
امام، هدایتگر «افکار» و «اعمال» و «اخلاق» است. شیعه نیز، پیرو او در «فکر و عمل و رفتار» است. پس، آنکه شالوده اندیشه و عملش را و خط سلوک و رفتارش را با «خط ائمه» منطبق نسازد، شیعه نیست. قضاوت دیگران نیز نسبت به شیعه، بیش از هر چیز بر مبنای «رفتار اجتماعی» و «سلوک و معاشرت» است. با این حساب، روشن است که امام، همواره در اندیشه تربیت و اصلاح و تصحیح مشی و عمل و اخلاق پیروان خود باشد، چرا که قوت و ضعف پیروان را به پای رهبران مینویسند و عیب و کمال هر جمع را به پیشوایشان منتسب میکنند.
امام باقر ـ که سلام خدا بر او باد ـ در شرایطی میزیست و امامت شیعه را در عرصه های گوناگون بر عهده داشت که این حساسیت بیشتر بود به همین خاطر، حساسیت آن حضرت نیز در هدایت رفتاری پیروانش فزونی مییافت و به مناسبتهای مختلف رهنمود میداد، وصیت میکرد، در بحث زیر برخی از رهنمودهای موثر برای خود سازی را از آن حضرت بیان می داریم.
کیمیایی در روابط اجتماعى
شرط اصلى حضور سازنده و مفید در جامعه، برخوردارى فرد از صبر و شکیبایى است. این ویژگى به عالیترین شکل آن در زندگى امام باقر علیه السلام مشهود است . براى نمایاندن این ویژگى ارزشمند در زندگى آن حضرت نقل این حدیث کافى است که:
مردى غیر مسلمان (نصرانى) در یکى از روزها با امام باقر علیه السلام روبرو شد. آن مرد به دلیلى نامشخص نسبت به آن حضرت، کینه داشت، از این رو دهان به بدگویى گشود و با تغییر اندکى در اسم امام باقر علیه السلام گفت: تو بقر (گاو) هستى !
امام بدون این که خشمناک شود و عکس العمل شدیدى نشان دهد، با آرامش خاصى فرمود: من باقرم .
مرد نصرانى که از سخن قبل به مقصود نرسیده بود و احساس مىکرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت: تو فرزند زنى آشپز هستى !
به آنان بگو: هرگز به «ولایت» ما نخواهند رسید، جز با ورع و کوشش، حسرت بار ترین حالت در قیامت، از آن کسی است که کارهای نیک را برای مردم توصیف کند، ولی خودش، مخالف آن رفتار کند
امام فرمود: این حرفه او بوده است (و ننگ و عارى براى او نخواهد بود).
مرد نصرانى، پا فراتر نهاد و با گستاخى هر چه تمامتر گفت: تو فرزند زنى سیاه چرده و زنگى و... هستى!
امام فرمود: اگر تو راست مىگویى و مادرم آن گونه که تو توصیف مىکنى بوده است، پس از خداوند مىخواهم او را بیامرزد، و اگر ادعاهاى تو دروغ و بى اساس است، از خداوند مىخواهم که تو را بیامرزد!
در این لحظه، مرد نصرانى که شاهد حلم و بردبارى اعجاب انگیز امام باقر علیه السلام بود و مشاهده کرد که این شخصیت اصیل و پر نفوذ، علیرغم پایگاه عظیم اجتماعى و علمى خود که صدها شاگرد از درس او بهره مىگیرند و در میان قریش و بنى هاشم از ارج و منزلت و حمایت برخوردار است، به جاى عکس العمل منفى و مقابله به مثل در برابر بد زبانیهاى او، چون کوه صبر و شکیبایى، آرام و مطمئن ایستاده و با او سخن مىگوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محکوم و شکست خورده یافت، و بى تأمل از گفته هاى خود معذرت خواهى کرد و اسلام آورد .( نور الابصار، مازندرانى، 51، اعیان الشیعة، 1/653)
ارزش و اهمیت این گونه شکیبایى و بردبارى، چه بسا براى بسیارى از انسانها، نامفهوم باشد، ولى کسانى چون خواجه نصیر الدین طوسى که از یک سو افضل عالمان عصر خویش در علوم عقلى و نقلى شناخته شده، و از سوى دیگر منصب وزارت را در دستگاه حکومت به وى واگذار کردهاند، در اوج موقعیت علمى و اجتماعى، به امام خویش اقتدا کرده و در مقابل بدگویان به صبرى شگفت نایل مىشود.

شخصى به او خطاب مىکند: اى سگ، و اى سگ زاده! اما او در پاسخ مىگوید: این سخن تو درست نیست، زیرا سگ بر چهار دست و پا راه مىرود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمىاندیشد، ولى من چنین نیستم و... (الانوار البهیة، 123)
براستى چنین شکیبایى و تحملى را جز در پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام نمىتوان پیدا کرد.
به رفتار است نه به گفتار
حضرت باقر علیه السلام برخی از یاران خاص خویش را همراه پیامی نزد گروهی از شیعیانش فرستاد و دستور داد که پیام حضرت را این گونه به آنان برسانند:
«به شیعیان ما از سوی ما سلام برسان و آنان را به تقوای خدای بزرگ توصیه کن و سفارش کن که ثروتمندان و توانگرانشان به دیدار و عیادت تهیدستان بروند، تندرستانشان بیمارانشان را عیادت کنند، زندگانشان، در تشییع مردگان حاضر شوند، در خانهها، به دیدار همدیگر بروند، چرا که این دیدارها و رفت و آمدهای خانگی، سبب احیاء امر ما میشود. خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده میکند و به بهترین آن عمل مینماید...
به آنان بگو: هرگز به «ولایت» ما نخواهند رسید، جز با ورع و کوشش، حسرت بار ترین حالت در قیامت، از آن کسی است که کارهای نیک را برای مردم توصیف کند، ولی خودش، مخالف آن رفتار کند...» (حیاة الامام الباقر علیه السلام، باقر شریف القرشی، ص 253)

اینهاست گوشهای از رهنمودهای تربیتی و سازنده پیشوای پنجم. بیشک، جامعه اسلامی آن روز به گونهای بوده و گروه شیعه در شرایطی قرار داشته که کنترل و عنایت خاصی بر رفتار و معاشرت و معیشت و همدلی و همبستگی را میطلبیده است، هم پیوندهای انسانی، عاطفی و اخلاقی با مردم، هم پیوندهای اجتماعی و خط گیری و حمایت از رهبری و ولایت. شیعه، آن روز انگشت نما بوده است (امروز هم چنین است). پیروان ائمه علیهم السلام، در آن روزگار، از سوی دشمنان زیر نظر و کنترل بودهاند (همچون این روزگار). امروز هم تعالیم هدایتگر امام باقر علیه السلام راهنمای ماست.
انس و الفت، همدلی و همفکری، تعاون و تعاضد، تعبد و تفقد، باید سر لوحه رفتار پیروان «خط ائمه» قرار گیرد، چه در برخوردهای خودمانی و داخلی، چه در سیاستهای بیرونی و با دیگران. جز شیعه کیست که احیاگر مکتب اخلاقی آن بزرگوارن باشد. این پیامها که سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده است و به ما رسیده است، بار ما را سنگینتر و تکلیف ما را دشوارتر میسازد.
بیشک، جامعه اسلامی آن روز به گونهای بوده و گروه شیعه در شرایطی قرار داشته که کنترل و عنایت خاصی بر رفتار و معاشرت و معیشت و همدلی و همبستگی را میطلبیده است، هم پیوندهای انسانی، عاطفی و اخلاقی با مردم، هم پیوندهای اجتماعی و خط گیری و حمایت از رهبری و ولایت
راه امامان «رهرو» میخواهد و خط ائمه علیهم السلام ، پیرو میطلبد.
امروز عمل شیعه همچون نوری دلهای حق جو را روشن میسازد و تشنگان معنویت تشیّع و زلال «خط اهل بیت» را با این خاندان روشنی و پاکی پیوند میدهد.
سفارشی ماندگار
حُسن ختام بحث را بخشی از وصیت نامه حکیمانه آن حضرت به شاگرد بزرگش، جابر جُعفی قرار میدهیم:
«و تو را به پنج سخن پند میدهم:
1. اگر ستم دیدی، ستم نکن.
2. چون به تو خیانت کردند، جوابشان را با خیانت مده.
3. اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو.
4. اگر تو را ستایش و مدح کردند، خوشحال نشو.
5. چون به بدی یاد شدی، بیصبری مکن و در گفتار مردم درباره خودت، تأمل کن. اگر آن را در خود مشاهده کردی، پس مصیبتِ از چشم خدای بزرگ و توانا افتادن به سببِ برافروختگیِ تو از حقیقت، گرانتر از آن مصیبت است که بترسی از چشم مردم بیفتی. اما اگر برخلاف گفتار مردم بودی، پس پاداشی است که بدون زحمت صاحب شدهای.
آگاه باش که تو دوستدار ما محسوب نخواهی شد تا (آنگونه باشی) که اگر همه مردم وطن تو بگویند که مرد بدی هستی، این گفته دلت را نفشارد و چون گفتند تو مرد نیکی هستی، مسرورت نکند؛ ولی خود را بر کتاب خدا عرضه بدار، اگر رهرو راه قرآنی، به راستی که م?من به پیکار با نفس خویش عنایت بسیار دارد تا بر خواسته های نفسش تسلط یابد. زمانی کجیِ نفس را راست کند و به سبب دلبستگی به خدا با خواستههای نفسانی به مخالفت برخیزد و زمانی دیگر، نفس او را بر زمین افکند».( تحف العقول، علی بن شعبه حرّانی، ص500)