شریعتی و روحانیت

 

1. طرح مسئله

امروزه برخی از جوانان جامعة ما که از علاقمندان افکار شریعتی هستند در مواجهه با روحانیت ممکن است تحت تأثیر بخشی از مواضع منفی او نسبت به روحانیت باشند و گمان کنند که شریعتی نیز مانند روشنفکران غربزده ضد روحانی بود. و بخش دیگری از جوانان که از علاقمندان روحانیت هستند نیز ممکن است در مواجهه با شریعتی بر این گمان باشند که روحانیت هم ضد شریعتی است؛ در حالی که مطلب به این سادگی نیست.
بنابراین، برای دستیابی به موضعی درست در برابر روحانیت و شناخت بهتر شریعتی لازم است دربارة دو مسئله به طور جدی و بیش از پیش تحقیق کنیم:

1. دیدگاه شریعتی نسبت به روحانیت؟

2. دیدگاه روحانیت نسبت به شریعتی؟

پژوهش حاضر در راستای پاسخ به پرسش نخست انجام گرفته است، امید آنکه در فرصتی دیگر پاسخ پرسش دوم نیز تقدیم علاقمندان شود.

2. دیدگاه شریعتی دربارة روحانیت؟

2 ـ 1. اظهارات متناقض شریعتی دربارة روحانیت

یک نکتة انکارناپذیر که در آثار شریعتی وجود دارد اظهارات متناقض او نسبت به روحانیت است. لذا ابتدا برخی عبارات منفی و مثبت او را مرور می‌کنیم و پس از بررسی احتمالات گوناگون برای رفع این تناقض به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌پردازیم:

2 ـ 1 ـ 1. اظهارات منفی شریعتی دربارة روحانیت

1. خداوند اراده کرده است که دین خویش را از دست دکانداران و دین‌فروشان حرفه‌ای... نجات دهد و اسلام را از انحصار نسل فرسوده و منحط و عوام و عقب ماندة روبه زوال درآورد و در زمان طرح کند. و بر وجدان زنده و بیدار و مغز آگاه و دانشمند این نسل عرضه کند و ایمان را از مرداب گندیده و راکد افکار پوسیده و کتاب‌های پوسیده و قالب‌های پوسیده بیرون آورد.(1)
2. آنچه برای من بزرگترین امید تسلیت بخش نیرودهنده است... روشنفکرانی خواهند بود که اسلام علی‌وار و خط مشی حسین‌وار را به عنوان مکتب فکری نهضت اجتماعی و ایدئولوژی انقلابی خود انتخاب کرده‌اند؛ چه اکنون خوشبختانه همان‌طور که دکتر (مصدق) تز اقتصاد منهای نفت را طرح کرد تا استقلال نهضت را پی‌ریزی کند و آن را از بند اسارت و احتیاج به کمپانی استعماری سابق آزاد سازد، تز «اسلام منهای آخوند» در جامعه تحقق یافته است و این موقعیت موجب شده است که اسلام از چارچوب تنگ قرون وسطایی و اسارت در کلیساهای کشیشی و بینش متحجر و طرز فکر منحط و جهان‌بینی انحرافی و خرافی و جهالت ... آزاد شود.(2)
آنچه ارایه شد تنها گوشة کوچکی از حملات تند شریعتی علیه روحانیت است(3) که در نگاه نخست (یعنی قبل از مراجعه به حجم گستردة دیدگاههای مثبت او دربارة روحانیت) از شریعتی تصویری کاملاً ضد روحانی ترسیم می‌کند؛ اما در برابر این مطالب، شاهد اظهارات متعدد و مکرر دیگری هستیم که باز در نگاه نخست (یعنی قبل از مراجعه به اظهارات منفی او دربارة روحانیت) از شریعتی چهره‌ای کاملاً طرفدار روحانیت به نمایش می‌گذارد.

