امام موسی کاظم -ع-

بنى عباس پس از آنکه با دستیارى علویان حکومت بنى امیه را ساقط کردند و خود بر اریکهء حکومت مسلط گردیدند به سوى خود بنى فاطمه برگشتند و با تمام نیرو براى از بین بردن خاندان رسالت کوشیدند عده اى را گردن زدند و جمعى را زنده به گور ساختند و دسته‌اى را در پایه‌هاى ساختمان‌ها و در میان دیوارها گذاشتند. خانهء امام ششم را آتش زدند و چند بار خودش را به عراق جلب نمودند بدین ترتیب در اواخر زندگى امام ششم (علیه السلام) تقیه شدیدتر گردید و آن حضرت چون تحت مراقبت شدید بود جز خواص شیعه را نمى پذیرفتند، و بالاخره از ناحیه منصور خلیفه دوم عباسى مسموم و شهید گردیدند.

گر نان خشکى را در گوشه اى از مملکت بخورى و اطاق تنگ و تاریکى را به سکونت انتخاب کنى یا گوشه مسجدى را دور از معاشرت مردم، بر گزینى، خیلى بهتر از ساعاتى است که در کاخ هاى عالى خلافت ! به سر ببرى، خوشا به حال کسى که شنواى نصایح و پندهاى نصیحت گوى دلسوز خود «ابوالعتاهیه» بوده باشد

از این روى در دوره ى امامت امام هفتم، فشار مخالفین شدیدتر و روز افزون تر گردیده بود و موقعیت امام هفتم در برابر سیاست زور و اختناق، به صورت سلبى و مقاومت منفى بود و در فکر آماده ساختن زمینه ى حکومت اسلامى بود. خصیصهء کلى که از مطالعه تاریخ خلفاى عباسى به دست مى آید اینکه آنان هر چه در آزار و شکنجه ى پیشوایان معصوم (علیه السلام) مى کوشیدند و به شیعیان سخت مى گرفتند روز به روز شمار پیروان آنان بیشتر و ایمانشان محکم تر مى شد و سازمان خلافت در انظار آنان یک دستگاه پلید و منفور جلوه گر مى گشت و این مطلب یک عقده ى درونى شده بود که پیوسته خلفاء معاصر پیشوایان را رنج مى داد و در حقیقت آنان را زبون و بیچاره مى ساخت.

دوران انتقال

خصوصیت دیگر دوران پیشواى هفتم، ترجمه ى علوم و دانش ملل دیگر و نقل آن به محیط اسلامى و ظهور فرقه ها و احزاب جدید سیاسى و مذهبى بود، که طبعا برخوردها و تضادهائى با افکار و آراء اسلامى پیدا مى کرد و هدف امام و یاران او نشان دادن حقایق اصیل اسلام و ارشاد و رهبرى گمراهان و ارائه مکتب فکرى و اقتصادى و سیاسى و فرهنگى اسلام بود که در سخنان و بیانات امام کاملا نمودار مى باشد و هدف امام پاک سازى محیط اسلامى از کفر، الحاد، زندقه، شعوبى گرى و ... بود.

یکى از مهمترین عوامل بروز این فرقه ها وجود خفقان و ظلم و جور عباسیان در مورد دور نگه داشتن مردم از مکتب غنى و پربار اهل بیت (علیه السلام) بود که اسلام واقعی و تعالیم حقیقى و حیات بخش پیش آنان بود. آنان بودند که مى توانستند به خواسته هاى معنوى و فکرى مردم جواب مناسب دهند و مواد لازم فکرى آنان را از سرچشمه ى زلال ولایت، تهیه و  آنان را سیراب و  اشباع نمایند بسته شدن درهاى اهل بیت (علیه السلام) عامل گرایش مردم به مکاتب پوچ فلسفى آن روز بود.

بارها مشاهده مى شد که شبانه دور از چشم جاسوسان هارون، اشعارى در دل شب بر دیوارها ثبت شده است که حاوى اعتراض و انتقاد از روش سیاست عمومى هارون است توجه به مفاد و محتواى آنان مى رساند که اغلب این اعتراض ها و شکایات از طرف «شیعه» و طرفداران اهل بیت (علیه السلام) مى باشد.

