امسال 30 سال است که روز مادر را بدون او برگزار می کنم
رهگذر آهسته بگذر
این مزار مادر است
پاره جان و تن است
این خفته در خاک سیاه
تا ابد چشمان ما
در انتظار مادر است
مادر گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
روزت مبارک
امسال 30 سال است که روز مادر را بدون او برگزار می کنم
رهگذر آهسته بگذر
این مزار مادر است
پاره جان و تن است
این خفته در خاک سیاه
تا ابد چشمان ما
در انتظار مادر است
مادر گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
روزت مبارک
خوش آمدی به زمین ای شروع زیبایی
تو عطر یاسی و نرگس تویی که زهرایی
تو آن طلوع قشنگی که در کنار علی
برای ظلمت شب های مکه آمده ای
اگر چه وصف کمال تو غیر ممکن بود
برای وصف خدا شرح بهترین غزلی
محبوبه حق، از دامان زنی پا به زمین گذاشت که تنها محرم شب های وحی و روزهای رسالت محمد بود. این نو رسیده که تمام بلند بالایی "لولاک" را به ارث برده بود، آمد تا آبروی زنانِ قرونِ زنده به گور تاریخ باشد؛ قرن های برباد رفته ای که تجلی لطافت خدا را در صورت، عطوفت زن، انکار کرده بود و دست های هرزه اش، به خون تمام دختران زمین آلوده بود.
عصمت، در لباس زنی به دنیا آمد که تمام تاریخِ تا امروز، در قامتِ توحید و آزادگی او حیران شده است و یازده خورشید روشن گر ابدی، از دامان پرستاره او، به معراج رفته اند.
بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است!
مقامِ فاطمه بودن فقط لیاقت توست، طلوع کن که محمد رسالت خود را، دگر به واسطه تو، تمام خواهد کرد.
سالروز ولادت ام ابیها مادر امامت، همسر ولایت و دخت نبوت را خدمت فرزند برومندش امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بر تمامی دوستداران حضرتش مخصوصا بانوان بزرگوار تبریک وشادباش عرض مینمایم.
به بهانه ورود پرستوهای عاشق
با سلام
سالیان قبل که بصورت غیرحضوری از محضر آیت الله فاطمی نیا بهره می بردم ایشان بسیار تاکید داشتند تا بتوانیم روضه مکشوفه برای اهل بیت نخوانیم.روضه برای کسانی که دل کمتر در گرو اهل بیت دارند و با حتی مکشوف و باز خواندن روضه دلشان نمی ریزد و شاید هم در دلشان آب تکان نخورد.نه بر خلاف برخی که با گفتن یک السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع تمام وجودشان می لرزد و گریه امانشان را می برد. آنان که نه در فاصله های خیلی دور با گذاشتن کاسه آبی در وسط برای حسین و مظلومتش گریه سر می دادند.
اما امروز دلم می خواهد برای پدر شهید احمد معصومی برزکی روضه مکشوفه بخوانم.برای احمدی که بعد از 26 سال به شهر و دیارش برگشته است.
احمد جان نکند آرام و قراری برای برگشتن نداشتی و اکنون از آن بی قراری خدایی ناکرده پشیمان باشی.نکند بگویی 26 سال پیش که می رفتم صفا و یکرنگی در همه شور میزد و همه در رفتنم به بدرقه ام آمدند ,اماامروز برای برگشتنم خبری از استقبال نبود.چه شده است؟
نکند بگویی 26 سال پیش وقتی داشتم می رفتم شهرم دارالمومنین بود و بر آن می بالیدیم اما امروز نه تنها خبری از آن نیست که جایش را ریا,دروغ و نیرنگ گرفته است.
