بچه ها وقتی اشتباهی می کنند و می ترسند که بزرگترها آنها را نبخشند، می گردند دنبال کسی که ضامنشان شود و زمینه بخشوده شدن را فراهم کند؛ مثل یک جور میانجی گری می ماند. حکایت انسان ها در برابر خدا مثل حکایت بچه ها در برابر پدر و مادرشان است. همه ما وقتی مرتکب گناهی – کوچک یا بزرگ – می شویم، امیدمان به بخشش خداست و وقتی سخن از بخشش گناهان به میان می آید. باب تازه ای در ذهن ها گشوده می شود؛ «شفاعت».
عبارت «اشفع لنا عندالله» برای ما عبارت آشنایی است. بیشترمان بارها و بارها شب های چهارشنبه در تمام بندهای دعای توسل آن را شنیده و به زبان آورده ایم یا اصطلاحاتی مثل «شفیع روز جزا» برای هیچ کس بیگانه نیست. شاید در ذهن شما هم پرسش های بسیاری درباره شفاعت وجود داشته باشد؛ اینکه اصلا شفاعت به چه معناست؟ چه کسانی می توانند ما را در برابر خدا شفاعت کنند؟ کدام دسته از گناهکاران از شفاعت بزرگان محروم می شوند؟ چه کنیم که در گروه شفاعت شوندگان قرار گیریم؟ و سؤالات بسیاری از این دست برای خیلی از ما مطرح است. در این مطلب سعی کرده ایم میان آیات و روایات قرآنی دنبال پاسخی برای این پرسش ها و پرسش های مشابه بگردیم.
سخن پیامبر(ص) در جلد هشتم بحارالانوار هم اهمیت شفاعت در اسلام را نشان می دهد: «کسی که سه چیز را انکار کند، از پیروان ما نیست؛ معراج، سؤال در قبر و شفاعت».
کلمه شفاعت در قرآن کریم حدود 30 مرتبه با واژه های مختلف و در پیام های متفاوت آمده است. از نظر معنای لغوی، شفاعت از ریشه «شفع» به معنای جفت کردن، قرار دادن و ضمیمه کردن چیزی در کنار چیز دیگری یا هدفی مشخص است. کلمه «شفع» یعنی جفت و در اصطلاح واسطه قرار گرفتن کسی یا چیزی برای آزادی و استخلاص دیگری از عقوبت و مجازات است: «ضمیمه شدن کسی به دیگری برای اینکه وی را یاری دهد و از طرف او تمنایش را درخواست کند».
آیات قرآنی و روایات اسلامی بسیاری بیان می کنند که در یکی از توقفگاه های قیامت به نام «مقام محمود». فرشتگان، انبیاء اولیا، صالحان و حتی مومنان از افراد مومن و موحدی که مرتکب گناه و معاصی شده ولی توفیق توبه نیافته اند یا توبه آنها مؤثر نبوده، شفاعت می کنند چون رحمت خدا گسترده است و بر غضبش پیشی می گیرد. در دعای جوشن کبیر می خوانیم «یا من وسعت کل شیء رحمته، یا من سبقت رحمته غضبه؛ یعنی ای آنکه رحمتش همه چیز را فرا گرفته، ای آنکه رحمتش بر غضبش پیشی گرفته».
البته شفاعت معنای تشویق به گناه نیست که انسان را برای انجام گناه گستاخ کند. امام علی(ع) می فرماید: «شفاعت کننده بال و پر طلب کننده است»؛ یعنی همان گونه که جوجه های پرندگان نمی توانند بدون کمک پدر و مادر خود به پرواز درآیند، شفاعت کنندگان هم به کمک شفاعت شوندگان پرواز می کنند. سخن پیامبر(ص) در جلد هشتم بحارالانوار هم اهمیت شفاعت در اسلام را نشان می دهد: «کسی که سه چیز را انکار کند، از پیروان ما نیست؛ معراج، سؤال در قبر و شفاعت».
