مادر

مادر الماسی گرانبهاست که در روز ازل ، و روز اول خلقت به هر انسانی عطا شده. مادرم ! حضور تو آشیانه گرم کودکی و

 آرامش دوران جوانی‏ام است. مادرم! وجودم را از محبت سیراب کردی، مرا پروراندی، عشق و ایثار و محبت را چون ذراتی

 در نهادم رویاندی و در راه رشد من شکستی و به این شکستت افتخار کردی.

 می دیدم که با آن خشم لبریز از مهربانی اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش می نشستم.

 چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو  ماندن و به پای تو سوختن.

 تو تکه‏ای از آسمانی، مهربانم که با سلامی در خیالم سبز می‏شوی و همیشه در ذهن خسته‏ام بی‏هیچ گونه تکلفی

 می‏نشینی.

  دلم می‏خواست تا آخر دنیا با تو باشم و گل‏های سرخ عشق را به تو هدیه کنم

        

مادر

 

 

مادر بهشت من همه آغوش گرم توست                                         

 

                                              گویی سرم هنوز به بالین گرم توست

  

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجو ست                  

                                          

                                              هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

 

 

 

روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!

 

روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو دلواپسی!

 

 روز مادر به تعداد آرامش همه خواب‏های کودکانه تو ، بیداری!

 

روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دست‏هایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد.

 

روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سال‏های دلتنگی تو بود. یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.

 

آن جا که سخن از سختی ها و زحمات است، خداوند نام مادر را به صورت مخصوص بیان می دارد تا بلندای حق او بر فرزند، آشکار گردد.

او را که تنها پناه من است تمام قد دوست می‏دارم!

 

او که هرگز تحقیرم نکرده، احساسم را بی‏جواب نگذاشته، تنهایی‏ام را پاسخ داده، در اوج ناامیدی امیدوارم کرده و

 

بی‏کسی و ناتوانی‏ام را هرگز به رخم نیاورده. او را با همه وجودم دوست می‏دارم.

 

کودک

 

 

 

مامانی! هر چقدر فکر می‏کنم نمی‏تونم حساب کنم چقدر دوستت دارم.