نکند احمدجان؟نکند بسوی پروردگارت شکایت ما را ببری که بعد از 26 سال رفتنم خیلی ها اسمم را نشنیده بودند و سراغی نه از من ونه از پدر و مادرم نگرفته بودند حتی نگارنده این سطور بی ارزش!؟
نکند بگویی خیلی ها با شنیدن نامم حتی گفتند دیگر در این اوضاع مردم دیگر حوصله این حرفها را ندارند و ما را خواستند در سکوتی به خاک بسپارند تا همچنان به امورات خود برسند؟
نکند احمد جان از حضور در خیابان های شهرم خجالت کشیدی و صبغه الله را دیگر ندیدی؟نکند احمد جان از بی وفای ما بگویی که عهدمان را فراموش کردیم.نگویی که ما رفتیم تا انقلاب و ارزشهایش را شما حفظ کنید و امروز همه را به نسیان سپرده و مشغول امور دنیای خود شده اید.
احمد جان ما راببخش!ما بعد از رفتن شما کم کم با شیطان رفیق و کنار امدیم.او برایمان همه چیز مهیا کرد و ما نیز به دنبال او حرکت کردیم.ببخش ما را که فراموش کردیم عهدمان با شما و امام را.ببخش ما را که همه همتمان دنیایمان شد و از شما فقط سالی فقط یکبار آنهم اگر بخواهند در یادوراه ها نامی بر لب داشته باشیم و بس.
ببخش ما را که قیافه هامان عوض شده و دیگر ما را نمی شناسید.ببخش ما راکه امروز در معامله با خدایمان کم آورده ایم و رو به دنیا شده ایم.
ببخش ما را احمد جان!دیگر ما از جنس شما نیستیم ومهم برایمان زندگی و خانه و ماشینمان است که روز به روز بر آن بیفزاییم .
ببخش ما راکه تغییر کاربری داده و بسیاری از کارهای مذهبی را هم برای دنیایمان انجام میدهیم.ما را حلال کن و برایمان دعا کن.
دعا کن که سخت محتاج نکاه شماییم.دعا کن تا برگردیم و به عهدمان وفا کنیم.دعا کن که چه کنم که الان هم شما باید برایمان دعا کنید.دعا کن که حتی دعای ما دیگر بالا نمی رود.دعا کن که توفبق حضور برایمان میسر شود.دعایمان کن تا فقط فکر یادواره نباشیم و در دلمان یادتان زنده بماند.دعایمان کن!!
با سلام
پیکر پاک دو شهید والامقام زیلوچی و معصومی بعد از سالها به میهن بازگشت.جزئیات خبر و عکس های مربوطه را از وب سایت جامع شهدای برزک پیگیری نمائید.آدرس:150shahid.ir
با سلام
دغدغه مشکلات فرهنگی وطن علیرغم میل باطنی اش او را به صحنه اجرایی کشاند،چرا که آنقدر ماخوذ به حیا بود که نمی خواست اصلا در مورد کارها یا افراد قضاوتی کرده باشد.
از نحوه سخنانش معلوم بود وقتی مشکل را فهمیده خواب را برچشمانش حرام کرده تا برایش راه حل مناسبی بیابد.چه روزهایی که در گرمای تابستان گوشه حیات فیضیه منتظر می ماند تا دوستان را دور هم جمع و برای این مشکل راه حل مناسبی بیابد.مشکلش فرهنگ وطن بود.از آماری که برایش مستند گفته بودند هراس داشت و به هویت دینی برزک می اندیشید.مهمترین ویژگی اش این بود که مشکل را به گردن دیگران نمی انداخت و خود را مقصر می دانست.
او که به سلاح علم و عمل آراسته شده بود سخنانش نیز بر دل می نشست .چه صمیمی حرف میزد و با وقار.گاهی زلال اشک را در گوشه چشمانش به وضوح می دیدی و گاهی که راه حلی مناسب به ذهنش می رسید خنده ای ملیح و از ته قلب سر میداد و نگاهش را به آسمان می دوخت .
چه شده بود که دلش حال و هوای جبهه و جنگ کرده بود و آلبوم خاطراتش را مرور می کرد و به روزهای همت و شهامت فکر می کرد؟ این اواخر دیگر آهنگ تلفن همراهش را "جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم" گذاشته بود و معلوم بود خود را مهیای رفتن کرده است.
او تازه به عرصه بروز رسیده و از باب اعتقاد شدید به این حدیث گرانبها که حضرت علی(ع) در روایتی فرمود: «زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ زکات علم نشر آن است» همه توانش را معطوف وطن خود نموده بود که تدوین دو اثر تاریخی و تربیتی نشانه بارز آن بود.
