با سلام
هفته گذشته بدلیل حضور در مکانی برای لحظاتی شبکه بی بی سی را دیدم.جالب برایم این بود که در نشان دادن صحنه ای از ایران برای به اصطلاح تظاهرات، ماشینی از شهرداری و رفتگرها را نشان دادند.من جا خوردم و چون قبل و بعدش را ندیده بودم نتوانستم تحلیلی کنم.اما در یکی از سایت ها مطلبی آمده بود که تایید حرف من بود لذا عینا آوردم و در این لحظه کلی به فلک زدگی این بیچاره ها خندیدم.
«رسانه های ضدانقلاب از «سه شنبه افتضاح» به جای «سه شنبه اعتراض» یاد می کنند. اشاره آنها به هیاهویی است که طی یک هفته در محافل اپوزیسیون خارج نشین درباره خودنمایی در روز 10 اسفند به راه افتاده بود و سرانجام هم با عکس و ویدئوهای آرشیوی برگزار شد!
در فهم ابعاد این افتضاح کافی است توجه کنیم که سایت حرفه ای بی بی سی پس از روزها تبلیغات و هیجان آفرینی، ساعت 20 شب سه شنبه، تیتراول خود را به «درگیری های پراکنده در تهران» اختصاص داد اما عکسی که برای این به اصطلاح گزارش برگزید، به نوعی زرشکی ترین شاهکار این رسانه انگلیسی در ماه های اخیر بود. این عکس که ساعتی بعد کلاً از بی بی سی مفقود شد، یک کامیون حمل بار شهرداری را به همراه چند رفتگر و در حال حمل چند سطل آشغال نشان می داد! بعد از آن هم بی بی سی و رسانه های مشابه به نام «یک شاهد عینی»، «به گزارش سایت به نقل از سایت...»، «شنیده ها» و... تلاش کردند خبرسازی کنند اما کمترین سند تصویر و ویدئویی منتشر نکردند. در یکی از معدود ویدئوهای منتشره از سوی این شبکه ها که پنج ثانیه بیشتر نیست، کمتر از 10 نفر در حال شعار دادن هستند! در واقع شیوه جدیدی از خبرنویسی در این رسانه ها اختراع شده که در آن آرزوهای ناکام به جای خبر و گزارش به رشته تحریر درمی آید. این روند گزارشگری و خبرنویسی باعث شده تا برخی از کاربران شبکه های مجازی نام «راهپیمایی اجنه و اشباح» را برای تبلیغاتی نظیر تبلیغات اول و دهم اسفند بگذارند. برخی دیگر از این کاربران هم با اشاره به خالی بودن صحنه قرار از اپوزیسیون، می گویند شاید در مبادله قرار دچار حواس پرتی شده اند و بعد می نویسند: حکایت همان بابایی است که می گفت نمی دانم ساعت 1 با 11 نفر قرار دارم یا ساعت 11 با 1 نفر؟!
افتضاح اخیر باعث شد تا بسیاری از نویسندگان و سیاست بازان حرفه ای فراری که معمولا در تبلیغات حسابی داغ می کنند، طی یکی دو روز اخیر دچار لکنت زبان شوند. با این حال برخی نویسندگان گمنام تر زبان به اعتراض گشوده اند چنان که سایت «سکولاریسم نو» می نویسد: سران سبزها را هم گرفتند و خبری نشد و معلوم شد سبزها در توهم به سر می برند. آنها عاشق «خاص» و «ویژه» نشان دادن شرایط کشور هستند. اما دل خوش کردن به بیانیه و اطلاعیه، سطحی گرایی آنان را به مبتذل ترین شکل نشان می دهد.
یک کاربر بالاترین هم که عصبانی به نظر می رسید، نوشت؛ «این طوری هیچ فایده ای نداره، اگه قراره به این بچه بازی ها ادامه بدیم، همون بهتر که دیگه فکر تظاهرات نباشیم» و کاربر دیگری نوشت«تا می گوییم شورای هدایت و رهبری مخالفان، خیلی ها نگارنده را الکی خوش و شاید تهی مغز تصور می کنند» و سومی این طور قلم زد که «ظاهرن با گرفتن کروبی و موسوی قیامتی برپا نشد. نکنه بعداً فریاد بزنیم، موسوی اعدام بشه-کروبی اعدام بشه، ایران قیامت میشه».
سایت جرس هم که در لندن مدیریت می شود با اذعان به اینکه «خیلی ها در میان گروه های اپوزیسیون می گویند سه شنبه که خبری نبوده من نمی دونم با کدام متر اندازه می گیرند؟» نوشت: افسردگی، بیماری مشترک چند نسل اپوزیسیون است و شادی برای ما یک اتفاق خارق العاده شده است. ما باید با این بیماری کنار بیاییم و کاری که نباید بکنیم، عصبانی شدن و ترسو و بی عرضه خواندن همدیگر است. تعریفمان از تظاهرات را هم باید عوض کنیم.
یکی از عناصر ضدانقلاب خارج نشین هم در شبکه صهیونیستی بالاترین هشدار داده است: اگر چیزی تو را نکشت حتماً قوی ات می کند. حال حکایت اپوزیسیون است و تقویت رژیم. من نمی دونم این مردم چشونه که با ما همراهی نمی کنند».