2 ـ 1 ـ 2. اظهارات مثبت شریعتی دربارة روحانیت

1. علمای شیعه پاکترین گروه یا طبقة روحانی از میان همة ادیان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار می‌روند.(4)
2. از خصوصیات علمای شیعه یکی درگیر بودن مداوم آنها با نظام حاکم در طول تاریخ بوده است و یکی تقوای بارز و آشکارشان که هنوز هم این چهره را حفظ کرده‌اند.(5)
3. علمای شیعه در طول هزار سال تاریخ اسلام همواره مشعلدار قیام علیه ظلم و پاسدار جنبش عدالتخواهی و آزادی اجتماعی و فکری و رهبری علم و تقوا در حکومت و مبارزة مستمر علیه نظام‌های استبدادی و اشرافی خلافت و حکومت‌های دست‌نشانده یا وارث خلافت ظلم و غصب بوده‌اند و پیشاپیش همة نهضت‌های توده‌های محروم و تسلیم‌ناپذیر؛ نمونه‌اش: سربداران در قرن هشتم هجری.(6)
4. پیشاپیش هر نهضت مترقی ضد استعماری در این کشورها همواره بدون استثنا قیافة یک یا چند عالم راستین اسلامی و به خصوص شیعی وجود دارد.(7)
5. اولین رستاخیز، تنباکو است؛ و اولین چهره‌ای که در برابرش ایستاد میرزا حسین شیرازی، از توی همین‌هاست. و اولین ردپای استعماری که وارد ایران شد، بانک بود؛ و اولین کسی که طرح کرد که بانک را بگذارید بیاید، یک روشنفکر متجدد ضدمذهبی فرنگی‌‌مآب بود ـ میرزا ملکم خان ـ و اولین کسی که در برابر همین پدیده ایستاد، سیدجمال بود؛ که از همین جامعه است.(8)
6. من به عنوان کسی که رشتة کارش تاریخ و مسایل اجتماعی است ادعا می‌کنم که در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجف‌رفته نیست؛ در حالی که در زیر همة این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست. (باعث خجالت بنده و سرکار).(9)
7. کمتر کسی است که در این سال‌ها به شدت و با تکیه‌ای که من دارم از «روحانیت» به عنوان «تنها پایگاه فرهنگی و معنوی ما که در برابر هجوم استعمار فرهنگی غرب مصون و مستقل مانده» و «تنها جایی است که چهره‌های علی‌واری اگر باشد باز در میان همین‌ها هست»، دفاع کرده باشد و آنهم به تکرار و با استدلال.(10)
اکنون این پرسش جدی قابل طرح است که چرا اظهارات شریعتی دربارة روحانیت تا این حد متفاوت و حتی متناقض است؟!

