با سلام

در مورد این خانم(آهنگران) چه ها نکردند و نگفتند!وبلاگ ها را سری زدم مطلب جالبی از آقای دهنمکی در وبلاگشون راجع به این خانم آمده که برام جالب بود.عینا نقل می کنم بد نیست:

پگاه آهنگرانی را از سال 85 و زمان ساخت اخراجی ها 1 می شناسم.اولین بار او را در دفتر بامدادفیلم دیدم. بعد از ساخت "فقر و فحشا" خیلی از اهالی سینمااز ساخت فیلم استقبال کردند و خانم حکمت هم یکی از این اهالی بود .او طی تماس تلفنی از فیلم و صداقت آن تعریف  کرد و  حتی در مصاحبه با برخی روزنامه های طیف اصلاح طلب سعی کرد فضا را به نوعی تلطیف کند. خانم حکمت اعتقادات خودش را دارد و من هم اعتقاد خودم را. اما سعی کردیم با احترام، به نقد آثار هم بپردازیم. حتی زمانی که نیت ساخت اخراجی ها را داشتم باعث و بانی ملاقاتی بین من و پیمان قاسمخانی شد. گرچه قرارداد نگارش فیلمنامه با قاسمخانی ناتمام ماند اما به هر حال باب آشنایی بین ما شد.پگاه آهنگرانی را نیز همان زمان در دفتر  مادرش دیدم.

بعد از اکران اخراجی ها دیدم که دوربین دردست با شور و شعف خاصی از استقبال مردم تصویر برداری می کند.در یکی از سینما ها دیدم که با مشاهده استفبال گروهی از جانبازان از فیلم اخراجی ها، در حالی که بغض کرده و گریه می کرد به حرفهای آنها گوش می داد. وقتی مرا دید جلو آمد و گفت همینطوری تصویر می گیرد .این هجوم انبوه جمعیت از طیف های مختلف مردم او را به وجد آورده بود . بعد از مدتی گفت :می خواهد  این راش ها را به صورت یک مستند در بیاورد البته با محوریت اخراجی ها. هرچند نمی دانستم از این راش ها چه آشی پخته خواهد شد اما از اینکه یک بازیگر جوان وارد عرصه کار مستند سازی می شود برایم ارزشمند بود.

از آن به بعد اخبار مربوط به من و اخراجی هارا در رسانه ها دنبال می کرد و هرجا برنامه ای بود با اکیپ  تصویر برداری اش زودتر از ما آنجا حاضر می شد.پشتکارش ستودنی بود.

از جایی، اطمینانم به او بیشتر شد و گذاشتم کار خودش را بکند.از راش های قدیمی  دوران روزنامه نگاری خواست و از مجموعه عکس هایم؛ من هم دریغ نکردم.دو  سه سال این پروزه را طول داد چند بار سر مسائل سیاسی بحث مان می شد اما در نهایت  کینه ای از او نمی دیدم. جوانی بود و شور و گاهی اشتباه.اما پذیرفته بودم که او فیلم خودش را باید بسازد.برای من بار اولی نبود  که دیگران درباره ام تحقیق می کنند و یا مستند می سازند . با خودم گفتم هر چه باشد از کریستین امانپور و یا اسکات پیترسون که صادق تراست.

وقتی فیلم را ساخت یک نسخه از آن را برایم فرستاد خودش می دانست کجاها شیطنت کرده؛ مثلا  وقتی کارگردانی که "پوپک و مش ماشاالله" ساخته در فیلمش علیه ابتذال حرف می زند آدم خنده اش می گرفت. یا کسی که دم از اصلاح طلبی و اصول اخلاقی سیاسی می زد ،اما با چندرغاز پول بیشتر، سردبیر نشریات منتسب - به قول خودشان- دولت کودتا شد؛ این بیشتر به یک جوک می مانست.

آ ن وقت همین  آدم ها وقتی فیلم پگاه آهنگرانی را دیدند به او گفتند فیلمت خنثی است و چرا اینقدر کم به ده نمکی حمله کردی؟

خودش می گفت همین دوستان سینمائی اش در هیئت انتخاب جشنواره ... فیلمش را راه نداده تازه بد و بیراه هم به او گفته اند.

جالب اینجاست مایی که متهم به  بداخلاقی هستیم،اجازه می دهیم، علیه مان فیلم بسازند و حرف خودش را بزنند و آن وقت کسانی که مدعی آزادی بیان هستند به دوست خود حمله می کنند که چرا کم به فلانی (یعنی من)حمله کردی!!!

امروز هم که پگاه آهنگرانی گرفتار شده همین ها نعل وارونه می زنند و دلیل دستگیری اورا ساخت فیلم ده نمکی ها عنوان می کنند.

امیدوارم مشکل آهنگرانی حل بشود و وقتی بیرون آمد دوستان خودش را بشتر بشناسد. البته او در گفتگو با روزنامه شرق قبلا نکات جالبی را طرح کرده که خواندنش خالی از لطف نیست!

 

 

بخش هایی از گفت وگوی پگاه آهنگرانی با روزنامه شرق

شرق:برای همین فیلم مستند می‌سازید، آن هم با تغییر فاز یعنی درباره کسی که نمی‌توان نسبت به او بی‌طرف بود، یعنی ده‌نمکی‌. پیش از این در مورد تئاتر شهر فیلم ساختی که یک بنای نوستالژیک است. بعد در مورد غزاله علیزاده فیلم ساختید که کاراکترش جذاب بود.

 

-در مورد مستند ده‌نمکی، اول فیلم گرفتم و بعد تصمیم گرفتم چه کارش کنم. آن روزها اخراجی‌های دو در حال اکران بود و خوب هم می‌فروخت. عید بود و از سفر که برگشتیم این جو وجود داشت. فکر کردم اتفاق عجیبی در حال وقوع است. عجیب است که اخراجی‌ها اینقدر می‌فروشد و باید یک چیزهایی ثبت شود و خب، دوربین هم در دفتر وجود داشت. من و دوستم شروع کردیم جلو سینماها رفتیم با مردم مصاحبه کردیم و می‌پرسیدیم چرا این فیلم را می‌بینید. از جو سینماها شروع کردیم تا رسیدیم به آقای ده‌نمکی. یعنی آقای ده‌نمکی خبردار شد که ما یک فیلم می‌سازیم و گفت بیایید با خودم هم صحبت کنید، ببینم چه می‌خواهید. از یک جایی خود آقای ده‌نمکی وارد قضیه شد و من احساس کردم خود آقای ده‌نمکی از فیلمش جذاب‌تر است. به تدریج نقش خودش را در فیلم بیشتر کردم. اتفاقا به نظرم این فیلم می‌تواند به غزاله علیزاده نزدیک باشد. اصلا نمی‌خواهم این دو شخصیت را در کنار هم بیاورم ولی این دو شخصیت یک وجه مشترکی دارند و آن وجه نمایشی بودنشان است. این نقطه شروع فیلم شد و می‌گفتم این آدم چقدر شخصیت نمایشی‌ای دارد. از همان‌جا بود که احساس کردم این فیلم پتانسیل این را دارد یک فیلم مستند بشود.

 

‌ شرق:یعنی از قبل هیچ ایده در مورد نحوه کار نداشتید.

 

