سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

حضرت زهرا

بدون شک فاطمه علیهاالسلام به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است ، چرا که قضایاى حمله به خانه او، و وارد آمدن آسیب هاى فراوان بر دست و پهلو و سینه و جنین ، ادامه زندگى را بر او بسیار دشوار کرد.

و در این مدت کوته پیوسته از صدمات وارده رنج مى برد، و سرانجام در اثر همان آسیب ها به شهادت رسید. اینک جهت اثبات شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام نگاهى به شواهد و دلائل موجود مى پردازیم.

ناگفته نماند که از امام حسن علیهاالسلام مجتبى و امام صادق و امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند: ما منا الا مسموم اءو شهید1 و شک نیست که فاطمه علیهاالسلام جزو منا مى باشند.

افزون بر این که روایات صریح و روشنى بر شهادت حضرت فاطمه داریم که معصومین روى این جهت تکیه کرده اند:

1-پیامبر پیش از رحلت خود در یک پیشگویى به على فرمود: پس فاطمه اولین کسى است که به من ملحق خواهد شد، در حالى که حزن و اندوه او را فراگرفته ، حق او را غصب کرده و وى را کشته اند بر من وارد خواهد شد.2ادامه مطلب...



      

الله اکبر

مدتها مدینه را ندیده بود. زندگى در غربتِ آن شهر، آزارش مى‏داد. شب‏ها تا دیروقت به فکر فرو مى‏رفت. از جاى جاى آن شهر، تصویرى به ذهنش مى‏آمد. از مسجد و خانه رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، از خانه محقّر على و فاطمه‏علیهما السلام، از کوچه باصفا و دوست داشتنى بنى‏هاشم و... اما آن شب، قبل از آن که بخوابد، خاطره‏هاى گذشته بیش از قبل افکارش را درنوردید. ذهنش به صحنه تاخت و تاز اندیشه‏هاى پرفراز و نشیبى تبدیل شده بود. متحیر مانده بود. نمى‏دانست با آن همه تحولات روحى و فکرى چگونه سحر کند؟ ساعتها گذشته بود و او همچنان مى‏اندیشید. مرغ خوابش بال گشوده، رفته بود. در نیمه‏هاى شب، بعد از ساعتها تفکر و سیر روحى، کم‏کم پلک‏هاى خسته‏اش به هم رسیدند. خواب، ساعتى بین او و افکارش جدایى انداخت. دیگر آرام شده بود. موج افکار به ساحل ذهنش نمى‏زد. در آن حال، ناگهان چشمش به شخصى افتاد که چهره نورانى‏اش دل او را برد. شخص پرنور و باصفایى بود. شباهتى به رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم داشت. بیشتر که دقت کرد، شناخت. خودش بود. تا شناخت، از خوشحالى خودش را گم کرد. مدتها بود که او را ندیده بود. در این مدت، اتفاقات زیادى رخ داده بود. مى‏خواست همه آن حوادث تلخ و شیرین را به او بگوید. به خودش آمد. حضرت به نزدیکش رسیده بود. نگاهش کرد. گل تبسم، روى لبهاى مبارکش روییده بود. فرمود:ادامه مطلب...



      

سیماى حضرت فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت

علامه "محمدرضا حکیمی" مقدمه مبسوطی بر کتاب «شهر گمشده»، نوشته ی محمد حسن زورق شهر،  نوشته و در بخش‌های پایانی با اشاره به شجاعت حضرت زهرا (س) و با بیان اینکه اگر ایشان به حمایت از امامت قرآنی بر نمی‌خاست «فاطمه فاطمه نبود، در حالی که فاطمه فاطمه بود، و تا ابد فاطمه فاطمه است...» چنین روایت کرده است:

«در مدینه پیچید که دختر پیامبر می‌خواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چند برابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. برای ورود دختر پیامبر و ناموس کبرای الهی در میان مردم و صحن مسجد، در گوشه‌ای از مسجد پرده‌ای آویختند، و فاطمه (س) در میان زنان مؤمن و محترم آل هاشم که در دو طرف او حرکت می‌کردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پیامبر گام برمی‌داشت. مردم گویی صدای پای پیامبر را می‌شنیدند. و هنگامی که به سخن گفتن آغاز کرد گویی صدای پیامبر به گوششان می‌رسد. ادامه مطلب...



      

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

آنچه می آید مجموعه ای از پیامکهای فاطمی است مشتمل بر ابیات و دوبیتی هایی نغز که به مناسبت فرارسیدن سال روز شهادت دخت عصمت و پارسایی، بانو حضرت زهرا سلام اللله علیها پیش کش حضورتان می گردد.

 

از مشرق قلبم رسیده فاطمیه

رخت عزایم کو، رسیده فاطمیه

 

دل از غم فاطمه توان دارد، نه

و ز تربتِ او کسی نشان دارد، نه

آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری

جز مهدی صاحب الزمان دارد، نهادامه مطلب...



      

سرباز صهیونیست

ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ « سوره بقره آیه 85 »

ترجمه آیه شریفه : اما این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می‌کنید؛ و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک می‌نمایید؛ (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بسته‌اید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه می‌دهید و آنان را آزاد می‌سازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود.

آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می‌آورید، و به بعضی کافر می‌شوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار می‌شوند. و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست. ادامه مطلب...



      
عکس/ فرهنگ استفاده از پل عابرپیاده    
?? اردیبهشت ????


< type=text/Java>
// function toggleQuote(currcmt, prevcmt) {
if (document.getElementById) {
thisQuote = document.getElementById(currcmt).style;
thatQuote = document.getElementById(prevcmt).style;
if(thisQuote.display == "block") {
thisQuote.display = "none";
thatQuote.display = "block";
}else {
thisQuote.display = "block";
thatQuote.display = "none";
}
return false;
}else {
return true;
}
}
// ]]>


 




      
مقاله ای که پیش روی شما قرار گرفته است قبل اظهارات سر کار خانم امینی-همسرشهید- در دانشگاه تهران توسط یکی از کارمندان سایت آوینی به رشته تحریر در آمده است ،از نظر نگارنده نظرات سرکار خانم امینی اتمام حجتی بود برای همه ی کسانی که می خواستند بدانند "شهید دزدها" چه کسانی هستند. به هر حال از اینکه زمان انشار این مقاله با سالگرد شهید و انتشار مقاله-بخوانید خزعبلات- ابراهیم نبوی اختیاف زمانی معناداری دارد پیشاپیش عذر می خواهیم:
سید مرتضیِ ما و کامرانِ شما آقای نبوی
!

آقای نبوی مقاله شما را در سایت جرس که در مورد شهید آوینی نگاشته شده بود خواندم.احسنت هنوز هم نثر طنز خوبی دارید!

آقای نبوی! مرتضی آوینی به منتقدان جدی حکومت و نظام تبدیل نشده بود بالعکس مثل بسیاری از آنان که پس از آشنایی با آیت الله خمینی در گروه حامیان امام خمینی (ره) قرار گرفته بودند، غریب می زیست. قبول ندارید از محّمد هاشمی بپرسید که هنگام ریاستش بر صداو سیما، آوینی تقریبا ممنوع الصدا شده بود. از سید محمد خاتمی بپرسید که به علت چاپ عکس جوانی بوسنیایی که در تقلید از بسیجیان ایران پیشانی "جهاد الله اکبر" به سر خود بسته بود، با عنوان چاپ عکس مغایر با شئونات اسلامی، سید مرتضی آوینی (سوره) را توبیخ کتبی کرد. از غلامرضا فروزش بپرسید که با آوینی به تفاهم نرسید، از مدیران جهاد و جهاد تلویزیون بپرسید که گویا تفاوت بین مستند ساختن برای "کود و گاو و خروس" را با "من سخن بگو دوکوهه" را نمی فهمیدند یا لاقل می خواستند اینگونه به نظر برسد. از محمد علی زم بپرسید که چگونه با زبان بی زبانی به مرتضی می گفت از سوره برو ! از مسیح مهاجری از مهدی نصیری از... بگذریم.بقول شما دوستانِ! سالهای آخرین آوینی که هم اکنون منتقد جدی نظام و حکومت شده اند، یکی دوتا نیستند.