2 ـ 2. احتمالات گوناگون دربارة اظهارات متناقض شریعتی

احتمال اول: تقیه

با توجه به برخی مخالفت‌های تند تعدادی از روحانیان با شریعتی، ممکن است عده‌ای چنین پندارند که شریعتی از ترس مخالفان (ترس شخصی یا مکتبی) ناچار شده است تا در برخی مواقع به خاطر مصلحت‌اندیشی به تعریف و تمجید از روحانیت روی آورد:
دکتر شریعتی با گفتن اینکه روحانیت ما امضای خود را پای هیچ قرارداد اسارت ایران نگذارده است و دکترها و مهندس‌ها بوده‌اند که آن اسناد خیانت را امضا نموده‌اند، در نظر آقایان اعادة حیثیت برای خود نمود؛ اما این اظهار برای توبه و تطهیر کامل کافی نبود.(11)
هر چند این احتمال به طور صد در صد مردود نیست اما چون دفاع شریعتی از روحانیت، اولاً به سالهای قبل از درگیر شدنش با برخی روحانیان باز می‌گردد؛ و ثانیاً یک دفاع اصولی و مستدل است؛ لذا اظهارات مثبت او را به طور مطلق نمی‌توان حمل بر تقیه کرد.
به عنوان نمونه: شریعتی سالها قبل از درگیر شدن با برخی روحانیان، نه تنها از حامیان روحانیت بود، بلکه میزان علاقه و حساسیتش به این صنف بقدری زیاد بود که حتی با مخالفان روحانیت نیز درگیر می‌شود (آنهم در غربت و در فضایی کاملاً ضدمذهبی و ضد روحانی) و اما توضیح این نمونه از زبان خود شریعتی:
در سال 1338 انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی فرانسه که در آن ایام دست دستهایی بود... جلسه‌ای داشت با حضور جهانگیز تفضلی، و آقای رزم‌آرا سخنرانی می‌فرمود!! و تعبیراتی از این قبیل که:
من هر وقت در ایران از جلوی مسجدی می‌گذشتم و صدای واعظی را می‌شنیدم حالم به هم می‌خورد، عقم می‌گرفت! من این مذهب را دوست ندارم، متنفرم، این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بوده‌اند....
من برخاستم و هر چه جز و پز زدم، اجازة حرف زدن ندادند. نوبت گرفتم، نوبتم نمی‌شد، تا با داد و قال خود را بر جلسه تحمیل کردم و گفتم:
اولاً: من از این آقای سخنران تعجب می‌کنم، امروز اگر به دورترین قبیلة آفریقایی هم سربزنید، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموخته‌اند که به عقیدة دیگران ـ ظاهراً احترام بگزارند، شما تا چه حد «آمپرمآبل» هستید که سالها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام به عقاید دیگران زندگی می‌کرده‌اید، اما هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است؟ شما که از همه دعوت کرده‌اید احتمال می‌دهید که کسانی چون من، هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایش‌های شما را تحمل کنند، چگونه بدون رعایت حرمت عقیدة امثال من، اینچنین هتاکی و اهانت می‌کنید؟
ثانیاً: آقا جان! مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستن که ویار کرده‌اند و برای شوهرانشان ناز می‌کنند بگویید من مذهب را اصلاً دوست ندارم!!
ثالثاً: گفتید آخوندها پایگاه استعمار بوده‌اند، این یک مسئله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم، من آخوند دوست ندارم؛ این یک مسئله عینی و تاریخی است؛ باید سند نشان بدهید و مدرک. تا آنجا که من می‌دانم زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضا گذاشته‌اند همگی از میان ما تحصیلکرده‌های دکتر و مهندسو لیسانسیه بوده‌اند و همین ما از فرنگ‌برگشته‌ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته اگر امضایش بود من هم مثل شما اعلام می‌کنم که «آخوند دوست ندارم!!» اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضداستعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی چهرة یک یا چند آخوند را در این قرن می‌بینیم؛ از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت و...(12)
بنابراین، نمی‌توان آن حجم عظیم از حمایت‌های اصولی و مستدل شریعتی را، آنهم در آن فضای ضد روحانی، صرفاً حمل بر تقیه کرد. البته منکر این هم نمی‌توان شد که ممکن است انگیزة تقیه نیز تا حدودی در اظهارات مثبت او، به ویژه در آن شرایط خاص (حملات تند برخی روحانیان علیه شریعتی)، مؤثر بوده باشد.

