ولادت امام باقر علیه السلام

«امام»، هدایتگر «افکار» و «اعمال» و «اخلاق» است. «شیعه» نیز، پیروی در «فکر و عمل و رفتار» است. پس، آنکه شالوده اندیشه و عملش را و خط سلوک و رفتارش را با «خط ائمه» منطبق نسازد، شیعه نیست. قضاوت دیگران نیز نسبت به شیعه، بیش از هر چیز بر مبنای «رفتار اجتماعی» و «سلوک و معاشرت» است.

با این حساب، روشن است که «امام»، همواره در اندیشه تربیت و اصلاح و تصحیح مشی و عمل و اخلاق پیروان خود باشد، چرا که قوت و ضعف پیروان را به پای رهبران می‏نویسند و عیب و کمال هر جمع را به پیشوایشان منتسب می‏کنند.

امام باقر ـ که سلام خدا بر او باد ـ در شرایطی می‏زیست و امامت شیعه را در عرصه‏های گوناگون بر عهده داشت که این حساسیت بیشتر بود به همین خاطر، حساسیت آن حضرت نیز در هدایت رفتاری پیروانش فزونی می‏یافت و به مناسبتهای مختلف رهنمود می‏داد، وصیت می‏کرد، نامه می‏نوشت، پند می‏داد و... «شیعه راستین» را در بعد فکری و رفتاری در سلوک، معرفی می‏کرد.

راستی این ویژگیها در چه کسانی یافت می‏شود؟ و چند درصد از مدعیان پیروی و رهروی دارای آنند؟ کلام امام باقر(ع) حالت حصر دارد و با «ما» و «الا» می‏رساند که هر که چنین نباشد، شیعه نیست و تعارفی هم ندارد. شیعگی به رسم است نه به اسم! به رفتار است، نه به حرف و شعار!

اینک به برخی از اینگونه آموزشهای و هدایتها اشاره می‏کنیم:

 رفتار شیعی

متن یکی از اینگونه تعالیم هدایتگر، خطاب به پیروان خط اهل بیت چنین است:

«ای گروه پیروان ما! وصیتهای ما را بشنوید و فهم کنید و پیمان ما را با دوستانمان بشناسید. در گفتارتان صادق باشید، بخاطر ایمانی که دارید، به دوستان و دشمنانتان نیکی کنید، با اموالتان به دیگران مواسات و برادری کنید، با دلهایتان به مردم محبت کنید، به فقیرانتان از نظر مالی رسیدگی کنید، در کارهایتان، همدل و هماهنگ باشید، در هیچ کار خیانت‏آمیز و نیرنگ بر ضد کسی وارد نشوید، پس از یقین شک نکنید و بعد از اقدام، از روی ترس عقب ننشینید، هرگز به دوستان و هوادارنتان پشت نکنید. هرگز مودت و محبت خود را نسبت به بیگانه از خودتان و اجانب قرار ندهید، کارتان جز برای خدا و تصمیم و عملتان جز برای پیامبرتان نباشد، از خدا یاری بطلبید و شکیبا باشید و مقاوم، خداوند، زمین خویش را به هر که بخواهد به میراث می‏نهد، و سرانجام، از آن پرواپیشگان است...» سپس می‏افزاید:

«از شیعیان، کسی دوست خدا و رسول است که وقتی سخن می‏گوید، راست بگوید، هرگاه و عده می‏دهد، وفا کند، آنگاه که امانتی بپذیرد (و امین شمرده شود) ادا کند، هرگاه که حق واجب را از او بخواهند، بپردازد، وقتی به حق فرمان می‏دهد، خودش هم عمل کند، شیعیان ما آنانند که علمشان بیش از شنوایی‏شان نمی‏شود، شیعیان ما آنانند که عیب جویان ما را نمی‏ستایند، با دشمنان ما پیوند برقرار نمی‏کنند و با خائنان به ما، نشست و برخاست نمی‏کنند. شیعه ما، کسی است که وقتی مؤمنی را دیدار کند، احترام و اکرام می‏کند، اگر با نادان ملاقات کند، او را ترک می‏کند، شیعیان ما آنانند که تملق و طمع سگان و کلاغان را ندارند و جز از «برادران» خود، از کسی چیزی درخواست نمی‏کنند، هر چند از گرسنگی بمیرند.شیعیان ما آنانند که عقیده و ایده ما را داشته باشند و در راه ما حتی از دوستانشان قطع علاقه کنند و به خاطر محبت ما، دوران را نزدیک سازند و نزدیکان را دور کنند.»

