
عید غدیر، حقیقتاً یکى از عظیمترین اعیاد اسلامى است و بنا بر بعضى از روایات، بزرگتر از اعیاد دیگر است و در این باب که فضیلت عید غدیر نسبت به دیگر اعیاد، چقدر افزونتر است، روایات معتبرى هم داریم. شاید بتوان گفت که هدف از همهى زحماتى که پیغمبر اکرم (صل الله علیه واله) و بزرگان دین و انبیاء الهى (علیهم الصّلاة و السّلام)، متحمّل شدهاند، استقرار ولایت الهى بوده است.
علت اهمیت عید غدیر، مسألهى ولایت است. وقتى براى یک ملت، قضیهى ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلى که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز براى آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم که مهمترین و حساسترین مسألهى هر ملتى، همین مسألهى حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیتِ والاى بر آن جامعه است، این تعیینکننده ترین مسئله براى آن ملت است. ملتها هرکدام به نحوى، این قضیه را حل کردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیان بخش.
پس، اگر ملتى توانسته باشد این مسألهى اساسى را به نحوى حل کند که در آن، همه چیز آن ملت کرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایى او و بقیهى چیزهایى که براى یک ملت مهم است رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، براى آن ملت عید است.
در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامى یعنى رشحه و پرتوى از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا کرد و اینچنین بود که دین کامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص مىماند و به همین خاطر بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.
اگر اسلام که دین خداست و مىخواهد زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى اداره بکند در امر حکومت، دچار یک وضعیت دنیایى شد؛ دچار همان چیزى شد که جوامع دیگر به آن مبتلا هستند، مصالحِ مترتب بر نظام اسلامى، بکلى از آن سلب خواهد شد. در دستگاه ادارهکننده و مدیریت و حاکمیت، باید یک نظام معنوى و الهى باشد
ولایت، یعنى حاکمیت و سرپرستى در جامعهى اسلامى، طبیعتاً چیزى جدا از ولایت و سرپرستى و حکومت در جوامع دیگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است. هیچ انسانى این حق را ندارد که ادارهى امور انسانهاى دیگر را بهعهده بگیرد. این حق، مخصوص خداى متعال است که خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالک امور انسانها، بلکه مالک امور همهى ذرات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهى اسلامى، چیز کم نظیرى است. هیچ قدرتى، هیچ شمشیر بُرایى، هیچ ثروتى، حتّى هیچ قدرت علم و تدبیرى، به کسى این حق را نمىدهد که مالک و تصمیمگیرنده در بارهى سرنوشت انسانهاى دیگر باشد. اینها ارزش هستند. حق تولیت امور و زمامدارى مردم را به کسى اعطا نمىکند. این حق، متعلق به خداست.
خداى متعال، این ولایت و حاکمیت را از مجارى خاصى اعمال مىکند. یعنى آن وقتى هم که حاکم اسلامى و ولىّ امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص آنچنانکه طبق عقیدهى ما، در مورد امیر الم?منین و ائمه (علیهمالسّلام) تحقق پیدا کرد و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى این اختیار به او داده مىشود که امور مردم را اداره بکند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهى است که بر مردم اعمال مىشود
. آن انسان هرکه و هرچه باشد منهاى ولایت الهى و قدرت پروردگار، هیچگونه حقى نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد. خود این، یک نکتهى بسیار مهم و تعیینکننده در سرنوشت جامعهى اسلامى است.
اهمیتى که به این روز دادهاند، چه خود نبیّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) که بنا به وحى الهى، یک موقعیت استثنایى و روز گرم و جایگاه سختى را انتخاب کرد، تا اهمیت قضیه را نشان بدهد، و چه روایات ما و ائمهى اطهار (علیهمالسّلام) که به این روز، اینقدر اهمیت دادند، به خاطر این است که مسألهى ولایت و حکومت در اسلام، مسألهى اساسى و مهم است.
اگر اسلام که دین خداست و مىخواهد زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى اداره بکند در امر حکومت، دچار یک وضعیت دنیایى شد؛ دچار همان چیزى شد که جوامع دیگر به آن مبتلا هستند، مصالحِ مترتب بر نظام اسلامى، بکلى از آن سلب خواهد شد. در دستگاه ادارهکننده و مدیریت و حاکمیت، باید یک نظام معنوى و الهى باشد.
روز عید غدیر، ولایت اسلامى یعنى رشحه و پرتوى از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا کرد و اینچنین بود که دین کامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص مىماند و به همین خاطر بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد
فضلیت مولا
شیخ صدوق در «علل الشرایع» از مفضل بن عمر، روایت مفصلى را نقل کرده که در آن آمده است:
«خداوند پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را براى تمام پیامبران و رسولان فرستاده و امیر الم?منین (علیه السّلام) جانشین او در میان آنان مىباشد. و همانگونه که فرمانبردارى از پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بر آنان واجب مىباشد، فرمانبردارى از امیر الم?منین (علیه السّلام) نیز بر آنان واجب بوده، مأمورین بهشت و دوزخ از او دستور گرفته، و فرشتگان مأمور به آمرزش خواستن براى شیعیانش مىباشند، همانگونه که مأمور به پذیرش توحید، نبوت و ولایت هستند.
از این مطالب روشن مىشود که تمام هدایتها و سعادتها منسوب به این دو نفر و جانشینان آنها مىباشد. و بهمین جهت از طریق عامه و خاصه از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت شده است که فرمودند: اگر گلزارها قلم، دریاها مرکب، جنیان حسابدار شده و انسانها بنویسند، نمىتوانند فضایل امیر الم?منین (علیه السلام) را بشمارند.
روایات قطعى داریم که پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) و امیر الم?منین (علیه السّلام) و همچنین جانشینان آنها سرچشمه و منشأ همه خیرات هستند. پیش از این، از پیشوایان اهل سنت، مانند «احمد بن حنبل» در مسند خود و «ابى یعلى» در کتاب «فردوس» و از «ابن خالویه» در کتاب «منهج التحقیق» روایت صریحى نقل کردیم که شیعه، تسبیح، تقدیس، ثنا کردن،لا اله الا اللّهگفتن و یکتا شمردن خدا را از آنان و فرشتگان نیز از شیعیان آنان آموختند.