-نه. هیچی. ما جلو سینماها رفتیم و با مردم و بعد با خود ده‌نمکی و آدم‌هایی مثل آرش خوشخو، احمد میراحسان، جواد طوسی و فراستی صحبت کردیم. ساختن فیلم به انتخابات دو سال پیش خورد و ادامه کار امکان‌پذیر نبود. فیلم حدود یک سال خوابید و آن راش‌ها همچنان خانه من بود. من از کار نصفه متنفرم ولی به نظرم خیلی سخت بود که بعد از انتخابات و آن اتفاقات این فیلم را کار کنیم. چون یک هوشمندی عجیبی می‌خواست که توهین نکنیم. اولین چیزی که به ذهن‌ها القا می‌شود، این بود که پگاه آهنگرانی می‌خواهد یک فیلم درباره مسعود ده‌نمکی بسازد و به او توهین کند. این به نظرم ساده‌ترین کار بود اما من اصلا نمی‌خواستم این کار را بکنم. چون با گذاشتن دو پلان کنار هم می‌شد این آدم را خراب کرد و من نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد. از طرفی هم نمی‌خواستم مطرح شود که پگاه آهنگرانی از مسعود ده‌نمکی پول گرفته و درباره او فیلم بسازد. یعنی لبه تیغ بود. در این جوی که الان وجود دارد به راحتی می‌توانستند، بگویند پگاه آهنگرانی با یک سری آدم‌ها ساخت و پاخت کرده، پول گرفته و فیلم تبلیغاتی ساخته است. همین که درباره ده‌نمکی فیلم بسازی پیش‌داوری به وجود می‌آورد که چرا اصلا آدم باید درباره این آدم فیلم بسازد. اما سوال این است چرا نسازد، خب؟ آدم درباره چوب کبریت هم می‌تواند فیلم بسازد.

 

‌ شرق:حالا چرا بسازد اصلا؟

 

-به این دلیل که این موقعیت پتانسیل فیلم شدن دارد. به هر حال مسعود ده‌نمکی یک پدیده‌ای هست. نمی‌توانیم بگوییم، نیست. واقعا هست. سیری که این آدم داشته نمی‌گویم دچار تحول و تغییر شده است. این آدم خبرساز بوده، این آدم چهره جنجالی بوده در سه دهه زندگی‌اش یعنی 60، 70 و 80. در هر سه دهه این آدم چهره‌ای بوده که مردم راجع به او حرف می‌زدند. آدم‌ها راجع به او حرف می‌زدند و در واقع نمایندگی یک قشری را می‌کرده. قشری که در سنین پایین جبهه رفته‌اند و هشت سال جبهه بودند و حالا به شهر آمده‌اند. آنچنان تاثیری رویشان داشته که همیشه همه چیز را مثل جنگ می‌دیدند. جنگ با فقر و غنا، جنگ با بدحجابی، جنگ با متحجرها، جنگ با لیبرال‌ها. همه‌اش جنگ بوده است و این به نظرم پتانسیل کار دارد. شاید من اگر در یک دوره دیگر بخواهم فیلم بسازم که اتفاقا خیلی دوست دارم در یک شرایط دیگر و با دست باز این فیلم را بسازم، احساس می‌کنم راحت می‌شود یک فیلم سه ساعته از آن در آورد. آنها نسل جالبی هستند.

 

‌ شرق:بعد از اینکه مسعود ده‌نمکی وارد فیلم شد در مسیر ساختن مستند تغییری هم پیش آمد؟

 

-آقای ده‌نمکی خیلی با من کنار آمد. شاید اگر خیلی‌های دیگر بودند این کار را نمی‌کردند. با اینکه ایشان هیچ اطلاعی نداشت که من می‌خواهم درباره‌اش فیلم خوب بسازم یا فیلم بد. هیچ حرفی هم نمی‌زد که مثلا نظرت راجع به من چیست. شاید خیلی‌ها می‌دانستند من چه فیلمی می‌خواهم درباره ده‌نمکی بسازم و شاید خودش هم می‌دانست ولی هیچ وقت نخواست من را محدود کند و اتفاقا خیلی به من کمک کرد. همین جنبه‌اش خیلی برای من جذاب بود. مسعود ده‌نمکی یک شخصیت واقعی دارد که مربوط به خودش است و یک شخصیتی که در روزنامه‌ها از خودش نشان می‌دهد و مصاحبه‌هایی که می‌کند من به شدت با 90 درصدش مخالفم. کمک‌هایی که او به من کرد به نظر من کاری بود که خیلی‌ها نمی‌کردند. با این دیدی که می‌دانست من نسبت به او دارم. می‌گویم با خیلی از چیزهای بیرونی‌اش مخالفم ولی شخصیت خودش به گونه‌ای است که من می‌توانم با او مکالمه هم برقرار کنم.

 

‌ شرق:با توجه به اینکه این فیلم را ساخته‌اید و به شخصیت و نگاه ده‌نمکی سعی کردید نزدیک شوید فکر می‌کنید چه تغییری در نگرش این آدم به وجود آمده است.

 

-این بحثی است که در فیلم من هم مطرح می‌شود... ببین من اصلا در حدی نیستم که بگویم چه اتفاقی برای آدم‌ها می‌افتد چون واقعا خیلی چیز پیچیده‌ای است. ولی من می‌دانم که یک چیز بیرونی رفتار آدم را می‌تواند دگرگون کند. مثلا سینما. سینما یک حوزه‌ای است که می‌تواند آدم‌ها را تغییر دهد و اصلا ربطی به سیری که آدم طی کرده ندارد. خود مقوله سینما می‌تواند باعث تغییر آدم‌ها شود. آقای ده‌نمکی هم هیچ وقت نگفته قبلا داشته کار بدی می‌کرده و حالا کار خوبی می‌کند...

 

‌ شرق:بعد از اینکه تولید فیلمت تمام شد، برای نمایشش چه فکری کردی؟

 

-هنوز تلاش می‌کنم فیلم را به جشنواره سینما حقیقت و جشن خانه سینما و... بفرستم. یک جاهایی می‌خواهم بفرستم اما شاید اصلا از فیلم خوششان نیاید چون به هر حال من از یک آدم‌هایی شنیدم که گفته‌اند پگاه آهنگرانی از ده‌نمکی پول گرفته و این فیلم را راجع به او ساخته است. کسانی که فیلم را ندیده ‌بودند این حرف‌ها را درآوردند. این فیلمی است که آدم‌ها رویش قضاوت دارند. و کاری به این ندارند که این فیلم خودش خوب است، کارگردانی‌اش خوب است، مونتاژش خوب است و... . آرزوی هر فیلمسازی، این است که فیلمش دیده شود. فیلم را کپی می‌کند و می‌دهد به این و آن دوست تا سرانجام در جایی دیده شود. وقتی فیلم پخش شد مردم متوجه شده‌ بودند که من روی یک خط باریکی حرکت می‌کنم و به هر طرف متمایل شوم برایم خیلی خطرناک است و خیلی از سینمایی‌های ما به این نکته توجه نکرده بودند و به نظرشان می‌آمد که من از آقای ده‌نمکی پول گرفتم که این فیلم را برایش بسازم. اتفاقا این صحبت را من نه از آن سینمایی‌هایی که به نظرمان مرتجعند بلکه آن سینمایی‌هایی که به نظر ما روشنفکرند و ذهن بازی دارند و موضع سیاسی درستی دارند، شنیدم. یک نفر در مردم معمولی این طوری احساس نکرده بود. حتی برایم نظر ده‌نمکی هم خیلی جالب بود. ده‌نمکی به من زنگ زد و با اینکه گله داشت عین دیالوگش این بود که تو با من صادق نبودی، می‌دانستم ولی فکر نمی‌کردم تا این حد چنین موضعی داشته باشی. تو در یک فیلم کارهایی کرده‌ای که حرف‌های من را زیر سوال برده‌ای اما فیلم تو است. نگفت من فیلم را دوست داشتم. گفت این فیلم، فیلم تو است و من نمی‌خواهم به تو بگویم چرا این را ساختی. فیلم خودت است و دوست داشتی آن را این طور بسازی.

 

‌ شرق:بعضی‌ها هم گفتند این فیلم خنثی بود.

 

-نه. من اصلا با این نظر موافق نیستم. این فیلم متن دارد. وقتی موضعی‌داری و روی لبه تیغ راه می‌روی به این مفهوم است که می‌خواهی آن حرف به شکل برخورنده‌ای به آدم‌ها القا نشود و دم‌دستی هم نباشد.قضاوت پشتش است و من از قصد روایت گذاشتم که قضاوت هم بکنم. ولی لحن قضاوت فرق می‌کند.