همه کارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا عاشقانه بود نه عاقلانه؛ آیا این بدان معناست که کارهای آن حضرت مخالف عقل بود؟
پاسخ از آیت الله جوادی آملی: درون انسان بین رذائل و فضائل اخلاقی درگیری همیشگی وجود دارد که معمولاً آن را جهاد اکبر میخوانند، در حالی که جهاد اوسط است. انسان وقتی میکوشد برابر عقل کار کند و از هوس و معصیت دوری جوید، در جهاد اوسط است. او میخوا هد عاقل باشد. از این مرحله به بعد نوبت جهاد اکبر میرسد که جهاد بین عقل و عشق، حکمت و عرفان و معقول و مشهود است. در این جهاد عقل، براساس براهین، مفاهیم را به رسمیت میشناسد و برهان اقامه میکند و به نتیجه میرسد؛ اما عشق هرگز به مفهوم (علم حصولی) بسنده نکرده، خود حقیقت و علم حضوری را میطلبد و میخواهد آ نچه فهمیده با جان بیابد و مشاهده کند. بنابراین، از این به بعد بین عقل و عشق نزاع میافتد و جهاد اکبر شروع میشود. البته نقصی در کار نیست و هر دو حق به شمار میآیند؛ منتها یکی حق است و دیگری احق، یکی خوق است و یکی خوبتر، یکی کمال است و دیگری اکمل. بنابراین، کارهای اولیای الاهی بر اساس عشق است. امام صادق(ع) در جلد دوم اصول کافی، فرمود: «اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشَقَ العِبادَة.» این کسی است که مزه عبادت را بچشد و حقایق بهشت و جهنم را ببیند.
عقل با برهان اثبات میکند که بهشت و جهنمی هست. عشق میگوید من میخواهم بهشت و جهنم را ببینم. آن که دلیل و برهان اقامه میکند و معاد و بهشت و میزان و ما نند آن را حق میشمارد، عاقل است؛ ولی آن که در پی دیدن بهشت و جهنم است، عاشق است. کارهای سید الشهدا(ع) عاشقانه بود. عشق فوق عقل است نه دون عقل. یک وقت گفته میشود فلان کار عاقلانه نیست، یعنی بر اساس وهم و خیال است؛ ولی گاه گفته میشود نه تنها عاقلانه است بلکه بالاتر از آن، عاشقانه است؛ یعنی آنچه فهمیده با درون خود یافت.
آن جا که انسان حقیقت را مییابد و برابر شهود عاشقانه حرکت میکند، عقل نقش ندارد؛ این نقش نداشتن بدان سبب است که نور عقل تحت ا لشعاع نوری قویتر قرار گرفته نه بدان علت که نورش خاموش شده است و نور ندارد.
عقل دو وقت از کار میافتد و فعل انسان برابر عقل نیست:
1. وقتی انسان گرفتار غضب یا شهوت میشود و به معصیت مبتلا میگردد. این جا کار عاقلانه نیست و سفیهانه است. این مثل آن است که ماه دچار خسوف شود و تاریک گردد. در این حال عقل نور ندارد. عقل انسان معصیت کار مانند ماه منخسف است. این که حضرت علی علیه السلام میفرماید:«کَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحْتِ هَوی اََمیرٍ»، اشاره به همین مطلب است.
2. عقل نور دارد، ولی کارآیی ندارد؛ و آن وقتی است که تحت الشعاع نور قویتر قرار میگیرد؛ مثل این که ستارگان در روز کارآیی ندارند. این کار آمد نبودن بدان علت است که تحت الشعاع نور خورشیدند که فضا را روشن کرده است نه به سبب تاریکی و بینور بودنشان. کسی که عاشق شد، عقل دارد و عقلش هم کار میکند و نور دارد؛ ولی نور عقل تحت الشعاع نور عشق است.
جریان امام حسین - سلام الله علیه - در کربلا از این نوع بود؛ یعنی نه تنها عاقلانه بود بلکه بالاتر و برتر از آن عاشقانه هم بود.
خط خطی های یک مبتدی
دوشنبه 91/8/29 |
توسط : محسن جانجانی
نظر
مطلب بعدی :
برزک نامه

پیامهای عمومی ارسال شده