«خداوند به ما امت برگزیدهاش آوارگی را به مثابه یک نعمت الهی عطا کرده است و این مسأله که همه آن را ضعف ما پنداشتهاند در واقع قوت ماست. همین آوارگی اکنون ما را در آستانه سلطه جهانی قرار داده است.»
این عبارتی است که ازیکی از بزرگان یهود نقل شده که به وجود نوعی نظام تقدیری و از پیش تعیین شده در عالم اشاره دارد. نگاه تقدیری به نظام هستی، از مشخصههای آیین یهود است و صهیونیسم بینالملل همچون بازیگری که چهره در ورای نقاب دین پوشانده، همواره این نگاه تقدیری و اسطورهای آیین یهود را به نفع خویش به کار گرفته است. با مرور اجمالی «اسناد و مکتوبات و اعمال صهیونیستها » به سهولت میتوان دریافت که صهیونیسم بینالملل به هدفی کمتر از تصاحب کامل دنیا و تشکیل حکومت واحد جهانی نمیاندیشد و برای نیل به این مقصود، ترویج خرافات دینی را به عنوان یکی از راهکارهای اساسی خود برگزیده است. سوء استفاده از برخی فرازهای تحریف شده کتاب تورات و ترویج این خرافات از طریق فیلمهای سینمایی از همان آغاز دستور کار صهیونیسم بینالملل قرار داشته و همین امر حجم گستردهای از فیلمهای ظاهراً دینی (ولی در باطن: خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده است.
مقصود از خرافات دینی، شوائبی است که آدمی بر مبنای تخیل نفس اماره به ساحت دین منتسب میدارد و این شوائب خیالی را عین حقیقت میانگارد. حال آنکه دین، جلوهای از حقیقت رحمان است و خرافات، زاییده مکاید شیطان. انگار تقدیر عالم اینگونه است که همواره در کنار هر اعجاز موسایی، سامری به ساحری برخیزد و دعوی قادری کند. امروز در اردوی صهیونیسم، هیچ ساحری برتر از سینما و هیچ سحری مهیبتر از خرافات دینی نمیتوان یافت.
خرافات دینی یهود متکی بر چند رکن است که هر یک تا کنون بارها دستمایه آثار سینمایی گوناگون قرار گرفته و بعضاً به ادیان دیگر (از جمله آیین مسیحیت) نیز تسری یافتهاند.
سینمای کلاسیک، شیطان بر اساس تقدیری ازلی، در زمانی معین، از زندان دوزخی خود رها میشود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در کالبد یک انسان حلول میکند. و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا میدارد
بر اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است که با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم میکند و با کمک پیروانش ، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار میدهد. در آن گروه از آثار سینمایی که شیطان را از این منظر به تصویر کشیدهاند، انسان بره بیپناهی است که به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ کمکی از جانب پروردگار به او نمیرسد. لاجرم آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یکه و تنهاست و امیدی هم به مدد الهی ندارد و اگر داشته باشد، سرانجام به نومیدی بدل خواهد شد. در این مهلکه، اراده خود او یا انسانهای دیگر، تنها سرمایهای است که میتوان به آن امیدوار بود.(56) .
در سینمای کلاسیک، شیطان بر اساس تقدیری ازلی، در زمانی معین، از زندان دوزخی خود رها میشود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در کالبد یک انسان حلول میکند. و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا میدارد. به تدریج پیروان شیطان، گرد میزبان شیطان صفت جمع میشود و حلقه شیطان پرستان شکل میگیرد. بر اساس این باور خرافی، شیطان برای انجام شرارت، محتاج کالبد آدمی است و هرگاه انسان میزبان کشته شود، یا اینکه به صورت داوطلبانه خودکشی کند، شیطان، کالبد انسانی خود را از دست خواهد داد و ناگزیر دستش را آزار آدمیان کوتاه خواهد شد.
در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود باز میگرد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی میماند. در این فیلم ها شیطان گاهی کودکان معصوم و خردسال را به عنوان میزبان خود بر میگزیند و زمانی جسم سیاستمداران یا کشیشان را تسخیر میکند تا سازندگان موذی این فیلم ها از طرفی، سیاست را عین نهوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائیسم و بی دینی سوق دهند و از طرفی هم، کشیشان را، هرچه بیشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتی خرد سال را با الگوهای کم سن و سالی که تبدیل به مرکب شیطان شده اند، به سمت بی بند وباری و هرزگی و پوچ گرایی سوق دهند و هرچه بیشتر به اهداف خود دست یابند . در بسیاری از این قبیل فیلم ها محل آزاد شدن و فرو رفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است .
