یکی از راههای سیرو سلوک و شاید اولین و مهترین قدم، محاسبه نفس است .سیر و سلوک نیاز به علم بخصوصی ندارد و هر انسانی چه تحصیل کرده و چه بی سواد با محاسبه نفس خویش گام مهمی در جهت وصال معشوق برداشته است.
« محاسبه نفس» در قرآن و روایات
قرآن کریم کسانی را که به حساب و کتاب نفس خویش توجه دارند را خردمند معرفی میکند(رعد،21). در جایی دیگر می فرماید : « ای صاحبان ایمان و دلهای بیدار تقوا داشته باشید و مراقب خویش باشید که چه پیش می فرستید. باز هم تقوای الهی داشته باشید و بدانید که خدا از همه کارهای شما آگاه است » (حشر،18) این آیه کریمه دستور مراقبت بر خویشتن است. اعمال انسان به منزله کالا و متاعی در نظر گرفته شده که پیش فرستاده می شود و آدمی خود بعداً به آن متاع ملحق می گردد، مانند کسی که قبل از آنکه به سفری برود کالاها و متاعهایی می فرستد و بعد خودش می رود. آیات زیادی در قرآن در باب محاسبه نفس آمده که جهت خلاصه گویی از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.
در کتب روایی نیز احادیث زیادی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) در باب محاسبه نفس به چشم می خورد. مانند احادیث ذیل :
رسول خدا (ص) فرمود: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا: قبل از آن که شما را به پای حساب رسی بکشانند، خودتان را به حساب بکشید.» (1) امیرمؤمنان علی (ع) نیز میفرماید: «قیدوا انفسکم بالمحاسبة: خود و رفتار خود را با حساب رسی کنترل کنید.» (2) ، و همه اینها ناظر به یک اصل است و آن اینکه انسان این فرق را با سایر امور تربیت پذیر دارد که مربیان خارجی برای تربیت وی کافی نیستند. هر کسی باید در خودش حالت " مربی گری " نسبت به خودش پیدا شود، دو شخصیت پیدا کند، از یک نظر فرمانده باشد و از یک نظر فرمان پذیر، از یک نظر پندده باشد و از یک نظر پند پذیر، از یک نظر ملامت کن باشد و از یک نظر ملامت پذیر، از یک نظر حساب کش باشد و از نظر دیگر حساب ده.
مراد از محاسبه اعمال چیست؟
در روایات آمده که شخصی از امیرمؤمنان علی (ع) پرسید: محاسبه یعنی چه؟ و انسان چگونه باید به حساب رسی خود بپردازد؟ آن حضرت در پاسخ چنین فرمود: «وقتی صبح شد و انسان دوباره به کارهای روزمره ادامه داد، شب که فرا رسید، به وجدان خود رجوع کند و خطاب به آن بگوید: ای وجدان! امروز بر عمر تو گذشت و هرگز دیگر باز نمیگردد، و خداوند از تو در مورد این روز که در چه راهی به مصرف رساندی سؤال میکند که چه عملی انجام دادی؟ آیا خدا را یاد کردی و از او شکرگزاری نمودی، و حق برادر مؤمنت را ادا کردی؟ و اندوهش را برطرف ساختی؟ و در غیاب او آبرویش را حفظ نمودی؟ و پس از مرگ او، حرمت او را در میان بستگانش نگهداشتی؟ و از موقعیتخود برای او بهره بردی؟ و مسلمانی را یاری کردی؟ چه کار نمودی؟ ... اگر وجدان او در پاسخ او بگوید: کارهای نیک انجام دادهام، پس خدا را به بزرگی یاد نموده و سپاسگزاری کند، ولی اگر در پاسخ از گناه خود سخن گفت، استغفار و توبه نماید.» (3)
فایده محاسبه نفس
از جمله فواید محاسبه نفس آن است که وقتی انسان به لغزشهای خود پی برد، فورا آنها را جبران میکند و نمی گذارد
آثار آنها در روحش باقی بماند. اگر انسان به محاسبه اعمال خویش نپردازد، متوجه نمیشود که چقدر گناه و نافرمانی کرده است. وقتی انسان به گناهان خود توجه نکند، آن گناهان در روح او اثر میگذارند و با هر گناه، نقطه سیاهی در دل او ایجاد میشود، تا جایی که با افزایش گناهان سیاهی و تاریکی، دل را فرا میگیرد؛ همچنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «اذا اذنب الرجل خرج فی قلبه نکته سوداء، فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابدا: هر گاه شخص گناهی کند، در دلش نقطه سیاهی برآید، پس اگر توبه کند محو شود و اگر بر آن گناه بیفزاید، آن سیاهی فزونی گیرد تا بر دلش چیره گردد و هرگز رستگار نشود»(4)
توصیه همیشگی بزرگان سیر وسلوک به مراقبه نفس
بزرگان و عارفان وقتی کسی از آنها دستورالعملی را درخواست می کرد آنها اولین برنامه را توجه و محاسبه نفس معرفی می کردند. درباره صفت دائم الذکر بودن مرحوم علامه طباطبایی نقل شده است که : در اواخر عمر که دچار کسالت شدید و عصبی شده حتی نزدیکان را نمی شناخت و از خورد و خوراک غافل بود یعنی اگر لیوان آب یا ظرف غذا را به دستش می دادند تا نمی گفتند، بخور،نمی خورد ؛ ولی در همان حال آهسته ذکر می گفت و به یاد خدا بود و گویی در عالم دیگر است. در لحظات آخرعمرش یکی از شاگردان خصوصی علامه می گوید: از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم وحضور قلب داشته باشم؟ صدای ایشان به قدری ضعیف شده بود که من برای شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم، چند بار فرمود: توجه،مراقبه،توجه، مراقبه. به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن(5)
پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص73
2.میزان الحکمة، ج2، 405
3. بحار، ج70، ص70
4. اصول کافی، ج3، ص373
5. سیری در سلوک عارفان، سید حسین ابراهیمیان ص 137، و جرعه های جانبخش ص 355