به نام خدای مهربانی ها
در ایام و لیالی بی بدیلی هستیم که همچون گذر ابرها سریع در حال گذر است.فارغ از همه برکات این ماه نورانی و احادیث و روایات و آیات نورانی که در وصف این ماه آمده و همه بسیار شنیده ایم شرینی حضور این ماه پر برکت احتیاجی به تشریح و وصف ندارد و برکات مادی و معنوی اشت محسوس و ملموس است.بسیاری از قلم ها به برکت این ماه است که یا سبک می نویسند و یا حرمت این ماه را برخود فرض.من هم برای نوشتن این مطلب خیلی سبک و سنگین کردم که بنویسم یا نه.از طرفی در این ماه رمضان المبارک و از طرفی فشار وارد شده روحی بر خودم.همه هم که بحمدالله خود را صاحب حق می دانند و عادل ومن نیز از این قاعده نامستثنی.اول بگویم نه از سر حقد و عصبانیت،نه از سر خودخواهی و...نه از سر علاقه افراطی و...فقط از سسر اخلاص و دردمی نویسم.دیروز خبری در تمامی سایت ها و روزنامه ها رسید مبنی بر نوعی همراهی حضرت آیت الله رفسنجانی با آزادگان کشور در سالروز ورودشان به میهن اسلامی.از خدماتی که ایشان در دوره ریاست جمهوری برای این قشر کرده و تصویب قانون و...به بخشی از سخنان ایشان توجه کنیم....و خوشحالترم که هنوز نیامده بودند که در مجلس شورای اسلامی قوانین بسیار نیرومندی برای خدمات به آنان در زندگی، اشتغال، درمان و مهمتر از همه تحصیل تصویب کردیم و الان قشر بسیار فرهیختهای در کشور داریم که اگرچه در میانسالی هستند، اما در کنار جانبازان، خانوادههای شهدا و مفقودان و انبوه ایثارگران سرمایههای بیبدیل جامعه ما میباشند و در این بین، سرنوشت نامعلوم گروهی از عزیزان که فکر میکردیم به صورت گمنام اسیر باشند، چون کوه بر دلمان سنگینی میکند.
آنچه برای من دردآور شد و خواب را از چشمانم ربود.(خوابی که در این ماه مبارک نوعی عبادت است )قسمتی از سخنان ایشان بود که ابتدا عین سخنان را ذکر می کنم.
اینجانب به همه آزادگان، مخصوصاً آنانی که در زمان فرماندهی من در جنگ به اسارت درآمدند، سلام و درود میفرستم و امیدوارم در کنار تلاش و کوشش خویش برای رونق زندگی فردی و اجتماعی، همچنان عزیز مردم ایران بمانند و اگر نارسایی و کمتوجهی و غفلتی در رسیدگی به مطالبات بر حق خویش احساس میکنند، مانند سالهای اسارت صبوری کنند و به مسئولان مربوطه نیز سفارش میکنم که قدر این دردانهها را بدانند که تک تکشان در کنار جانبازان، یادگاران جنگ و استوانههای مستحکم برای بقای خیمه انقلابند و بدانند حق آنان در مقابل صبر ارزشمندی که در زندانهای بعثیها داشتند، با هیچ اجر و مزد مادی ادا نمی شود و خدای بزرگ ما را نخواهد بخشید، اگر آنان در راه احقاق حقوق حقه خویش احساس کمتوجهی و یا خدای ناخواسته احساس غبن کنند، هرچند به خاطر آشناییهایی که با آنان داریم، میدانیم سالهای سخت زندان را برای اعتلای کشور و رضایت خداوند تحمل میکردند و همواره نزد مردم قدرشناس ایران عزیز و محترمند.
ایشان همه آزادگان را به صبوری همچون سالهای اسارت دعوت می کنند آنهم در مقابل نارسایی و کم توجهی و غفلت در رسیدگی به مطالبات برحق خویش.یا للعجب.وااسفا!!چه کسی این دعوت را انجام می دهد و چه می خواهد.جناب آقای هاشمی به راستی چه در دوره زعامتتان و چه بعد از آن تا بحال فکر کرده اید چه خدماتی را انجام داده اید؟چند بار تا کنون خودتان از نزدیک سری به این عزیزان زده و از نزدیک از مشکلات و دردها شنیده و دستور اقدامی داده اید؟در دوران بعد از شما چه؟خبر دارید؟به اعتقاداتم قسم که سیاسی حرف نمی زنم.می خواهم واقعیاتی را بفهمم.جناب آقای هاشمی.من کمترین و بی اطلاع ترین می دانم خدماتی که در دولت نهم و دهم به این به قول شما دردانه ها شده در مقابل خدمات دولتهای شما و دیگران دریایی است در مقابل قطره.همه برایشان ملموس و محسوس است.کاش خود آزادگان و جانبازان و رزمندگان این فراموش شدگان بعد از جنگ و حماسه تا امروز خودشنا به میدان بیایند و دفاع کنند که حتم دارم این کار خواهد شد.پرونده هایی بس خاک خورده در دولت های شما که امروز در آمده و به جریان افتاده و حقوق پایمال شده شان را پرداخت نموده اند.جناب آقای هاشمی جهت اطلاع بد نیست بدانید بسیاری از همین دردانه ها که دست از همه چیز شسته و صبورانه و دردمندانه زندگی می کردند از طرف مسولین این دولت تلفنی یا حضوری یا با نامه زنده شده و حیات را حس کرده و ...حتی بدون این که خود خبر داشته باشند.
روز نشستن در کاخ مرمر و نوشتن گذشته است.روز کار است و تلاش .روز عمل.که دیگر همه این را خوب می دانند.
جسارت این کمترین را در این ماه بپذیرید و حرفهایم را از سر سوز دل و لاغیر