قوت گرفتن عقائد و مذاهب گوناگون در اثر تضعیف خاندان رسالت صورت مى گرفت. خلفاء عباسى در مقابل بستن درهاى اهل بیت (علیه السلام) به عنوان پاسخگویى کاذب به خواسته هاى دینى مردم، درهاى فقیهان و عالم نمایان دربارى را آزاد اعلام مى کردند و  آنان همانند پادشاهان و خلفاى عصر داراى تشکیلات عریض و طویل مى شدند که دربانان و نگهبانان به محافظت و کنترل در بهاى آنان مى ایستادند.

یکى از محدثین به نام اسماعیل فرازى گوید: «به منزل مالک بن انس و ارد شدم و درخواست حدیث نمودم. او دوازده حدیث براى من نقل نمود. سپس خوددارى کرد. باز مجددا درخواست حدیث نمودم او به دربانان سیاه پوست که بالاى سر خود داشت دستور داد مرا از منزل بیرون کنند !» (1)

دیوار نویسى

 اختناق فکرى و جلوگیرى از اظهار رأى و اندیشه در عصر خلفاى عباسى به حدى رسید که مردم ناچار به شیوهء جدیدى متوسل شدند که امروز هم معمول و متداول است و آن دیوار نویسى و انتخاب دیوار براى اداى آرمان خود به جاى روزنامه و مقاله و به جاى کتاب و کتابت بود.

هنگامى که مأمون عباسى وزیر خود فضل بن سهل را کشت پست او را به احمد بن ابى خالد پیشنهاد نمود. او عذر خواهى کرد که من وزیرى را ندیده ام که به این سمت اشتغال ورزد، و سلامت از عهدهء آن بر آمده باشد».

بارها مشاهده مى شد که شبانه دور از چشم جاسوسان هارون، اشعارى در دل شب بر دیوارها ثبت شده است که حاوى اعتراض و انتقاد از روش سیاست عمومى هارون است توجه به مفاد و محتواى آنان مى رساند که اغلب این اعتراض ها و شکایات از طرف «شیعه» و طرفداران اهل بیت (علیه السلام) مى باشد.

ذوالنون مصرى مى گوید: «وارد روستایى شدم دیدم بر دیوار یکى از ساختمان هاى آن، مکتوب است.

انابن منى، و المشعرین و زمزم                                و مکة و البیت العتیق المعظم

و جدى النبى المصطفى و أبى                            الذى ولایته فرض، على کل مسلم

و امى البتول المستضاء بنورها                                     اذا ما عدوناها عدیلة مریم

و سبطا رسول الله عمى و والدى                                         و اولاده الأطهار تسعة أنجم

 «من فرزند منى و مشعر و زمزم و فرزند مکه و بیت الله الحرام هستم، نیاى بزرگم مصطفى (صلى الله علیه و آله) و پدرم کسى است که و لایت او بر همگان و اجب و لازم شمرده شده است. مادرم بتول (س) است که دنیا با نور درخشان وجود او روشن و در ردیف مریم عذرا قرار دارد. حسن و حسین دو عمو و پدرانم هستند که فرزندان نه گانه ى آنان ستارگان درخشان و لایت و عصمت مى باشند. «تنگى و فشار ظلم و خفقان مرا و اداشت که از فضاى وسیع جهان باین خانه تنگ پناه آوردم و درد دلم را براى دیوارهاى آن نوشتم، تو اى خواننده شعر بدان ! مسلمان نیست کسى که مردم از دست او در امان نباشند.