احتمال دوم: تحول دیدگاه

عده‌ای نیز معتقدند که تفاوت و تناقض دیدگاههای شریعتی ناشی از تحول در دیدگاه اوست؛ ابتدا که اطلاعاتش دربارة روحانیت نادرست و ناقص بود، شروع به انتقاد کرد؛ وبعد که اطلاعاتش اصلاح و تکمیل شد، به حمایت برخاست:
آنچه که از بیانات دکتر شریعتی به چشم می‌خورد ـ در زمینة مقابله با روحانیت ـ ... : مربوط می‌شود به آن زمانی که مرحوم دکترشریعتی با جریان قوی روحانیت متعهد و مبارز آشنا نبود. بعد از آنکه آشنا شد این حالت سردی یا اصطکاک به کلی از بین رفت و یا بسیار ضعیف شد.(13)
هر چند این احتمال هم، مانند احتمال نخست، به طور کامل مردود نیست اما با توجه به این نکته که:
اولاً: دفاع شریعتی از روحانیت به سال‌های قبل از اصلاح و تکمیل اطلاعاتش باز می‌گردد (چنانکه نمونه‌ای از آن در نقد احتمال نخست گذشت و نمونه‌های دیگر هم می‌توان ارایه کرد).
ثانیاً: حتی در دوران اصلاح و تکمیل اطلاعاتش هم (یعنی در اواخر عمر) شاهد حملات تند او علیه روحانیت هستیم. به عنوان نمونه: شریعتی پس از تعطیلی اجباری حسینیة ارشاد که تقریباً مصادق با اواخر عمر اوست به تاریخ 25/8/1351 در نقدی تند علیه روحانیت خطاب به همسرش می‌نویسد:
در این ماه رمضان لابد شنیدی که چه‌ها که این آخوندهای عجیب‌الخلقه نکردند! کتابها و اعلامیه‌ها و فحش‌ها و منبرها و معرکه‌ها و فتواها... همه یکجا و با یک نقشه و یک آهنگ. و معلوم شد که اینها همه سگ‌های استعمارند و تا کجا در این طبقه نفوذ کرده‌اند.(14) به طوری که امروز تهدید می‌کنند که با یک فتوا کارت را می‌سازیم و فردا می‌بینی رفته‌اند و فتوا را گرفته‌اند و آورده‌اند!(15)
لذا نمی‌توان حملات تند شریعتی را علیه روحانیت صرفاً ناشی از کاستی اطلاعاتش در یک دورة خاص دانست؛ همانگونه که نمی‌توان دفاعیات او را هم ناشی از اصلاح و تکمیل اطلاعاتش در دوره‌ای دیگر قلمداد کرد.

