تحلیی بر واقعه معراج از نگاه قرآن
یکی از بحثهای بسیار مهم مربوط به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بحث مربوط به معراج ایشان است که در قرآن کریم نیز مطرح شده است، این نوشتار در ده قدم مباحث مربوط به این واقعه را بیان خواهد کرد:
قدم اول:
معنی«اسراء»: السّری: سیر الیلل (سیر در شب)[1] کلمه اسراء و سری که ثلاثی مجرد آن است به معنای سیر در شب است وقتی گفته می شود«سری و اسری» معنایش این است که فلانی در شب راه پیمود.[2]
قدم دوم:
آیا معراج یک مرتبه واقع شده یا بیشتر از یک مرتبه؟ از احادیث معتبره ظاهر می شود که معراج رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چندین مرتبه واقع شده به گونه ای که علماء از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ روایت کرده اند که حق تعالی حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را صد و بیست مرتبه به آسمان برد و در هر مرتبه آن حضرت را در باب ولایت و امامت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ و سایر ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ بیشتر از سایر فرائض تأکید و توصیه فرمود.[3] که در میان این دفعات معراج معروفترین و مشهورترین آنها معراجی است که در قرآن کریم به آن تصریح شده و به نام«لیلة الاسراء» (شب اسراء) شهرت دارد.
قدم سوم:
اصل معراجی که به لیلة الاسراء معروف است از آیات کریمه و احادیث متواتره ثابت شده است بدین صورت که حق تعالی حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در یک شب از مکه معظمه تا مسجدالاقصی و از آنجا به آسمان ها تا سدرة المنتهی و عرش اعلاء سیر داد و عجائب خلق سماوات را به آن حضرت نشان داد و رازهای نهانی و معارف نامتناهی به آن حضرت القاء فرمود و آن حضرت در بیت المعمور و تحت عرش به عبادت حق تعالی قیام نمود و با انبیاء ملاقات کرد.[4]
قدم چهارم:
در مورد مکان و زمان معراج فوق اختلاف وجود دارد، در اینکه معراج در چه سالی اتفاق افتاده است بعضی گفته اند سال دوم بعثت بوده و این قول را به ابن عباس نسبت دادهاند، بعضی گفتهاند در سال سوم بعثت اتفاق افتاده و بعضی آن را در سال پنجم یا ششم دانستهاند، بعضی ده سال و سه ماه بعد از بعثت و بعضی دوازده سال بعد از بعثت و بعضی یک سال و پنج ماه قبل از هجرت و بعضی یک سال و سه ماه قبل از هجرت و بالاخره بعضی آن را شش ماه قبل از هجرت دانستهاند.[5] و در مورد مکان وقوع این معراج نیز اختلاف وجود دارد بعضی گفتهاند در شعب ابوطالب بوده و عدهای آن را در خانه ام هانی (خواهر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ که نامش فاخته بود)[6] اتفاق افتاده و آنگاه آیه شریف سوره اسراء که ابتدای معراج را مسجدالحرام دانسته تأویل نمودهاند که مقصود از آن تمام حرم است که آن را مجازاً مسجدالحرام نامیده، و بعضی دیگر گفته اند از مسجدالحرام بوده، ولی به هر حال معراج معروفی که آیه شریفه سورة اسراء آن را اثبات می کند ابتدایش مسجدالحرام است. و آن دو نظر اول درباره محل وقوع معراج در لیلة الاسراء قابل قبول نیست.[7]
قدم پنجم:
آیاتی که بر معراج فوق دلالت دارند: این آیات سه دسته اند. دسته اول آیاتی است که دلالت بر بخش اول (سیر زمینی) معراج دارند و دسته دوم آیاتی هستند که دلالت بر بخش دوم معراج (سیر آسمانی) دارند و دسته سوم آیه ای است که دلالت بر ملاقات حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با سایر انبیاء دارد.
اما آیه ای که دلالت بر سیر زمینی معراج یعنی از مکه و مسجدالحرام به مسجد الاقصی و بیتالمقدس دارد، آیه اول سورة اسراء است.[8] که به اعتبار همین آیه است که این سوره به نام اسراء نامیده شده است. این آیه چنین بیان میدارد:«پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی ـ که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم ـ برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنوا و بیناست.»