در قرآن تعبیرهای مختلفی درباره شفاعت وجود دارد که به پنج گروه کلی تقسیم می شوند:
گروه اول آیاتی هستند که شفاعت را مخصوص خدا می دانند؛ در آیه چهارم سوره سجده آمده «ما لکم من دونه، من ولی و لا شفیع» یعنی «هیچ ولی و شفاعت کننده ای برای شما جز خداوند نیست». همچنین خداوند در آیه 44 سوره زمر می فرماید: «قل الله الشفعه جمیعا، له ملک السماوات والارض ثم الیه ترجعون؛ بگو تمام شفاعت از آن خداست زیرا حاکمیت آسمان ها و زمین از آن اوست و سپس همه به سوی او باز می گردید». البته این آیات نیاز به تفسیر دارند و به معنای ظاهری آنها نمی شود بسنده کرد.
دسته دوم آیاتی اند که در قرآن به موضوع شفاعت اشاره می کنند؛ آیاتی که شفاعت را وابسته به اذن و اجازه خدا می دانند. در آیه 109 سوره طه آمده: «یومئذ لا تنفع الشفعه الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا؛ در آن روز شفاعت (کسی) سودی نمی بخشد، جز کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده و از گفتار او راضی باشد». در آیه 255 سوره بقره می گوید: «من ذالذی یشفع عنده الا باذنه؛ کیست که در نزد خدا جز به اذن او به شفاعت برخیزد». همین مفهوم در آیه سوم سوره یونس هم این طور بیان شده: «ما من شفیع الا من بعد اذنه؛ هیچ شفاعت کننده ای جز به اذن خدا وجود ندارد». مشابه این مضمون در آیات 22 سوره سبا و 26 سوره نجم هم تکرار می شود. همچنین خدا در آیه 87 سوره مریم(س) می فرماید: «لا یملکون الشفاعه الا من اتخذ عند الرحمن عهدا؛ مالک شفاعت نیستند مگر کسانی که از نزد خداوند رحمان پیمانی دریافت کرده باشند (اجازه شفاعت)». در واقع خدا می خواهد در این آیه به کفاری که خدایان را پرستش می کردند و آنها را شفیع خود قرار می دادند، پاسخ دهد که هیچ کس در آنجا مالک شفاعت نیست و تنها کسانی شفاعت می کنند که قبلا با خدا عهدی بسته اند و از مقربین درگاه خدا هستند.
دسته دیگری از آیات در قرآن وجود دارند که به ظاهر شفاعت را نفی می کنند و همین آیات هستند که عامه را دچار شبهه کرده اند؛ مثلا آیه 254 سوره بقره از این دسه است؛ «یا ایها الذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل از یاتی یوم لابیع فیه و لاخله و لا شفاعه؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از آنچه روزی تان کرده ایم انفاق کنید قبل از آنکه روزی برسد که در آن روز نه معامله ای و نه دوستی ای و نه شفاعتی به کار آید». آیه 48 سوره مدثر هم می گوید: «فما تنفعهم شفاعه الشفیعین؛ شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمی بخشد» و آیه 48 سوره بقره: «و اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعه و لا یوخذ منه عدل و لا هم ینصرون؛ بپرهیزید از روزی که کسی به جای دیگر ی مجازات نمی شود و از برای رهایی از عقوبت به کارهایش هیچ معادل و بهایی قبول نمی شود و شفاعت به حال او سودمند نیفتد و یاری نشوند».
این دسته آیات هشدار برای یهود و کسانی هستندکه معتقد بودند چون اجدادشان پیامبران الهی بوده اند، حتما آنها را شفاعت می کنند یا خیال می کردند می توانند برای گناهان خود معادل و بهایی پیدا کنند و با رشوه و پارتی جرائمشان را از بین ببرند! اما قرآن به آنها هشدار می دهد از آن روز بترسید که قضاوت فقط بر مبنای اعمال هر فرد صورت می گیرد. نه فردی به جای دیگری مجازات می شود، نه شفاعتی پذیرفته است، نه غرامت و بدلی قبول خواهد شد و نه از سوی کسی یاری می شوند.
باید توجه داشت شفاعتی که در آیه 48 سوره بقره نفی می شود، همان شفاعتی است که می توانست موجب جسارت و جرات در گناهان شود و یهود نصاری به آن معتقد بودند؛ نه آن شفاعتی که مکمل اعمال نیک افراد نیکوکار است و مسلمانان به آن اعتقاد دارند.
چهارمین دسته از آیات قرآنی که به موضوع شفاعت می پردازند، آیاتی هستند که بعضی از افراد را به دلیل اعمالی، از شفاعت محروم می دانند. خداوند در آیات 40 تا 48 سوره مدثر می فرماید: اصحاب یمین همان طور که در باغ های پر نعمت بهشت هستند از مجرمان سؤال می کنند که چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مجرمان در پاسخ اصحاب یمین به چهار گناه خویش اعتراف می کنند؛ اول می گویند ما از نمازگزاران نبودیم. اگر نماز می خواندیم، ما را به یاد خدا می انداخت و از فحاش و منکر نهی می کرد. دوم اینکه به مسکین اطعام نمی کردیم و حاجت تهیدستان را رفع نمی کردیم؛ یعنی همان طور که حق الله را ادا نمی کردیم، حق الناس را هم نمی پرداختیم و سوم اینکه پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم؛ یعنی آن چنان در باطل فرو رفته بودیم که از هر حقیقتی غافل ماندیم.
آیات قرآنی و روایات اسلامی بسیاری بیان می کنند که در یکی از توقفگاه های قیامت به نام «مقام محمود».
در مجالسی که آیات خدا را استهزا یا تبلیغات ضداسلامی می کردند، شرکت می کردیم و با تهمت، غیب، لهو، لعب و شوخی های رکیک خوشگذرانی می کردیم. تکذیب روز جزا، چهارمین گناه مجرمان است و همین تکذیب منشا ارتکاب تمام گناهان می شود. مجرمان می گویند ما همواره روز جزا را انکار می کردیم تا زمانی که مرگ ما فرا رسید. آنگاه با نزدیکی مرگ و بعد از مرگ به حقانیت روز جزا یقین پیدا کردیم اما این دیگر برای ما نتیجه نداشت. پس شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی ندارد؛ یعنی اگر چه در روز قیامت، شفاعتی در کار است اما شامل مجرمان نمی شود زیرا شفاعت بی قید و شرط نیست بلکه نیاز به وجود زمینه مساعد در شفاعت شونده دارد و همان طور که آب برای دانه فاسد، بی ثمر است، شفاعت هم برای مجرمان فایده ای ندارد.
در گروهی از آیات قرآن بیان می شود که صحت شفاعت شفاعت کننده و مورد شفاعت قرار گرفتن شفاعت شونده شرایط دارد؛ یعنی هر کس نمی تواند شفاعت کند و هر کسی هم مورد شفاعت قرار نمی گیرد. آیه 86 سوره زخرف اشاره به همین موضوع دارد: «ولا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون؛ آنها را که غیر از او می خوانید قادر بر شفاعت نیستند، مگر کسانی که گواهی به حق داده اند و به خوبی آگاهند».
همچنین در آیه 28 سوره انبیا می فرماید: «ولا یشفعون الا لمن ارتضی؛ آنها جز برای کسی که خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعتش را داده) شفاعت نمی کنند». این آیات بیان می کنند که شفاعت کننده باید شایستگی این مقام را داشته باشد وهمچنین شفاعت شونده باید به مرز خشنودی خدا رسیده باشد تا مشمول شفاعت قرار گیرد.
این پنج گروه آیات هیچ گونه تضادی با هم ندارند و به روشنی دلالت می کنند که شفاعت دارای مراحلی است. گاهش شفاعتی در کار نیست و گاهی به اذن الهی و وجود شرایط و عوامل مشروع قطعا در قیامت شفاعت انجام می شود.
مجله آیه