جمعه، 20 بهمن 1357
از نخستین ساعات بامداد امروز، سیل جمعیت به سوی دانشگاه تهران، به حرکت درآمد و تمام نقاط داخلی دانشگاه از جمعیت پر شد و بلندگوهایی که توسط مسئولین برگزاری مراسم در تمام نقاط دانشگاه و خیابانهای اطراف نصب شده بود، به خوبی صدا را به گوش همهی حاضران میرساند. مهندس بازرگان در ساعت 11 صبح به دانشگاه آمد که در این هنگام فریاد «سلام بر بازرگان، نخستوزیر ایران» دانشگاه را به لرزه درآورد.
شاپور بختیار که دولت غیرقانونی او چون شیر بیدم و یال و اشکم شده و با وجود تمام تلاشهایش نتوانسته بود در شهر 5/4 میلیون نفری تهران، بیش از سی هزار نفر را جمع نماید و به طرفداری از خود به تظاهرات وادارد. دیگر هیچ وزارتخانهای از او فرمان نمیبرد و برای جلوگیری از اعتصاب ادارهی نخستوزیری هم به نیروهای نظامی متوسل شده بود، در مصاحبه با لوموند اعلام داشت: «اگر اعضای دولت منتخب آیتالله خمینی، برای ورود به وزارتخانهها تلاش کنند، دستور دستگیری آنها را خواهم داد.» (همان)
در منطقهی فیروزآباد فارس که یک منطقهی عشایرنشین بود، به دعوت حجتالاسلام شیخ علیاکبر مکارم رضوانی، یک راهپیمایی مسلحانه برگزار شد. در این راهپیمایی حدود پنجاه هزار تن از فیروزآباد، فراشبند، قیر و کارزین و روستاهای تابعه، شرکت داشتند. (کیهان، 21 بهمن 1357، ص 7)
بختیار در جریان مصاحبه با سردبیر کیهان انترنشنال ملت ایران را به بیانصافی درباره دولت خود محکوم کرد (کیهان، 21/11/57، ص 5).
امشب تلویزیون دولتی مراسم ورود ایران را مجدداً پخش کرد، در زمان پخش برنامه در ساعت 9 شب هنرجویان و هنرآموزان مرکز آموزش نیروی هوایی در پادگان دوشان تپه با مشاهده تصویر امام صلوات فرستادند که با اعتراض و توهین افسر گارد جاویدان رو به رو شدند. این جریان موجب درگیری هنرآموزان با افسران گارد شد. تداوم درگیریها مردم را به خیابان کشاند که مانند سیل خروشان به سمت پادگان سرازیر شدند. (کیهان، 21/11/57)
شنبه، 21 بهمن 1357
نخستین ساعات امروز، آبستن حوادث بزرگی بود. لحظاتی از ساعت 12 شب نگذشته بود که «حجتالاسلام قدوسی» میان متحصنین نیروی هوایی میآمد و پس از گفتوگوی کوتاهی با آنان، از مردم درخواست کرد با توجه به اینکه ساعات منع عبور و مرور آغاز شده است، متفرق گردند، امّا در همین لحظات که ایشان مشغول سخن گفتن بود سنگی که به آن کاغذی بسته شده بود، از داخل پادگان به وسط جمعیت پرتاب شد. نامه توسط یکی از سربازان نوشته شده بود و در آن از شهادت 9 کارآموز همافری و 3 کارآموز درجهداری و 40 نفر مجروح خبر داده شده بود که کاغذ در اختیار ایشان گذاشته میشود، یکی از سربازان نیز موفق شده بود خود را پشت میلههای پادگان برساند و گریهکنان از مردم درخواست نماید که آنان را تنها نگذارند. اینها باعث شد جمعیت مردم با وجود آغاز ساعات منع عبور و مرور، شروع به راهپیمایی در خیابانهای اطراف پادگان و شعار دادن به نفع همافران و پرسنل نیروی هوایی کنند و بعضی از سرودهایی که روز پنجشنبه در حمایت از همافران خوانده میشد را در حال تظاهرات بخوانند. حدود ساعت 3:30 بامداد از سوی نیروهای گارد و از طرف خیابان دماوند، برای متفرق نمودن مردم، یراندازی هوایی آغاز شد و دهها نفر از مردم نیز دستگیر و با مینیبوس به محل نامعلومی منتقل شدند.