احتمال سوم: تقسیم تاریخی روحانیت به دو گروه اصیل و غیراصیل

عده‌ای نیز معتقدند که اظهارات شریعتی دربارة روحانیت، متناقض نیست؛ بلکه تناقض‌نما است. و کلید فهم درست ادبیاتش را خود او در مباحث گوناگون به دست داده است. در واقع شریعتی معتقد بود هم مذهب و هم علمای مذهب در طول تاریخ با دو چالش مواجه بوده‌اند:
ـ یکی مذهب تحریف شده (به عنوان عامل تخدیر جامعه در راستای تأمین منافع کانون‌های زر و زور) به جای مذهب ناب (که نیاز فطری و عامل سعادت و نجات بشر است.)
ـ و دیگری علمای سوء و درباری (به عنوان عامل اصلی تحریف دین و توجیه‌گر نظام‌های طاغوتی و استکباری) به جای علمای اصیل (که مفسران و مبلغان دین حقیقی، و پشتیبان مستضعفان در برابر مستکبران‌اند).
این نکتة مهم که در فهم درست دیدگاه شریعتی نسبت به روحانیت نقش اساسی دارد در آثار گوناگون وی به طور مکرر و مؤکد آمده است.
هر چند برای مدلل کردن احتمال سوم، لازمست به مجموعة آثار شریعتی مراجعه کرد، اما چون اصل در این نوشتار بر مختصر گویی است، لذا تنها به خلاصة یکی از مصاحبه‌های او که در بارة روحانیت است و در تاریخ 23/9/1350 در حسینیة ارشاد انجام شده بسنده می‌شود:
پرسش: «جنابعالی در مواردی از نوشتجات خود مانند: اسلام‌شناسی چاپ مشهد و فاطمه فاطمه است و تشیع علوی و انتظار و ... روحانیت شیعه را تجلیل کرده، فلسفة آن را گفته و خدمات آن را ارج نهاده‌اید؛ در عین حال در مواردی دیگر در مقام انتقاد از نابسامانی‌های غیر قابل انکار جامعة روحانی، مطلق و کلی و به استثناء سخن رانده و گروهی از علمای بزرگ حوزه‌های علمیه، فضلا و مدرسین و طلاب پارسا و زاهد و خدمتگزار را از انتقادات تند خود استثنا نکرد‌ه‌اید. این تناقض چرا؟ گاه آن همه ستایش، گاه این همه سرزنش!
پاسخ: اول باید بر سر معنی «روحانیت» توافق کنیم و مصادیق را معلوم نماییم و سپس از مسئلة انتقادات و نظریات من در این باره صحبت کنیم. من اساساً اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمی‌دانم و معتقدم این اصطلاح اخیراً از مسیحیت گرفته شده و در متون اسلامی ما چنین کلمه‌ای بدین معنا نیامده است. بلکه در اسلام به جای «روحانی» و «جسمانی»، ما «عالم» داریم و «متعلم». بنابراین باید به جای «روحانی» گفت «عالم اسلامی». حال ببینیم عالم اسلامی چه کسی است؟
به نظر من در درجة اول کسی که قرآن‌شناس است. در درجة دوم کسی که پیغمبرشناس است (یا با سیره و حدیث و سنت آشناست) و در درجة سوم کسی که اهل بیت و سیره و شخصیت ائمه و اصحاب را می‌شناسد و در یکی از علوم اسلامی نظیر فلسفة اسلامی یا تاریخ اسلام، علم الحدیث، رجال، اصول، فقه و غیره متخصص است.(16) بقیه می‌مانند آدمهای نازنین و نورانی و مقدسی که هیچ چیز و هیچ کس را نمی‌شناسند ولی شخصیت «روحانی»اند!! اینها را من نمی‌شناسم؛ هر چه هم خودم را سرزنش می‌کنم که چرا نمی‌شناسم؟! باید بشناسم. ولی چه کنم؟! خدا استعدادش را نداده که بفهمم اینها در اسلام چه مصرفی دارند؟! اگر چه عوام اینها را بیشتر از همة آنها که نام بردم (یعنی علمای اسلامی) می‌شناسند و قدر و قیمتشان را خوب می‌دانند. من این تیپ را «روحانی» می‌نامم.
اما راجع به علمای اسلامی، این را می‌خواهم ادعا کنم و دهها قرینه و نمونة عینی بر اثبات آن دارم که از میان نویسندگان و سخنرانان و حتی علما و فضلای اسلامی معاصر، هیچ کس ـ البته در حد امکانات و نوع کار و کاراکتر خودش ـ به اندازة من افتخار دفاع جدی و مؤثر عملی و فکری از این جامعة‌گرانقدری که امید بزرگ و سرمایة عزیز ماست، نداشته است. دلیل؟
1. در اسلام‌شناسی آنجا که...
2. در کتاب انتظار طلبه را...
3. در رسالة تحقیقی که برای وزارت علوم نوشته‌ام و نیز در مقالة کویر...
4. در تشیع علوی و صفوی نشان داده‌ام که علمای شیعه...
5. در تاریخ ادیان گفته‌ام که علمای شیعه...
6. در مقایسه با دیگر روحانیون: علمای شیعه...
7. در درس اسلام‌شناسی ـ حسینیة ارشاد ـ نقل کردم که ...
8. در مدت قریب به شش سال در اروپا ـ از 1338 تا 1343 ـ در برابر سیل اتهامات ریشه‌دار و مجهزی که نثار جامعة علمای مذهبی و نقش اجتماعیشان می‌شد و پیداست که در این راه، بسیاری از جناح‌های متضاد با هم متفق بودند، در میان روشنفکران اروپایی، دانشجویان ایرانی و حتی در شکل کنفرانس‌ها و گزارش‌ها و تحقیق‌های علمی در رشتة جامعه‌شناسی مذهبی، میان استادان و دانشجویان دانشگاه، من دفاعیاتی که از اصالت آنان و نقش اجتماعی آگاه آنان کرده‌ام و آثاری که در قضاوت قشر‌های وسیعی داشته‌ است، حقیقتی است که تفصیل آن حاکی از خودنمایی است و هرگز از آن سخن نگفته‌ام و اینجا فقط برای اثبات ارادتی که به این جبهه می‌ورزم بدان اشاره کردم و در عین حال هر که از خارج آگاهی دارد، از آن آگاه است. این بود نظر من نسبت به علمای مذهبی ما و آن هم نظرم نسبت به روحانیت بدان معنا.(17)
البته پرسشی در اینجا مطرح می‌شود و آن اینکه: آیا تمام انتقادات شریعتی را می‌توان حمل بر روحانیت غیراصیل کرد؟ به عبارت دیگر: آیا هیچ اختلافی میان شریعتی و روحانیت اصیل وجود نداشته و هیچ گفتگو و بحثی میان شریعتی و روحانیت راستین در نگرفته است؟
بی‌شک چنین نیست و دست کم بخشی از انتقادات شریعتی ناظر به روحانیت اصیل است؛ لذا بحث را با طرح احتمال چهارم پی می‌گیریم.

