مشاهدات یک خبرنگار فرانسوی از تهران
رؤوس مطالب این گزارش عبارتند از:
ـ مردم ایران خواستار سرنوشتی مشابه عراق نیستند، اما امیدوارند که شرایط داخلی بهبود پیدا کند.
ـ به رغم گرایشات موجود در میان جوانان اقشار طبقه بالای پایتخت، خصوصیات اصلی جامعه ایران همچنان ارزشهای مذهب تشیع است و مردم، خواستار آزادی بیشتر در چارچوب همین ارزشها هستند.
در حالی که ذهنیات خودبزرگبینانه در کشورهای عرب همسایه حکومت میکند، در پایتخت ایران، نسیم آزادی به شکل عجیبی وزیدن گرفته است.
تنها کافی است، در تهران سرتان را بالا بگیرید تا چشمتان به آنتنهای ماهوارهای بیفتد که به خوبی در ایوانها یا روی بام ساختمانها استتار شدهاند. البته دولت استفاده از گیرنده ماهوارهای را ممنوع کرده است، آخرین عملیات تجسس و ضبط گیرندهها، به سه سال پیش بازمیگردد اما دوباره آنتنها روی پشتبامها سبز شدهاند و تنها شکایت همسایههای ناراضی است که باعث میشود نیروهای انتظامی مداخله کنند.
بنا بر آخرین آمارها، حدود یک میلیون و 750 هزار ایرانی به شبکههای تلویزیونی سراسر جهان دسترسی دارند. به همین خاطر، تلویزیون در زندگی خانوادههای ایرانی نقش مهمی دارد، به ویژه در شرایط کنونی منطقه، با توجه به همین شرایط است که امروز در تهران بیش از هر موضوع دیگری درباره وضعیت عراق صحبت میشود.
شاید بتوان گفت که شبکههای «سی.ان.ان» بینالمللی و «بی.بی.سی» بیشترین تعداد بیننده را دارند.
اما این بدان معنا نیست که تلویزیون داخلی ایران در مورد مسایل عراق سکوت کرده باشد.
هفت شبکه تلویزیونی ایران همگی تصاویر سقوط مجسمه صدام را در بغداد بارها به نمایش گذاشتند.
سقوط دیکتاتور عراق در ایران باعث ناراحتی هیچکس نشد. چه دلیلی دارد که ایرانیها از سقوط دیکتاتوری ناراحت شوند که او را مسؤول آغاز جنگ هشت ساله بین ایران و عراق (1988 ـ 1980) و کشته شدن بیش از 300 هزار ایرانی و در ضمن بحران اقتصادی در کشورشان میدانند؟
بحثهایی که در ایران جریان دارند، مربوط به ادامه مناقشهای است که در کشور همسایه روی داد. حال بر سر ایران که به وسیله جرج دبلیو بوش در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داده شده است، چه خواهد آمد؟
شبکههای تلویزیونی دولتی ایران، هیچیک از تصاویر مربوط به استقبال گرم مردم بغداد را از تفنگداران آمریکایی به نمایش نگذاشتند و در عوض ترجیح دادند که تصاویر مربوط به تظاهرات عراقیان مخالف حضور آمریکاییها و گزارشهایی در مورد قربانیان غیرنظامی بمبارانها را پخش کنند.
جمهوری اسلامی از محاصره شدن به وسیله نیروهای نظامی آمریکا نگران است؛ در شرق در امتداد مرزهای افغانستان و اینک در غرب در طول سواحل عراقی شطالعرب.
در قلب پایتخت ایران، در نزدیکی میدان هفتتیر، روی دیوار ساختمانی، نقاشی دیوار بزرگی وجود دارد که در آن تصویر عموسام و نوارهای قرمز پرچم آمریکا به چشم میخورد که تبدیل به خط خونین موشکهای آمریکایی شدهاند. زیر نقاشی، شعاری به زبان انگلیسی نوشته شده است: مرگ بر آمریکا!
در تهران، هرگز نمیتوان فراموش کرد که ما در پایتخت دشمن قسم خورده «شیطان بزرگ» هستیم... با این وجود در طول مدت حمله آمریکا و انگلستان علیه عراق، تنها یک مورد تظاهرات ضدآمریکایی در روز 29 مارس در تهران برگزار شد.
البته تعطیلات عید نوروز و آغاز سال نوی ایرانیها که مصادف با آغاز جنگ شده بود، در این امر بیتأثیر نبود، اما نباید از آمریکادوستی آشکار ایرانیها نیز غافل شویم.
بر اساس نتایج یک نظرسنجی که به تازگی به وسیله مجلس ایران صورت گرفت، 74% مردم ایران طرفدار برقراری دوباره گفتوگوها با آمریکا هستند. اما انتشار عمومی نتایج این نظرسنجی به وسیله شخصیت اصلاحطلبی به نام عباس عبدی باعث زندانی شدن او شد اما به هر حال نتایج نظرسنجیها کاملا گویا است.