اییشان 16 ساله بود که درآستانه عملیات محرم عزم رزم کرد و بعد از حضورش در دفاع مقدس ،ازخدمت به مردم منطقه محروم گراش تا این روزهای آخر که علیرغم بیماری شدید ، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی را تنها نگذاشت.
یکی از دوستانش او را اینگونه ستود: خوش برخورد ، سلیم النفس ، عاشق خدمت،بی حاشیه، کم توقع و آرام.
روحش شاد.
با سلام
نویسنده این مطلب را نمی دانم کیست.اما زیبا نقد کرده و البته برای نسل جوان شهری است نه برای جوان بیچاره روستایی
تعطیلات نوروزی گذشت. مهمانیها برگزار شد. دید و بازدیدهای از سر اجبار و بعضاً از سر علاقه، انجام شد. نقدهای اجتماعی هم که بخشی از «نقل و نبات» مهمانیهای ماست و اگر بی همگان به سر شود، «بی آنها به سر نمیشود». بعضی از موضوعات هر سال عوض میشون...
با سلام
امروز مصادف است با سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.ضمن گرامیداشت یاد آن عزیز،گزیده سخنان آن شهید که توسط سایت ایشان به اختصار جمع بندی شده تقدیمتان می گردد.
هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند سارای دیگری در ، مهران شده شهیده دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟ دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون خون گلوی دارا آب حیات دین است روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا » هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند دارای این زمان با بنزش رود به دربند دارای آن زمانه بی سر درون کرخه سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد ! در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم جای شهید اسم خواننده روی دیوار آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار» شعر : زنده یاد شهید ابوالفضل سپهر
با سلام
به نام خدایی که فصول را افرید فصولی به زیبایی رنگ زرد و نارنجی وسبز و قهوه ای و سفید،فصولی پراز حکمت و دانایی.
سالی بر عمر ما افزوده و از عمر ما کاسته شد.چه جالب است که افزودنش باعث کاستن هم می شود.سردی و گرمی،شیرینی و تلخی سال گذشته را به جان خریدیم و از آن گذشتیم.هرکس از ظن خود سال گذشته را برای خودش تحلیل می کند و در پس تحلیل ناکامی یا کامروایی خودش را نمره می دهد.دو شاخص در مقابلمان قد علم کرده دنیا و آخرت یا دنیا یا آخرت.جمع دنیا و آخرت برایمان سخت شده است البته بخاطر نبود شاخص های کمی و کیفی.اما برای دنیا یا آخرت تا دلمان بخواهد شاخص داریم و کارشناس مربوطه تا مارا رهین راه سازد.
بر اساس آموزه های دینی ما برای دنیا و آخرت آفریده شده ایم اما چه شده که از جمع این دو فراری شده و به یکی از این دو رو آورده ایم؟این سوال برای خودم صحیح است تا بتوانم پاسخی برایش بیابم،اما برخی اصل سوال را غلط پنداشته که راهمان در همین جا دو تا می شود و ایشان را از خواندن ادامه متن برحذر می دارم.
بالاجبار گریزی مجدد به دانسته ها و داشته های خودمان می زنم،چرا که از عبد خداحضرت آیت الله بهجت رهنمون خواستند و آن پیر فرزانه فرمود به دانسته ها عمل کنید برایتان بس است.فکر در مورد حضور دراین دنیای دنی برایمان لازم و واجب است.دیدید خیلی ها به مستحبات رسیده اند و واجبات را به کناری نهاده اند؟
یکی از افرادی که از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) هم هست وقتی این جمعیت گسترده و فراوان زائران حسینی(در روز اربعین) را میدید میگفت: اگر التزام به حلال و حرام الهی و تلاش در راه عمل به احکام الهی هم اینگونه از طرف مردم استقبال میشد؛ امروز نه ظلم و فسادی بود، نه غصب اموال، به گمان من این اعتقاد، اعتقاد صحیحی است؛ زیرا آنچه امروز میبینیم؛ آن است که مردم واجبات را ترک کرده و به مستحبات روی آوردهاند. برخی را میبینی که نماز نمیخوانند یا... دیگری را میبینی که مال حرام میخورد و برخی از افراد رشوه دریافت میکنند.