شیعه

در این هنگام، یکی از اهل مجلس که از اوصاف شیعه مبهوت شده بود، پرسید:

«این‏گونه کسان کجا یافت می‏شوند؟»

پاسخ امام، چنین بود: «در گوشه و کنار زمین، اینانند که زندگیشان ساده و پایین و دیدگانشان روشن است. چنان (گمنام و ناشناخته)اند که وقتی در جمع، حضور داشته باشند، شناخته نمی‏شوند و هرگاه غایب باشند، کسی سراغشان را نمی‏گیرد و اگر بیمار شوند، به عیادتشان نمی‏روند و اگر خواستگاری کنند، کسی به آنان زن نمی‏دهد. هرگاه جاهلان به آنان خطاب کنند، در پاسخ می‏گویند: «سلام».

شبهایشان به نماز و سجود می‏گذرد...»

امام همچنان اوصاف شیعه را بر می‏شمرد و برخی از حاضران شگفت زده و ناباورانه، گاهی به شیعیان معاصر آن حضرت طعنه می‏زدند که این صفات را دارا نیستند:

حضرت پاسخ می‏فرمود که اینان با این اختلافها و خودخواهیهاشان آزمونده می‏شوند و هلاکشان به دست خودشان است. شما مواظب باشید که خصومت نکنید و کاری را پیش از وقتش انجام ندهید که خونتان ریخته شود و مایه سرزنش و عبرت آیندگان قرار گیرید.2

امام در این گفتار، پیروان را به اخلاق کریمه فرا می‏خواند. هم پیروان راستین خویش را معرفی می‏کند، هم آنان را که در این صفات و جهات ضعف و سستی دارند، به نقطه ضعفشان آگاه می‏کند، و هم ملاک و معیار می‏دهد که «شیعیان ما اینانند» تا هر کس که فاقد این اوصاف باشد، از جرگه «شیعه» بیرون به حساب آید و ننگ و عارشان دامنگیر خط صحیح امامت و هدایت نگردد.

 

پیشتاز در ارزشها

در رهنمود دیگری، امام باقر(ع) از پیروان سابق و شیعیان پیشین و الگو و اسوه بودنشان در میدانهای عمل و صحنه‏های کمال یاد می‏کند و می‏فرماید: «اولیاءُنا و شیعتنا فیما مضی خیر من کانوا فیه...»

دوستان و شیعیان ما در گذشته، بهترین افراد زمانه بودند، اگر در مسجد محله‏ای، امام جماعتی بود، از آنان بود، اگر در قبله‏ای مؤذنی وجود داشت، از آنان بود، اگر امانت داری در میان مردم بود، امین مردم از شیعیان بود، اگر دانشمندی در میان جامعه بود که مردم به خاطر دین و مصالح کارهایشان سراغ او می‏رفتند، شیعه بود...»3

خصلتهای یاد شده، نوعی دعوت به پیشتازی و پیش کسوتی در عرصه‏های کمال و زمینه‏های ارزشی است و شیعه را در سطح الگو معرفی می‏کند و با یادآوری کمالات شیعیان پیشین، هواداران فعلی را می‏خواهد به پایه و رتبه متقدمان برساند. نوعی دستور سازنده اخلاقی، نوعی ارشاد کنایی و به در گفتن تا دیوار بشنود و طرح فضیلت دیگران تا حاضران به نقایص خود آگاه شوند.

ای گروه پیروان ما! وصیتهای ما را بشنوید و فهم کنید و پیمان ما را با دوستانمان بشناسید.در گفتارتان صادق باشید، بخاطر ایمانی که دارید، به دوستان و دشمنانتان نیکی کنید، با اموالتان به دیگران مواسات و برادری کنید، با دلهایتان به مردم محبت کنید، به فقیرانتان از نظر مالی رسیدگی کنید، در کارهایتان، همدل و هماهنگ باشید

شیعه کیست؟<\/h2>

هدف، بحث کلامی و اعتقادی نیست، مقصود، طرح ارزشهای رفتاری و سلوکی است که امام باقر(ع) می‏خواهد پیروان راستین خود را به آنها متخلق و آراسته کند. آنکه خود را به مکتب والای «اهل بیت» منتسب می‏کند، باید سرآمد مردم و شاخص رفتار و کردار شیعی باشد. باز حضرت امام باقرالعلوم(ع) در سخن دیگری می‏فرماید:

«ما شیعتنا الا من اتقی الله و اطاعه...»