احتمال چهارم: اختلاف پسر با پدر

اگر براساس احتمال سوم بپذیریم که بخش کثیری از حملات شریعتی، ناظر به علمای سوء و درباری است،(18) در احتمال چهارم این بحث مطرح می‌شود که: ضمن آنکه بخش دیگر انتقادات وی ناظر به علمای راستین است، اما این انتقادات از نوع حملات پیشین نیست، بلکه در حد اختلاف میان پسر با پدر می‌باشد؛ آنهم پسری که مدعی است به حرمت پدر و مصالح خانوادگی توجه دارد:
این را همین جا بگویم که کسی چون من و امثال من که این حرف‌ها را می‌زند، این جور عقایدی دارد، و اینچنین فکر می‌کند، ممکن است انتقاداتی به شیوة تبلیغ مذهبی یا شیوة تحلیل بعضی از مسایل اعتقادی داشته باشد. ممکن است با روحانی یا روحانیت در بعضی از مسایل اختلاف سلیقه داشته باشد. و ممکن است با فلان عالم مذهبی ـ روحانی‌یی که عالم جدی مذهبی است و روحانی واقعی دین است، اختلافات فراوانی داشته باشم، و او به شدت به من بتازد و من به شدت به او حمله کنم. اما اختلاف من و او، اختلاف پسر و پدری است در داخل خانواده و وقتی که به همسایه و بیگانه می‌رسد، یک خانواده هستیم و کوشش می‌کنم تا اختلافات خانوادگی این نسل و نسل پیش را ـ که هر دو براساس یک ایمان، یک تعصب و دلسوز و یک هدف است ـ به کوچه و بازار نکشانم و در معرض عام مطرح نکنم، تا کسی که نه تنها با من یا با آن نسل پیش، یا اصلاً با این خانواده دشمن است، بهترین وسیله را در دست نگیرد.
متأسفانه مرحوم شریعتی به این تشخیص خود که تشخیص درستی هم بود، به طور دقیق و کامل عمل نکرد و اختلافات خانوادگی را به کوچه و بازار کشاند و اسباب سوء استفادة دشمن مشترک (استبداد) را فراهم کرد. به عنوان نمونه: سرتیبپ بهرامی (رئیس ساواک خراسان) در بارة شریعتی خطاب به همکارانش می‌نویسد:
من قبلاً هم گفتم ساواک باید از این عنصر استفاده کند بر علیه کمونیسم، بر علیه چپ‌ها، بر علیه آخوندبازی. زیرا در این مسایل کاملاً وارد است.(19)