آقای نبوی
چرا شما خودتان پیش قدم نمی شوید؟ از مهدی همایون فر بپرسید. از رضا برجی از جبیب احمد زاده از سعید قاسمی بپرسید. از محمد علی فارسی بپرسید. از یوسفعلی میر شکاک، از همین آقای رجبی معمار که مرتضی چند شب قبل از شهادتش در منزل او مهمان بود. حتی اگر از بهروز افخمی هم بپرسید ما قبول داریم!!!

 

 

 

راستی  آقای نبوی  بیعت نامه ای که سید مرتضی آوینی به رهبری  که کمی قبل از شهادتش در سال 1371 نگاشته  است را خوانده اید؟

" خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب می شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت(ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند.

خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی."

 خواندید؟ حال کمی درباره محتوای نامه تامل کنید. به معنای کلماتی از قبیل "نیابت امام زمان (عج) "و"کمترین مطیع شما"و "بذل جان" خوب فکر کنید.حال می توانم از شما سوالی بپرسم: براستی شهید دزدها چه کسانی هستند؟
 آقای نبوی شما هیچ سنخیتی با آوینی ندارید! شما به گواه اظهاراتتان در سال 1366 پشت دست چپتان را با سیگار سوزاندید که دیگر هرگز با جمهوری اسلامی کار نکنید و سید مرتضی آوینی به شخص اول مملکت نامه می نویسد و از "نیابت امام زمان(عج)" و "بذل جان"و... سخن می راند.

آقای نبوی
تفاوت ما با شما در همین است. شما می گویید مرگ آوینی و ما می گوییم زندگانی مرزوق نزد پروردگار .کامران آوینی ِدلخواه شما در سال 1357 مرد.در اوایل دهه هفتاد زنده نبود که به منتقدان جدی نظام و حکومت تبدیل شود. آوینی مطلوب شما  فردی بود که در کافه "تهران پالاس" به "ذات هنر" بپردازد. سبیل "نیچه" ای بگذارد. کتاب "انسان موجود تک ساختی ِ"هربرت ماکوزه را بدست بگیرد {اشاره: اگر با کافه هایِ تهران قدیم آشنایی ندارید، از علیرضا نوری زاد-رفیق شفیقتان- بپرسید او به خوبی آنها رامی شناسد. بالاخره ایشان در کافه نادری  سوابق درخشانی در... بگذریم.}در بحبوحه انقلاب در گروه حامیان آیت الله خمینی قرار بگیرید و بعد از چند سال منتقد جدی نظام و حکومت شود. خیر آقای نبوی، کامران آوینی در سال 1357 به همراه احادیث نفسش سوخت. سید مرتضی آوینی یکدست و یکرنگ عاشق ولایت بود. قبول ندارید از محمد نوری زاد بپرسید! آری درست خواندید محمد نوری زاد.

اگر اشتباه تقریبا 6 سال پیش بود رفقای ما در همین موسسه شهید آوینی همت کرده بودند و می خواستند برای سالگرد شهادت - دقت کنید آقای نبوی شهادت ! نه مرگ - نرم افزار هنر خاکی را تولید کنند . محمد خراسانی زاده  -یکی از بچه های موسسه - از محمد نوری زاد درخواست کرد که در رثای شهید آوینی برای ما چند خطی بنویسید.دست مریزاد محمد خراسانی زاده چه اعترافِ کتبی ! از محمد نوری زاد گرفتی : "آوینی هر که بود ، و هر چه گفت و نوشت و پدید آورد ، اراده ای جز غبار روبی از چهرهُ حق نداشت .حقی که سلسلهُ انبیاء ، آن را در خانهُ کوچک علی و فاطمه می جستند و تبلیغش می کردند و آوینی ، نور آن را در جمال و راه خمینی باور کرده بود و در قدمهای بسیجی آشکار کرده بود و با انگشت اشار? خامنه ای بدان سو می نگریست."(منبع : نرم افزار هنر خاکی) راستی حرف از محمد نوری زاد زده شد. اگر آوینی زنده بود مسلماً سرنوشتی شبیه سرنوست نوری زاد پیدا نمی کرد.  چون نوری زاد امروز دورویی پیشه کرده است،اما سید مرتضی دورویی و نفاقش را به همراه همه ی احادیث نفسش سوزانده بود.

