- از سال 2003 و با عنوان مبارزه با تروریسم ایالات متحده با حضور در کشورهای آسیای میانه و منطقه قفقاز با برهم زدن معادلات سیاسی به بحران در این منطقه دامن زد و با طراحی و اجرای انقلاب هایی با عناوین (انقلابهای مخملی) یا (انقلابهای رنگین)، حکومت های این منطقه را سرنگون و حکومتهای دست نشانده طرفدار خود را بر سر کار آورد، که از آن جمله می توان به نمونه های زیر اشاره کرد  :

* در نوامبر 2003، امریکا با حمایت خود، (انقلاب نارنجی) را در گرجستان به پیروزی رساند و دولت (شواردنادزه) را سرنگون کرد و از (ساکاشویلی) حمایت کرد  .

* در دسامبر 2004، در پی بحران در اوکراین، با انقلاب مخملی به رهبری امریکا، دولت (لئونید کوچما)، سرنگون شد  .

* در مارس 2005 و در ادامه انقلاب اوکراین، امریکا در قرقیزستان نیز انقلاب رنگین ایجاد کرد و دولت این کشور را نیز سرنگون کرد  .

* از سال 2003، امریکا با نقض قوانین بین المللی و حقوق بشر با احداث زندان هایی در خاک دیگر کشورها خصوصاً در اروپا، با ربودن مخالفین خود، آنها را به این زندان ها منتقل کرده و شکنجه و نگهداری می کرد که از آن جمله می توان به ربودن روحانی مسلمان در ایتالیا بنام (اسامه مصطفی حسن  ) معروف به ابوعمر، توسط سازمان سیا و انتقال وی به آلمان اشاره کرد. (ماجرای زندانهای مخفی امریکا در اواخر سال 2005، افشاء شد که با اعتراضات جهانی مواجه شد  .)

* در سال 2004، امریکا حمایت علنی خود را با ترور رهبران ارشد مقاومت فلسطین، توسط جوخه های ترور تحت فرمان آریل شارون اعلام داشت (که طی آن بسیاری از رهبران ارشد مقاومت فلسطین همچون: شیخ احمد یاسین و رنتیسی و   ... ترور شدند). امریکا همچنین همکاری های سیاسی ـ نظامی خود را با اسرائیل افزایش داد  .

* در سال 2004 و درپی ترور نخست وزیر سابق لبنان (رفیق حریری)، امریکا کوشید با دخالت در امور لبنان به بحران این کشور دامن بزند، این مداخلات در سال 2005 و طی بررسی پرونده ترور حریری در سازمان ملل به اوج خود رسید و امریکا به تهدید سوریه در ارتباط با این پرونده پرداخت  .

* از سال 2004، امریکا همچنین در اعتراضات و مخالفت های مردمی برعلیه دولت   (گلوریو آریو) در فیلیپین، به حمایت آشکار از وی پرداخت. این حمایتها در سال 2005 و انتخابات فیلیپین به اوج خود رسید  .

* در می 2005، ایالات متحده در ادامه پروسه مداخلات آشکار خود، ناآرامی هایی را در ایالت (اندیجان) ازبکستان ایجاد کرد تا دولت این کشور را نیز همانند نمونه های قبلی سرنگون کند، اما با برخورد نظامی شدید دولت با ناآرامی ها و کشته شدن بیش از هزار نفر از مردم بیگناه، امریکا در این براندازی ناموفق شد  .

* از سال 2005، امریکا همچنین با حمایت های آشکار و پنهان از مخالفان دولت بلاروس، در پی سرنگونی دولت (الکساندر لوکوسنکو) است  .

* در سال 2005، همچنین با طرح اصلاح ساختار برخی از ارکان سازمان ملل از قبیل شورای امنیت و حق وتوی 5 کشور، توسط برخی از کشورهای عضو، امریکا تلاش زیادی را در جهت مقابله و عدم نتیجه بخشی این طرح انجام می دهد .

* ( هنری کسینجر، مشاور سیاست خارجی کاخ سفید در مصاحبه ای پیرامون حضور و مداخلات امریکا در جهان از ابتدای قرن بیست و یک می گوید: "وظیفه رهبری جهان از ایالات متحده امریکا و ارزش های آن تفکیک ناپذیر است.

همچنین (ری کلوز)، رئیس پیشین سیا در عربستان که به مدت 27 سال در بخش عربی سیا فعالیت می کرده است، طی مصاحبه ای در مجله Nation پیرامون مداخلات امریکا در خاورمیانه و عراق می گوید: ... اهدافی را که ما از آغاز این بحران بر اساس ایدئولوژی نو محافظه کاران داشته ایم هرگز قابل دستیابی نبوده اند، زیرا در اصول تمامی این اهداف با روح ناسیونالیسم عراقی مخالف و بی احترام بوده اند. نخست آنکه، ما در جستجوی پایگاه های نظامی ای با اهداف استراتژیک دراز مدت هستیم. دوم، قصد داریم که نفوذ و کنترل اجرایی خود را بر سیاست های نفتی عراق حفظ کنیم. سوم، خواهان سرمایه گذاری نامحدود خارجی در کشوری هستیم که سابقه ای طولانی در خصومت و رویارویی با مالکیت منابع و ساختار های اقتصادی خود توسط خارجی ها دارد. چهارم، انتظار داریم که عراق از نقش امریکا در فرایند صلح خاورمیانه پشتیبانی کند، حتی اگر این پشتیبانی به معنای حمایت مطلق از موضع جرج دبلیو بوش و آریل شارون باشد. شکست در دسترسی به این چهار هدف عمده از دیدگاه هر دو جناح جمهوریخواه و دمکرات، به منزله شکست سیاست جرج بوش در عراق محسوب می شود. در عین حال دولت فعلی امریکا خود را در حال حاضر محصور در چارچوبی کرده است که هیچ گونه راهی برای تعدیل و تغییر این اهداف به شکلی که با واقعیت های هر روزه تطبیق کند باقی نگذاشته است، باید رژیم واشینگتن تغییر کند، این تنها راه حل مشکل است. (1)

در این دوره، حمله به افغانستان، امریکا را با مشکلات عدیده ای روبرو ساخت که هنوز با آن دست و پنجه نرم می کند در برقراری امنیت در این کشور دچار سردرگمی شده است، از طرفی افشای اهانت و شکنجه اتباع افغانی در زندانهایی نظیر گوانتانامو، احساسات ضد امریکایی و اعتراضات مردمی را در این کشور تشدید کرده و حملات پراکنده بر علیه نیروهای امریکایی همواره ادامه دارد.

با حمله به عراق، نه تنها هیچگونه سند و مدرکی دال بر وجود و تولید سلاح های هسته ای در عراق بدست نیامد، بلکه با تداوم اشغال و اقدامات تروریستی این کشور دچار نا امنی و بی ثباتی شد. از طرفی ایالات متحده هزینه های زیادی را در عراق متحمل شد. تشکیل انواع گروههای مسلح با عناوین جهادی و اقدام به عملیات بر علیه نیروهای امریکایی خسارت های مالی و جانی زیادی را بر ایالات متحده وارد کرد و تاکنون بیش از 4000 نیروی امریکایی در عراق کشته شده اند که آمار دقیق آن اعلام نمی شود. همچنین سیاست های جایگزین در عراق و تلاش برای رور کار آمدن حکومتی منطبق بر الگوهای امریکایی در این کشور بعد از انتخابات عراق و پیروزی چشمگیر شیعیان، با چالش اساسی روبرو شده است.

سیاست های ایالات متحده در جهت انزوای جمهوری اسلامی ایران، علیرغم حملات تند جرج بوش و خطاب کردن ایران به "محور شیطانی" و کارشکنی های متعدد در مذاکرات و پرونده هسته ای ایران و تهدیدات متوالی نه تنها کارساز نبود بلکه شرکتهای امریکایی مانند (هالی برتون) و شرکت های وابسته به آن بدون در نظر گرفتن دیدگاه های سیاسی و تحریمهای اقتصادی، به فعالیت اقتصادی در جنوب ایران ادامه دادند و باعث شد تعاملات کشورهای اروپایی و حتی روسیه با ایران افزایش چشمگیری یابد.

در حالیکه در پایان سال 2000 نه تنها بودجه امریکا کسری نداشته و بیش از 200 میلیارد دلار اضافه نشان می داده است، ولی در زمان جرج بوش کسری بودجه امریکا به بیش از 500 میلیارد دلار رسیده است. در همین حال بودجه نظامی به رکورد جدید 401.3 میلیارد دلار رسیده. در این رابطه، ژنرال کارول (Admiral Eugene Carroll)، بازنشسته ارتش امریکا می گو ید: برای 45 سال، در خلال جنگ سرد، ما مسابقه تسلیحاتی باشوروی داشته ایم و بنظر می رسد امروز ما با خود این مسابقه تسلیحاتی راداریم و ادامه می دهیم.
همچنین، از فوریه سال 2001 تاکنون بیش از 2 میلیون کار از دست رفت و مردم کار خود را از دست دادند. و این به دلیل سیاست غلط اقتصادی جرج بوش است. در این دوران شرکت های امریکایی برای استفاده از نیروی کار ارزان به کشورهای جهان سوم رفتند.

ایالات متحده با درگیرشدن در جنگهای فرسایشی و غیر قابل برد در افغانستان و عراق که به احتمال زیاد منجر به شکست شرمناکی خواهد شد. اروپا نه تنها مرعوب نشد بلکه با سرعت بیشتری به سوی استقلال حقیقی حرکت می کند. به لطف جرج بوش بهم پیوستن محور پاریس، برلین، و مسکو که سالیان دراز برای امریکا همچون کابوس بود در شرف تحقق می باشد. توسعه سلاح های اتمی نه تنها از طرف کره شمالی و ایران بلکه در نقاط دیگر هم مانند کره جنوبی سرعت گرفته است و خصومت اعراب و مسلمانان در هیچ زمانی به شدت امروزه نبوده است. دو رژیمی که ستونهای سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه هستند یعنی عربستان سعودی و پاکستان احتمالاً مدت زیادی دوام نخواهند آورد. ایالات متحده در هیچ دوره ای از تاریخش این چنین از نظر سیاسی در جهان تنها نبوده است.

بوش و تیم محافظه کاران جدید، موقعییت سوق الجیشی ایالات متحده را چنان تضعیف نموده که امکان موفقیت با بازگشت به سیاست های نیکسون تا کلینتون از بین رفته است و مردم امریکا هم برای یک تغییر اساسی در سیاست خارجی آمادگی ندارند، تغییری که شامل سه واقعییت است:

الف) اینکه ایالات متحده یکی از چند قدرت بزرگ در جهان چند قطبی امروزه می باشد و نه تنها قدرت بی رقیب.

ب) اینکه افزایش سلاحهای اتمی طی 20 سال آینده حتمی است.

ج) اینکه در مقابل نیاز بسیار قوی به یک رژیم جهانی که جریان قطبی شدن جهان را کاهش بدهد نئولیبرالیزم هیچگونه راه حلی ندارد.

از طرفی مداخله در امور کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی و طرح و اجرای کودتا بر علیه حکومتها در این منطقه، دستاوردی جز تشکیل دولت های ضدامریکایی و مخالفت صریح با سیاستهای امریکا نداشت.

در نهایت این دوره از مداخلات پیامدهای خوبی برای ایالات متحده در پی نداشت. حضور امریکا در خاورمیانه و جنگ در افغانستان و عراق، برای مقابله با تروریسم باعث شد گروههای تروریستی نظیر القاعده و طالبان در سراسر خاورمیانه و دیگر کشورها پخش شوند و حوزه فعالیت آنها از یکی دو نقطه به چندین حوزه متکثر شود و حتی به اروپا و داخل امریکا نیز گسترش یابد و اتباع و جهانگردان امریکایی و منافع ایالات متحده از قبیل: سفارتخانه ها و دفاتر و شرکت ها در ساسر دنیا مورد تهدید واقع شوند.

تخریب شدید وجهه امریکا در جهان، که به خوبی از نظرسنجی ها در مناطق مختلف و اعتراضات مردمی نسبت به سفر مقامات امریکایی به کشورهای مختلف مشهود است، یکی دیگر از عواقب مداخلات امریکاست خصوصاً در این دوره می باشد. این در حالیست که (نوام چامسکی) تحلیلگر امریکایی، در مصاحبه ای در ابتدای سال 2006، دولت بوش را به لحاظ عملکرد بدترین دولت ایالات متحده از آغاز تا کنون دانست.

در پایان نگارنده معتقد است، آنچه که طی ده سال آینده احتمالاً اتفاق خواهد افتاد صدمه خوردن ایالات متحده در جبهه های مختلف سیاسی، اقتصادی، و نظامی خواهد بود. عکس العمل ایالات متحده به توسعه این روند در حال حاضر بسیار نامطمئن می باشد و حتی می تواند از درون، این کشور را با چالش های اساسی روبرو سازد.