حتما شنیده اید: هنگامی که نماز میخوانیم با خدا حرف میزنیم اما وقتی قرآن میخوانیم خدا با ما حرف میزند آیا سعادتی بالاتر از این هست که خدای عالم تاب با همه عظمتش با ما با همه حقارتمان به این راحتی و هر وقت که بخواهیم سخن بگوید؟ و اگر ما خوب گوش دهیم به سخنان نورانیش کم کم نور ذاتش را نیز خواهیم دید! اما چه باعث میشود که این حس رویایی و غیر قابل وصف در وجود ما تبلور پیدا نکند؟ آنگونه که برای اولیاء الله جلوه میکند؟
موانع فهم قرآن :
لازم است کسى که مى خواهد قرآن را بفهمد موانع فهم را از بین ببرد و الا آنگونه که باید، نمى تواند از قرآن استفاده کند و حتى گاهى به عوض سود، زیان مى بیند. موانعى از قبیل :
1- تقیّد به اداى دقیق حروف از مخارج آن و رعایت دقیق قواعد تجوید. این مطلب از تدبر در آیه جلوگیرى کرده و مانع فهمیدن قرآن مى شود. البته درست خواندن قرآن و رعایت آداب تلاوت باید باشد اما نه به حدی که قاری را از فهم قرآن دور کند و در الفاظ وا گذارد.
3- داشتن هریک از صفات و اخلاق رذیله سبب مى شود که قلب نتواند معانى قرآن را بفهمد چنانچه مفاد بعضى از آیات نیز همین است مانند:
«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُون کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ »1؛ نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب مىشدند زنگار بر دل هایشان بسته است. زهى پندار، که آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
این صفات باعث کدورت قلب شده و مانع فهمیدن حقیقت اشیاء مى شود؛ مانند آینه اى که زنگار گرفته و شکل ها را بخوبى منعکس نمى کند.
3- اعتقاد به مطلبى باطل و درست پنداشتن آن و اعتقاد به این که خلاف آن کفر یا گمراهى مى باشد، نیز از موانع فهم است . زیرا قبل از این که قلب بتواند حق را ببیند و با آن روشن بشود، آن را کفر پنداشته و آن را توجیه و تأویل مى کند. و تا زمانى که چنین تعصب باطلى در شخص باشد، هیچگاه توانایى رسیدن به حق را نخواهد داشت .
4- هنگام تفسیر آیه تفسیر ظاهر و آشکارى را ببیند و خیال کند تمامى مراد آیه همین است و برداشتى غیر از این ، تفسیر برأى و حرام مى باشد. و این خلاف دستور خدا برای تدبر در قرآن است.
زمانى که خواننده قرآن حقیقت و بزرگى قرآن را دریافت ، باید در آیات او تدبر کند و وقتى تدبر کرده و موانع فهم را از سر راه برداشته و در صدد فهمیدن آن بر آمد، طبیعتا منظور خدا در کلامش براى او، آشکار مى شود. - البته بمقدار ایمان خود - و
آنگاه که از این آبشخور جامى نوشید، مست مى شود. و زمانى که از جلوه هاى معارف الهى مست شده ، قلب او از آیات مختلف ، که هر کدام اثر مخصوصى دارند، تأثیر پذیرفته و با هر معنایى حال و سرورى براى او پیدا مى شود. به این دلیل که نگرش او به هر آیه بگونه اى است که گویا خود مخاطب آن آیه بوده ، یا براى او نازل شده و این آیه فقط براى اوست. آنگاه حالت غم یا خوشحالى ، ترس یا امیدوارى ، توکل یا خوشنودى یا یکتا دانستن خدا به او دست داده و سپس بحسب حالى که از تاثیرات قرآن پیدا کرده، با پناه بردن و استعمار، اعتراف و توبه، دعا و شکر، تسبیح و حمد نمودن و با گفتن «لا اله الا الله » یا «الله اکبر» به آیات جواب مى دهد.
زمانى که ترس او را فرا گیرد، فکر مى کند که از تمام خیرات و سعادت هایى که در آیات، براى بندگان صالح خدا آمده محروم شده است. و در این حال براى رفع بدبختى خود به پروردگارش پناه مى برد. و هنگامى که امیدوار شد، آرزوى رسیدن به مقامات بالاى کاملین، عارفین و مقربین را مى نامید و از خدا مى خواهد او را نیز از آنان بگرداند. و هنگامى که این تاثرات براى او کامل شد، با برکات وحى و عطایاى خداوند، یقینا ترقى کرده تا جایى که گویا خدا را مى بیند که با او سخن گفته و او را مخاطب قرار داده است و گویا با دل مى بیند که خداوند با الطافش به او خطاب و با نعمت بخشیدن و نیکى کردن با او مناجات مى کند، و در این صورت حال تعظیم ، گوش فرا دادن ، فهمیدن و حیا در او پیدا مى شود.
اگر موفق شد شکر این نعمت را آنطور که سزاوار است ، بجا آورد و با این عطیه الهى آنطور که باید، روبرو شد، خداوند مقام بهتر و بالاترى به او عنایت مى فرماید، بگونه اى که گوینده را در سخنش و صفات او را در کلماتش مى بیند؛ چنانچه امام صادق (علیه السلام ) بنابر روایتى در "توحید صدوق " مى فرماید: خداوند در کلامش براى بندگانش آشکار مى شود، ولى آنها نمى بینند. در این حال او فقط متوجه گوینده است و به خود یا قرائتش یا چیزهاى دیگر ابدا توجهى ندارد.
خداوندا بحق این مقام ، این مقام را به ما و جمیع مؤمنین عنایت فرما
و بحق اولیاى مقرب و دوستان سعادتمندت - که درود خدا بر همه آنان باد - این نعمت و حال را نصیب ما نیز بنما .