در سیره ی سیاسی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام که بی گمان در کنار سیره ی سیاسی رسول اکرم صلی الله علیه و آله پاکترین و ماندگارترین الگوی سیاست می باشد نکته ای بسیار در خور توجه وجود دارد که به اندازه ی همین اهمیت، متأسفانه مغفول واقع شده است.
همه ی ما کم و بیش شنیده ایم و یا خوانده ایم که حکومت علوی، حکومتی کاملاً ارزشی و عدالت محور بود است و اصولاً حضرت علی علیه السلام الگوی کامل و حقیقی عدالت و سایر ارزشهای الهی می باشند. لکن کلام در این است که بسیاری از ما، درکی نه چندان کامل و جامع الاطراف از همه ارزشها و مبانی اسلامی نداریم.
غرض آنکه رعایت مصالح عالیه ی اسلام و مسلمین که گهگاه در تزاحم با بعضی ارزشها و دیگر قوانین اسلامی واقع می شود و به تعطیلی یا خلل در بعضی از آنها می انجامد خود یکی از ارزشهایی است که حضرت امیر علیه السلام به طور جدّی به آن پایبند بوده اند. به عبارت کوتاه و رسا، خود مصلحت بخشی از حقیقت است.
خلاصه آنکه درک مصلحت مهمتر، حقیقتی است که در سیره ی عملی آن امام عدالت محور نمود بارز و خیره کننده ای دارد.
البته پرواضح است که مصلحت مورد نظر، مصلحتی واقعی است و نه برخاسته از امیال نفسانی و یا ضعف ایمان، که کاملاً نشأت گرفته از درجه ی اعلای ایمان و یقین می باشد.
نمونه هایی چندی از رعایت مصالح عالیه ی اسلامی در سیره ی آن امام بزرگوار می توان ارائه نمود که تبیین همه آنها به مجال بسیار وسیعی نیازمند است. ولی در اینجا تنها به ذکر یک نمونه از مواضع اینچنینی حضرت بسنده می کنیم که از سایر موارد، معروفتر می باشد.
صبری اعجاب آور
بر اساس دلائل کاملاً متقن و واضح، خلافت نبی مکرّم و امامت جامعه ی اسلامی پس از رحلت پیغمیر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منصبی بود که پروردگار متعال برای حضرت علی علیه السلام قرار داده بود.
لکن می دانیم که پس از ارتحال نبی اکرم به دستور الهی بهایی داده نشد و گروهی از قریش غاصبانه بر کرسی زعامت جامعه تکیه زدند.
باز می دانیم که از این پس، باستثنای چند ماه، امیرالمومنین علیه السلام فعالیت چشمگیری برای احقاق حق قطعی خود ننمودند و بلکه در پاره ای موارد از مشورت دادن به حکومت وقت خودداری نفرمودند.
اما براستی حضرت چرا مدت 25 سال صبر کردند؟ آنهم صبری اعجاب آور. چرا به محاکمه ی غاصبان فدک و متجاوزان به بیت وحی نپرداختند؟
پاسخ اجمالی همه ی این پرسشها و پرسشهای مشابه تنها یک جمله است و آن اینکه حضرت مصالح عالیه جامعه ی اسلامی را مدنظر داشتند. البته همین جا عرض می کنیم که حضرت در همان ایام در بعضی از سخنان خود، حق قطعی خود را متذکر شده اند و جمعی از پیروان حقیقی پیامبر خدا از این بیانات بخوبی آگاه بوده اند.
سخن اینستکه حضرت در طول این سالیان اقدامی چشمگیر به انجام نرسانیدند. اما پاسخ تفصیلی و در خور این نوشتار مختصر:
گویاترین سند، بیانات امیرالمومنین علیه السلام می باشد. حضرت در نامه ی 62 نهج البلاغه، خطاب به اهل مصر می فرمایند:
« ... به خدا سوگند، من هرگز فکر نمی کردم که عرب خلافت را از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بگیرد یا مرا از آن بازدارد.(1) مرا به تعجب وانداشت جز توجه مردم به دیگری که دست او را به عنوان بیعت می فشردند. از این رو من از بیعت دست نگاه داشتم. دیدم که گروهی از مردم از اسلام بازگشته اند و می خواهند آیین محمد صلی الله علیه و آله را محو کنند. ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم رخنه و ویرانی در پیکر آن مشاهده کنم که مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگتر از حکومت چند روزه ای است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می رود. پس به مقابله با این حوادث برخاستم و مسلمانان را یاری کردم تا آنکه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام بازگشت.(2)
توضیح آنکه در تاریخ اسلام می خوانیم که پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، در خارج از مدینه گروهی با بیعت با ابوبکر مخالف بودند. یک دسته وقتی خبر وفات پیامبر را شنیدند از اسلام بیرون شدند که آنان را در تاریخ «مرتدین» می خوانند. مهمترین آنها مسیلمه در یمامه بود که ادعای پیامبری کرد. در نزدیکی یمن چهل هزار نفر آماده حمله به مدینه شدند که اگر می آمدند مدینه را نابود می کردند، یعنی مسأله عظیم تر از جنگ خندق بود و اگر حمله می کردند و مدینه را فتح می کردند از اسلام هیچ اثری نمی ماند، حتی قبر پیامبر را هم ویران می کردند. (3)
این بخش از تاریخ بخوبی علت همراهی ظاهری حضرت امیر علیه السلام را با دستگاه حکومت تشریح می کند. گفتنی است پس از این واقعه و در طول بیش از 25 سال غالب جامعه مسلمین، اقبالی به حضرت نشان ندادند تا اینکه گذشت حوادث، شرایط دیگری رقم زد و بعد از 25 سال، حق به حق دار رسید.
در مدت 5 سال زمامداری امیرالمومنین ایشان با سه گروه از دشمنان اسلام جنگیدند، یعنی تصمیماتی در خور شرائط و مصالح اسلامی اتخاذ نمودند که خود بحثی دیگر می طلبد.
در پایان این مکتوب خاطرنشان می کنیم، موارد دیگری از رعایت مصالح اسلام در سیره ی حضرت امیر و سایر ائمه علیهم السلام وجود دارد که بیان آنها فرصت دیگری می طلبد. و حاصل آنکه باید در مطالعه سیره ی اهل بیت علیهم السلام همه زوایا و مولفه ها را مورد ملاحظه قرار داد و در تحلیل رفتار سیاسی زمامدار جامعه اسلامی نگاهی جامع الاطراف به کار بست.
پی نوشت:
(1) شایان ذکر اینکه این جملات به هیچ روی با علم امام تنافی ندارد و بخوبی قابل هماهنگی است و شرح آن را باید در جای خود یافت.
(2) فروغ ولایت، آیت الله سبحانی، ص 163 .
(3) سقیفه، علامه فقید سید مرتضی عسکری، ص 149 .