کلمه لیلاً مفعول فیه است و بودنش در کلام این معنا را افاده می کند که این سیر همهاش در شب انجام گرفته است هم رفتنش و هم برگشتنش.[9]
اما آیاتی که دلالت بر سیر آسمانی معراج دارد آیات 13 تا 18 سورة النجم است[10] که میفرماید:«و بار دیگر او را مشاهده کرد. نزد سدرة المنتهی که جنت المأوی در آنجاست، در آن هنگام که چیزی (نور خیره کنندهای) سدرة المنتهی را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرده (آنچه دید واقعیت بود)، او پارهای از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.»[11]
مرحوم علامه دربارة آیه فوق بعد از معنا کردن مفردات و برگرداندن ضمائر چنین می فرمایند: مفاد آیه چنین می شود که: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یکبار دیگر نزد سدرة المنتهی نازل شد و این وقتی بود که به معراج می رفت، و در آن نزله جبرئیل را مانند نزله اول با قلب خود دیدار کرد.[12]
و اما آیه ای که دلالت بر ملاقات حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با سایر انبیاء در شب معراج میکند، آیه 45 سورة زخرف است که میفرماید:«از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم.»[13]
بعضی گفته اند آیه شریفه از آیاتی است که در شب معراج خطاب به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شده تا آن جناب از ارواح انبیاء ـ علیهم السّلام ـ این سؤال را بکند،[14] روایات زیادی هم از ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ موافق با این تفسیر رسیده است از جمله در احتجاج از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ روایت آورده که در حدیثی طولانی فرمود: و اما آیه «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ» خود یکی از براهین نبوت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است که خدای تعالی به او ارزانی داشته و بدینوسیله حجت را بر سایر خلایق تمام کرده برای اینکه بعد از آنکه نبوت را به وسیله آن حضرت خائمه داد و او را به عنوان پیامبر برای تمام امتها و سایر ملل قرار داد این امتیاز را به او داد که به آسمان عروجش داد و همه انبیاء را برایش جمع کرد، و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از نبوت همه آگاه شد و آنها چیزهایی از عزائم خدا و آیات و براهین برایش به عنوان ارمغان بیان کردند.[15]
قدم ششم:
مدت معراج: عروج رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مکه به بیت المقدس و سپس از آنجا به آسمان در یک شب بود،[16] گفته شده که آیه اول سوره اسراء دربارة معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل گردیده که این معراج و اسراء در مکه واقع شده، حضرت بعد از آنکه نماز مغربش را در مسجدالحرام گذاردند او را شبانه به معراج بردند سپس برگشت نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.[17]
بنابراین طبق کلیه تفاسیر، معراج در یک شب بوده ولی آیا کل شب بود یا قسمتی همانطوری که از گفتار فوق که از مجمع البیان مرحوم طبرسی نقل گردید روشن میشود حضرت بعد از نماز مغرب به معراج برده شد و قبل از نماز صبح برگشته است.
قدم هفتم:
فلسفه معراج: قابل ذکر است که فلسفه احکام و بسیاری از موضوعات دینی بر ما خیلی واضح و روشن نیست و جز خدای تعالی و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت معصومین ـ علیهم السّلام ـ برای کسی دست یافتن به همه جوانب آنها ممکن نیست، منتهی از طریق کتاب و سنت به گوشههایی از حکمتهای این موضوعات اشاره رفته است در مورد معراج نیز نکاتی از حکمتهای به معراج رفتن حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیان گردیده است که آن نکات را می شود به صورت زیر جمع بندی نمود:
1. دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمان ها با همین چشم ظاهری، که قرآن می فرماید: لنریه من آیاتنا (تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم). 2. رسیدن پیامبر به شهود باطنی. 3. دستیابی روح بزرگ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به درک و دید تازهای برای هدایت و رهبری انسانها، حضرت به مسائل زیاد و مهمی از فرشتگان و بهشتیان و دوزخیان و ارواح انبیاء آگاهی یافت که در طول عمر مبارک خود الهامبخش او در تعلیم و تربیت خلق خدا بود. 4. احترام به فرشتگان و ساکنان آسمانها به واسطه قدوم مبارک حضرت. در این زمینه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که فرمودند: خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او جریان نمی گیرد و لکن او میخواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتیهای عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند.[18]
قدم هشتم:
جواب به تقاضای حال حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مرحوم علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «اینکه فرمود:«انّه هو السمیع العلیم» بیان علت سیر دادن او به منظور نشان دادن آیات است یعنی خدا چون شنوا به گفته های بندگان و بینای به افعال ایشان است و تقاضای حال رسول خود را دید که چنین اکرامی را اقتضاء میکند او را برای نشان دادن پارهای از آیات و نشانه هایش شبانه سیر داد.[19]
قدم نهم:
درباره کیفیت معراج رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بین مفسران چهار نظر وجود دارد:
الف) معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در تمام مراحل روحانی بوده است؛ یعنی روح به صورت تخلیه از جسم، این عوالم را طی کرده است.
ب) معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روحی بوده، اما نه به صورت تجرّد از بدن، بلکه به صورت رؤیا و برزخی بوده و تمام این عوالم به صورت رؤیا سیر شده است.
ج) سیر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بالا به صورت روحانی بوده، این نظریه را ابن شهر آشوب برگزیده و به علمای امامیه نسبت داده است.[20]
د) سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بوده و همه جا را با تن و روان، سیر نموده است.
قدم دهم:
مشهور در میان دانشمندان شیعه همین نظریة چهارم است و قرائن ذیل بر صحت آن گواهی می دهد:
الف: متبادر از لفظ «عبد» در آیه، همان شخصیت خارجی است که از تن و روان (بدن با روح) ترکیب یافته است و هرگاه معراج وی تنها به صورت روحانی بود، لازم بود بفرماید:«بروحه»، آیاتی که اشاره به لفظ «عبد» شده عبارتند از:
1. «أرایت الذی ینهی عبداً اذا صلّی؛ آیا دیدی کسی را که نهی میکرد، بندهای را وقتی نماز گذارد.»[21]
2. »و انّه لما قام عبد الله یدعوه؛[22] و چون بندة خدا برخاست تا او را بخواند» و همچنین است در آیات دیگر، آری در یک آیه، لفظ»عبد» در معنای وسیعی به کار رفته بلکه موجودات مجرّد از ماده و پیراسته از جسم را نیز در برمی گیرد، چنانکه میفرماید:«ان کل من فی السموات و الارض الاّ اتی الرّحمن عبداً؛4 تمام کسانی که در آسمان و زمین قرار دارند، به صورت بنده نزد خدا حاضر می شوند».
بندگی اختصاص به انسان خاکی ندارد، بلکه فرشتگان و پریها، نیز بندگان خدا هستند. اگر لفظ»عبداً» در آیة فوق در معنای وسیع و گسترده به کار رفته است، به خاطر قرینهای است که در آغاز آیه وجود دارد و آن این است که موضوع را به صورت عام مطرح کرده و میفرماید:«ان کل من فی السموات و الارض؛[23] اگر چنین قرینهای نبود، لفظ»عبداً» بر فرشته و پریها اطلاق نمی شد».
ب: در سورة نجم، از شهود و رؤیت دل سخن میگوید و میفرماید:«ما کذب الفؤاد ما رأی؛ دل آنچه را که دیده دید، تکذیب نکرد.» و اگر این بخش از معراج روحانی بوده، در این صورت بحث از تکذیب رؤیت توسط دل بی معنا بود.
ج: جمله «ما زاغ البصر و ما طغی؛ چشم نلغزید و طغیان نکرد».
این قرائن سه گانه به ضمیمة اتفاق علمای اسلام ـ جز عدّه انگشت شماری از آنان ـ گواه بر این است که این سیر ملکوتی با همین بدن عنصری انجام گرفت و تفاوتی در آغاز و پایان آن نبوده است. بنابراین، آنچه که تفتازانی صاحب مقاصد و شرح آن[24] از عایشه نقل میکند که معراج پیامبر روحانی بوده و یا از معاویه نقل شده که معراج از عالم رؤیا بوده است، همگی بر خلاف ظواهر آیات یاد شده بود و فاقد ارزش علمی می باشند.
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
1 . راغب مفردات، ص338.
2 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج13، ص6.
3 . منتهی الامال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، ج1، باب اول، ص140.
4 . منتهی الامال، تحقیق ناصر باقر بیدهندی، ج1، باب اول، ص138.
5 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج13، ص38.
6 . منتهی الامال ، تحقیق ناصر باقر بیدهندی، ج1، باب اول، ص139.
7 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج13، ص38و39.
8 . تفسیر نمونه ، ج12، ص12.
9 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج13، ص6و7.
10 . تفسیر نمونه ، ج12، ص12.
11 . «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى، عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى، إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ المنتهی، ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى، لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى» النجم/13ـ18.
12 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج19، ص49.
13 . «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ» زخرف/45.
14 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج18، ص156.
15 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج18، ص160.
16 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ، ج18، ص289.
17 . مجمع البیان ، ج3، ص8.
18 . تفسیر نمونه، ج12، ص16و17، ج 22، ص502.
19 . المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج13، ص6.
20 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 135.
21 . سورة علق، آیة 9ـ10.
22 . سورة جن، آیة 19.
23 . سورة مریم، آیة 93.
24 . شرح مقاصد، ج 2، ص 192ـ193، طبع اسلامبول