بهشت

صلح و آرامش از نفوذ خود باز نمى ایستد و تا قلب درندگان پیش مى رود و خوى درندگى را تغییر مى دهد یعنى آن توحّش که در ماهیّتها رسوخ کرده است از بین مى رود و درندگان چنان تغییر مى کنند که غریزه خونریزى را از یاد مى برند ، گوئى در روزگارى که صلح و دوستى از همه چیز و همه کس هویداست حیوانات نیز شرم از کار خود مى کنند ، تا حدّى که ابن عبّاس (رضی الله عنه) در ذیل آیه شریفه ( لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ )  (1) نقل مى کند :      .... حتّى یأمن الشاة والذئب والبقرة والأسد والإنسان والحیّة وحتّى لاتقرض فارة جراباً ... وذلک یکون عند قیام القائم . (2)   یعنی  ... تا آنجا که گوسفند و گرگ ، و گاو و شیر ، و انسان و مار در کنار هم آرامش مى یابند و تا حدّى که موش کیسه ها را نمى جود ... و آن در وقت قیام قائم است .

در زمان ظهور آن حضرت امنیّت بر زمین نازل مى شود و دیگر هیچ چیز دیگرى را ضرر نمى رساند و هیچ کس از چیزى نمى هراسد تا  بدانجا که درندگان و چهارپایان در بین مردمند و به هم آزارى نمى رسانند و جسارت از درندگان گرفته مى شود و زهر حیوانات گزنده از بین مى رود و برکات از آسمان و زمین ظاهر مى شود

و باز بشنوید این حدیث زیبا را که از صحف ادریس على نبیّنا وآله وعلیه السلام یکى از پیامبران پیشین نقل شده است که درباره آرامش و امنیّت در آن زمان سخن مى گوید : واُلقى فی تلک الزمان الأمانة على الأرض فلایضرّ شیء شیئاً ، ولایخاف شیء عن شیء ، ثمّ تکون الهوام والمواشی بین الناس فلایؤذی بعضهم بعضاً ، وأنزع حمة کلّ ذی حمة من الهوام وغیرها ، وأذهب سمّ کلّ ما یلدغ ولنزل برکات من السّماء والأرض ، وتزهر الأرض بحسن نباتها ، وتخرج کلّ ثمارها وأنواع طیبها ، وألقى الرأفة والرحمة بینهم .(3) یعنی در زمان ظهور آن حضرت امنیّت بر زمین نازل مى شود و دیگر هیچ چیز دیگرى را ضرر نمى رساند و هیچ کس از چیزى نمى هراسد تا  بدانجا که درندگان و چهارپایان در بین مردمند و به هم آزارى نمى رسانند و جسارت از درندگان گرفته مى شود و زهر حیوانات گزنده از بین مى رود و برکات از آسمان و زمین ظاهر مى شود و زمین از حسن گیاهانش زیبا مى شود و همه گلها و میوه هاى معطّر را ظاهر مى گرداند و رأفت و رحمت در قلب مردم قرار مى گیرد .

اینها همه از برکت آن پیک صلح و امنیّت است که چون قدم به عرصه ظهور مى گذارد درندگان از کار خود خجل مى شوند و گزندگان زهر کینه از یاد مى برند و چنین است که کسى از دیگرى نمى ترسد و از لطف آن کیمیاى رأفت دلهاى مالامال از کینه و بغض، لبریز از رحمت و شفقت مى شود و تا آنجا مهر و عطوفت به پیکار خشم و نفرت مى رود که قفل سینه هاى کینه توز را شکسته و عفریت عناد و دشمنى را از تخت بر زمین کوفته و ملکه رأفت تاج بر سر نهاده بر سریر دل تکیه مى زند .

تا آنجا که گوسفند و گرگ ، و گاو و شیر ، و انسان و مار در کنار هم آرامش مى یابند و تا حدّى که موش کیسه ها را نمى جود ... و آن در وقت قیام قائم است