جز کسانی که از خداوند، پروا داشته و مطیع فرمان او باشند، شیعه ما نیستند.

شیعه

شیعیان ما شناخته نمی‏شوند جز با تواضع و فروتنی و نرمش، جز با امانت داری و یاد فراوان خدا، جز با نماز و روزه و نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان فقیر و مردم بینوا، جز به فکر یتیمان و بدهکاران و گرفتاران بودن، جز با صدق و راستی در سخن و تلاوت قرآن، جز با حفظ زبان از بدگویی دیگران!...»4

راستی این ویژگیها در چه کسانی یافت می‏شود؟ و چند درصد از مدعیان پیروی و رهروی دارای آنند؟ کلام امام باقر(ع) حالت حصر دارد و با «ما» و «الا» می‏رساند که هر که چنین نباشد، شیعه نیست و تعارفی هم ندارد. شیعگی به رسم است نه به اسم! به رفتار است، نه به حرف و شعار!

باز هم توصیه‏ای دیگر: حضرت باقر(ع) برخی از یاران خاص خویش را همراه پیامی نزد گروهی از شیعیانش فرستاد و دستور داد که پیام حضرت را این گونه به آنان برسانند:

«به شیعیان ما از سوی ما سلام برسان و آنان را به تقوای خدای بزرگ توصیه کن و سفارش کن که ثروتمندان و توانگرانشان به دیدار و عیادت تهیدستان بروند، تندرستانشان بیمارانشان را عیادت کنند، زندگانشان، در تشییع مردگان حاضر شوند، در خانه‏ها، به دیدار همدیگر بروند، چرا که این دیدارها و رفت و آمدهای خانگی، سبب احیاء امر ما می‏شود. خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده می‏کند و به بهترین آن عمل می‏نماید...

به آنان بگو: هرگز به «ولایت» ما نخواهند رسید، جز با ورع و کوشش، حسرت‏بارترین حالت در قیامت، از آن کسی است که کارهای نیک را برای مردم توصیف کند، ولی خودش، مخالف آن رفتار کند...»5

این‏هاست گوشه‏ای از رهنمودهای تربیتی و سازنده پیشوای پنجم. بی‏شک، جامعه اسلامی آن روز به گونه‏ای بوده و گروه شیعه در شرایطی قرار داشته که کنترل و عنایت خاصی بر رفتار و معاشرت و معیشت و همدلی و همبستگی را می‏طلبیده است، هم پیوندهای انسانی، عاطفی و اخلاقی با مردم، هم پیوندهای اجتماعی و خط‏گیری و حمایت از رهبری و ولایت. شیعه، آن روز انگشت نما بوده است (امروز هم چنین است). پیروان ائمه، در آن روزگار، از سوی دشمنان زیر نظر و کنترل بوده‏اند (همچون این روزگار). امروز هم تعالیم هدایتگر امام باقر(ع) راهنمای ماست.

انس و الفت، همدلی و همفکری، تعاون و تعاضد، تعبد و تفقد، باید سر لوحه رفتار پیروان «خط ائمه» قرار گیرد، چه در برخوردهای خودمانی و داخلی، چه در سیاستهای بیرونی و با دیگران. جز شیعه کیست که احیاگر مکتب اخلاقی او باشد. این پیام‏ها که سفید به سفید و دهان به دهان نقل شده است و به ما رسیده است، بار ما را سنگین‏تر و تکلیف ما را دشوارتر می‏سازد.

راه امامان «رهرو» می‏خواهد. و... خط ائمه، پیرو می‏طلبد.

امروز عمل شیعه همچون نوری دلهای حق جو را روشن می‏سازد و تشنگان معنویت تشیّع و زلال «خط اهل بیت» را با این خاندان روشنی و پاکی» پیوند می‏دهد.

 

 


1 ـ «پیروان راستین» مقاله برگزیده این مجموعه است. مشخصات ارجاعی این مقاله چنین است: جواد محدثی، «امام باقر(ع) و تربیت اخلاقی شیعه؛ رواق روشنی، ص 71 ـ 80

2 ـ حیاة الامام الباقر(ع) ص 249 (به نقل از عیون اخبار الرضا).

3 ـ همان، به نقل از دعائم الاسلام

4 ـ تحف العقول

5 ـ حیاة الامام الباقر(ع)، باقر شریف الفرشی، ص 253