ذوالنون در پى این اشعار نغز مى نویسد: «من پس از خواندن اشعار پى بردم که او یک فرد علوى است که از ظلم و جور هارون، فرار کرده است و به این آبادى پناهنده شده است و درد دل و خواسته خود را به دیوارها ثبت و نقش نموده است.(2)

 

تقیه و کتمان عقیده

 شیعه در فراز و نشیب تمام اعصار و روزگاران در برابر ظلم و خفقان، ایستادگى و مقاومت نشان داده و در راه دفاع از آرمان مکتبى، و در حفظ و نگهدارى سرمایه هاى راستین خود، یعنى شرف و قرآن، جهاد و کوششى خستگى ناپذیرى نشان داده است هر چند این مبارزه و مقاومت به محرومیت از حقوق طبیعى و مشروع او انجامیده است، و بسیارى از آنان را پشت میله هاى زندان و سلول هاى انفرادى توأم با شکنجه و عذاب کشانده است و در این راه تنها دلخوشى و سرفرازى آنان در تمامى پهنه تاریخ سرشار از رنج و تحمل شان این بوده است که هرگز تن به ننگ و عار نداده اند و به صورت جوانمردانه در نگه دارى از احکام واقعی اسلام و دفاع از رهبران راستین امت در برابر ظلم و خفقان حکام عصر ایستادگى مى کنند ولى گاهى به دستور پیشوایان خود و براى پیشبرد هدف هاى والاتر مأمور به کتمان عقیده و آرمان خویش مى شدند و از تظاهر به آن امتناع مى ورزیدند و این موضوع در مورد اغلب شیعیان عصر هارون صورت پذیرفته است:

تقیهء على بن یقطین، کمیت بن زیاد، معمر بن خلاد، و پیروان اهل بیت (علیه السلام) از این باب بوده است و تقیه امرى است که قرآن و حدیث و منطق عقل به صحت و درستى آن حکم مى کند و سپرى است که از کید دشمن، محفوظ مى دارد.

 

استبداد و خودکامگى

 

خصوصیت دیگرى که در دوران حکومت خلفاى عباسى حاکم بر سرنوشت مردم بود، دیکتاتورى فردى و استبداد رأى در تصمیمات سیاسى، ادارى و اجتماعى بود شخص خلیفه با آن فکر تخدیرى و آلوده ى خود، تعیین کننده ى مسیر حرکت اجتماعى و سیاسى مردم بود مجلس شورا یا هیئت تصمیم گیرنده اى در کار نبود اگر کسانى طرف شور انتخاب مى شدند از همان یاران غار و هم پالگان بزم شراب، و مغزهاى آلوده به فسادى بودند که الگوها و وجهه نظرهاى خلیفه را درست یاد گرفته بودند و هرگز بر خلاف نقشه ها و تصمیمات خلیفه، رأى و نظرى از خود نداشتند.

خلیفه سایه خدا و پرتو عنایات الهى بود و در مسیر گسترش این سایه ! !

آنچه ظلم و بیداد و غارت اموال دیگران و محدود سازى آزادى افراد، و خفقان و استبداد بود مرتکب مى گشتند، مسئولیت آنرا به گردن «ظل الله» مى نهادند و جاى شگفت نیست که این سایه ى گسترده نیز همچون دیگر غاصبان تاریخ، تاب تحمل و توان کشش تمامى این مظالم و تعدیات و اینهمه فساد و تباهى را داشت بى آنکه خم به ابرو بیاورد و یا اینکه نفسى به اعتراض بگشاید.

تقیه امرى است که قرآن و حدیث و منطق عقل به صحت و درستى آن حکم مى کند و سپرى است که از کید دشمن، محفوظ مى دارد.

امین ریحانى یکى از متخصصین تاریخ دوره عباسى در این باره مى گوید: «چرخ ادارى عباسیان حرکت و گردش داشت ولى نه بر ستمگران و خونخوران، بلکه بر مردم ناتوان، بیچاره ! آنانکه پرداخت کننده مالیت هاى سنگین بودند و دعوت جهاد و کارزار را زودتر از همه پذیرا بودند». (3)