در ساعت 9 صبح بار دیگر تهاجم نیروهای گارد از در شمالی پادگان در خیابان دوم نیروی هوایی، آغاز شد. صدای شدید رگبار سلاحها به گوش میرسید.
حدود ساعت 9:30، افرادی که تجمع کرده بودند، از در جنوبی دانشگاه خارج شدند و در حالی که آژیر آمبولانسها هر لحظه در خیابان انقلاب به گوش میرسید و اجساد شهدا و مجروحان، در حال انتقال به بیمارستانها بود، افرادی که سوار قسمت عقب آمبولانسها بودند با دستها و لباسهای خونین، برای باز شدن راه فریاد میکردند. (کیهان، ش 10634، شنبه 21 بهمن 1357، ص 2)
حدود ساعت 11، هلیکوپترهایی در آسمان مشاهده شدند و شروع به تیراندازی به داخل پادگان و به سوی پرسنل نیروی هوایی کردند، امّا در برابر آتش سلاحهای مردم، بلافاصله فضای منطقه را ترک نمودند.
شماری از مردم شهرری که شب گذشته پس از شنیدن خبر درگیری در تهران، به خیابانها ریخته بودند و تا صبح مشغول راهپیمایی و شعار دادن در خیابانها بودند، در اولین ساعات آن روز به سوی تهران سرازیر شدند. (کیهان، ص 6)
روزنامهها امروز گزارشهای متعددی از وقایع دیشب تا ساعت 11 صبح را، همراه با تصاویری از شهدا و کشتهشدگان گارد و مجروحان به چاپ رساندند و در چاپهای جدید، که با سرعت در اختیار مردم قرار میگرفت، اخبار جدید را به چاپ میرساندند. (کیهان، 21/11/1357)
چهرهی خیابانها کاملاً عوض و سنگرهای متعدد تازهای برپا شده بود. خاک باغچههای خیابانها و منازل با سرعت اعجابانگیزی توسط اهالی محلههای اطراف پادگان در گونیها ریخته شد. زنان در حالی که عدهای از آنان چادرهاشان را دور خود پیچیده بودند، در این امر به مردان کمک میکردند. تعداد زیادی لاستیک کهنه و تنهی درختان، با سرعت به خیابان پیروزی آورده شد. چند کامیون حامل شن و ماسه، بار خود را در خیابان خالی کردند و دور شدند و مردم با سرعت گونیها را از آن ماسهها پر کردند و سنگر ساختند. چند لودر نیز در حمل گونیها به مردم کمک میکرد. حجم عظیمی از شیشههای خالی نوشابه از خانهها بیرون آورده شد و بعضی از صاحبان مغازهها با باز کردن مغازههای خود، صندوقهای شیشه نوشابه را در اختیار مدافعان قرار میدادند و با سرعت حجم عظیمی کوکتل مولوتف توسط دختران و پسران و مردان و زنان این محلهها، با استفاده از بنزینهایی که از باک ماشینها بیرون آورده میشد، ساخته شد و سنگرها با این سلاح نیز مجهز گشت. پشت بام خانههای اطراف خیابان، بهخصوص، «خیابان دماوند» و «پیروزی» نیز سنگربندی گردید.
اخبار رسیده از تبریز حاکی از این بود که مردم تبریز نیز با شنیدن اخبار رادیو به خیابانها ریختند و با شعار: «کودتا را به ضدکودتا تبدیل میکنیم» به مخالفت با حکومت نظامی و کشتار مردم تهران و همافران پرداختند. مأموران حکومت نظامی در این شهر دست به تیراندازی زدند و عدهای از آنان را به شهادت رساندند و مجروح کردند. (کیهان، 22 بهمن 1357، ص 5)
با اضافه شدن 5 ساعت دیگر به ساعات منع عبور و مرور برای هیچ کس شکی باقی نماند که ماجرای کودتا حتمی است و در این شب باید با تمام وجود از انقلاب، دفاع نمود و کودتاگران را با شکست قطعی مواجه کرد و در صورتی که فرصت به آنان داده شود فردا صبح، 15 خردادی دیگر با ابعاد بسیار گستردهتر در انتظار خواهد بود. این اطلاعیه چون بنزین، آتش تهاجم مردم را شعلهورتر ساخت و موجب شد تا همه تصمیم بگیرند این کودتا را قبل از اقدام در نطفه خفه سازند. (اطلاعات، 22 بهمن 1357، ص 8)