چه دلگیر میشود،
کوچهای که از امشب،
کسی برای همسایهها دعا نمیکند
یا زهرا
چقدر سوزناک گفته بود از تنهایی علی...
از تنها موندن و غربت علی بعد از زهرا...
ای تاج سر عالم و آدم زهرا
از کودکیم دل به تو دادم زهرا
آن روز که من هستم و تاریکی قبر
جان حسنت برس به دادم زهرا...
-------------
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد ادامه مطلب...
به نام حضرت حق
در ایام شهادت بزرگ بانوی اسلام صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(س) قرار داریم.همزمان با ایام حزن آل البیت(علیهمالسلام)،چراغی از مشعل فروزان علم و دین نیز غروب کرد.مردی که به مثابه آن بانوی بزرگوار در راه اسلام و قرآن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.سیره او همچون آن حضرت بود و او را میتوان نمونه بارز یک مسلمان واقعی دانست.
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد اسماعیل هیئتی مرد بصیرت ،اخلاص و عمل بود.او از مکتبش که فاطمی بود آموخته بود باید در راه خدا جهاد کرد.جهاد اصغر را با سربلندی پشت سر گذاشت و در جهاد اکبرش نمونه بود.خودساخته و مهذب.
ایمان و اخلاص که دو بال جهاد فرهنگی هستند را آمیخته با علم و دانش نموده و در کسوت یک روحانی به تبلیغ دین پرداخت.
حضور او در مجامع فرهنگی و علمی ،پاسخگویی به سؤالات و شبهات اعتقادی را جزو لاینفک وظایف خود دانسته و بر آن اهتمام جدی میورزید تا آنجا که علیرغم کسالت شدید دست از این وظیفه خود برنداشت و تا آخرین نفس خود در این راه ثابت قدم و استوار ماند.
او گرچه از یاران و همرزمان دفاع مقدس جامانده بود اما هرگز مسیر آرمانی آن شهدای والامقام را رها نکرد و اگر چه داغی سنگین از هجر دوستانش بر دل داشت اما راه و روش و وصیت آنها را عملی به دوش کشید .
او میدانست وظیفه چیست؟دغدغه دردها و آلام جامعه خود را بهمراه داشت و مدام در پی رفع آن برمیآمد و در این راه با گوشزد نمودن آن به جامعه روحانیت ، خود بصورت عملی وارد عرصه کارزار فرهنگی میشد .
هماهنگی میان گفتار و عملش زبانزد خاص و عام بود .آنچه یک روحانی تمام عیار باید به دنبالش باشد خیرخواهی نسبت به مردم، سادهزیستی و خودسازی است که همه در وجودش موج میزد.
شناخت نیازهاى جامعه ،هدایت مردم را برای خودش یک جهاد میدانست و کار را وقتی مقدس میدانست که جهاد فرهنگی و دینی باشد.
او نام و یاد گلبرگهای پرپرشده شقایق ،لبهای سیراب از عطش عشق ،پیشانیهای بوسهگاه گلوله را با خود داشت و به همت بلندش آنان که آمدن و رفتنشان به رؤیایی بیش نبود رابه قلم کشید و زندگی و راه و رسمشان را مکتوب و جاویدان کرد.
اهل دغدغه بود.با وجود مشغلههای درسی و علمی با بینش بلندش قدم در راه تاسیس مجمعی از طلاب و روحانیون گذاشت که وظیفهاش حضور مستقیم در منطقه زادگاهش بود .او یادآور این نکته بود که خدای متعال فرموده:
فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (توبه/122)
او میگفت :باید در بین مردم و جوانان حضور داشت.او اهل درد بود و برایش تبلیغ دین درجه نخست کاری بود.
فصل ثمردهی علمی او تازه شروع شده بود.او در کوران جبهه و جنگ خود را ساخته و در سنگر علم و دانش با حضور مستمر در دروس مراجع فرزانه ، توشه علمی چیده و امروز او باید نشر علم آل محمد(علیهم السلام) را که وظیفه ذاتی و اصلی خود میدانست به منصه ظهور میگذاشت که دست تقدیر الهی این سنگربان مجاهد را از میان ما برد و در بهشت قرین او را همنشین اهل بیت(ع) و همرزمان دیروزش قرار داد.