 ابوالعتاهیه شاعر اجتماعى معاصر هارون در اشعار خود، ترسیم زیبایى از و ضع عمومى آن روزگار را دارد و مى گوید: آیا کسى هست که سخنان مرا به گوش خلیفه برساند و بگوید: «قیمتهاى رایج بازارگران، کسب و کار اندک، هموم و اندوه ها فراوان، ایتام و مساکین در خانه هاى خالى با صداى بلند، بیچارگى خود را اعلام مى دارند، آنان منتظر احسان و محبت خلیفه هستند گرسنگانى که صبح و شام آنان، با گرسنگى سپرى مى شود. و بدن هاى لخت و عریان و بى پوشش آنان، قدرت خرید لباس را ندارند. اینها اخبار و گزارشاتى است که از ملت فقیر و محروم کشور، به ساحت خلیفه، گزارش مى گردد». (4)

 او سپس هوشدار و دورى از فساد ادارى و نظامى دستگاه خلافت را با این بیان خود ابراز مى دارد: «گر نان خشکى را در گوشه اى از مملکت بخورى و اطاق تنگ و تاریکى را به سکونت انتخاب کنى یا گوشه مسجدى را دور از معاشرت مردم، بر گزینى، خیلى بهتر از ساعاتى است که در کاخ هاى عالى خلافت ! به سر ببرى، خوشا به حال کسى که شنواى نصایح و پندهاى نصیحت گوى دلسوز خود «ابوالعتاهیه» بوده باشد». (5)

 

رد مقام وزارت

 

در اثر استبداد و خود کامگى و نبودن نظام حاکم عادل در تشکیلات خلافت عباسى پذیرفتن مسئولیت، خالى از اشکال و صعوبت نبود چون مسئولیت واقعى فرد در پذیرش یک سمت مشخص نبود از اینرو افراد متعهد و مسئول، از قبول مسئولیت ادارى سرباز مى زدند و نمى خواستند خود را شریک جرم عمل انجام نداده، قرار دهند، هنگامى که مأمون عباسى وزیر خود فضل بن سهل را کشت پست او را به احمد بن ابى خالد پیشنهاد نمود. او عذر خواهى کرد که من وزیرى را ندیده ام که به این سمت اشتغال ورزد، و سلامت از عهدهء آن بر آمده باشد». (7)

عذر او بسیار موجه بود چون اوضاع کشور با میل و اراده ى خلیفه مى چرخید از اینرو وزیر یا مأمور عالی رتبه جز یک و سیلهء اجراى مقاصد بیشتر نبود و بیشتر از یک پیچ معمولى در مهره ى ماشین مملکت، نقش دیگرى را ایفا نمى کرد و امور کشور بیشتر با احساسات و عواطف و خشم و ترحم زودگذر اداره مى شد نه با منطق و عقل و بر اصول عدالت و تدبیر واقعى؛ و طبیعى است که نقش غلامان و کنیزان و ندیمان و رامشگران در چنین دستگاهى بیشتر از دانشمندان و رجال و وزیران و اندیشمندان و عالمان بوده است.

منبع: چهارده نور پاک (فارسی) - دکتر عقیقى بخشایشی - ج 9

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - مرتضی رستمی

..................................................................................................

پی نوشت:

 1. علامه مجلسى، بحار الانوار ج 11، 237.

2. شرح الانتقاء، ج 2، ص 22.

3. مقاتل الطالبیین، ص 411.

4. حیاة موسى بن جعفر، ج 2، ص 162.

6. متن اشعار: رغیف خبز یابس * تأکله فی الزاویة و غرفة ضیقة نفسک فیها خالیة * او مسجد بمعزل عن الورى فی ناحیة خیر من الساعات فی القصور العالیه * فهذه و صیة فجرة بحالیه طوبى لمن یسمعها تلک لعمرى کافیه * فاسمع لصلح مشفق، یدعى العتاهیه حیاة موسى بن جعفر، ج 2، ص 160.

7. طیفور، ص 25.

< type=text/java>
//Sys.WebForms.PageRequestManager._initialize("ctl03$ctl01$Manager1", document.getElementById("MainForm"));
Sys.WebForms.PageRequestManager.getInstance()._updateControls(["tctl03$ctl01$UpdatePanel1"], [], [], 90);
//]]>