاتر میرود.هر چه جامعهای سنتیتر و آمادگیاش برای مواجهه با ابزارهای مدرن کمتر باشد، آسیبهای اجتماعی در آن بیشتر میشود.
قبول کنیم در گذشته ای نه چندان دور طلاق کابوس خانوادهها بود و تقاضای جدایی از سوی هر یک از طرفین به شدت توسط والدین سرکوب میشد. اما در دو دهه اخیر و با گسترش زندگی شهرنشینی، افزایش ظواهر مدرنیته و تغییر شیوه زندگی از سنتی به مدرن، نظام خانواده در ایران دستخوش تغییراتی شده است. به گونهای که این مساله سبب شده که آمار طلاق به میزان قابل توجه و نگرانکنندهای افزایش یابد و این معضل اجتماعی نیز همچون بسیاری دیگر آرام آرام در تغییرات نظام اجتماعی، قبح خود را از دست داده و جمله معروف “دختر با لباس سفید به خانه بخت میرود و با لباس سفید هم بیرون میآید” به صندوقچه تاریخ پیوست. حقیقت تلخی که همه ما بر آن اذعان داریم.
چرا؟
فارغ از تغییر سبک زندگی,گذار از سنتی به مدرنیته،نقش خانواده ها، نقش رسانه ها و.....
نقشه راه و مهندسی فرهنگی نداریم؟ برای طلاق یا مسائلی که ناشی از این قضیه است نسخهای نداریم و جزیرهای عمل میکنیم؟
بیکاری،مشکلات اقتصادی،تجمل گرایی،ادامه تحصیل به ویژه توسط دختران، مدرن شدن زندگی، الگوپذیری جوانان از غرب و تمایل آنها به زندگی مجردی، تزلزل ارزشهای سنتی و مهاجرت،گرایش به جامعهگریزی، تنوعطلبی جوانان، مسئولیتگریزی، ترس از طلاق و شکست در زندگی آینده، ترس از خیانت همسر، رواج مردسالاری و زنسالاری و رقابت بین آنها در کاهش ازدواج موثرند؟
آموزش یکی از مهمترین شاخصههایی است که در نهاد خانواده باید گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی بین خود نیستند. از سوی دیگر با تغییراتی که در جامعه وجود دارد، والدین نیازمند فاکتورهای تربیتی برای فرزندان خود نیز هستند که با آموزشهای نهادینهشده میتوان به فاکتورهای تربیتی مناسب دست پیدا کنند. معیار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونیهای مداوم قرار گرفته، بنابراین سیاستگذاران جامعه در همه بخشها باید از سطح فرهنگی بالایی که متناسب با تفکر روز باشد برخوردار باشند، در غیر این صورت تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و حقوقی تشدید میشوند. فکری که معاصر باشد راهگشا است. فکری که با مقتضیات روز نخواند مسأله آفرین خواهد بود یا مسائل را تعمیق میکند و بحران میآفریند.
دخالتهای برخی از خانوادهها
عدم تناسب فرهنگ خانوادهها
نیم نگاهی به نظرات دین مترقی اسلام به بحث طلاق از یک زاویه داشته باشیم:
طلاق مبغوض الهی:
در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مشاهده میشود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کردهاند. برخی از روایات بدین قرارند:
امام باقر (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل فرمودند:
«جبرئیل آنقدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.»[1]
امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودند:
«چیزی در نزد خدا محبوبتر از خانهای که در آن پیوند ازدواجی صورت میگیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خداوند مبغوضتر از خانهای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد. آنگاه امام صادق (ع) فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن است که خداوند جدایی را دشمن میدارد.»[2]
طبرسی در مکارم الاخلاق از پیامبر (ص) نقل کرده است که حضرت فرمودند:
«ازدواج کنید ولی طلاق ندهید، زیرا عرش الهی از طلاق میلرزد.»[3]
امام صادق (ع) فرمودند:
«هیچ چیز حلالی مانند طلاق، مبغوض و منفور پیشگاه الهی نیست. خداوند مردمان بسیار طلاق دهنده را دشمن میدارد.»[4]
به نظر من آنچه به عنوان راهکار باید در انتهای این نوشتار تقدیم خواننده محترم کنم سه مسئله است که باید در کنار همه عوامل جدی گرفته شود:
1. نگاه نو به دین در مسئله ازدواج و طلاق
2. دخالتهای برخی از خانوادهها
3. عدم تناسب فرهنگ خانوادهها
این نوشتار ادامه دارد.....
[1] بهاءالدین خرمشاهی، پیام پیامبر، ص430.
[2] وسائل الشیعه، ج 22، ص 7.
[3] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 22، ص9.
[4] همان، ص8.
یکی از بانوان اهل بیت علیهم السلام که به نقل و تعلیم و تعلم حدیث معروف است جناب فاطمه معصومه سلام الله علیها می باشد. گرچه جناب مجلله صدیقه کبری سلام الله علیها ناقل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و همچنین حضرت زینب سلام الله علیها نیز ناقل کلمات مادر بزرگوار خود می باشند و خطبه فدکیه را از ایشان نقل کرده اند ادامه مطلب...
با سلام
این روزها اگر دستی بر شبکه های اجتماعی داشته باشی با انبوه ویدئوهایی برخورد می کنی که در انواع و اقسام فرهنگ ها سطل آب یخی را خود یا دیگران بر سر آنان می ریزند و بعد از آن ، سه نفر را دعوت می کنند تا این کار را انجام دهند.
مبتکران کارزار یادشده که خود به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک، یک بیماری دستگاه عصبی، مبتلا هستند، از قبل گفته بودند که هر کس به کارزار دعوت شود، اما ظرف 24 ساعت یک سطل آب یخ روی خود خالی نکند، باید 100 دلار به حساب بنیادی برای مبارزه با بیماری یادشده بپردازد. هدف از این کارزار آگاهیرسانی در مورد این بیماری و همچنین جمعآوری پول برای حمایت از تحقیقات در مورد آن است.
کسی که به کارزار دعوت میشود، در برابر دوربین آب یخ به سر میریزد و در ادامه سه نفر دیگر را به کارزار دعوت میکند. البته بسیاری از چهرههای شناختهشده هم سطل آب به سر ریختند، هم کمک مالی کردند.
تا کنون افراد مشهور زیادی از جمله مارک زاکربرگ، بیل گیتس، استیو بالمر، تیم کوک، فیل شیلر، جف بروس و دکتر دره با انتشار ویدئوهایی این کار را انجام دادهاند. بیل گیتس به درخواست مارک زاکربرگ و دکتر دره هم به درخواست تیم کوک این کار را انجام دادهاند. از ورزشکارانی که این کار را انجام دادهاند میتوان به مارسلو، رونالدو، نیمار، لبرون جیمز، جرارد، مسی، پیکه و خیلی از ورزشکاران دیگر اشاره کرد. گفته میشود باراک اوباما درخواستی که از او برای این کار شده است را رد کرده و در عوض 100 دلار به بنیاد ALS کمک کرده است.
دلیل اصلی فراگیر شدن این کمپین این است که افراد مشهور با قدرتی که دارند میتوانند به راحتی یک موج خبری بزرگ راه بیندازند و همهی توجهها را به سمت یک موضوع جلب کنند. موضوع اصلی این کمپین هم بیماری ALS است. البته میتوان این کار را زمینهساز کمپینهای خیریهی دیگر برای بیماریهای نادر و صعب العلاج دانست که این کمکهای مالی صرف تحقیق و جستجوی روشهای درمان این بیماریها خواهد شد.
این حرکت که از خارج از کشور ما با امثال جناب علی کریمی به مملکت ما راه پیدا کرده با نظرهای متفاوتی روبرو شده و حتی امروز که برایتان می نویسم بازیگر لبنانی سطل خاکی را بر سرریخته و عنوان کرده حال که در غزه خاک بر سر کودکان فلسطینی می ریزند و ساختمان بر سرشان خراب می کنند ما هم خاک بر سر می ریزیم.
این حرکت که قدرت رسانه های اجتماعی را به رخ ما کشیده ،دارای پیامهای بسیار زیادی برای ماست.البته جای تاسف است که با وجود در اختیار بودن این قدرت اکنون ما نتوانسته ایم طرح های ابداعی برای انتقال پیام بدین صورت بدهیم.
بعد از گذشتن چند سال و قرار گرفتن این قدرت و ابزار در اختیار اکثر جوانان و نوجوانان اکنون زمان آن رسیده است تا ضمن شناسایی صحیح قدرت و خطرها از این نسل پرتلاش خواسته شود از این ابزار استفاده و در رساندن پیام خود به دیگران بویژه در سطح بین المللی اقدام کند.
البته این نکته را هم بگویم که ضرب المثل معروف را از یاد نبریم که «آدم را سگ بگیره اما جو نگیره»برخی را به راستی جو گرفته و با وجود شخصیت سازی خود در عرصه های هنری و ورزشی ،انسان به پوچ بودن شخصیت آن ها پی می برد.
امروز برای انتقال پیام ابزارهای مختلفی در دست است و قرار نیست میلیون ها هزینه تا پیام به سطح جهان برسد گرچه معتقدم استفاده از این ابزار تا جایی برای ما فراهم است که به خطوط قرمز دشمن وارد نشویم و الا محرومیت از آن را به دنبال خواهد داشت.