برایش قرب الهی مسئلت داریم که بحق عاش سعیدا و مات سعیدا.
با سلام
مثل همیشه سر زدن به اخبار روزانه یکی از کارامون شده و عادت.اما برخی اخبار از چند زاویه حس برانگیزه برا آدم.خبر ذیل رو از قول یکی بخونین:
«پنجشنبه 31 فروردین، برای پیگیری کارهای اداری تشرف به سرزمین وحی به دفتر زیارتی در خیابان ایثار، شهرک ژاندارمری در غرب تهران، مراجعه کرده بودم که در بازگشت با صحنه تصادف خودرو نیسان با پژو 206مواجه شدم. راننده 206 که خانم محترم و با وقاری بود از من خواست تا با پلیس 110 تماس بگیرم. تماس گرفتم. اعلام کردند 20 دقیقه صبر کنید، می آیند. هر دو راننده در فضائی کاملا صمیمی خواستار حل مسئله بودند. البته خسارت 206 خیلی جزئی بود. راننده نیسان حاضر بود مبلغی بپردازد تا معطل نشوند. در کمتر از 10 دقیقه پلیس 110 که جوانی بود به صحنه حادثه رسید و از هردو راننده مدارک خودرو، بیمه نامه و گواهی نامه خواست و پس از شنیدن ماوقع از زبان هر دو راننده و بررسی لازم در مقابل راننده 206 که خانم محترم و باوقاری بود احترام نظامی بجای آورد و خطاب به خانم راننده گفت :
جناب سرگرد با احترام، شما مقصرید!
این در حالی بود که من و راننده نیسان (که تا آن لحظه تصور می کرد مقصر است) متعجب شدیم که مگر این خانم سرگرد بود؟!
هم خانم سرگرد را تحسین کردم که خود را به همکار پلیس 110 معرفی نکرد! تا تاثیری بر قضاوتش بگذارد و هم جوان مامور پلیس 110 را که حتی پس از اطلاع از همکار بودن خانم راننده پژو 206 در اعلام نظر کارشناسی، ملاحظه و درنگ نکرد ! آفرین بر مامور پلیس 110 وظیفه شناس و آفرین بر خانم سرگرد!»
این خبر از چند زاویه قابل بررسیه:
1- آیا اصل این خبر درسته؟
2-آیا این اتفاق در ایران افتاده؟
3- آیا خبر مهم بوده و اتفاق خاصی افتاده است؟
تمام این زوایا و نکات دیگر در یک نظر سنجی معلوم خواهد شد.متاسفانه یا خوشبختانه خیلی معتقدند این خبر درست نیست و از قدرت تخیل بهره برده است.برخی آن را متعلق به ایران نمی دانند و می گویند در ایران از این خبرها نیست.برخی هم که خیلی غیرتی شده گفته اند ای بابا حالا مگه چی شده؟خبر مهمی نبود.
بهرحال نمی دانم نظر شما چیست؟اما منم معتقدم ایران باید سرچشمه این اخبار در دنیای امروز باشه و برای دیگران سرمشق.اماآیا اینطور است؟من که میگم خیر
همه اخبار دلالت بر عدم برگزاری مسابقات فرمول یک بحرین داشت. انقلاب اسلامی مردم موجب شده بود تا سال گذشته نیز این رقابت ها برگزار نشود؛ اما به یک باره، برنیه اکسلستون مدیر یهودی این رقابت ها اعلام کرد که فضای این جزیره خلیج فارس "آرام و صلح آمیز" است.
در حقیقت، بار دیگر شاهد حمایت یهودیت از آل خلیفه بودیم که این روزها زیر پرچم آل سعود قرار دارد. و این نشان از حقیقتی ورای این ورزش است که چگونه صهیونیسم، حمایت خود را از این دو خاندان نشان می دهد تا بتوانند برابر این انقلاب بزرگ مردمی بایستند و بر اشغال این سرزمین ادامه دهند.
در زیر، تصاویری از شهرهای بحرین را خواهید دید که نشان دهنده فضای این جزیره در روزهای اخیر است. مردم انقلابی فقط یک جمله را تکرار می کنند، "روی خون ما مسابقه ندهید". فرمول یک را در بحرین را با این شعار خواهید دید. البته، کاریکاتورهایی نیز وجود دارد که در همین چهارچوب است.