سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
سلام

برای ادامه بحث نقد شریعتی خواستم قسمت هایی از وصیت نامه ایشون رو بنویسم که دست خودم باز بشه(این دوستداران ایشون حداقل به حرف های خود دکتر گوش کنند)

من تعجب می کنم عده ای از صبح تا شب دارن میگن در مورد خدا هم باید بحث کرد(که به نظر من هم اگر کسی سوال داره باید باهاش بحث کردم که حتی خود من هم چند تا سوال داشتم قدیم ندیما اول سن تکلیف که با مطالعه و سوال حل شد البته ناگفته نماند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و باید در حضور عالم دین این سوالات رو مطرح کرد)چطور اجازه نمی دن یه وبلاگ به نقد دکتر شریعتی بپردازه!بابا این همه سایت از ایشون تعریف می کنه و یه سری سایت هر روز دارن در مورد ایشون مطلب میرن حالا نمیشه یه وبلاگ پیزولی باید چند صد تا بیننده با سخنان بزرگان(نه خودش)ایشون رو نقد کنه!بابا حاشا به انصافتون...

تک تک این صحبت هایی که من دارم می نویسم تقریبا قبل من کسی نگفته شاید تو روزنامه و کتاب ها پیدا بشه ولی همه می دونیم که آینده تو اینترنته!

... و اکنون بدترین شرایطی را که ممکن است انسان به آن دچار شود ،می گذرانم و سرنوشتی جز مرگ یا بدتر از مرگ ندارموبا این همه ،تنها رنجم این است که نتوانستم کارم را تمام کنم و بهتر بود بگویم ،ادامه دهم و این دریغی است که برایم خواهد ماند.اما رنج دیگرم این است که بسیاری از کارهای اصلی ام به همان علت همیشه ،زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید میشود آنچه هم از من نشر یافته به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت ،خم و عجولانه و پر خطا چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی-تحقیقی ،که فریادهایی از سر درد ،نشانه هایی از یک راه ،تکانهایی برای بیداری ،ارئه طریق،طرح هایی کلی از یک مکتب ،یک دعوت ،جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد ،آن هم در شرایطی تبعیدی ،فشار ،توطئه ،فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می رفت. آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد-غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی بشود-اینک من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستیم و همه ی اندوخته ام و میراثم را با این وصیت شرعی، یک جا به دست شما می سپارم و با آنها هر کاری که می خواهی بکن.فقط بپذیر تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم، بتوانم با فراغت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومت ها و خباثت ها در محو یا مسخ ایمان و آثار من، کاری از پیش نخواهد برد و ودیعه هایم را به دست کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است.

به نقل از روزنامه نوروز 31خرداد 80

البته دوستان می تونند اصل این نامه رو از سایت دکتر شریعتی هم ببینند.


البته نا گفته نماند که این اتفاق هیچ وقت نیفتاد.





      

پیر ما گفت که امشب شب عاشوراست

هر کسی تاب ندارد به سلامت باد

هر که چون صاعقه بر خصم نیاشوبد

تا ابد دستخوش ننگ و ندامت باد

rsz_27

بار بندید غیوران دلیر

دفتر فتح پر از نام شماست

زایران حرم یار به پیش

کربلا منتظر گام شماست

آن روزها هنوز از فتوشاپ خبری نبود!

54

9

می‌رسد لحظه‌های تلخ وداع

می‌رود نوبهار خانه‌ی من

خون دل می‌چکد ز چشمانم

می‌تراود ز لب ترانه من

خداحافظ پدر
pedar1

دست بر گردن پدر افکند

اشک‌هایش به گونه پرپر شد

آبی آسمان چشمانش

تیره شد، تار شد، مکدر شد

خداحافظ پسر

177

خداحافظ برادر
ezam (14)

مرد در پیچ کوچه سرگرداند

چشم در چشم همسرش خندید

چشم زن دید جبهه در جبهه

مرد او مثل شیر می جنگید

خداحافظ بابا، خداحافظ آقا، خداحافظ برادر، خداحافظ پسر
3

مرد اندیشناک جبهه‌ی نبرد

دشنه و تیر و آتش افروزی

کی می‌آیی پدر؟ پدر خاموش

در دلش گفت: روز پیروزی

خداحافظ مادر، خداحافظ خواهر، خداحافظ همسر، خداحافظ دختر
544
بنوش به یاد لبان تشنه حسین و یاران حسین. بنوش به یاد لب تشنه‌ی بابا!
293

پس پدر کی ز جبهه می‌آید

باز کودک ز مادرش پرسید

گفت مادر به کودکش که بهار

غنچه‌ها و شکوفه‌ها که رسید!

497

گفت: ای غنچه‌های خوب چرا

لبتان را ز خنده می‌بندید

زودتر بشکفید و باز شوید

آی گلها چرا نمی‌خندید؟!

9
سلام نوجوون
61
سلام پیرمرد
38
سلام مادر عزیزم، من خوبم، نگران من نباشید. امام را دعا کنید!
65
چند سالته پسر جان؟!
38a
تو که 12 سالته
ezam (3)
بچه‌جون! صورتت خاکی شده، حواست هست؟!
10
خونی شده …
108
خداحافظ رفیق
627

628

جنگی بود نابرابر، جنگ حق و باطل

این خاک، این آب، این سرزمین شهادت می‌دهد شما مردانه جنگیدید و تا پای جان ایستادید

576
650

بعضی‌هایتان مظلومانه شهید شدید 790

بعضی‌هایتان غریبانه

20070210_2025258723_008
بعضی‌هایتان با لبان تشنه

835

بعضی‌هایتان در آغوش برادر

784

بعضی‌هایتان در خاک و خون غلطان

Picture 066

بعضی‌هایتان به خانه برگشتید

362

بعضی‌هایتان هرگز برنگشتید

maghtal - 14

آنگاه دو چشم مهربانش را

آرام آرام، خنده بر لب بست

بر زینبیان پیام داد آری

بر قافله حسینیان پیوست

2c0sna

سلام بابای گلم

762

سلام عموی عزیزم، سلام دایی مهربانم

773

بعضی‌هایتان اسیر شدید

709

بعضی‌هایتان در اسارت هم فریاد زدید: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»

706

به غیر از او، که در این ره دویده؟

به پایش خار درد و غم خلیده؟

عجب نبود اگر با نقد اخلاص

رضای حق تعالی را خریده

785

421

پات کو بسیجی؟

janbaz

1a

مگه مجبوری بسیجی؟

30

جنگ تمام شد، به خانه برگشتید

4امام هم رفته بود

50aولی راه و نام و یاد امام همچنان جاری بود

1

بعضی‌هایتان بعد از سالها برگشتید

823

بعضی‌هایتان هرگز…

چادرت خاکی شده، برگرد! اینجا نیستم
چند سالی می‌شود تنهای تنها نیستم
گفته بودی چشمهایت… خوب خواهد شد عزیز!
با همین شنها تیمم کن! مسیحا نیستم؟
چند سالی می‌شود خاکستر من گم شده
صبر کن مادر، ببین مانند زهرا نیستم

rsz_24

با حسرت ندیدن چشمان آبی‌ات
در کنج انزوای خودم گریه می‌کنم

rsz_31

اما خوشا شما پرواز کرده‌اید
آه ای پرنده‌ها اعجاز کرده‌اید
این روزها اگر در بند عادتیم
اما هنوز هم فکر شهادتیم

rsz_26

مانده‌ای ولی شکسته و غریب

کس به فکر درد غربت تو نیست

آه ای قناری شکسته بال

این همه سکوت قسمت تو نیست

راستشو بگو، این چندمین پای مصنوعی‌ات‌ هست که شکوندی؟ سهمیه‌ پات تموم نشده؟!

sss

که چی؟ که پات رو از دست دادی؟ الان هم لابد از ما طلبکاری، نه؟

11890_982

دختر سبزم! تو مقصر نیستی!

من و یارانم از طایفه مرگیم

به بیابان جنون، صحن و سرا داریم

چنگ بر دامن چنگی تپش آلود است

پای در عزمی بی چون و چرا داریم

11889_636





      
<      1   2   3   4      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم