وقتى نوای ملکوتی اذان از گلدسته های سر به فلک کشیده، در کوچه های شهر می‌پیچد، گویی که بوی بهشت مشامم را می‌نوازد، و مرا آماده می‌سازد برای زیباترین لحظ? حضور، لحظه ای که در آن جریان دارد عشق، جریان دارد طیف، جریان دارد نور و من می‌روم تا در این دنیای پر زرق و برق به دور از دلبستگی های خاکی لحظه ای دل به آسمان، به آفتاب، به نور و روشنی بسپارم. می‌روم تا در حریم ملکوتی یار، چند رکعت نماز عشق بگذارم. می‌روم تا از دریای نیایش کاسهای شبنم عشق بنوشم.

نیتی زلال می‌کنم و می‌گویم: خدایا! به من حضور قلب عطا فرما تا در حصار خاکی دنیا زنجیر خودپرستی و گمراهی دست و پای ایمانم را نبندد و آنقدر بر دل تاریک من نور معرفت بتابان تا هرگاه نوای دلنشین اذان را شنیدم، نه از روی عادت، بلکه از روی عشق و دلدادگی رو به درگاهت آورم و با تو عاشقانه به گفتگو بنشینم:

 

«خوشا آنان که الله یار شان بی                   که حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمـازند                      بهـشت جـاودان بـازارشـان بـی»1

 

آنگاه با دلی سرشار از حضور برمیخیزم. آب بر چهر? روح عطشانم می‌ریزم. رو به قبل? نیاز می‌نشینم تا گلی از گلستان توحید بچینم. شور اشتیاق در دلم موج می‌زند.با دلی سرشار از یقین، قامت عشق می‌بندم «قد قامت الصلوة، قد قامت الصلوة» همه وجودم از عشق متبلور می‌شود. «الله اکبر، الله اکبر» جلال و جبروتش چنان هیاهویی بر دلم می‌اندازد که بی خود از خویش می‌شوم. آیه های نورانی نماز چون شبنمی بر گلبرگ لبم می‌تراود.

یاد خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

«به نام خداوند بخشاینده و مهربان»

خداوند زمین و آسمان

«خداوند بخشنده دستگیر کریم خطا بخش و پوزش پذیر»2

الحمد لله رب العالمین

«ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است».

خدایی اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم خدایی که عالم را در هفت روز آفرید.

و از روح خود در ضمیر انسان دمید.

ستایش خدایی را که بر صفحه خاک نفش جنگل و دریا، کوه و صحرا را کشید.

خدایی که همه هستی از اوست؛ «ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده»3

الرحمن الرحیم

«خداوند بخشاینده و مهربان»

خداوندی که همه عالمیان، اغنیا و ضعیفان، از دریای لطف بیکرانش می‌نوشند و سیراب می‌شوند.

مالک یوم الدین

«پروردگاری که پادشاه روز جزاست».

روز سرنوشت، روز رستاخیز و روز الست.

روزی که انسان نامه به دست، رو به درگاه ربوبیت دوست می‌ایستد تا آنچه را که در مزرعه اعمال خویش کاشته است برداشت کند. خواه خوشه های طلایی ثواب، خواه خارهای گناه؛

«من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

                                                        هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت»4

پروردگار من، پرستش توست که ما را از باتلاق منیت رها می‌سازد.

خدایا! تنها در زیر آسمان یکتا پرستی توست که می‌توانیم با بال و پری به وسعت پرواز تا سمت عزت و آزادگی اوج بگیریم.

الهی! تنها تو را می‌پرستیم که تلاوت نامت آرامش قلب هاست،الا بذکر الله تطمئن القلوب.سوره رعد،آیه 28

اهدنا الصراط المستقیم

ای رب جهانیان!«ما را به راه راست هدایت فرما!»

مگذار که در کویر جهالت سرگردان شویم.

بگذار تا در کوچه باغ وصالت، چون نسیمی در می‌ان عطرگلهای توحید رها شویم.

ای مهربانترین مهربانان! از تو می‌خواهیم در کوچههای غفلت، چراغ «صراط المستقیم» را روشنی بخش راهمان سازی تا به مقصد رستگاری رهسپار شویم.

الهی!

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود    از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت5

صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین

ای امید ناامیدان! از تو می‌خواهیم راه کسانی را به ما نشان دهی«که به آنان نعمت عطا کردی، همانان که نه درخور خشماند و نه گمراهان».

ای کریم و دستگیر، دست ما را بگیر و ما را از شب ظلمانی«اماره»به صبح روشن «مطمئنه» هدایت فرما!

ای خطاپوش! اگرچه در کوچه های خاکی دنیا راه بهشت را گم کردهایم.

اگرچه خطا کاریم و رو سیاه با کوله باری از گناه به سوی تو آمده ایم، اما:

«دارم امید عاطفتی از جناب دوست

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست»6

ـــــــــــــــــــــــــــــ

1. دوبیتى هاى باباطاهرعریان؛تهران،گنجینه،1381،ج 5،ص 30

2. بوستان سعدی؛ تصحیح محمدعلى فروغى،تهران،علمى،1378،ج 5،ص 3.

3. مخزن الاسرار نظامى؛تصحیح حسن وحیدى دستگردى،به کوشش دکتر سعید حمیدیان، تهران، قطره،1384،ج 8،ص 7.

4. دیوان غزلیات حافظ؛ به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر،تهران،صفى علیشاه،1377،ج 26،ص 112.

5. دیوان غزلیات حافظ، ص 130

6. همان،ص 83