محمد نوری زاد می گوید قادر به تودیع وثیقه نیست، اما توضیح نمی دهد حقوق ماهیانه 5 میلیون تومانی خود را هنگام پروژه چهل سرباز چه کرده است.اشتباه نکنید ما با موجودی حساب بانکی محمد نوری زاد و مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی کیا و پوراحمد کاری نداریم. ما با موجودی دل آنها کار داریم. اگر موجودی دل آنها هنوز هم "قصه های مجید" و "بچه های آسمان" و " از کرخه تا راین" باشد همه ی دلبستگان سید مرتضی آوینی بسان شخص آوینی جزو طرفداران آنان هستند،اما اگر نه! دیگر هیچ سنخیتی با آوینی ندارند مثل شما آقای نبوی!محمد نوری زاد  مدعیست آقای احمدی نژاد به آقای علم الهدی -امام جمعه مشهد - یک میلیارد تومان پول پرداخت کرده است امّا دروغ می گوید {اشاره: آقای احمدی نژاد در سال 1384 می خواست به حوزه های علمیه استان خراسان کمک کند که با جواب منفی آقای علم الهدی مواجه شد و هیچ پولی چه به حساب آقای علم الهدی چه به حساب حوزه های علمیه خراسان واریز نشد}

آوینی اهل درد بود. اشتباه نکنید دردِ منیت نه، دردِ دین. آوینی اگر زنده بود-که صد البته هست- صرفاً به خاطر بازداشت پسرش در وقایع پس از انتخابات، به رهبری نامه سر گشاده نمی نوشت و عقده هاو اکاذیب خویش را روی کاغذ تف نمی کرد. اگر پای چپ آوینی به آن مین والمری بوسه نمی زد یا آگر "یااباعبدالله نگذار پای من به تهران برسد"های او مستجاب نمی شد،لابد آنوقت آوینی جانباز به حساب می آمد. چه بسا  به سان  محمد حسین رجب زاده جانباز شیمیایی که روبروی بیمارستان شریعتی 18 ضربه چاقو از طرفداران جنبش سبز نوش جان کرد، دوباره جانباز می شد.

اگر آوینی زنده بود -که صد البته هست- اگر با هجده ضربه چاقوی طرفداران جنبش سبز دوباره جانباز نشده بود، لابد بدنش در قطعه 55 بهشت به جای پیکر مطهر غلام کبیری آرمیده بود.چه بسا همچون محمد رجب پور عزادار خواهر و مادرش که بنا به گفته خودش بدست اغتششاشگران شهید شدند،بود. آقای نبوی یک سری سایت های سبز بزنید .لطفا به اراجیفی که در این سایت ها  در مورد این دو شهید عزیز و بر خلاف نظر محمد رجب پور  نوشته شده است دقت کنید. حالا صادقانه بگویید شهید دزدها را یافتید؟

اگر حضور آوینی را حس می کردیم حتما صدای اعتراض او را بر علیه گنجی و کدیور و سروش را می شنیدیم.آخر سید مرتضی درمقابل توهین به مقدسات واکنش نشان می داد. همان کاری را می کرد که هنگام نمایش فیلم "مشق شب" کیارستمی کرد. "میانه فیلم بلند  شد و شروع کرد به موضع گرفتن علیه فیلم" . مگر خودت نگفتی از مسعود فراستی بپرسید. پرسیدم همین خاطره را برایم تعریف کرد!