این باور خرافی و کودکانه، تا کنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته که فیلمهایی نظیر: «جنگیر»، «طالع نحس»(57)، «پایان روزگار»، «وکیل مدافع شیطان» ، « مومیایی » و « ارباب حلقه ها » از آن جملهاند. این فیلم ها غالبا همراه با خشونت ،برهنگی ،یاس ،نومیدی ،جادوگری ، اسطوره سازی ،خون آشامی، وحشت و ترس هستند، مثلا فیلم« شرکت هیولاها»و یا داستان «شیطان کوچولو»تصویر خوب وجذابی از دیوها و شیاطین ارائه می دهند.
فیلم هایی چون «هری پاتر» و « دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان وبزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده وافسانه پیش می برند و آاثاری چون و«دراکولا»با حاکم کردن وحشت وناامیدی بر مخاطبان، آنها را قسی و سنگدل می کنند و در مجموع روح انسان ها را به سیاهی وتباهی می کشانند.
راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است که میتواند در مقابل اراده الهی سرکشی کند، نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارتهای خود، چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج کالبد آدمی است؟
این قبیل آثار سمبل ها و نمادهای شیطانی وفرقه جدید شیطان پرستی را ترویج و تبلیغ می کنند ؛ مظاهری چون: «خفاش، مار، عقرب، عنکبوت ، شغال، کلاغ، بز وحشی،جمجه و استخوان ، شمشیر خون آلود، صلیب وهلال وارونه،ستاره پنج پر و شش پر ،نیزه سه سر،صورتک های شیطانی، غول و جن و روح های وحشتناک و بعضا مهربان، جارو و عصا و سایر ابزار سحر و جادو، مدل های مو و لباس خاص،رنگ هایی چون سیاه، قرمز وآبی روشن، ادبیات و شعر های نفرت برانگیز وزننده، اعدادی چون6 و 666 ، اشکالی مثل مثلث و دایره های ناقص و انواع موسیقی های شیطانی.(البته باید توجه داشت که این سمبلها همه جا نماد شیطان نیستند و در ترکیب با مضموم و ادبیات و موسیقی نفرت انگیز شیطانی این معنا را می رسانند. و نباید با بی تفاوتی از کنار این نمادها گذشت ؛ چراکه ده ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه ها، فرهنگ غرب، خود را به سایر نقاط جهان صادرکرده است و در فقه اسلامی داریم که تشبه به کفار حرام است .)
متاسفانه بسیاری از تولید کنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها کمک شایانی می کنند و داخل نشریات و روی لباس ها وانواع لوازم التحریر، ماسکها، عروسکها، تابلوهای تبلیغاتی و... (حتی در کشور خودمان ) این سمبل ها وتفکرات خطرناک و ضد خدا را رواج می دهند؛ بر ماست که بصیر باشیم و از غرق شدن خود و جامعه در این منجلاب تباهی جلوگیری کنیم و بر مسئولان فرهنگی و سیاسی و امنیتی است که این سر نخهای نمایان را پیگیری کنند و پایگاههای ترویج تباهی و پوچی را منهدم کنند.
راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است که میتواند در مقابل اراده الهی سرکشی کند، نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارتهای خود، چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج کالبد آدمی است؟ البته سینما برای این سؤال پاسخی ندارد. همه می دانیم که بزرگ شیاطین یعنی «ابلیس » آنقدر ضعیف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند . کبر او تبلور خلأ شخصیتی و روح ناتوانش بود . خود پرست بود و بی عرضه، که با یک نافرمانی زحمات چندین هزار ساله خود را به باد داد. در حقارت شیطان همین بس که برای انحراف انسانها ، از راه پست ترین خواسته های نفس آدمی وارد می شود و هرجا نور و آگاهی و علم و بصیرت و دقت باشد جایی برای او نیست. شیطان پرستی فرقه ای ساختگی است و هیچ وجود حقیقی و عینی فرای فیلم های سینمایی ندارد و از کمترین پشتیبانی منطقی برخوردار نیست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زیبایی طلب و عقل و استدلال و برهان است . این فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا برای «استحمار» و« استثمار » سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد.
برای نیل به این مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنیا) ، نخستین گام، بزرگنمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطانپرستی است و هر که از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب میفرماید: «همانا شیطان یاران خویش را میترساند، پس ای مؤمنان، اگر به خدا ایمان دارید از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید» راز غلبه بر شیطان، نترسیدن از اوست و مروجین شیطان پرستی با ترساندن مخاطبین خود از شیطان در حقیقت پرستش خود شیطان را رواج میدهد! همانگونه که سامری در میقات چهل روزه موسی، ساحری پیشه کرد و گوساله پرستی را رواج داد… خدا کند موسای عقل زودتر از این میقات چهل روزه باز گردد و کید و حیله سامری را بر ملا سازد.
با تغییر و تلخیص: برگرفته از سایت یهود
برچسب ها : عقائد ,