با سلام
هرچی فکر کردم برای تیتر چی بنویسم به نتیجه ای نرسیدم از طرفی آنقدر برایم نوشتنش مضحک بود که نخواستم برایش وقت بگذارم و از طرفی آنقدر شنیدم و ...نتوانستم ازش به راحتی رد بشوم.
کلیپی در تلویریون پخش شد که البته کامل آن را پیدا و گوش کردم که سازگارا در دعوت خود برای تجمع غیرقانونی 25 بهمن داشت آسمان را به ریسمان می بافت.اما حرفی زد از اون حرفای تاریخی که نظام برای کشاندن مردم به صحنه در 22 بهمن 300 میلیون دلار خرج کرده و آنقدر برای خودش این دروغ بزرگ بود که در تبدیل آن به تومان ریپ زد.
حال شما فکر کنید این مبلغ چقدر می شود؟واقعا نادانی تا کجا؟ خود را به کوچه علی چپ زدن تا کی؟این را پای کدام وجهه از شخصیت این آدم میشود گذاشت؟یک وقت این درماندگان به دادن کیک و ساندیس در راهپیمایی ها و امروز....
اگر دشمن ما را نمی شناسد، سازگارا و ....چرا؟
این ها که خود را از متن این مردم می دانند.واقعا چه باید گفت تا دل انسان راضی شود؟
اینها نه دشمن دانا هستند و نه دوست نادان.
آقایان کروبی و موسوی خود نیز دچار نوعی کج بینی شده اند که نمی توانند مسائل را تحلیل کنند.کم کم به باورشان آمده که نکند خبری شده است؟
به این داستان توجه کنید:....در اتاقش نشسته بود که مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یک بالش را می کند. مگس کمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می کند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنید گوش او کر می شود!
آنچه فکر می کردند با آنچه گفتند با آنچه اتفاق افتاد واقعا چه ارتباطی با هم داشت؟
انسان اگر اشتباهی مرتکب شد چه خوب است به محض فهمیدن اشتباه از ادامه آن صرف نظر کند و الا آخر و عاقبتش می شود بسان این آقایان
آن نفس امام خمینی(ره) بود که 22 بهمن را یوم الله می خواند و هرسال بر عظمت آن افزوده می شود.فکر می کنند با آمدن چند نفر از همان خس و خاشاک سرآغاز چه خواهند شد؟سرآغاز بیداری یا بدعت و کج فهمی.
اگر چه خیلی دیر شده است برای این دو آقا.اما هن.ز برای خیلی از طرفداران متعصب آنها دیر نشده تا راه خود را جدا و بیش از این نگذارند هیزم به آتش ریخته شود و آنچه دشمنان از دیدن و شنیدنش لذت می برند اتفاق بیفتد.