این نوشته در پی کشف اصول ثابت و مشخصی در زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله است که به بصیرت دینی مربوط می شود ؛ موضوعی که می توان آن را در دو فصل اصلی مورد کنکاش قرار داد:
1. اهمیت دادن به بصیرت دینی
2. ابزارها و شیوه های ایجاد بصیرت دینی و عمق بخشی به آن
اهمیت دادن به بصیرت دینی
مهمترین راه برای دستیابی به بصیرت دینی، اهمیت دادن به عقل و نقل است؛ یعنی هم باید به آموزه های نقلی که مهمترین و اساسی ترین آن قرآن است بها داد و به دنبال کسب تعالیم آن شد و هم باید از عقل و قابلیتهای آن غافل نشد و به آن توجه ویژه کرد.
توجه کردن و سوق دادن مردم به سمت این دو منبعِ مهمِ بصیرت و دین شناسی[1] ، سیره مستمره رسول خدا بوده است. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که روزی رسول خدا در جمع اصحاب خود فرمودند:
«مگر نمیبینید که شب و روز زود میگذرد و گذشت آن هر تازهای را کهنه و هر دوری را نزدیک می کند، اگر حوادث برای شما مانند قطعه های شب تاریک، ظلمانی شده است به نور پناه برید و درمان کنید».
مقداد عرض کرد: چاره چیست؟
حضرت فرمودند: « فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآن ؛ به قرآن روی آورید.»[2]
رسول اکرم چون به امتش علاقهمند بود تلاش میکرد تا آنها را به کمال انسانی برساند و چون برجسته ترین کمالها، در پرتو درک معارف قرآن و عمل به احکام آن به دست می آید، سعی می کرد تا مردم با قرآن مأنوس باشند و آن را خوب بفهمند و به فهمیده های خود کاملاً عمل کنند. از این رو در ادامه همان روایت فرمود:
«مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیل؛ عدهای که قرآن را امام و پیشوای خود قرار می دهند و خویش را امت او می دانند، قرآن ایشان را به بهشت می رساند؛ اما گروهی که به قرآن بیاحترامی کرده و آن را پشت سر گذاشته، خود را رهبر و امام قرآن قرار داده و آن را طبق هوای خود تفسیر می کنند ، نه تنها از مزایای شفاعت آن محروم می شوند؛ بلکه قرآن از پشت سر، آنها را به سوی جهنم سوق میدهد».
رسول خدا در این دعوت و عمق بخشیدن به دین شناسی مردم، عقل و برهان را به انزوا نسپرد و با دستوری که از جانب خداوند متعال داشت هم برهان خواست و هم برهان اقامه کرد تا آنچه نصیب مردم می شود با استدلالهای دلپذیر و عقل باور در جان آنها بنشیند
رسول خدا در این دعوت و عمق بخشیدن به دین شناسی مردم، عقل و برهان را به انزوا نسپرد و با دستوری که از جانب خداوند متعال داشت هم برهان خواست[3] و هم برهان اقامه کرد[4] تا آنچه نصیب مردم می شود با استدلالهای دلپذیر و عقل باور در جان آنها بنشیند.
گسترش بصیرت دینی در تعامل با وفود [5]
پس از حوادث مهمی نظیر فتح مکه و سر فرود آوردن قریش، لشکرکشی مسلمانان به سوی روم در غزوه تبوک که یک پیروزی برای مسلمانان محسوب شد، اعلام برائت از مشرکان و مهلت چهار ماهه به آنان، برای عرب، چارهای جز گسیل نمایندگان سیاسی و عقد پیمان با حکومت تازه تاسیس مدینه باقی نگذاشت. این نمایندگان که از گروه آنها به «وَفد» تعبیر می شود برای مذاکره با رسول خدا رهسپار مدینه می شدند. رسول اکرم، این نمایندگان را به حضور می پذیرفت و هدف از پذیرش آنها نیز آشنا کردن ایشان با مکتب اسلام و آموختن تعالیم دینی به آنها بود.
تعلیم قرآن به عنوان ابزاری برای آشنایی با معارف اسلام از اموری بود که پیامبراکرم اغلب وفود را به آن وا می داشت؛ به آنان خواندن قرآن و اوقات نماز و پرداخت زکات را می آموخت. بعضی از وفود خود، خواهان آشنایی بیشتر با قرآن و سنت پیامبر بودند و در این زمینه س?الاتی را مطرح می کردند.[6]
آن حضرت برای آشنا کردن وفود با اسلام و نفوذ روح اسلام در آنان، از شیوههای مختلفی بهره میگرفت ؛ مانند اینکه برای وفد ثقیف خیمهای در مسجد برپا کرد تا شاهد قرآن خواندن و نمازگزاری مسلمانان از نزدیک باشند[7] ؛ به مغیرة بن شعبه که تمایل داشت از آنان در منزلش پذیرایی کند فرمود: منزل آنان باید در جایی قرار گیرد که صدای قرآن را بشنوند.[8]
تعلیم دین، از مسائل اساسی این نشستها محسوب میشد و حضرت به نمایندگان قبایل سفارش می کرد تا پس از بازگشت ، قبیله خویش را از آموختههای خود آگاه سازند. پیامبراکرم به وفد عبدالقیس وصیت کرد که به سوی قبیله خود بازگردند و آنان را تعلیم دهند.[9]
ابزارهای ایجاد و عمق بخشی بصیرت دینی
یکی از جنبه های بسیار مهم زندگی پیامبر اکرم، شأن تبلیغی آن حضرت است[10]؛ شأنی که قرآن کریم آن را بین همه انبیاء و رسولان مشترک می داند.[11] این شأنی که رسالت اصلی انبیاء علیهم السلام را تشکیل می دهد، هدفش رساندن پیام دین از منبع وحی به مردم و تبیین و آموزش آن است که این کار همان ایجاد و گسترش بصیرت دین در بین مردم است که باید دید رسول خدا چگونه این وظیفه را به انجام رساند؟ برخی از فعالیتهای رسول خدا که در این راستا به انجام رسانید عبارتند از:
محور قرار دادن قرآن کریم
رسول خدا، قرآن، این پیام اصلی اسلام را از منبع آن دریافت و بی هیچ کم و کاست و یا زیاده ای به مردم ابلاغ می کرد. این کتاب که به منزله قانون اساسی اسلام است محور کار تبلیغی حضرت و اولیای پس از او بود که در این باره در بخش اهمیت دادن به بصیرت دینی سخن گفتیم.
منش و شخصیت الهی خود حضرت
بی تردید یکی از عوامل بسیار مهم در گسترش فرهنگ دینی و محکم شدن باورهای اسلامی، ارائه الگوی عملی از رفتار و منش شخصیت خود آن حضرت بود. شخصیتی که قرآن کریم با تعبیر اسوه حسنه[12] از او یاد کرده و او را صاحب خلق عظیم[13] معرفی می کند.
رسول خدا توانست با رفتار عملی خود که ارائه عینی متن دین بود هم دین را تعلیم دهد و هم باور به آن آموزه ها را در مردم تقویت کند که این همان تعلیم و تعمیق بصیرت دینی در جامعه اسلامی بود.
رسول اکرم چون به امتش علاقهمند بود تلاش میکرد تا آنها را به کمال انسانی برساند و چون برجسته ترین کمالها، در پرتو درک معارف قرآن و عمل به احکام آن به دست می آید، سعی می کرد تا مردم با قرآن مأنوس باشند و آن را خوب بفهمند و به فهمیده های خود کاملاً عمل کنند
معرفی منطقی دین
از دیگر روشهای پیامبر در ارائه دین ، در پیش گرفتن روشی منطقی در برخورد با مخاطبان بود. این روش چیزی بود که خداوند به آن دستور داد و حضرتش به بهترین وجه آن را اجرا کرد. درخواست برهان از مدعی[14] و اقامه برهان برای ادعای خود[15] از جمله روشهایی بود که رسول خدا همواره به آن مقید بود و از این رهگذر توانست دین و بصیرت دینی را در بین مردم به خصوص کسانی که اهل کتاب و یا بیگانه با دین بودند رواج دهد.
اعزام مبلغ
رسول خدا کسانی را که از نظر جغرافیایی دور از دسترس روزانه او بودند از نظر دور نمی داشت و برای تعلیم دین به آنها و یا تقویت باورهایشان، مبلغینی را به سوی آنها روانه می کرد.
این کار در سال نهم و دهم هجری که نفوذ اسلام به سراسر جزیرة العرب گسترده شد و وفود قبایل و امرای عرب، رهسپار مدینه شدند اهمیت بیشتری یافت. در مواجه با این تازه مسلمانها و درخواستهای آنها، رسول خدا در اکثر موارد کسی را برای تعلیم دین و قرآن به همراه آنها می فرستاد.[16]
جمع بندی
بصیرت دینی به معنای احاطه و تعمّق در آموزه ای دینی هم در وجود رسول خدا به معنای اتمّ کلمه تبلور داشت و هم به عنوان رسول از ناحیه خدا مامور بود تا این بصیرت را در تمام مردم ایجاد کند. آن حضرت در این راستا مجاهدتها کرد که این فعالیتها را می توان در دو عنوان «رفع موانع» و «تقویت عوامل» با استفاده از شیوه ها و ابزاری متناسب خلاصه کرد.
پی نوشت:
1. امام کاظم علیه السلام به هشام فرمود: إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول . الکافی 1/16
2. الکافی، ج2، ص 599
3. قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین 111/بقره
4. ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن 125/نحل
5. وفود در تاریخ پیامبر اکرم به دسته هایی اطلاق می گردد که به عنوان نمایندگان و فرستادگان سیاسی قبایل، خدمت پیامبرخدا آمدند و در برابر حکومت مدینه سر تسلیم فرود آورده، گاه قراردادهایی را بستند. اغلب این دسته ها که حدود هفتاد وفد شمارش شده اند پس از پیروزی قطعی رسول خدا بر دشمنان و حاکمیت مسلّم وی در جزیرة العرب، به مدینه روی آوردند به گونه ای کثرت این آمد و شد وفود در سال نهم هجری سبب شد که آن سال در سیره نبوی سال وفود نام بگیرد. السیرة النبویة (ابن هشام)، ج2، ص560
6. سبل الهدی و الرشاد، ج6، صص 285و352
7. همان، 296
8. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص265
9. کتاب البخاری، ج1، کتاب العلم، باب 68، تحریض النبی وفد عبدالقیس نرم افرار کتابخانه اهل بیت علیهم السلام
10. فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبین 82/نحل
11. فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ 35/نحل
12. 21/احزاب
13. 4/قلم
14. 111/بقره
15. 125/نحل
16. در بخش تعامل حضرت با وفود به این مسأله اشاره شد.