سلامی ساده و صمیمی به تو و خبر خوش آمدنت و به روزی که وعده طلوعش را همه ستاره ها می دانند.

هنوز هم چشمه های همیشه منتظرم در خیابان های سوخته آسمان به دنبال نشانه ای از تو می گردند.

نه پرنده ای آواز می خواند نه صدایی از فرشته ای بگوش می رسد. تنهاترین صدا طنین ضربان قلب من است که با هر ضربه ای که می نوازد عقربه های لعنتی را به جلو می فرستد.

لحظه های بی تو بودن چقدر کند می گذرند!

امشب به قدر تمام ثانیه های له شده دلتنگ هستم. از تو هیچ نمی خواهم فقط برای این پرنده های بی زبان انتظار کمی مهربانی بریز! همین!....