آری خودتان پیش قدم شوید مگر نمی خواهید نشانی شهید دزدها را بیابید. از رفقای سالیان و لحظات آخر آوینی بپرسید.از سربازی که از گریه های شبانه ی آخرین شب سید مرتضی متعجب بود بپرسید: "می گفت فردا می خواهیم برویم مقتل بچه ها و بلند بلند گریه می کرد". از حسینیه حاج همت. از حوض روبروی حسینیه. از شقایقهای آتش گرفته .از مقتل فکه از ... چه بگویم ؟ "اینها سخنانی نیست که بتوان گفت، تو خودت باید در دریابی وگرنه چه سخن "اگر بگویی حسینیه را زبانی نیست در فراق مرتضی بگوید، می گویم" حسینیه را زبان هست امّا کو محرم اسرار؟"

آری اگر آوینی زنده بود -که البته زنده است- چه بسا در خیابان و موقع خروج از خانه همچون دکتر مسعود مسعود علیمحمدی با انفجار موتور سیکلت به شهادت می رسید. چه بسا شهادت وی را یکی از به اصطلاح نخبگان سیاسی با بی شرمی تمام "قتل سیاسی" می خواند. حتما خانواده آوینی هم بیانیه صادر می کردند و می گفتند: "اگر چه دشمنان کشور تلاش می‌ کنند با تحریف حقایق و با فتنه گری، خون این عزیز سفر کرده را نیز پایمال کنند اما ملت ایران و دانشجویان و اساتید و جامعه علمی کشور هوشیارتر از آن هستند که فریب تبلیغات شوم آنان را بخورند. "با این همه  باز هم یک زنجیر پاره کرده ای در وبلاگش بنویسید که جمهوری اسلامی او را "قتل سیاسی" کرده است.راستی اگر بخواهیم نشانی شهید دزدها را در بیانیه خانواده شهید بیابیم به آدرس شما! برمی خوریم. لابد  اگر مسعود علیمحمدی روبروی چشم همگان  از قبر بیرون بیاید و بگوید قتل من کار جمهوری اسلامی نبوده است. حتما خواهید گفت استاد در قبر خویش زیر فشار و شکنجه سفید  این چنین اعترافاتی را انجام داده است.

راستی آقای نبوی چه خبر از منابع مالی خارجی؟چه خبر از پولهای هلندی فرانسوی و انگلیسی؟ مصاحبه تان با "میم فه"در سایت فرارو را که یادتان نرفته؟رفته؟ ضعفِ حافظه صفت چه کسانی بود؟! این که دیگر یادتان نرفته است!!!!





      

امروزه خیلی از زندگی ها نمایشی شده اند. مردم همه چیز را برای نگاه ها و قضاوت ها و عکس العمل ها می خواهند و همه وجودشان را وقف آن کرده اند. آنچنان غرق این بازی شده اند که خودشان هم باورشان شده که این نمایش، حقیقت زندگی است. لحظاتی را در آن بازیگرند؛ لحظاتی را هم تماشاچی. همه چیز این مردمان نمایشی شده است. حتی عشق و محبت؛ حتی خوش اخلاقی و خوش رویی؛ حتی احسان و سخاوتمندی؛ حتی...؛ همه چیز؛ همه چیز نمایشی شده است. خودشان هم باورشان شده است که این نقابی که به چهره زده اند، واقعیت دارد. چون حقیقت زندگی را، و خودشان را نشناخته اند؛ یا عوضی شناخته اند!ادامه مطلب...



      

شاید آنزمان که «فرانتس فانون» گفت: «انقلاب ها فرزندان خود را می بلعند»، به فکرش هم خطور نمی کرد که در روزگاری نه چندان دور، فرزندان "ناخلف" انقلابی مظلوم، انقلابشان را بر سر سفره سهم خواهی های نامشروع خود، قاچ قاچ می کنند و بر سر بلعیدنش دعوا!ادامه مطلب...



      

مصاحبه مقام معظم رهبری در تاریخ 30خرداد 1360 همزمان با پنجمین سال درگذشت دکتر علی شریعتی با روزنامه جمهوری اسلامی...

شاید بعد این مصاحبه دیگه چیزی در مورد دکتر نگفتم!شاید!

چیزی که من می خواستم بگم اینه چقدر با شناخت حرف میزنیم امثال ما جوان هایی که فقط اطلاعاتمون از افراد چیزهایی است که به خورد ما داده اند تا مسائلی که خودمان کشف کرده باشیم دکتر شریعتی هم مثل یکی از این افراد است انسانی تأثیر گذار که مثل تمام شخصیت ها دیگه مظلوم واقع شده...ادامه مطلب...



      
<      1   2   3   4      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم