سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

قران می فرماید: «ثم کان عاقبه الذین اساؤای ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن»پس آنها که بد کردند (و در ارتکاب گناه اصرار ورزیدند) دچار عاقبتی بدتر شدند (و آن اینکه) آیات خدا را تکذیب کرده و آنها را به استهزاء گرفتند  ."1

در تاریخ عاشوراآمده است ، در محفل یزید بعد از اینکه اشعاری را خواند و اذعان کرد کشتن فرزند رسول خدا را بخاطر حقد و کینه و اننتقام پدران خود که در حال بت پرستی توسط پیامبر کشته شده اند بوده است.حضرت زینب سلام الله علیها دربیانی ضمن تلاوت آیه فوق فرمودند: به درستی که راست گفت خدا و رسولش.

ایشان فرمودند:یزید!خدا و رسولش راست گفته اند که عاقبت گناه کردن و دروغ دانستنِ آیات خدا مسخره کردن آنهاست.روزی بت پرستان مکه از شهادت جمعی از مسلمانان جنگ احد خوشحال شدند و شعرخوانی راه انداختند تو هم از شهادت فرزندان رسول خدا خوشحال شده ای و شعر می خوانی .

می دانی چرا اینطور شده ای و چرا به اینجا رسیده ای؟

از بس گناه کرده ای کارت به اینجا رسیده است ، هر کس راه گناه در پیش گیرد و در گناه کردن اصرار ورزد به حکم قرآن مجید روزی آیات قرآن را تکذیب خوهاد کرد و کار او بجایی خواهد رسید که آنها را مسخره کند و آنگاه مستحق عذاب خدا گردد.

1.سوره روم،آیه10

خدایا ما را حفظ کن





      

تاریخ کربلا مملو از حوادثی است که می تواند راهگشای انسان ها در طول تاریخ باشد.این حادثه نه فقط برای اعراب آن زمان ونه شیعیان و مسلمانان بلکه برای تمامی مردمان با هر دین و آیینی قابل استفاده است.

یکی از حوادث مهم عشورا، به هنگام بودن است.این حادثه می توانست به راحتی به فراموشی سپرده شود و یا نهایتا مثل حوادث صدر اسلام در تاریخ فقط ذکر شود.اما آنچه نگذاشت این امر محقق شود در ابتدا حضور حضرت علی بن الحسین(ع) و حضرت زینب(س) در اسارت و شهر به شهر گشتن بود که چه خطبه ها و بیاناتی را این دو بزرگوار در این سفرپرمحن بیان کردند و باعث رسوایی هر چه بیشتر امویان شدند.

اما آنچه مدنظر این حقیر است به هنگام بودن برخی صحابه و یاران آن حضرت است که شاید به زعم برخی در آن زمان در جایگاه مهمی هم نبوده اند.اما به وظیفه دینی و الهی خود عمل نموده و تا پای جان ایستاده و از حق دفاع کرده اند، درسی که مولایشان به آنها آموخته بود.

یکی از آنها عبدالله بن عفیف ازُدی بود.

عبیدالله بن زیاد بعد از واقعه عاشورا به زعم خود می خواست مردم را از این واقعه باخبر سازد.لذا به مسجد کوفه رفت و چنین گفت:«شکر خدا را که حق و اهل حق را پیروز کرد و امیرالمؤمنین یزید و دار و رسته او را یاری فرمود و دروغگوی پسر دروغگو(یعنی نعوذ بالله حسیبن علی(ع) و شیعیان او راکشت).»

این جملات برای مدتها می توانست شبهه را در دل مردم ایجاد کرده و باوری را به انحراف در دل مردم بکارد.اما این عبدالله بن عفیف ازدی بود که قبل از این که یک نفر از مسجد خارج شود با جان­فشانی خود بلند شد و فریاد زد:ای پسر مرجانه!دروغگوی پسر دروغگو، توئی و پدرت و کسی که تو را به حکومت عراق فرستاده و پدرش.

آیا پسران پیغمبر را می کُشید و دم از راستگویی می زنید؟ابن زیاد فکر کرد که قدرت او بر تاریخ هم حکومت می کند فریاد زد او را بیاورید .غوغا به پاشد و دیگر نمی شد آنچه این مرد بصیر گفته ناگفته و ناشنیده گرفت .

او را به دستور ابن زیاد کشتند و به دار آویختند اما آنچه باید می شد شد.





      

همه کارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا عاشقانه بود نه عاقلانه؛ آیا این بدان معناست که کارهای آن حضرت مخالف عقل بود؟
پاسخ از آیت الله جوادی آملی: درون انسان بین رذائل و فضائل اخلاقی درگیری همیشگی وجود دارد که معمولاً آن را جهاد اکبر می‌خوانند، در حالی که جهاد اوسط است. انسان وقتی می‌کوشد برابر عقل کار کند و از هوس و معصیت دوری جوید، در جهاد اوسط است. او می‌خوا هد عاقل باشد. از این مرحله به بعد نوبت جهاد اکبر می‌رسد که جهاد بین عقل و عشق، حکمت و عرفان و معقول و مشهود است. در این جهاد عقل، براساس براهین، مفاهیم را به رسمیت می‌شناسد و برهان اقامه می‌کند و به نتیجه می‌رسد؛ اما عشق هرگز به مفهوم (علم حصولی) بسنده نکرده، خود حقیقت و علم حضوری را می‌طلبد و می‌خواهد آ نچه فهمیده با جان بیابد و مشاهده کند. بنابراین، از این به بعد بین عقل و عشق نزاع می‌افتد و جهاد اکبر شروع می‌شود. البته نقصی در کار نیست و هر دو حق به شمار می‌آیند؛ منتها یکی حق است و دیگری احق، یکی خوق است و یکی خوب‌تر، یکی کمال است و دیگری اکمل. بنابراین، کارهای اولیای الاهی بر اساس عشق است. امام صادق(ع) در جلد دوم اصول کافی، فرمود: «اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشَقَ العِبادَة.» این کسی است که مزه عبادت را بچشد و حقایق بهشت و جهنم را ببیند.
عقل با برهان اثبات می‌کند که بهشت و جهنمی هست. عشق می‌گوید من می‌خواهم بهشت و جهنم را ببینم. آن که دلیل و برهان اقامه می‌کند و معاد و بهشت و میزان و ما نند آن را حق می‌شمارد، عاقل است؛ ولی آن که در پی دیدن بهشت و جهنم است، عاشق است. کارهای سید الشهدا(ع) عاشقانه بود. عشق فوق عقل است نه دون عقل. یک وقت گفته می‌شود فلان کار عاقلانه نیست، یعنی بر اساس وهم و خیال است؛ ولی گاه گفته می‌شود نه تنها عاقلانه است بلکه بالاتر از آن، عاشقانه است؛ یعنی آن‌چه فهمیده با درون خود یافت.
آن جا که انسان حقیقت را می‌یابد و برابر شهود عاشقانه حرکت می‌کند، عقل نقش ندارد؛ این نقش نداشتن بدان سبب است که نور عقل تحت ا لشعاع نوری قوی‌تر قرار گرفته نه بدان علت که نورش خاموش شده است و نور ندارد.
عقل دو وقت از کار می‌افتد و فعل انسان برابر عقل نیست:
1. وقتی انسان گرفتار غضب یا شهوت می‌شود و به معصیت مبتلا می‌گردد. این جا کار عاقلانه نیست و سفیهانه است. این مثل آن است که ماه دچار خسوف شود و تاریک گردد. در این حال عقل نور ندارد. عقل انسان معصیت کار مانند ماه منخسف است. این که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:«کَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحْتِ هَوی اََمیرٍ»، اشاره به همین مطلب است.
2. عقل نور دارد، ولی کارآیی ندارد؛ و آن وقتی است که تحت الشعاع نور قوی‌تر قرار می‌گیرد؛ مثل این که ستارگان در روز کارآیی ندارند. این کار آمد نبودن بدان علت است که تحت الشعاع نور خورشیدند که فضا را روشن کرده است نه به سبب تاریکی و بی‌نور بودنشان. کسی که عاشق شد، عقل دارد و عقلش هم کار می‌کند و نور دارد؛ ولی نور عقل تحت الشعاع نور عشق است.
جریان امام حسین - سلام الله علیه - در کربلا از این نوع بود؛ یعنی نه تنها عاقلانه بود بلکه بالاتر و برتر از آن عاشقانه هم بود.





      

اهل کوفه نبودن یعنی این‌که بدانی،
تا حسین نیامده، ولی امر مسلم است.





      

یا حسین (ع) گفتن کجا؟
با حسین (ع) ماندن کجا؟





      

 

پناه بردن به نزدیکان و عزیزان در سختی ها باعث آرامش خاطر انسان و تحمل آسانتر مصیبت و سختی می شود. مخصوصا اگر بدانیم که او می تواند ما را از آن ناراحتی و سختی بیرون آورد.

اما در روز قیامت سختی ها و گرفتاری های انسان آنقدر زیاد است که انسان حتی از نزدیکترین عزیزانش نیز فرار می کند. 1

در آن روز پر اضطراب رحمت خداوند تنها جای امنی است که می شود به آن پناه برد و به آرامش دست یافت.اما چه کسانی می توانند در آن روز به رحمت اللهی پناه برند؟


امام سجاد علیه السلام می فرماید:

سه خصلت در هر مومنی باشد در روز قیامت در سایه رحمت الهی می باشد و از سختی های محشر در امان است؛

 

 

 

اول: در کارگشایی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

دوم: قبل از هرسخن و هرکاری فکر کند و ببیند آیا رضایت خدا در آن هست یانه؟

سوم: قبل از عیب جویی و عیب گویی دیگران،سعی کند عیب های خود را برطرف نماید.2

 

 

 

1 سوره عبس آیه 34

 

2 قالَ الاْ مامُ عَلیّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ:

ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤ مِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ، وَأظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْ کْبَرِ:

مَنْ أَعْطی النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَدا وَرِجْلاً حَتّی یَعْلَمَ أَنَّهُ فی طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها أَوْ فی مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْبٍ حَتّی یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ. تحف العقول ص 204





      

بارالها اجلم را تو به تاخیر انداز...

چند روزیست دلم تنگ محرم شده است.





      

بازهم قصه ی قدیمی کرامت تراشی صوفیه، برای اقطاب و شیوخ فرقه خود جهت فریب افراد!
موسسه راهبردی دیده بان: چندی پیش در سایت اطلاع رسانی فرقه گنابادی به سرکردگی تابنده، ویژه نامه ای تحت عنوان «ِمهر مجذوب» توزیع گردید، در این ویژه نامه مقاله ای با موضوعیت «قطب، مصداق اهل بیت در زمان خویش است» درج گردید که به نقد آن می پردازیم.

آنچه را که به آن در مقاله فوق پرداخته بودند، مفهوم و اصطلاح «اهل بیت» بود، که  به چه کسانی اهل بیت گفته می شود و چه کسانی در این دایره قرار می گیرند. به اعتقاد این ویژه نامه اهل بیت منحصر به چهارده معصوم نمی باشد و مفهوم و اصطلاح اهل بیت به ما دیکته شده است و مفهوم آن چیز دیگری است که ناگفته مانده است!
البته منظورشان از «اهل بیت»، «اهل بیت خدا» است که یا از روی جهالت و یا عامدا جهت فریب اذهان فرقه خود برای کرامت تراشی سرکردگان خود اقدام به چنین حرکتی می کنند. و اما خوب است که بدانید همه در حیطه (اهل بیت خدا) قرار می گیرند، از بت پرست و بودا گرفته تا مسیحی و یهودی و مسلمان، حتی اشیاء هم در این دایره هستند چه برسد به اقطاب! مطلب قابل تامل آن است که، شان کدامین مذهب و کدامین افراد در نزد خداوند  بالاتر است.
و در ادامه اینگونه  نوشته است: پس او (اقطاب صوفیه) مفهوم کامل تری و بلکه به کامل ترین مفهوم ممکن، مصداق «اهل بیت خدا» در عصر و زمانه خود است. همان مقام قطب در مکتب تصوف است. یعنی (قطب) راه رسیدن به مقام انسان کامل برای همگان در همه عصرها و دوره ها می باشد.
از نظر استاد مطهری، عباد محض، زاهد محض، مجاهد، آزاده عاشق محض و انسان عاقل محض، هیچکدام انسان کامل نیستند. انسان کامل انسانی است که همه ارزش ها در او رشد کرده باشد،آن هم به حد اعلا و هماهنگ با یکدیگر که می توان گفت امام علی(ع) چنین انسانی است. امام علی(ع) از هزار سال پیش تا به امروز با صفت «جامع الاضداد» شناخته شده است. حتی خود سید رضی در مقدمه نهج البلاغه می گوید: من مطلبی را همیشه با دوستانم در میان می گذارم که اعجاب آنها  بر می انگیزد، همین موضوع است، یعنی جنبه های گوناگون سخنان علی(ع) است که انسان در هر قسمتی از سخنان ایشان که وارد می شود، می بیند به دنیای غیر از دنیای قبل رفته است، یک دفعه در دنیای عباد است، یک وقت در دنیای زهاد، زمانی در دنیای فلاسفه و هنگامی در دنیای عرفاست، یک وقت در دنیای سربازان و افسران است؛ و در همه جا حضور دارد به طوری که علی(ع) از هیچ دنیایی از بشریت غائب نیست. پس انسان کامل یعنی آن انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است.

ادامه مطلب...



      

روحانی شهید حسن صلاحی اولین شهید شهر برزک

نقل از وبلاگ:http://shohada-barzok.blogfa.com/

 

روحانی شهید حسن صلاحی

نام پدر: حسینعلی

طلوع:01/03/1342       عروج: 25/09/1360

محل عروج: گیلان غرب 

 

فرازی از وصیتنامه شهید 

از شما می خواهم یعنی از همه خواهران و برادران دینی ، اوامر و دستورات امام خمینی را با جان و دل اجرا کنید. جان من و شما فدای خاک کف پای امام. بروید امام را کاملاً بشناسید و پیرو راهش باشید. دعا کنید برای سربازان و پاسداران و همه زحمتکشان. این کشور چه روحانیت و چه کارگر و چه معلم.

ضمناً نماز جمعه را هیچ وقت ترک نکنید که روز نماز جمعه روز عزای دشمن است.





      

هوالرزاق
حضرت آیت الله جوادی آملی

بسیاری از ما اسلامی حرف می زنیم ولی قارونی فکر می کنیم
ما هم خیال می کنیم خودمان زحمت کشیدیم...

اگر بگوییم «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی» همان اسلامی حرف زدن و قارونی فکر کردن است
باید بگوییم «مابنا من نعمة فمن الله»
 

هم در قرآن هست و هم اهل بیت علیهم السلام دستور دادند در نماز و بعد از نماز در تعقیبات بگوییم «اللهم ما بنا من نعمة فمنک»
این برای تنها ثواب بردن نیست، ثواب را بالاخره می دهند، عمده آن است که این دین در زندگی ما بیاید که اگر آمد راحت هستیم
 نه از گرانی می رنجیم نه از تحریم
چون او دارد ما را اداره می کند
به واقع اگر باور کردیم که تمام مار و عقرب عالم پیش خدا روزی دارند
شرق و غرب عالم بخواهند ایران را تحریم کنند اثر ندارد
ما باور نکردیم این حرف ها را، مگر آنها رازقند؟
خدا در قرآن به صورت «عَلَی» فرمود «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»
تمام مار و عقرب ها عائله مندند و من عهده دار روزی آن ها هستم، این خدا است
 

چون دین در زندگی ما نیست اگر شنیدیم یک مخذولِ منکوبِ ملعونِ ازل و ابد در صدد تحریم است،
 می رنجیم و می گوییم چه خواهد شد؟

هیچ نخواهد شد
خداوند فرمود اگر شما به راه باشید، «وَلَو أَنّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرکات منَ السَّماءِ وَ الاَرض»
ما مسلمانیم ولی متأسفانه با این عقیده که
دین از زندگی جدا است
روش ما این است که دین در نماز و روزه است
و زندگی امر عادی است.
 





      
   1   2   3      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم