سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

محرم

 

امامت اصیل‎ترین فلسفه سیاسى اسلام است، که متکلمان شیعى در تعریف آن گفته‎اند:

"الامامة ریاسه عامه فى امور الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النبى(1)؛ امامت یعنى ریاست عمومى در امور دین و دنیاى مردم به عنوان جانشینى پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)"

امام حسین(علیه‎السلام) ضمن نامه‎اى که توسط مسلم بن عقیل براى مردم کوفه فرستاد فرمود:

«فلعمرى ما الامام الا العامل بالکتاب والقائم بالقسط و الدائن بدین الحق(2)؛ به جان خودم سوگند، امام مسلمانان تنها کسى است که به قرآن عمل کند و عدالت را بر پا دارد و تسلیم دین حق باشد.»

امام هشتم(علیه‎السلام) نیز در کلام بلندى به تبیین هویت و منزلت منصب امامت پرداخته، در فرازهایى از آن مى‎فرماید:

«... امام بسان خورشید تابانى است که نورش جهان را فرا مى‎گیرد و در افقى است که دیده‎ها و دست‎ها بدان نرسند. امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور طلوع کننده و اختر رهنمایى است در تاریکی‎هاى شب و دلیل هدایت و نجات‎بخش از هلاکت است. امام ابرى است بارنده و بارانى است تند و آسمانى است سایه بخش و زمینى است هموار و چشمه‎اى است جوشان و غدیر و بوستان است. امام امینى است رفیق و پدرى است مهربان و برادرى است همزاد و چون مادرى، براى فرزند کوچک، دلسوز و پناه بنده‎هاى خداست.

امام، امین خداست در زمین و میان خلقش، و حجت اوست بر بنده‎هایش و خلیفه اوست در بلادش و فراخوان به خدا و مدافع حریم الله است. امام از گناهان پاک و از عیوب پیراسته است، به علم مخصوص، و به بردبارى موسوم است. نظام دین و عزت مسلمین و خشم گیرنده بر منافقین و عامل نابودى کفار است.

به جان خودم سوگند، امام مسلمانان تنها کسى است که به قرآن عمل کند و عدالت را بر پا دارد و تسلیم دین حق باشد.

امام، یگانه روزگار خود است، هیچ کس همپایه او نیست و دانشمندى، همسنگ او نیست، براى او، عوض، مانند و نظیرى در عالم، وجود ندارد.

داراى همه فضایل است، که حضرت وهاب به وى ارزانى داشته، بدون این که آنها را طلبیده یا کسب کرده باشد. کیست که به معرفت امام برسد و کنه وصفش را بفهمد؟ هیهات، هیهات! عقلها، گمند و خاطره‎ها، سرگردان و خردها، حیران و سخنرانان، زبان بسته و شاعران، دلخسته و ادیبان، درمانده و بلیغان، لال و دانشمندان، خاموش و سرافکنده از وصف یک مقام یا یک فضیلت او، همه به ناتوانى و تقصیر از آن، اعتراف دارند تا چه رسد به توصیف کلیت امامت یا تعریف کیفیت آن، یا کجا رسد به این که کسى باشد که جاى او را بگیرد یا آثار وجودش را داشته باشد چگونه چنین باشد؟ با این که او، بسان ستاره‎اى است که از دسترس دست‎یازان و شرح وصف کنندگان به دور است. آیا مى‎پندارند که امام، در غیر خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یافت مى‎شود؟ به خدا سوگند که خودشان،(در این ادعا) دروغگویى خود را تصدیق مى‎کنند... .»(3)

بنابراین اگر امام، عامل به کتاب و قائم به قسط و یگانه دوران و بى همتاى زمان و معصوم از گناه است و مفسر قرآن و قرآن مفسر او، پس چگونه ممکن است مردم، معاویه و یزید و امثال آنها را به امامت بپذیرند؟!

از این رو بذر این انحراف در سقیفه پاشیده شد و اصل امامت، تحریف و به جاى آن خلافت نشست و برخى از آخوندهاى دربارى به تفسیر اولى الامر پرداخته و تا بدانجا پیش رفتند که مدعى شدند: اولى الامر کسى است که به قدرت دست یابد، گرچه با سر نیزه و کشتار بى گناهان، و بدین سان فضایى به وجود آوردند تا یزید نیز بتواند بر اریکه قدرت اسلام و جانشینى پیامبر، دست یازد و به نام دین حکم براند و امام مسلمانان خوانده شود!

 


1- العلامه الحلى، الباب الحادى عشر، ص69.

2- الکامل فى التاریخ، ج3، ص386/ الارشاد، ص205.

3- تحف العقول (با ترجمه) ص463 ـ 464.





      

هر آنچه بوی سنت و قدمت بدهد ، جوان امروز رد می کند . انگار دست و پاگیر است اصالتی که از آن برخاسته . انگار بوی کهنگی می دهد ، هرآنچه میراث گذشتگان است ، ریشه ی رفتارهای پدربزرگ ها و مادربزرگ هاست .

جوان امروز از سنت بریده است ، از اصل و نسب خود دور است ، اما به قافله ی تجدد هم نرسیده . برای همین است که می گوئیم سرگردان است ، از این ور جا مانده است و از آن ور وامانده است ، برای همین می گوئیم  خسته شده از این هروله ی طولانی بین  این و آن .

از سنت بریده ، اما گاهی در ته کوچه ی شک ، هیچ جا جز خانه ی قدیمی مادربزرگ آرامش نمی کند . در سر ، هوای تجدد و مدرن شدن دارد ، اما گاهی در ته کوچه ی تشنگی ، خسته و دلمرده ، تکیه می زند به دیوار بن بست کوچه و انگار ،خانه ای ندارد در این شهر بی سرانجام .

بهتر است برای بررسی این مقال از تاریخ شروع کنیم . تاریخی که در سرگشتگی امروز ما بی تقصیر نیست :ادامه مطلب...



      

ماه محرم آمده باید دگر شوم

باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم

باید سبک عبور کنم از خیال سود

باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

آزاد از مثلث تزویر و زور و زر

آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم

باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،‌ها

بهتر اگر نمی‌شود از بد بتر شوم

از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است

از خوب می‌شود که در این ماه، سر شوم

این ماه می‌شود که شوم چیز دیگری

یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم

یک چیز دیگری که نباید به وهم هم

یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم

خیر مجسم است محرم، بعید نیست

این ماه، تا ابد تهی از هرچه شرشوم

حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر

چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم

شب با یزید باشم و فردای انتخاب

قربانی حسین، نخستین نفر شوم

اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا»

ماه محرم است مبادا که کر شوم

ماه محرم است که بیتاب جستجو

در خود همه فرو روم از خویش بر شوم

وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش

تکیه به تکیه سینه‌زنان نوحه گر شوم

وقتش رسیده است که چون باد روضه‌خوان

کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم

وقتش رسیده است خرابه خرابه آه

وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم

فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه می‌کند؟

ماه محرم است نباید پدر شوم

آیا پدر که خاک بر او خوش _ چه گفت و رفت؟

ماه محرم است، نباید پسر شوم

باید که بی‌خبر شوم از هرچه هست و نیست

از ماجرای خون خدا باخبر شوم

ماه محرم است نباید هبا روم

ماه محرم است نباید هدر شوم

وقتش رسیده است که خلع جسد کنم

وقتش رسیده است که از خود بدر شوم

*

بر موج گریه، چشم در این ماه، حفره‌ای است

باید که سرخ، لایق چشمان تر شوم

باید که چشم داشته باشم نه حفره، ها!

باید شراب گریه خون جگر شوم

بر سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است

باید که گرم، در خور شعله، شرر شوم

باید که سینه داشته باشم نه دوزخ، آه

باید لهیب آتش آه سحر شوم

*

آتش گرفته خیمه _ داماد کربلا

سینه به سینه سوز شوم، شعله‌ور شوم

بارانی است دیده خاتون اهل بیت

چشمه به چشمه اشک شوم پرده در شوم

وقتش رسیده است که با گریه بر حسین

چون قصه حسین به عالم سمر شوم

وقتش رسیده است که آیینه‌دار شمس

وقتش رسیده است غلام قمر شوم

دور سر بریده تن پاره علی

پرواز را کبوتر بی‌بال و پر شوم

تشییع دستهای علمدار آب را

وقتش رسیده است که آسیمه سر شوم

وقتش رسیده خطبه شوم، خطبه‌ای بلیغ

وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم

وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا!

وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم

ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ

آماده‌ام که محرم خون و خطر شوم

با ناله‌ی حضرت سجاد از سحر

تا شام سرخ آمده‌ام، همسفر شوم

ماه محرم است و نماز حسین را

آماده‌ام، حواله اگر شد، سپر شوم

*

وقتش رسیده است یزید پلید را

همچون زبان زینب کبری تشر شوم

وقتش رسیده است که در چشم ابن سعد

چونان به چشم شعر لعین نیشتر شوم

وقتش رسیده حرمله نابکار را

گردن به شعر گیرم و تیر و تبر شوم

مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت

وقتش رسیده است که اهل هنر شوم

*

وقتش رسیده است که مختارگونه سرخ

با قاتلان خون خدا در کمر شوم

یعنی به کینه‌خواهی اولاد فاطمه (س)

شمشیر بر کشم به شب و حمله‌ور شوم

قرعه به نام من اگر افتد، خوشا که من

خونی قوم بی‌نسب بی‌گهر شوم

با دست من خدا بکشد زنده زندشان

من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم

از اسبشان به زیر در آرم به چابکی

در خونشان به شیرجهی تند تر شوم

بر تن کنم به رزم ستم چار آینه

چشته‌خوران بی‌سر و پا را چغر شوم

چیزی به جا نمانمشان از چهاربند

زی چار میخ نکبتشان راهبر شوم

سرهایشان به نیزه بر آرم یکی یکی

حکم قصاص، حکم قضا و قدر شوم

آتش کشم به خیمه و خرگاهشان به خشم

نیزه به نیزه در پیششان سر به سر شوم

شیر ؟ از عسل بچشم طعم مرگ را

در کامشان به تعمد قوی فجر شوم

سقای مرگشان شوم از جانب خدای

رهبانشان به مهلکه جوی و جر شوم

*

ماه محرم آمده پا در رکاب خون

در خون خویش آمده‌ام مستقر شوم

بر چشم دشمنان قسم خورده علی (ع)

مانند تیر آمده‌ام کارگر شوم

*

با این جماعت عقب افتاده جهول

یک کوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم

نداند! نمی‌توانم هرگز نمی‌شود

از تو به جهل، آدم عصر حجر شوم

تیزند و تند و تمسخر و طعنه طریقتشان

نه! نه! نمی‌توانم، شیر و شکر شوم

نرمش گذشته از من و با این گروه سخت

نه! نه! نمی‌توانم از این نرمتر شوم

پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان

پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم

از سایه‌ام هراس بیفتد به خوابشان

کابوسشان هر آینه از هر نظر شوم

*

ماه محرم آمد و افسوس می‌رود

آماده‌ام که راهی ماه صفر شوم

"مرتضی امیری اسفند‌قه "





      

با فایرفاکس بتازید

فایرفاکس تنها مرورگری بود که توانست در مقابل غولی به نام اینترنت دوام بیاورد. با هر نسخه‌ جدیدتری که از فایرفاکس عرضه می‌شود، اینترنت اکسپلورر بیشتر از دور خارج می‌شود، آخرین نسخه فایرفاکس هم از این قاعده مستثنی نبود.
برخی از کاربران ممکن است به‌خاطر نصب افزونه‌های زیاد، فایرفاکس خود را کند ببینند، اما خیال‌تان راحت که با وجود این افزونه‌ها هم می‌توانید با تنظیمات صحیح، سرعت مرورگر را بیشتر و بیشتر کنید. حتی در برخی موارد بیشتر از سرعت دابل‌کلیکتان! همه این کارها در کمتر از 5دقیقه قابل انجام هستند و هیچ هزینه‌ای برای شما نخواهند داشت.

1- فعال‌کردن پایپ‌هاادامه مطلب...



      

الله اکبر از شرایط امروز

پناه به خدا می برم از فتنه آخر الزمان

شرایط خیلی بدی حاکم شده(نه از بحران فعلی کشور که به تعبیر رهبر فرزانه از فرمایشات مولا علی (ع) کف روی آب است)

خبرها تن انسان را می لرزاند

قومی که نَکَثَ علی عقبیه شده اند و به جلو گریزانند.

بخوانید خبر انتشارکتابی در زمینه نقد کلاس های درس خارج فقه امام(ره)  و  نقد نظریه ولایت فقیه .

کتاب  «المحاظرات فی الاصول... » نام دارد بنیان های نظام و موضوع ولایت فقیه  به چالش کشیده است آنهم توسط کی؟کسی که عمر خود را در تبیین همین مسائل گذراند.

الله اکبر

به خود بیاییم 





      

تفکر بسیجی بر جامعه حکمفرما نیست

 
اشاره:
محمد صادق کوشکی، دانش آموخته مقطع دکترای اندیشه سیاسی، از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و مدیر گروه معارف اسلامی آن دانشگاه است که سابقه حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل را دارد.او مدت چند سال مسئولیت دفتر هنر و ادبیات مرکز اسناد انقلاب اسلامی را نیز بر عهده داشت. کوشکی از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق (ع)و فعالان بسیج دانشجویی و مذهبی بسیاری به سخنرانی پرداخته است چندین کتاب و مقاله درباره ی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)و تفکر بسیجی از او منتشر شده است.
موضوع بحث ما ویژگی تفکر بسیجی از دیدگاه امام خمینی (ره) است. حضرت امام(ره)می فرمایند که «اگر تفکر بسیجی بر این مملکت طنین انداز بشود، کشور از آسیب ها و خطرات مصون می ماند، و گرنه ما بایسیتی هر لحظه منتظر خطر باشیم».می خواهیم بدانیم، این تفکر دارای چه ویژگی هایی است و آن را از تفکرات دیگر متمایز می سازد؟
-چند تا ویژگی در این زمینه به ذهنم می رسد:
یک)بسیجی کسی است که هویت خودش را از دین یا به تعبیر حضرت امام (ره)از اسلام ناب گرفته باشد و در واقع این قرائت از اسلام، هم قرائت شیعی و قرائت علوی از اسلام است و هم قرائت حسینی و جعفری و مهدوی؛ این بسیجی تفکرش، عملش و هر آنچه که از وی صادر می شود، در راستای اسلام ناب است.
دو)بسیجی کسی است که اهل اراده است و جز به خودش و توانایی های اعتقادی خود، به چیزی تکیه ندارد و دست امید به سوی کسی غیر از خدای خودش دراز نمی کند؛ برای انجام وظایفش، منتظر هیچ کسی و هیچ چیزی نیست، بلکه صرفاً در هر لحظه به این فکر می کند که چه تکلیفی دارد و چگونه باید به بهترین نحو، تکلیفش را انجام بدهد. تفاوت بسیجی با سایر افراد این است که دیگران اگر زمینه فعالیت فراهم بشود، کاری می کنند، اما اگر زمینه فراهم نشد، نه، ولی بسیجی منتظر نمی ماند بلکه زمینه فعالیت را فراهم می کند و خودش مشغول انجام تکلیفش می شود.اینکه به چه قیمتی و با چه هزینه ای و با چه صورتی، چندان برایش مشکل نیست. خودش این مشکلات را حل می کند. ادامه مطلب...



      

مرد کشاورزی الاغی داشت. روزی مرد با الاغش از صحرا بر می گشت. در مسیر برگشت ناگهان سگی از پشت تپه ای در کنار جاده بیرون آمد، الاغ از ترس به بیرون از جاده دوید مرد کشاورز از پشت الاغ افتاد الاغ نیز در چاه کنار جاده سقوط کرد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از تو چاه بیرون بیاورد. حتی کمک و همیاری مردم روستا نیز افاقه نکرد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زود تر بمیرد و زیاد زجر نکشد. مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاکها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.

- نتیجه
مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم. اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.
الاغ در روبرو شدن با یک مشکل، به شکل ظاهری آن که تهدید بود توجه نکرد بلکه با رویکرد متفاوت جنبه فرصت آن را یافت و از آن بهره برد.

 





      

با سلام

تو حال و هوای حج و حضور در سرزمین وحی ،مکه مکرمه، انسان میخواد از خیلی مسائل کنار باشه تا از فیض حضور استفاده ببره و فکر نکنه نتونسته بهره ببره.حال اینکه چقدر این مطلب درسته خودش جای بحث داره.

اول: در موقعی که برای رمی جمرات به اتفاق یک از دوستان رفته بودم شاهد حضور کاروانی از لبنان در خیل جمعیت شدم که اکثرا جوان و متحد با هم در حال برگشت بودند.آنچه برایم جالب بود یکی از افراد این جمع بلندگوی دستی به همراه آورده و با صدای بلند فریاد لااله الا ا... محمداً رسول ا... و علیاً ولی ا... سر داده و جمعیت نیز بهمراه او جواب می دادند.تا این جا عادی است.اما جالب دو چیز بود:اول اینکه ایرانی ها کم نبودند اطراف این کاروان که در حال حرکت بودند،اما هرگز خود را همراه نکرده و با سکوت رد می شدند.دوم اینکه در حین حرکت متوجه شدم جوانی با فریاد بلند سعی در متشنج کردن اوضاع دارد و وقتی خود را سریع به نزدیک او رساندم متوجه شدم از وهابیون و ناراحت از شعار اشهد ان علیا ولی ا... شده و نمی خواهد این صدا به جمعیت برسد.حال تصور کنید ما بعنوان ایرانی باید چه عکس العملی انجام بدیم؟من خودم رو به لبنانی ها رسوندم و در دادن شعار به اونها کمک کردم و اون دوستی که بلندگوی دستی داشت با لبخندی به من اظهار رضایت کرد.اون جوان وهابی هم با تمام توانش دنبال ما اومد و وقتی فهمید کاری از دستش برنمی آد و کسی هم به کمکش نمیاد ساکت شد و بعد از اون ندیدمش که کجا رفت؟حال این عمل لبنانی ها،سکوت ایرانی ها و کار اون جوان وهابی.....

دوم:چند روزیه سایت ها تو ایران در مورد کناره گیری آیت اله جوادی آملی از نماز جمعه قم مطالب زیادی رو نوشتند و هر کسی از زعم خود شد یار من و ....

اینکه مدتها قبل عده ای در نماز جمعه قم شعارهایی رو دادن رو من تا الان ندیدم کسی تایید کنه.اما بخاطر دعوت از حضرت آیت اله جوادی آملی چند وقت قبل خدمتشون رسیده بودیم.ایشان بدلیل وضعیت جسمانی خود از حضور در آن مراسم عذرخواهی و عنوان نمودند به همین دلیل حتی امکان حضور در نماز جمعه را هم دیگر ندارند.از آن موقع که در ایام تولد بی بی حضرت معصومه(س) اتفاق افتاده مدتی گذشت تا ایشان خودشان در نماز جمعه اعلام و رسما خداحافظی کردند.حال برایم نکته مهم چند چیز است: اینکه عده ای داعیه دار مرجعیت و دفاع از آن و حتی دفاع در شخصیتی مثل ایشان شده اند(نه اینکه قائل به انحصار در این موضوع باشم)بلکه از اینکه همین آقایان تا دیروز نه ایشان را می شناختند و نه....(که اگر مطلبی داشتند در این چند روزه رو کرده و به سابقه خود افتخار می کردند).بعد اینکه دنیا و عقبای خود را در معرض فروش برای دیگران قرار داده و ابایی از نوشتن مطالب دروغ ندارند.

ادامه دارد....





      

غدیر، روز یأس کفّار و اکمال دین‏


نویسنده: عبدالله جوادى آملى
غدیر یکى از روزهاى بسیار مهم در تاریخ زندگى پیامبر اسلام(ص)، بلکه مهمترین حادثه در تاریخ اسلام است. زیرا روزى است که پیامبر اسلام(ص) امیرالمؤمنین على را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد. روزى که کفّار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا آن‏ها انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد و با از میان رفتن پیامبر اوضاع به حال سابق برگردد و اسلام به تدریج برچیده شود، چنان که در جنگ احد وقتى که پیامبر(ص) مجروح شد و عدّه‏اى شایع کردند که آن حضرت کشته شد. شیوع این خبر باعث ایجاد امید و اثر مثبت در کفار و مشرکان و تزلزل در میان مسلمانان گردید به گونه‏اى که عدّه‏اى به سرعت از میدان جنگ خارج شدند، آیه‏اى نازل شد که آن آیه حکایت از این حقیقت دارد که دین اسلام قائم به شخص نیست بلکه آئینى است که تا ابد جاودان خواهد ماند. از این رو فرمود: «و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّاللّه شیئاً و سیجزى اللّه الشاکرین؛(1) محمّد(ص) تنها فرستاده خداست.
پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرایى کنید و به آئین بت پرستى برگردید به آن‏ها که به عقب برگردند و به دوران کفر و بت‏پرستى باز گردند تنها به خود زیان مى‏رسانند نه به خدا زیرا با این عمل تنها سعادت خود را از بین برده و گرفتار شقاوت مى‏شوند و خدا کوشش شاکران را پاداش مى‏دهد.»
در واقع خدا با نزول این آیهادامه مطلب...



      

این عکس هم در صحرای عرفات زمانی که مراسم دعای عرفه تمام شده بود





      
<      1   2   3      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم