در این نوشتار به مواردی اشاره می شود:
1- ظهور دود (گاز) در آسمان: یکی از نشانه های قیامت، ظهور دود و گاز در آسمان دانسته شده است: «فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین».(1) برخی از مفسران این آیه را ناظر به یکی از نشانه های رستاخیز دانسته و گفته اند: «منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظی است که در پایان جهان و در آستانه قیامت، صفحه آسمان را می پوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهی برای ستمگران است.
در حدیثی از رسول خدا(ص) در مورد آیه فوق آمده است: این دود میان مشرق و مغرب را پر می کند و 04 شبانه روز باقی می ماند و بر اثر آن حالتی شبیه زکام به مومن دست می دهد، ولی کافر شبیه افراد مست شده و دود از بینی و گوش ها و پشت او بیرون می آید.
.2 دمیده شدن صور: یکی از نشانه های رستاخیز، نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمان ها و زمین می میرند چنان که قرآن به همین مساله اشاره کرده و می فرماید: «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض...»(2) از ظاهر آیه «فاذا نفخ فی الصور نفخه واحده¤ و حملت الارض والجبال فدکتا دکه واحده»( 3) چنین برمی آید که دمیده شدن در صور پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوه هاست. برخی آیه «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض...»، روزی که در صور دمیده شود اهل آسمان و زمین را فزع دربرمی گیرد، را نیز در مورد نفخه مرگ یا اعم از آن و یا زنده ساختن آن ها دانسته اند.
.3 تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان: قرآن از تاریک شدن خورشید به «تکویر» (جمع شدن و پیچیده شدن مانند پیچیده شدن عمامه بر سر) یاد کرده است. «اذا الشمس کورت». در آیه ای دیگر به جمع شدن خورشید و ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخی به معنای تاریک شدن آنهاست اشاره شده است. «و جمع الشمس والقمر»، هم چنین از تاریک شدن ستارگان با واژه هایی هم چون «انکدار» (تاریکی): «واذا النجوم انکدرت»، «طمس» (ناپدید شدن): «فاذا النجوم طمست» و «انتثار» (پراکنده شدن و فرو ریختن): «و اذا الکواکب انتثرت» سخن به میان آورده است. دستاوردهای دانش بشری گرچه از تعیین زمان تاریک شدن ستارگان ناتوان است، اما تایید می کند که در هر لحظه با گذشت زمان، از انرژی آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشی خواهد گرایید.(4) پس از آن گاه که خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن می شود: «واشرقت الارض بنور ربها». برخی گفته اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهای خیر و شر برای ناظران باشد.
.4 شکافتن کرات: در شماری از آیات، از شکافتن آسمان پیش از قیامت، سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانی است.
قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانی با تعبیرهای مختلفی یاد کرده است.
الف. حرکت شدید و دورانی: «یوم تمور السماء مورا». «مور» گاه به معنای حرکت شدید، و گاه به معنای حرکت دورانی است. از این رو به گرد و غباری که با حرکت باد به هر سوی پراکنده می گردد «مور» گفته می شد. آوردن واژه «مورا» به صورت مصدر، تاکیدی بر شدت این حرکت و گردش است.
ب. گداخته شدن: «یوم تکون السماء کالمهل». تولید انرژی و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهای علمی است، بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.
ج. سستی و پراکندگی: «وانشقت السماء فهی یومئذ واهیه». در آن هنگام آسمان ها از هم شکافته، سست گردیده و فرو می ریزند. «واهیه» به معنای سستی و از هم وارفتگی است.
د. شکافته شدن: این رخداد با واژه هایی همچون «انشقاق»: «اذاالسماء انشقت»، «تشقق»: «و یوم تشقق السماء بالغمم»، «انفطار»:«اذا السماء انفطرت»، «فرج»: «اذا السماء فرجت» و «فتح»: «و فتحت السماء فکانت ابوبا» «کشط»: «واذا السماء کشطت»، آمده است. برخی گفته اند: بعید نیست این گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل و نادانی کنار می رود و عالم آسمان که عالمی غیبی است آشکار می شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه انسان است نازل می شوند.