اگر آمریکا بخواهد علیه ایران وارد عمل شود چه؟ مردم تهران این احتمال را ضعیف میدانند.
آنها میگویند: ایران شش برابر عراق وسعت دارد، جمعیتش سه برابر عراق است و از نظر قومی همگنتر از جمعیت آن کشور است اما، کاش رییسجمهوری آمریکا میتوانست، پس از ماجرای عراق، تأثیر مثبتی در وضعیت ایران بگذارد!
توجه خاصی به اظهارات مقامات دولت ایران در این مورد مبذول شد. در این زمینه اظهارات رییسجمهوری سابق ایران و رییس فعلی نهاد بسیار محافظهکار شورای تشخیص مصلحت نظام، علیاکبر هاشمی رفسنجانی، همه را شگفتزده کرد. فردای سقوط بغداد، رفسنجانی در مصاحبهای با مجله «راهبرد» پیشنهاد کرد که یک همهپرسی در مورد آینده روابط ایران و آمریکا برگزار شود.
اظهارات او که چند ماه پیش غیرقابل تصور مینمود، به تیتر بزرگ مطبوعات تبدیل شد و در همه محافل سیاسی نیز مورد تفسیر و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نظر عمومی بر این است که پس از به قدرت رسیدن محمد خاتمی در سال 1997 و به ویژه پس از آغاز جنگهای آمریکا در منطقه خاورمیانه، قفل و زنجیر سنگینی که ملاها بر شهر تهران زده بودند، شلتر شده است و کماندوهای بسیجی، یعنی شبه نظامیانی که به ترساندن مردم شهرت دارند، خیلی کمتر از گذشته در انظار ظاهر میشوند.
نکته دیگر که باعث تعجب کسانی میشود که با وضعیت کشورهای عرب همسایه ایران آشنایی دارند، این است که در تهران، دست کم در مجامع غیررسمی، خیلی آزادانه از وضعیت کشور انتقاد میشود.
این وضعیت با شرایطی که در مصر یا سوریه حاکم است، به کلی فرق میکند. بسیاری از ایرانیها، حتی بیآنکه شما را بشناسند، به شما میگویند که تا چه حد از عملکرد دولت خاتمی مأیوس شدهاند.
بزرگترین خردهای که به خاتمی گرفته میشود این است: پیشرفت نداشتن در زمینه حل مشکلات اقتصادی. همه مردم با نوعی حسرت در مورد گذشته از مشکلات مالی و اقتصادی گله میکنند: «آه اگر میدانستید سی سال پیش ایران چه وضعیتی داشت! در آن زمان همه چیز فراوان بود و قیمتها هم خیلی کمتر بودند!»
بحران اقتصادی و بیکاری که به 14% در کل کشور رسیده، باعث شده است که مردم در هنر امرار معاش استاد شوند و کسانی که یک خودرو دارند، بخشی از وقت خود را صرف مسافرکشی میکنند. البته مسافرکشی کاری قانونی است که دولت هم آن را تشویق میکند، زیرا باعث سبک شدن مشکل حمل و نقل شهری میشود و حتی افتتاح یک خط مترو در دو سال پیش، کمک چندانی به آن نکرده است.
البته تهران یک کلانشهر زیبا نیست؛ تهران شهری نسبتا جوان است که در سال 1789 به پایتختی برگزیده شد و به همین خاطر ساختمانها و بناهای باشکوهی که در دیگر شهرهای ایران نظیر اصفهان و شیراز وجود دارد، در تهران به چشم نمیخورد. تهران شهری بسیار وسیع است که طول و عرض آن به 100 کیلومتر میرسد و بیش از 12 میلیون نفر جمعیت دارد.
مشخصه اصلی تهران عبارت است از: آلودگی، ترافیک و سروصدای مداوم، به همین خاطر خارج شدن از شهر در هر فرصت ممکن یکی از ضروریات زندگی مردم تهران است.
برای کسانی که نمیتوانند یک آخر هفته پرخرج را در سواحل دریای خزر بگذرانند، بهترین راه ممکن این است که برای هواخوری به دامنههای کوههای البرز پناه ببرند ـ که در این فصل سال هنوز پوشیده از برف هستند ـ در این کوهستانها میتوان اردو زد یا اسکی کرد.
البته تهران گردشگاههای دیگری هم دارد؛ یکی از این مکانها برای جوانان، رستورانی به سبک آمریکایی به نام جام جم (هم نام شبکه اول تلویزیون ایران) میباشد. برای کسانی که معمولا در این مجموعه رستورانها رفتوآمد میکنند، اینجا بهترین محل برای آشنا شدن با دخترهای جوان است.
در روزهای جمعه یعنی روز تعطیل آخر هفته، پسران و دختران فوقالعاده شیکپوش در این محل موج میزنند.
دختران جوان ایرانی در آرایش بخشی از چهره خود که از حجاب معاف است، نهایت دقت را به کار میبرند؛ مژههای کاملا آرایش شده، آرایش صورت و دستهای مو که از زیر روسری بیرون میآورند. البته باید به عمل جراحی بینی نیز اشاره کرد که هزینههای آن نسبت به گذشته قابل تحملتر شده است.
دخترهای جوان پر دل و جرأتتر روسریهای رنگی هم به سر میکنند، مثل خانم جوانی که ما در شمال شهر تهران دیدیم و روسری قرمز آلبالویی به رنگ چکمههایش به پا کرده بود.
شعار جوانان امروز شهر تهران این است: برای خوش بودن باید خودت را پنهان کنی. در پشت درهای بسته آپارتمانهای گرانقیمت شمال تهران، جوانان مهمانیهای شبانه شادی را برگزار و کسانی که در آنجا شرکت دارند، انگلیسی یا فرانسه را به خوبی صحبت میکنند. برخی از آنها فرزندان خانوادههای مهاجر به خارج از کشور هستند که پس از پیروزی خاتمی در انتخابات به کشور بازگشتهاند.
برنامه این مهمانیهای شبانه این است: بحثهای سیاسی داغ همراه با موسیقی کرکننده «تکنو» و صرف غذاهای خارجی همراه با نوشیدن افراطآمیز ویسکی و ودکا، البته نوشابههای الکلی ممنوع هستند ولی به راحتی میتوان آنها را با قیمت 20 دلار برای هر بطری تهیه کرد. البته شکستن قوانین اسلامی میتواند، بعضا برای مرتکبان این جرایم بسیار گران تمام شود و خیلیها هستند که از ریختن مأموران پلیس در مجالس مهمانی شبانه، چند روزی را در زندان گذراندهاند.
برای سر به راه کردن این جوانان یاغی، معمولا آنها را به تحمل ضربات شلاق محکوم میکنند، اما با پرداخت چند هزار تومان جریمه میتوان این شلاقها را خرید.
سرگرمی دیگری که به تازگی به شدت در تهران مورد استقبال قرار گرفته، بازی بیلیارد است. از یک سال پیش این سرگرمی به مشغله بسیاری از مردان جوان تبدیل شده است. صدها باشگاه بیلیارد افتتاح شده و مسابقات دورهای محلات با یکدیگر بسیار داغ است.
سرگرمی متداولتر دیگر، رفتن به سینماست. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از مطالعه دقیق فیلمنامهها مجوز ساخت 60 تا 80 فیلم را در سال صادر میکند.
به نظر طرفداران هنر هفتم، بهترین فیلمی که در حال حاضر در شهر تهران اکران شده فیلمی به نام «خانهای روی آب» ساخته بهمن فرمانآرا است. اما فیلمی که بیش از دیگر فیلمها از آن استقبال شده، فیلم «دیگران» است که در سینما فرهنگ، واقع در خیابان شریعتی به نمایش گذاشته شده بود.
مسلما حضور هنرپیشه زیبایی چون نیکول کیدمن در این استقبال بیتأثیر نبوده است و حتی مشاور هنری رهبر ایران، آیتالله خامنهای نیز این فیلم را تحسین کرد.
نکته جالب اینکه با توجه به حال و هوا و شرایط جدید منطقه پس از پایان اکران فیلم «دیگران» فیلم سینمایی «و اینک آخر الزمان» (درباره جنگ ویتنام) به روی اکران رفت...
محل دیگر برای استراحت و سرگرمی، پارکهای متعدد پایتخت و همچنین آرامگاه امام خمینی(ره) واقع در جنوب غربی شهر تهران در مسیر جاده قم میباشد که میتوان با مترو به آنجا رفت. مردم برای دعا و نیایش و پیکنیک خانوادگی به این محلها میروند.
مذهب تشیع که دین 90% مردم ایران میباشد، در همه جا حاضر است؛ در محل ورودی ساختمانها پرچمهای سیاه عزا، پرچمهای سبز اسلام و پرچمهای سرخ به نشانه خون شهدا به چشم میخورد.
در روز 23 آوریل گذشته، مذهبیون با شور و هیجان فراوان مراسم اربعین را به جای آوردند.
تهران معمولا خاکستری است اما در هنگام مراسم مذهبی، شهر همیشه نورباران میشود.
مذهب تشیع بدون شک روح واقعی پایتخت ایران است و همان خصوصیتی است که ایران را تا به این اندازه جالب توجه نموده است.
در این دوران سخت، حتی اگر دولت دارای اجماع و اتحاد درونی هم نباشد، باز هم کسی واقعا پایههای مذهبی حکومت را زیر سؤال نمیبرد. اما در هوای پایتخت ایران بوی تازهای به مشام میرسد. مذهب تشیع میتواند بیش از گذشته با رفاه و آزادیهای مدنی تطابق پیدا کند.