2 ـ 3. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در یک نگاه کلان، به طور خلاصه می‌توان گفت: مرحوم شریعتی نه تنها مخالف دین و روحانیت نبود، بلکه یکی از مدافعان جدی و اصولی دین و روحانیت بود. اما هم در برداشت از دین و روش تبلیغ آن اشتباهاتی داشت و هم در تحلیل روحانیت و نوع تعامل با آن. و چون فردی دلسوز و صادق بود در اواخر عمرش وصیت کرد تا یکی از علمای راستین و فرزندان برجستة مکتب اهل بیت عصمت و طهارت ـ یعنی استاد گرانقدر، جناب آقای محمدرضا حکیمی ـ مسئولیت بررسی و اصلاح آثار او را بپذیرد:
برادرم، مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوا، آزادی و ادب، دانش و دین، محمدرضا حکیمی.
... و اما برادر! من به اندازه‌ای که در توان داشتم و توانستم در این راه رفتم... آنچه هم از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه(20)و پر غلط و بد چاپ شده است ... اینک من همة اینها را ـ که ثمرة عمر من و عشق من است و تمام هستی‌ام و همة اندوخته‌ام و میراثم ـ با این وصیت شرعی، یک جا به دست شما می‌سپارم و با آنها هر کاری که می‌خواهی بکن. فقط بپذیر ... ویعه‌ام را به دست کسی می‌سپارم که از خودم شایسته‌تر است... سرپرستی و تربیت همة این عزیزتر از کودکانم را به تو می‌سپارم و تو را به خدا و ... خود در انتظار هر چه خدا خواهد. (مشهد ـ آذر ماه 1355)(21)
ای کاش استاد حکیمی این مسئولیت را پذیرفته بود تا هم بخش‌های مفید و زیبای آثار مرحوم شریعتی از انزوا خارج شود و استفادة عام یابد و هم علاقمندان به آثارش از لغزشگاه‌های آن در امان مانند. ولی افسوس!

3. کلام آخر: شریعتی در پرتو مطهری زیباتر است

هر چند به اعتراف خود شریعتی آثارش «خام» و «عجولانه» است، اما چون به هر حال هنوز بوی عشق به دین و ارزش‌های الهی و حساسیت نسبت به سرنوشت مردم از آن به مشام جان می‌رسد، لذا در میان بخشی از جوانان ما مطرح است. اما چون خامی و شتاب، بویژه در حوزة مسایل اعتقادی و اجتماعی، پر آفت و خطرناک است، برای در امان ماندن از این آفت نیز باید چاره‌ای اندیشید.
چاره‌ای که خود آن مرحوم اندیشید ـ یعنی وصیت به استاد حکیمی ـ متأسفانه تاکنون عملی نشده است؛ و از این پس نیز بسیار بعید به نظر می‌رسد که عملی شود؛ مگر آنکه آن عزیز فرزانه، با صلاحدید خود، مسئولیت انجام این وصیت را به کسی دیگر واگذار کنند.
به هر حال تا اصلاح آثار آن مرحوم، برای بهره‌برداری مفید و پیشگیری از عوارض احتمالی دنیوی و اخروی لازمست چاره‌ای دیگر بیندیشیم؛ و آن اینکه: تشنه کامان معارف دینی و اجتماعی قبل از ورود به کویر اندیشة شریعتی، ابتدا از چشمه‌ساز زلال و مطهر اندیشة ناب شهید مطهری سیراب شوند و توشه‌ای از معرفت آن شهید اندیشه فراهم سازند؛ که اگر چنین کنند، دیگر هراسی از گم شدن قبله در قلب اقیانوس اندیشه‌های کویری آن عزیزی که ابوذروار زیست و ابوذر وار رخت از جهان بر بست نخواهد بود:
بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم. ترکیبی از زیبایی‌های شریعتی را با بتون آرمة اندیشة اسلامی مطهری به وجود بیاوریم. آن به نظر من همان مرحلة نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.(22)

پی نوشت ها :