از دیگر رخدادهایی که قرآن درباره آن تصریح می کند انشقاق و دو پاره شدن ماه است: «اقتربت الساعه وانشق القمر». بخش اول آیه به نزدیک شدن قیامت اشاره دارد و به نظر برخی بخش دوم آیه (انشق القمر) به دلیل عطف آن بر «اقتربت الساعه » به یکی از اشراط الساعه و نشانه های نزدیک شدن قیامت اشاره دارد. (5) از نظر این گروه، اگرچه این حادثه هنوز واقع نشده است؛ اما از آنجا که تحقق آن در آینده قطعی است، قرآن با لفظ ماضی از آن یاد کرده است؛ اما به اتفاق مسلمانان برپایه شأن نزول و روایات وارده ذیل آیه مورد بحث، این رویداد حادثه ای تاریخی و از معجزاتی است که در پی درخواست مشرکان و با فرمان رسول خدا(ص) به وقوع پیوسته است. چنان که آیه بعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و می گوید: آنها انشقاق قمر را سحر پنداشته اند: «... و یقولوا سحر مستمر» نظر پیشین را رد و تحقق این حادثه درگذشته را تایید می کند.
برخی در وجه ارتباط دو بخش آیه «اقتربت الساعه و انشق القمر»؛ گفته اند: شکافته شدن ماه از نشانه های نبوت پیامبر(ص) است و بعثت آن حضرت نیز یکی از اشراط الساعه می باشد.
هـ درهم پیچیدن: «یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب»، تعبیر «طی السجل للکتب» به این معناست که هرگاه صفحه ای پیچیده شود، الفاظ موجود در آن نیز پیچیده می شود و از تشبیه مذکور در آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده می شود. برخی گفته اند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیرخدا غایب گشته، از آن عین و اثری ظاهر نمی شود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزائن غیب نازل شده مراد از پیچیده شدن آسمان، بازگشتن آن به همان خزائن است. (6)
.5 زلزله شدید: پیش از وقوع قیامت زلزله ای سخت سراسر زمین را فرا می گیرد؛ به گونه ای که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون می افکند: «اذا زلزلت الارض زلزالها¤ واخرجت الارض اثقالها» و چنان از هم شکافته می شود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند: «یوم تشقق الارض عنهم سراعا». قرآن این زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهنده ای از فرزند شیرخوارش غافل می شود و هر آبستنی بار خود را فرو می نهد و همه مردم چون مستان به نظر می آیند: «ان زلزله الساعه شیء عظیم¤ یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و تری الناس سکری و ما هم بسکری ولکن عذاب الله شدید» از زلزله زمین در آیاتی دیگر با واژه های «رجف» و «رج» به معنای لرزش و حرکت شدید یاد شده است؛ مانند: «ترجف الراجفه، و ترجف الارض والجبال»؛ و «اذا رجت الارض رجا».
6-فروپاشی کوه ها: فروپاشی کوه هایی که به طور طبیعی بر اثر زلزله شدید زمین حاصل می شود، خود طی مراحلی انجام می پذیرد.
الف. زمین و کوه ها به شدت می لرزد: «یوم ترجف الارض و الجبال».
ب. از جا کنده می شود: «و حملت الارض والجبال» برخی مراد از حمل زمین و کوه ها را احاطه قدرت بر آنها دانسته اند که در قیامت ظهور می یابد.
ج. به حرکت درمی آید: «و تسیر الجبال سیرا»؛ چنان که برخی از مفسران «بس» در آیه «وبست الجبال بسا» را نیز به معنای به حرکت درآوردن آنها دانسته اند.
د. درهم کوبیده می شود: «فدکتا دکه وحده».
هـ. به صورت توده ای از شن های متراکم درمی آید: «و کانت الجبال کثیبا مهیلا».
و. پس از متراکم شدن، به ذرات کوچکتری تبدیل شده، به صورت گردوغباری پراکنده می شود: «وبست الجبال بسا¤ فکانت هباء منبثا». گفته شده: «هباء» غباری است که در ستونی از نور خورشید که از منفذی تابیده شود قابل رؤیت است. این امر نشان نهایت خردشدن و ریزشدن سنگ های عظیم کوه هاست. برخی گفته اند: کوه ها در اصل اجزایی متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بودند که برخی از فرشتگان الهی آنها را جمع کرده و به صورت کوه درآوردند و باوقوع قیامت دوباره به صورت اصلی خویش باز می گردد؛ زیرا در قیامت هر چیزی به اصل خویش باز می گردد.
ز. غبارهای پراکنده به شکل پشم های حلاجی شده که با تندباد حرکت کند و تنها رنگی از آنها در آسمان دیده شود درمی آید: «و تکون الجبال کالعهن المنفوش.»
ح. سرانجام از کوه ها شبح یک سراب در بیابان خشک باقی می ماند: «و سیرت الجبال فکانت سرابا» و با از بین رفتن کامل کوه ها ناهمواریهای زمین از بین می رود: «فیذرها قاعا صفصفا¤ لا تری فیها عوجا و لا امتا.» برخی گفته اند: مراد از تبدیل شدن کوه ها به سراب، انعدام کوه ها و باطل شدن حقیقت آنهاست. به این ترتیب آن کوه های محکم و استوار که حقایقی دارای جرمی بس بزرگ و نیرومند بودند و طوفانها نمی توانست آنها را حرکت دهد، به سرابی باطل تبدیل می شوند که هیچ حقیقتی ندارد.
7- دگرگونی دریاها: دگرگونی دریاها در قرآن با دو واژه «تسجیر»: (برافروخته شدن) «و اذا البحار سجرت» و «تفجیر» (منفجرشدن): «و اذا البحار فجرت» بیان شده است. در معنای این دو واژه نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ مانند: به هم پیوستن آبهای زمین و پرشدن و یکی شدن دریاها، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و آتش گرفتن دریاها. برخی گفته اند: دریاها با متلاشی شدن کوه ها در میان آنها پر می شود و آب سراسر خشکی را فرا می گیرد. برخی دیگر احتمال داده اند که بر اثر زمین لرزه و آتشفشان ها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال غلیان و جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگی شود. یا به واسطه سقوط پاره های ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آنها، دریاها به حالت غلیان و جوشش درآید. پاره ای از مفسران برافروختن و سوختن آب دریاها را به سبب تجزیه شدن دو عنصر آب، یعنی اکسیژن و هیدروژن و سوختن آنها دانسته و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیری علمی از این رخداد برآمده اند.
بدین ترتیب با فروپاشی کامل نظام طبیعی، آسمان و زمین ساختاری نوین پیدا می کند: «یوم تبدل الارض غیرالارض و السموت.» همچنین گفته شده است «با تدبر کافی در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان می توان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایی که معمولا به ذهن می رسد نیست، بلکه مراد این است که نظام دنیا کاملا از بین رفته و نظامی دیگر با شئونی دیگر غیر از آنچه ما تصور می کنیم پدید می آید.»
برخی در توضیح چگونگی تبدیل آسمانها و زمین گفته اند: اهل بصیرت، پیش از وقوع قیامت امور و احوال آخرت را با چشم اخروی می بینند و برای مشاهده روز قیامت، به مرگ طبیعی نیازی ندارند؛ زیرا با تبدیل نشئه دنیوی آنها به نشئه اخروی و تبدیل گوش ها و چشم ها و حواس آنها به گوش ها و چشم ها و حواس اخروی، همه موجودات آسمان و زمین نیز نزد آنان تبدیل می گردند؛ زیرا هریک از موجودات طبیعی دارای دو نشئه است که نشئه دنیوی آنها با حواس دنیوی و نشئه اخروی آنها با بدل شدن این حواس به حواسی اخروی قابل مشاهده است و آیه 48 ابراهیم به این تبدیل اشاره دارد (7) و بیشتر اهل بهشت هم اکنون در بهشت اند؛ چنان که بیشتر اهل جهنم نیز هم اکنون در جهنم اند؛ ولی به سبب نداشتن حواس اخروی آن را درک نمی کنند و آخرت با از بین رفتن حجاب ها و ظهور حقایق و زوال تعینات و تمیز حق از باطل، حاصل می شود. (8)
از آیه 22ق نیز استفاده می شود که هرچه انسان در قیامت مشاهده می کند، در دنیا موجود بوده و برای وی مهیا گشته است؛ ولی او از آنها غافل است و ویژگی روز قیامت آن است که در آن روز پرده کنار رفته و آنچه پشت آن است دیده می شود. پس حقیقت معاد ظهور حقیقت اشیا پس از خفای آن است و بیشترین صفاتی که در قرآن برای قیامت ذکر شده به آن روز اختصاص ندارد؛ بلکه این صفات در روز قیامت کاملا آشکار می شود. (9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-دخان (44)، 10
2-زمر(39)، 68
3-حاقه (69)، 13و14
4-از کهکشان تا انسان، ص348 و 350؛ پیام قرآن، ج6، ص.34
5-دائره المعارف تشیع، ج2، ص189؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج27، ص.168
6-المیزان، ج14، ص328-.329
.5ق (50)، 44
7-اسفار، ج9، ص282
8-تفسیر صدرالمتالهین، ج7، ص.19
9-المیزان، ج12، ص.88