از آن طرف نیز عده ای به فراموش کردن مستحبات رو آورده و فقط بر واجبات تکیه می کنند.پروردگار متعال میفرماید: «ما یتقرّب إلىّ عبدى بشیء أحبّ إلىّ ممّا افترضته علیه و ما زال یتقرّب إلىّ عبدى بالفرائض حتّى إذا ما احبّه و إذا أحببته کان سمعی الّذی أسمع به، و بصری الّذی أبصر به، و یدی الّذی أبطش بها»؛ (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج 19، ص 322) بنده با انجام فرایض و واجبات، محبوب من واقع میشود، و آنقدر به من نزدیک میشود که با گوش من میشنود، با چشم من میبیند و با دست من اشیا را میگیرد.
بنابراین کسی که گوش و چشم و دست و پایش مال خدا شود، دیگر گناه نمیکند، مال مردم را غصب نمیکند، قتل، خونریزی، غارت و حرام خواری نمیکند. اما با این استدلال که واجبات دارای اهمیت بیشتر و نتیجه بالاتری هستند، نمیتوان دست از مستحبات کشید و یا آن را کمرنگ نمود و فقط در متن کتابها و احادیث نوشت، بلکه باید در انجام مستحبات نیز کوشا بود که دارای آثاری بسیار بزرگ در خودسازی و رسیدن انسان به تعالی دارد، چنانکه خداوند سبحان در حدیث معروف قرب نوافل میفرماید: «إن العبد یتقرب إلى بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه و بصره و لسانه و یده و رجله فبی یسمع و بی یبصر، و بی ینطق، و بی یبطش، و بی یمشی.» (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 12، ص 209)؛ بنده من با انجام نوافل و مستحبات، به من نزدیک شده و محبوب من میشود تا جایی که خودم گوش، چشم، زبان، دست و پایش میشوم که با نظارت من میبیند، میشنود و کارها را با دست من انجام میدهد و راه میرود.
پس جمع دنیا و آخرت برایمان مطلوب خواهد بود.جمع واجب و مستحب.تعادل در رفتار
اما آنچه دوباره خلط شده است مدارای با مردم است.مدارا را با مداهنه عوض کرده ایم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند :
أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است.کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص117، ح4
مدارا و جایگاه آن در این حدیث رسول مهربانی بیان نموده لیکن از آن طرف یک رهبر آسمانى براى تربیت مردم باید با آنان مدارا کند ولى مداهنه هرگز.مدارا صرف نظر کردن از دنیا و مقام خود براى اصلاح دین یا دنیاى مردم است، اما مداهنه صرفنظر کردن از برخى دستورات دین و مکتب، براى حفظ موقعیّت خود و رسیدن به مقام و دنیاست.مدارا یعنى نسبت به افراد کم ظرفیّت و کج فهم و فرارى، عفو و اغماض داشته باشیم تا جذب مکتب شوند، اما مداهنه یعنى با همه گروهها کنار آمدن و سازش کردن براى حفظ موقعیّت خود.مدارا از سعه صدر برمىخیزد، ولى مداهنه از ضعف و سودجوئى، مدارا کردن از عقل است و مداهنه از شیطنت.
امام باید اهل مدارا و عفو و تغافل و سعه صدر و گذشت باشد تا افرادى که به عللى نقطه ضعفى داشتهاند، از پیروى او مأیوس نشوند و او همچون یوسف که برادران خطاکار خود را پس از پشیمانى توبیخ نکرد و فرمود: «لاتثریب علیکم الیوم» سوره یوسف، آیه92. امام نیز بتواند مردم را زیر پوشش محبت خود به اسلام جذب کند.
این ها شاخص هایی بود که کمتر مد نظر داریم یا به یک وجه آن دل بسته ایم.صیف و شتا در حال گذرند بیا اندیشه ای کنیم!