1 . مکتوبات شریعتی، ص 138.
2 . مجموعة آثار 1 (با مخاطب‌های آشنا)، ص 7.
3 . برای آشنایی بیشتر با مواضع منفی شریعتی دربارة روحانیت ر.ک. به:
1) نامه‌ها / صص: 8، 11 تا 13، 24 تا 26، 29 تا 32، 42، 73، 96، 145 و 279.
2) تشیع علوی و تشیع صفوی / صص: 39، 43 (پاورقی)، 56، 101، 115 تا 120، 121 تا 124، 132، 133، 152 تا 174، 183، 185، 187.
4 . مصاحبة شریعتی در حسینیة ارشاد در تاریخ 23/9/1350 (به نقل از: پوستین وارونه. دکتر حسین رزمجو. ص 43)
5 . تشیع علوی و تشیع صفوی. ص ... (به نقل ازشریعتی در نگاه مطبوعات، ج 1، ص 390)
6 . مصاحبة شریعتی در حسینیة ارشاد در تاریخ 23/9/1350 (به نقل از: پوستین وارونه، دکتر حسین رزمجو، ص 43)
7 . عقیده. ص . (به نقل از شریعتی در نگاه مطبوعات، ج 1، ص 394)
8 . اسلام‌شناسی (به نقل از شریعتی در نگاه مطبوعات، ج 1، ص 391)
9 . عقیده، ص . (به نقل از شریعتی در نگاه مطبوعات، ج 1، ص 394)
10 . نامه‌ها، صص: 127 و 128.
11 . از مقدمة مهندس مهدی بازرگان بر کتاب «دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها». به کوشش: جعفر سعیدی، ص 33.
12 . از مصاحبة شریعتی در حسینیة ارشاد در تاریخ 23/9/1350 (به نقل از: پوستین وارونه. دکتر حسین رزمجو، ص 45)
13 . از مصاحبة اختصاصی سروش با حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (به نقل از: شریعتی در نگاه مطبوعات. جلد اول. به کوشش: حیدر شجاعی ـ قاسم میرآخوری. ص 404). البته تحلیل مقام معظم رهبری در توجیه حملات شریعتی علیه روحانیت مبتنی بر دو علت است: یکی همانکه در احتمال دوم آمد و دیگری آنچه که در احتمال سوم خواهد آمد.
14 . مسئلة نفوذ در روحانیت مسئله بسیار مهمی است که حضرت امام خمینی(ره) نیز در آثار و بیانات خود مکرر به آن اشاره کرده است. به عنوان نمونه در کتاب شریف و گرانسنگ ولایت فقیه در چند جا دربارة ضرورت پاکسازی حوزه‌های مقدس علمیه از علمای نفوذی استعمار و استبداد یاد می‌کند:
1) ولایت فقیه. صص 3 و 4: «نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد؛ ... بعد از آنها نوبت به طوایفی رسید که به یک معنا شیطان‌تر از یهودند. اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش یا بیشتر به کشورهای اسلامی راه پیدا کردند و ... مبلغینی که در حوزه‌های روحانیت درست کردند و عمالی که در دانشگاه‌ها و مؤسسات تبلیغات دولتی یا بنگاههای انتشاراتی داشتند و مستشرقینی که در خدمت دولت‌های استعمارگر هستند همه دست به دست هم داده و در تحریف حقایق اسلام کار کردند. به طوری که بسیاری از مردم و افراد تحصیل کرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شده‌اند.»
2) ولایت فقیه، ص 136: «اینها از فقهای اسلام نیستند و بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا دعا کنند.»
15 . نامه‌ها، ص 9.
16 . البته مرحوم شریعتی در این مصاحبه تمام شاخص‌های خود را دربارة‌ روحانیت اصیل (علمای اسلامی) بیان نکرده، و تنها به ویژگی‌های علمی این صنف پرداخته و از معیارهای اجتماعی که در سایر آثار او وجود دارد یا غفلت کرده، یا به خاطر محدودیت‌های ناشی از یک مصاحبه، از آن عدول کرده است.
17 . پوستین وارونه، ‌دکتر حسین رزمجو، صص 37 تا 47.
18 . که البته ممکن است در تعیین برخی مصادیق خطا کرده باشد.
19 . نهضت امام خمینی. سید حمید روحانی، ج 3، ص 281.
20 . تأکیدها از اینجانب است.
21 . شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها. به کوشش: جعفر سعیدی. صص 77 تا 80.
22 . مقام معظم رهبری. روزنامة جمهوری اسلامی. ضمیمة جنگ هفته. 30 خرداد 1360 (به نقل از: دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها. به کوشش: جعفر سعیدی. ص 99.